
ب. گزارههاي تبييني 25
ج. گزارههاي تفسيري 25
د. گزارههاي استنباطي 27
ه. گزارههاي تطبيقي 29
گفتار دوم: سنجش پذيري گزارههاي عرفان نظري 32
الف. نظريه خطاناپذيري 32
ب. نظريه معيارناپذيري 34
ج. نظريه توصيفناپذيري 35
د. نظريه سنجشپذيري 39
اصل: لکل حکم معيار 40
الف. نقد نظريه خطاناپذيري 42
ب. نقد نظريه توصيفناپذيري 46
ج. نقد نظريه معيارناپذيري 48
گفتار سوم: ضرورت و غايت سنجش گزارههاي عرفان نظري 51
فراز اول: ضرورت سنجش 51
فراز دوم: غايت سنجش 57
الف. اصلاح نقص عبارات و بيانات عارفان 57
ب. برون رفت از تقليد متتبعانه به نقد محققانه در تحقيق تعاليم عرفاني 61
ج. بررسي سنجشگرانه پيشفرضهاي گزارههاي عرفاني 66
اصل اول: تأخر گزاره از شهود 66
اصل دوم: تأثر گزاره از باور 68
گفتار چهارم: معيار و روش سنجش گزارههاي عرفان نظري 71
الف. معيارهاي سنجش گزارههاي عرفاني 71
فراز اول: مفهوم ميزان عرفان نظري 72
فراز دوم: مصداق ميزان عرفان نظري 74
ب. روش سنجش گزارههاي عرفاني 77
مرحله پيشاسنجش 77
مرحله سنجش 78
فصل دوم: ميزان ديني 80
گفتار اول: شناسه ميزان ديني 81
ساحت اول: ماهيت ميزان ديني 82
ساحت دوم: اقسام ميزان ديني 84
الف. ميزان عملي و ميزان علمي 85
ب. ميزان تکويني و ميزان تدويني 88
ج. ميزان کلي و ميزان جزئي 90
ساحت سوم: چرايي ميزان ديني 94
فراز اول: اقسام علم حضوري 96
فراز دوم: علم حضوري انسان کامل معصوم 97
فراز سوم: خطاناپذيري انسان کامل معصوم در اخذ و تلقي و بيان 99
گفتار دوم: ماهيت معيارهاي ديني در ميزان ديني 104
احتجاجات و تنجيزات 106
اول: نصوص و ظواهر 113
ساحت اول: نصوص 115
ساحت دوم: ظواهر 116
فراز اول: فرايند ظهوريابي 117
فراز دوم: تقويت ظهور تصديقي جدي 119
دوم: محکم و متشابه 122
فراز اول: تعريف محکم و متشابه 124
فراز دوم: اقسام محکم و متشابه 126
فراز سوم: نسبت نصوص و ظواهر با محکمات و متشابهات 128
گفتار سوم: نمونهْ سنجش ديني 130
فراز اول: صراط مستقيم از نگاه عرفان 131
فراز دوم: صراط مستقيم از نگاه قرآن 133
فصل سوم: ميزان عقلي 138
گفتار اول: نقد عرفان به عقل 139
نقد عجز عقل در ادراک حقايق 144
گفتار دوم: شناسه ميزان عقلي 151
فراز اول: ماهيت ميزان عقلي 151
فراز دوم: ساحت ميزان عقلي 156
الف. نظريه پيشين بنياد 156
ب. نظريه نوبنياد 159
گفتار سوم: معيارهاي عقلي در ميزان عقلي 163
فراز اول: ضروريات و نظريات 164
تکميل: نقد عقل به خطاي ادراک 166
فراز دوم: ملاک تشخيص صدق نظريات 172
الف. نظريه پيشين بنياد (= نظريه ارجاع ) 172
ب. نظريه نو بنياد (= نظريه نقد عقل به عقل ) 178
فراز سوم: اعتبار سنجي نظريات 189
گفتار چهارم: نمونهْ سنجش عقلي 193
فراز اول: ماهيت اطلاق ذاتي مقسمي از نگاه عرفان 193
فراز دوم: نقد ديدگاه عرفا درباره تفسير اطلاق ذاتي 195
خاتمه و نتيجه 199
کتابنامه 216
کليات
تببين موضوع تحقيق
عرفان اسلامي به گونه علمي در دو شاخه تجسد پيدا کرده است؛ يکي عرفان عملي به نام علم سلوک و ديگري عرفان علمي و نظري به نام علم مشاهده و مکاشفه. هر يک از اين دو يک ساختار مستقل همراه با موضوع و مسائل منحاز دارند و مجموعهاي از گزارههاي عرفاني ميباشند.
روي سخن اين پژوهش، بررسي و تبيين معيارهاي سنجش گزارههاي عرفان نظري به عنوان يکي از مسايل معرفتشناسي در حوزه فلسفه عرفان نظري است. بر اين پايه که ” لکل علم معيار ” معيار صدق و خطاي گزارههاي عرفان نظري چيست؟ يعني اگر صدق منطقي به معناي مطابقت گزاره با واقع باشد، با چه معياري ميتوان مطابقت گزارههاي عرفان نظري با واقع را سنجيد؟
پيش از پاسخ، بايد بر اين نکته توجه داد که اين تحقيق و سنجش بر آن است تا معياري عام براي همه عرفان پژوهان نشان دهد؛ چه آنان که اهل شهود نيستند، اما با قدر دانستن ارزش شناختاري گزارههاي عرفاني، به دنبال حقيقت با عنصر يقين هستند تا صواب را دريابند و از خطا درگذرند و چه آنان که اهل شهودند و از مشاهداتشان گزارش دادهاند. زيرا امکان خطا در گزارششان وجود دارد؛ براي نمونه چه بسا تحت تأثير پيش فرضها و باورهايشان بوده باشند و در هنگام گزارش از آن تأثير پذيرفته باشند و توصيفشان را رنگ خورده باشد. لذا به معياري براي شناخت صواب و خطاي گزارش خويش نياز دارند.
بر اين اساس اين تحقيق اين پرسشها را فرا روي خود دارد: به راستي آيا عارف واقع را دريافته و متن واقع و واقعيت را آن گونه که در واقع است، دريافته و مشاهده کرده و به همان گونه گزارش داده است؛ يا نه، شهود واقع بر پايه باورهاي پيشين بوده و گزارهها بر اساس آن باورها بوده است و يا اگر به فرض اصل واقعيت را به همان گونه که در واقع است، ادراک کرده، آيا نوع واقعيت را دريافته و آن را به صواب توصيف کرده و حکمي مطابق با واقع داده است و يا نه، فقط اصل واقعيت را ديده و در تشخيص نوع واقعيت به اشتباه رفته و در مقام توصيف و حکم به خطا رفته و به جاي واقعيت از شبهه واقعيت گزارش کرده است؟ معيار و ميزان تمايز صواب از خطا چيست؟
از باب تشبيه معقول به محسوس ميتوان اين مثال را ذکر نمود: کسي چوبي را که نيمي از آن در آب فرو رفته، ديده و در مقام گزارش حکم داده چوب از نيمه شکسته است؛ ولي ديگري از حکم به شکستگي چوب پرهيز کرده و گزارش شکستگي چوب را تکذيب کرده است. کدام يک به صواب گزارش دادهاند و حکمي صادق صادر کردهاند؟ آيا هر دو واقع را ديدهاند؟ يا واقعا اصل شکستگي را ديدهاند، ولي در حکم به نوع شکستگي اختلاف کردهاند؟ کدام يک به صواب حکم داده و کدام يک به خطا؟ ترازوي سنجش چيست؟ در اينجا معيار تمايز صواب از خطا قانون شکست نور در فيزيک است. اولي با آن که در رؤيت خطا نکرده و واقعا نيز شکستگي را رؤيت کرده، ليکن در توصيف و حکم به خطا رفته و به جاي حکم به شکستگي نور در نقطه تلاقي چوب و آب، حکم به شکستگي چوب داده است.
به واقع اگر سنجش در عرفان نظري به گونه برجسته پي گرفته نشود و به پرسش معيارها به درستي پاسخ داده نشود، هرگز نميتوان حقيقت را از پندار تمايز داد و بر پايه اعتماد عقلي و طمأنينه قلبي گزارههاي عرفاني را پذيرفت و در مسايل هستيشناختي به آنها تمسک جست؛ تعارضات موجود در آن گزارهها را مرتفع ساخت؛ به اصول يقيني عرفاني دست يافت؛ آن اصول را به صورت اصول کلي عقلي مبدل ساخت؛ به معماري اصلاحگرايانه عرفان نظري دست زد و هستيشناسي عرفاني را به هستي شناسي ديني نزديک ساخت.
با توجه به اين توضيح، پرسش تحقيق بر روي چيستي معيار سنجش آن گزارهها متمرکز ميشود؛ به اين که با چه معياري ميتوان آنچه را که از عارفان به عنوان گزارههاي عرفاني به ارث رسيده و محققان با آن مواجههاند، سنجيد تا صواب و خطاي آن گزارهها به دست آيد؟ اين پرسش موضوع اصلي و محوري تحقيق اين رساله است.
در سنت عرفان نظري اين ميزان به يک اعتبار به دو قسم تقسيم شده است که به دلايلي حجيت صدق دارند و ميتوانند معيار قرار گيرند: يکي ميزان ديني که بر گزارههاي نقلي تکيه دارد و ديگري ميزان عقلي که بر گزاره هاي عقلي تکيه دارد.
مقصود از عقل و نقل چيست؟ مقصود از عقل به عنوان ميزان در فرهنگ عرفان دانش عقلي است که به گونه سازمند از دو نوع معيار تشکيل شده است؛ يکي معيارهاي پايه چون ضروريات و ديگري معيارهاي غيرپايه چون نظريات. مقصود از نقل به عنوان ميزان در فرهنگ عرفان همه مجموعه گزارههاي معرفتي و اعتقادي است که از کتاب و سنت اصطياد ميشوند و به دو قسم معيارهاي پايه چون احتجاجات و معيارهاي غيرپايه چون تنجيزات تقسيم ميشوند و در جايگاه ميزان سنجش قرار ميگيرند. بررسي کامل ماهيت و حجيت هر يک از اين دو ميزان همراه با تعريف و تشريح معيارهاي پايه و غيرپايه در هر کدام از اين دو ميزان در اين رساله انجام ميگيرد. ان شاء الله تعالي.
پرسش اصلي تحقيق
عقل و نقل براي سنجش گزارههاي عرفان نظري چگونه معياري هستند؟
پرسشهاي فرعي تحقيق
1- فرايند تبديل شهود به گزاره چيست؟
2- نظريه سنجش پذيري گزارههاي عرفاني چيست؟
3- ضرورت و غايت سنجش گزارههاي عرفاني چيست؟
4- معيار و روش سنجش گزارههاي عرفان نظري چيست؟
5- آيا نقل معيار سنجش گزارههاست؟ مولفهها، حجيتها و اقسام معيارهاي ديني چيست؟
6- آيا عقل معيار سنجش گزارههاست؟ مؤلفهها، حجيتها و اقسام معيارهاي عقلي چيست؟
پيشينه تحقيق
عرفان نظري مجموعهاي از ترجمان شهودهاست. ارباب شهود و عرفان در آثارشان به وزان اين دو مؤلفه از دو نوع معيار سنجش سخن گفتند و با بيان اجمالي به تبيين برخي از عناصر و اصول آن معيارها پرداختند. اگرچه ايشان بيش از پيش به معيار سنجش شهود عرفاني التفات نشان دادند، ليکن بعضي به دليل آن که عرفان نظري را دانش ميدانستند و آن را تحت قانون عام ” لکل علم معيار ” برميشمردند، از معيار سنجش گزارههاي عرفاني نيز سخن گفتند؛ سخني که روي تحقيق اين رساله است.
آثار کهني که به اين قانون توجه داشته و به چندي از اصول عام و خطوط کلي سنجش اشاره کردهاند، عبارتند از مفتاح الغيب صدرالدين قونوي، قواعد التوحيد ابوحامد محمد اصفهاني، مصباح الانس محمد بن حمزه فناري و تمهيد القواعد صائنالدين ترکه اصفهاني1.
با اين مقدار از سرمايه زمينه بروز فعاليت در دو عرصه فراهم شد؛ يکي ورود در عرصه سنجش و ديگري پرداختن به اصول و قوانين سنجش. آثار حکما و عرفاي بزرگي چون صدرالمتألهين در اسفار، فيض کاشاني در کلمات مکنونه و عين اليقين و علامه طباطبايي در الميزان به نوعي در عرصه سنجش ورود پيدا کردند و در ضمن تحقيق گاهي به ذکر اصول و قوانين نيز اشاره داشتند؛ همان گونه که برخي اساتيد چون آيتالله جوادي آملي در عين نضاخ و مقاله تببين برخي از اصول معتبر در عرفان نظري تا حدودي به عرصه دوم وارد شدند.
اين ميراث عظيم سرمايهاي ارزنده براي ايجاد منطق عرفان نظري را که تا به امروز توليد نشده است، در دست ميدهد و اين تحقيق در پي اين توليد است و به قدر بضاعت به گونه منطقي و سازوار به چيستي معيار سنجش گزارههاي عرفان نظري پاسخ ميدهد و فروع بحث را پس از استخراج تشريح ميکند و در اين تلاش اميد فراوان به لطف خداي باري تعالي و عنايات اهل بيت سلام الله عليهم دارد.
فرضيه و نسبت آن با فرضيه رقيب
فرضيه اين تحقيق آن است که گزارههاي عرفان نظري سنجشپذيرند و در سنجش جهت تمايز صواب از خطاي آن گزارهها به معيار نياز است و اين معيارها به دو معيار عقل و نقل تقسيم ميشوند. مقصود از عقل و نقل، گزارههاي عقلي و نقلي است که گزارههاي عقلي به ضروريات و نظريات و گزارههاي نقلي به احتجاجات و تنجيزات تقسيم مي شوند که البته در اين ميان ضروريات و احتجاجات معيارهاي پايه و اصلي و نظريات و تنجيزات معيارهاي غيرپايه و فرعي هستند.
در مقابل اين فرضيه، سه فرضيه رقيب وجود دارد:
1- فرضيه خطاناپذيري. در اين فرضيه گزارههاي عرفاني قضاياي وجداني به شمار ميآيند و قضاياي وجداني به دليل آن که ضروري هستند و خطا نميپذيرند، به معيار سنجش نياز ندارند.
2- فرضيه توصيفناپذيري. بر پايه اين فرضيه تجربيات و مشاهدات عرفاني توصيف ناپذيرند و گزارههاي عرفاني که براي گزارش از آن تجربيات و مشاهدات به دست رسيدهاند، به دليل آن که معنادار، منطق پذير و واقعنما نيستند، اعتباري ندارند و حکم به صدق و کذب آنان نميتوان داد.
3- فرضيه معيارناپذيري. در اين فرضيه گزارههاي عرفاني چنان عظيم و رفيع هستند که در افق فهم حصولي نميآيند و آنچه که در افق فهم نميآيند، قابل سنجش نميباشند، زيرا سنجش فرع بر فهم است.
اهداف تحقيق
با سنجش گزارههاي عرفان نظري به چندين و چند هدف دست مييابيم که برخي از آن اهداف عبارتند از:
1- ارائه راهکار جهت تکميل توصيفات و تبيينات
