
تقسيمبندي صفات الاهي 74
توقيفي بودن اسماي و صفات 75
تجسيم 75
علم خدا 77
بداء 78
حيات 79
ازليت و ابديت 79
راهنماشناسي 81
ضرورت وجود راهنما 81
اختصاصات و امتيازات راهنمايان 81
خلقت انبيا و اصيا 82
تفويض 83
عصمت 84
علم 85
منبع علم ائمه 87
گستره علم معصومان 88
تأويل قرآن 89
فضائل 91
فضائل اميرمؤمنان 91
فضائل ديگر معصومان 98
نص و نصب 99
نص كلي 99
نصوص خاص 101
تولّا 102
معرفت ائمه 106
تبرّا 108
قائم 110
تقيه 113
فرجامشناسي 114
هنگام مرگ 114
عالم قبر 116
وقايع قبل از قيامت 117
رجعت 118
روز قيامت 118
بهشت 119
جهنم 122
جمعبندي 125
كتابنامه 130
يك
كليات
بيان مسئله
ابومحمد جابربنیزید جُعْفی كوفي (حدود 50-128ق) از اصحاب نامدار امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و از بزرگترين علماي شيعه اماميه است. فعاليتهاي علمي اين شاگرد مكتب اهلبيت در شاخههاي تفسير، كلام، تاريخ، فقه و حديث بوده و با تربيت شاگرداني نامدار از شيعه و سني، سهم فراواني در توسعه اين علوم داشته است. شخصيت علمي جابر چنان برجسته و روشن است كه حتي مخالفانش نيز بدان اقرار كردهاند. او را يكي از ائمه علم حديث و از نخستين گردآوردندگان احاديث دانستهاند. روايات او بخش قابل توجهي از ميراث حديثي شيعه و ديگر مسلمانان را به خود اختصاص دادهاند و مرجع و مأخذ دانشمندان بهشمار ميروند. براقي نيز در كتاب تاريخ كوفه روايات وي از صادقين را نودهزار حديث نقل كرده است. وي علاوه بر روايت از خاندان عصمت و طهارت، از بزرگاني چون جابر بنعبدالله انصاري، ابوطفيل، حارث بنمسلم و ابنساباط مكي نيز روايت كرده است.
مدرسي روايات او به روشني نشانههاي شاخه مردمي تشيع کوفي اواخر دوره اموي بيان كرده است؛ يعني تأکيد شديد بر دوستي علي و فرزندانش، باطنگرايي، و تبرّاي از خلفاي پيش از امام علي (عليهالسلام) و طبعاً از عثمانيه.
عليرغم اين جايگاه تأثيرگذار، در متون رجالی و حدیثی کهن شیعه و سنّی، گزارشها و روایات ضد و نقیضی درباره جابر وجود دارد که باعث پدید آمدن دیدگاههای متفاوت، بلکه متناقضی، درباره او شده است. در برخي روايات او را به سلمان تشبيه كردهاند، برخي روايات بيانگر ظرف گسترده وجودي جابر براي دريافت معارف هستند. گاه از او به عنوان گنجينه اسرار ائمه و گاه نيز با عنوان باب امام باقر (عليهالسلام) ياد شده است، مضمون برخي روايات آمرزشخواهي ائمه براي جابر و لعن كساني است كه به او دروغ بستهاند. در مقابل این روایات، گزارشهای دیگری در منابع کهن رجالی و حدیثی وجود دارد که متضمن قدح و ذم شخصیت جابر بنیزید است. از جمله مواردي كه درباره جابر وارد شده است ميتوان به روايت امام صادق اشاره كرد كه همصحبتي خودشان و پدر گراميشان، امام باقر (عليهماالسلام)، با جابر را كاملاً نفي ميكند، يا رواياتي كه به جنون، دروغپردازي، روايت احاديث عجيب و غريب و يا مختلط (فاسد العقيده) بودن جابر اشاره ميكنند. منابع رجالي و حديثي اهل سنت نيز خالي از اين دوگانگي نگاه به جابر نيستند. در برخي او به عنوان فردي متقي، موثق، صدوق و ممدوح معرفي ميشود و در برخي ديگر به اتهام غلو در تشيع، پيروي از عبدالله بنسبأ، و جانشيني مغيرة بنسعيد مورد قدح و ذم قرار گرفته است. گفته ميشود علت عمدهاي که سبب شد جابر از چشم علماي سني بيفتد، عقيدهاش به رجعت بوده است.
پيشينه پژوهش
در سالهاي اخير پژوهشهاي خوبي درباره جابر بنيزيد جعفي و موضوعات مرتبط به او شكل گرفته است، كه بيشتر آنان گرد شخصيت تاريخي و رجالي او دور ميزند و هنوز پژوهش مستقلي كه روايات او را بررسي كرده باشد و به انديشههاي كلامي اين شخصيت پرداخته باشد شكل نگرفته است.
پاياننامه:
• جابر بنيزيد جعفي و تفسير او (1380)، ابوالفتح جمشيدي مطلق، قم: دانشگاه قم، دانشكده علوم انساني، پاياننامه كارشناسي ارشد. محور اصلي اين پاياننامه جمعآوري و دستهبندي رواياتي است كه از جابر بنيزيد در آثار متقدمان و متأخران نقل شده است.
كتاب:
• جابر بنيزيد جعفي گنجينه اسرار (1376)، عباس عبيري، تهران: سازمان تبليغات اسلامي. اين كتاب مختصر نيز به كوتاهي به زندگي جابر و برخي از ويژگيهاي وي پرداخته است.
• پژوهشي پيرامون جابر بنيزيد جعفي (1389)، سعيد طاووسيمسرور، تهران: دانشگاه امام صادق (عليهالسلام). اين كتاب ــ كه ظاهرا پاياننامه كارشناسي ارشد نويسنده آن است ــ مفصلترين پژوهش شكلگرفته درباره شخصيت جابر بنيزيد است كه با تحليلي تاريخي و بررسي آثار رجالي شخصيت اين محدث امامي را بررسيده است. از نقاط قوت اين كار غناي منابع و تتبع بسيار خوب آن است. تفاوت اين پژوهش با پاياننامه حاضر در بررسي روايات جابر و به دستآوردن ديدگاههاي كلامي وي است.
مقاله:
• «درنگي در شخصيت حديثي جابر بنيزيد جعفي»، عليرضا هزار، علوم حديث، تابستان 81، شماره 24، ص98. اين مقاله نيز بيشتر به جنبههاي شخصيت حديثي و روايي جابر بنيزيد پرداخته است.
• «خدمات علمي جابر بنيزيد جعفي به اسلام و شيعه»، محمود كريمي و سعيد طاووسيمسرور، شيعهشناسي، زمستان 88، شماره 28، ص183.
• «بررسي ديدگاههاي رجالي اهلسنت درباره جابر جعفي»، محمود كريمي و سعيد طاووسيمسرور، علوم حديث، شماره 54.
• «نقش غاليان در اشتهار تهمت غلو به جابر جعفي»، عباس احمدوند و سعيد طاووسيمسرور، علوم حديث، شماره 61.
سه مقاله نامبرده شده از نويسنده كتاب پژوهشي پيرامون جابر بنيزيد جعفي است كه هر سه مقاله نيز از همان كتاب اخذ و چاپ شده است.
• «بررسي اعتبار رجالي جابر بنيزيد جعفي»، محمد مرواريد، فصلنامه جستار (نشريه داخلي معاونت آموزش دفتر تبليغات اسلامي خراسان رضوي)، شماره 29 و 30. نويسنده اين مقاله نيز با نگاهي رجالي به شخصيت جابر بنيزيد توجه كرده است.
مدخل:
• «جابر بنيزيد جعفي» (1384)، نعمتالله صفري فروشاني، دانشنامه جهان اسلام، ج 9، تهران: بنياد دائره المعارف اسلامي.
• “DJABIR AL-DJU’FI” (1980), W. Madelung, EI2, supplement.
سؤالهاي پژوهش
شخصيت جابر بنيزيد جعفي از آن جهت كه در سه حوزه تشيع، اهل سنت و غاليان مورد توجه بوده است، شخصيتي جالب توجه است. علاوه بر گزارشهاي رسيده درباره وي ميتوان با جمعآوري روايات او و جمعبندي آنها نقبي به ديدگاههاي او زد. اين پژوهش اين تلاش را در منابع اماميه بر عهده دارد.
سؤال اصلي
• انديشههاي كلامي جابر بنيزيد جعفي بر اساس منابع اماميه چيست؟
سؤالهاي فرعي
• شخصيت رجالي و كلامي جابر چگونه بوده است؟
• چه جهتگيريهاي اجتماعي و سياسياي داشته است؟
• آيا او چنانكه برخي از منابع عنوان كردهاند غالي بوده است؟
فرضيهها
• آنچه از جابر در روايات اماميه نقل شده است عقيدهاي را خارج از اعتقادات اماميه براي وي ثابت نميكند.
• بهرغم گزارشهاي ضد و نقيضي كه درباره شخصيت روايي و كلامي جابر وجود دارد نميتوان هيچكدام از اتهامات گزارششده را به او نسبت داد.
• از گزارشها و روايات او برميآيد كه در مقابل حكومت وقت قرار داشته و از حركتهاي مخالف وقت حمايت ميكرده است.
• به نظر نميرسد كه گزارشهاي رسيده درباره غلو جابر توانايي اثبات اين اتهام براي وي را داشته باشد.
روش گردآوري و پژوهش
اين تحقيق به صورت توصيفي ـ تحليلي انجام شده است. اطلاعات مورد نياز براي تهيه اين پژوهش يه صورت كتابخانهاي فراهم شده است. علاوه بر كتابخانهها از نرمافزارهاي علوم اسلامي نيز در اين رساله بهره برده شده است.
روش تجزيه و تحليل در دو فصل اين رساله به صورت تحليل منابع تاريخي و رجالي است و در فصل انديشهها نيز به تحليل روايتهاي رسيده از جابر جعفي پرداخته شده است. نكته قابل ذكر اين است كه براي بازشناسي انديشههاي جابر به چند مسئله توجه شده است: 1. سؤالاتي كه جابر شخصاً از امام پرسيده است كه ميتوانند بيانگر دغدغههاي اعتقادي وي باشند؛ 2. جهتگيري مجموع روايات جابر كه با وجود كثرت، ميتواند خط فكري او را نشان دهد؛ 3. نحوه ارتباط جابر با طيفهاي فكري و عقيدتي موجود آن زمان؛ 4. عقايدي كه كتابهاي تراجم و رجال به وي نسبت دادهاند؛ و 5. مطالبي كه (به علت توجه اهل سنت به جابر) در كتب سني درباره وي آمده است.
ميراث كلامي اماميه
در شیعه، برخلاف اهلسنت، انتقال دانش بهخصوص انتقال حدیث از طریق مکتوب بود.2 یک تفاوت جدی بین فرهنگ اهلسنت و فرهنگ شیعه امامیه وجود داشته است. فرهنگ اهلسنت، به دليل ممنوعيت كتابت حديث، از آغاز بر نقل شفاهی استوار شد. عمر بنعبدالعزیز منع کتابت حدیث را برداشت و در نتيجه روایات شفاهی به روایات کتبی تبدیل شد. با توجه به شفاهي بودن فرهنگ اهل سنت، بعد از تدوین حديث، اعتبار حديث بر علم رجال استوار گشت و شیعيان پس از آنان وارد عرصه اين علم شدند. براي اهل سنت مهم بود که کدام شیخ از مشایخ حدیث، این روایت را نقل كرده است؛ راوي میبایست از شيخش حديث سماع ميکرد. در واقع بر اساس علم رجال، اعتبار احادیث به افراد وابسته است. پيدايش تقسیم حدیث به خبر متواتر و خبر آحاد نيز از پيامدهاي اين علم است. به لحاظ تاریخی تقسیم خبر واحد و متواتر از آنِ اهلسنت است. شیعه در اصل نیازی به بحث خبر واحد و متواتر نداشت؛ چون تکیه شیعه بر بحث فهرستنگاری بود.3
در مقابلِ فرهنگ شفاهی که در اهلسنت غلبه داشت، شیعيان به دستور ائمه (عليهمالسلام) علومي را كه ميآموختند مينوشتند. این سنت سبب شد که سنت حدیثنگاری شیعه، سنت کتبی باشد. آنچه مینوشتند اصل یا کتاب نام ميگرفت؛ مثل اصل زراره یا کتاب ابنابیعمیر یا کتاب حسین بنسعید اهوازی. در شیعه مرحله شفاهی حدیث بسيار محدود بود و بهسرعت کتاب جايگزين آن ميشد. اعتبار حدیث هم در اصل بيشتر به کتاب است. قرائن دیگر، اعم از سندی و محتوایی، بر محور کتاب قابل بررسی هستند. بدین ترتیب برای شیعه، بررسی نسخه بر بررسی رجال مقدم است.4 سؤال این بود که این نسخه از طریق چه کسی آمده است؟ چه کسی نقل کرده و آیا او در نقل، معتبر و با اجازه بوده است؟ تکیه شیعه بر نسخه و کتاب، سبب شد که شیعه دانش جدیدی را به نام دانش فهرستنگاری تأسیس کند؛ یعنی در مقابل علم رجالی که اهلسنت به وجود آوردند، در شیعه علم فهرستنگاری تأسيس شد.5 کتابهای اصلی ما در فهرستها ضبط میشد. فهرستنگار در کتاب فهرست خود، تمام نسخههایی را که به دستش رسیده بود، نسخهشناسی میکرد و طريق خود را به صاحب اصلی کتاب نشان میداد. براي مثال فهرست نجاشي و طوسي نمونهاي از اين فهرستها هستند. در اين فهرستها تنها نام افرادي آمده است كه كتاب داشتهاند؛ خواه کتاب از آن خودشان باشد یا واسطه نقل کتاب باشند. بنابراين نام کسی که صرفاً حدیث شفاهی داشت در فهرست طوسی یا در فهرست نجاشی نیست.
تکیه علمای شیعه بر کتابت و نسخه مکتوب، به حدیث اختصاص نداشت؛ حتی کتابهای کلامی شیعه از طریق سلسله اسناد منتقل میشد.6 در سنت تعلیمی گذشته، طالب علم باید کتاب را از نسخه درست استنساخ ميكرد و در محضر استادي میخواند که خودش در محضر استادی که سلسله اسنادش به صاحب این کتاب میرسد، خوانده است؛ مثلاً مرحوم نجاشی در ذیل هشام بنحکم سلسله اسناد خودش را میگوید و در آنجا نزديك به سي کتاب از هشام را نام میبرد.7 احياي ميراث كلامي، ثمرات متعددی دارد که از آن جمله میتوان به ثمره تاریخ کلامی اشاره کرد.
ضرورت شناخت میراث کلامی
میراث کلامی ما بهعنوان مهمترین مدخل و منبع برای شناخت آراء و اندیشههای متکلمان پيشيني و ردگیری تطورات فکری امامیه بسیار حائز اهمیت است. با اين حال، در حوزه کلام کمتر به موضوع میراثشناسی توجه شده است. وجود برخی پیشانگارهها یا ذهنيتها به تدریج هم میراث کلامی ما را در معرض فراموشی
