
1410،606 )امام صادق عليه السلام در شهرها نماينده داشت . نماينده امام در مدينه مفضل نام داشت و با آدمهاى به ظاهر نا باب رفيق شده بود. زراره يكى از شاگردان خوب امام به ايشان گفت مىشود اين نماينده را عوض كنيد چون با افراد ناباب رفيق است و صلاح نيست. امام عليه السلام نامهاى نوشت و به زراره داد تا ببرد براى مفضل. زراره گمان مىكرد امام نوشته است با آنها كارى نداشته باش ودوري کن .ولى وقتى نامه را ديد فهميد چنين خبرى نيست بلكه نوشته است مفضل 100 پتو و اينقدر بخارى و عدس و غيره مىخواهيم. زراره هم به مدينه رفت و نامه را به مفضل داد. مفضل هم نامه را گرفت و به لاتها داد و آنها نامه را بوسيدند و گفتند امام صادق عليه السلام از ما تقاضا كرده است. تا زراره نشسته بود و احوالپرسى مىكرد تمام نيازهاى امام را فراهم كردند، بعد مفضل فرمود اگر من با اين افراد رفيق هستم اينها مرد هستند. (قرائتي ،پيشين، ص 3) قرآن مىفرمايد: “وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ” (صاد/ 62).پس نبايد زياد انتقاد كرد چون قَالَ عَلِىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليه السلام : “كَثْرَهُ النُّصْحِ تَدْعُو إِلَى التُّهمه” (مجلسي،1360، ج 72، 66)اگر زياد انتقاد شود اين شبهه پيش مي آيد که هدف تخريب طرف مقابل است نه اصلاح او.. انتقاد كننده بايد بر اساس سوز و اخلاص و قصدقربت انتقاد كند. امام كاظم عليه السلام فرمود: “إِنَّ مِنْ وَاجِبِ حَقِّ أَخِيكَ أَنْ لَا تَكْتُمَهُ شَيْئاً تَنْفَعُهُ بِهِ لِأَمْرِ دُنْيَاهُ وَ آخِرَتِهِ” (كليني،1365، جلد 8 ، 125) از واجبترين سفارشات اين است كه وقتى ديدى برادرت نقطه ضعفى دارد به او بگويى.امام صادق عليه السلام فرمود در بين دوستان من آن كسى را كه بيشتر از همه از من انتقاد مىكند او را دوست دارم.. “أَحَبُّ إِخْوَانِى إِلَىَّ مَنْ أَهْدَى إِلَىَّ عُيُوبِى” (كليني،1365، ج 2 ، 639) بهترين دوستان من كسى است كه عيبهاى من را به من هديه بدهد.اميرالمؤمنين عليه السلام به مالك اشتر مىفرمايد در حكومت چند نفر را مسؤول قرار بده تا از تو انتقاد كنند. جامعه مثل يك كشتى است كه حيات همه به هم وابسته است. يك گران فروش بايد بداند كه “إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها” (اسراء/ 7) امام كاظم عليه السلام فرمود: “اجْتَهِدُوا فِى أَنْ يَكُونَ زَمَانُكُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَهً لِمُنَاجَاهِ اللَّهِ وَ سَاعَهً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَهً لِمُعَاشَرَهِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِينَ يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ وَ يُخْلِصُونَ لَكُمْ فِى الْبَاطِنِ وَ سَاعَهً تَخْلُونَ فِيهَا لِلَذَّاتِكُمْ فِى غَيْرِ مُحَرَّمٍ” (ابن علي بن شعبه،1404، 409) عمر خود را برنامه ريزى كنيد و ساعتى را براى “لِمُعَاشَرَهِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِينَ يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ” رفيق خوب بگيريد و روزى چند دقيقه كنار كسى بنشينيد و بگوييد كسى اشكال من را بهم بگويد و انتقاد كردن را دوست داشته باشيد.وقتي به منافقين گفته مي شود “لا تُفْسِدُوا فِى الْأَرْض” (اعراف/ 56) مىگويند “إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ” (بقره/ 11)، “زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ” (توبه/ 37) قرآن مىفرمايد: “وَ كَذلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ” (غافر/ 37) يعنى جنايت مىكرد ولى اينقدر بله قربان مىگفتند گمان مىكرد همه كارهايش درست است. “أَخَذَتْهُ الْعِزَّهُ بِالْإِثْمِ” (بقره/ 206) قرآن مىفرمايد تا به گروهى مىگويى اين كار را نكن، جوش مىآورد. “وَ إِذا قيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّهُ بِالْإِثْمِ” (بقره/ 206) يعنى متكبر هستند و وقتى به اينها انتقاد مىكنى با حالت متكبرانهاى دست از گناهشان برنمى دارند. ريشه بدبختى اين است كه عدهاى دوست دارند افراد متملق باشند.
گاهى انتقاد از روى سوز و محبت است مثل انتقاد پدر و مادر از فرزند. اما گاهى هم انتقاد از روى حسادت است.مثلا چون به شخص مناصب حکومتي نمي دهند زبان به انتقاد ازمسئولين در رده هاي مختلف مي گشايد. قرآن کريم مي فرمايد برخى كه انتقاد مىكنند ناخالصي در نيت وعمل دارند. “وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِى الصَّدَقاتِ” (توبه/ 58) به پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم مىگفتند تو با اين صدقات چه مىكنى؟ يعنى نيش مىزدند. “وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ” (همزه/ 1) صدقات يعنى ماليات يعنى نيش مىزدند كه پولها كجا مىرود. “فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا” (توبه/ 58) البته اگر پول به او بدهى راضى است. يعنى انگيزهاش اين است كه چرا به من ندادي.گاهى هم از روى سوء ظن و بدبينى است. يعنى به طرف مقابل بدبين است. برخى هم كه انتقاد مىكنند واقعيت اين است كه چيزى را غلط مىبينند و طبق ديد خودشان قضاوت مىكنند.گاهى هم انتقاد مىكنند تا راه براى خودشان باز شود. على عليه السلام فرمود: “ذوو العيوب يحبون إشاعه معايب الناس ليتسع لهم العذر فى معايبهم” (ابن محمد آمدي ،1378، 421) انتقاد مىكند كه فلانى و فلانى خراب كردند تا بگويد اگر خودش هم خراب كرد طورى نيست و همه همين طور هستند.عيبهاى جزئى و فردى و شخصى بايد كتمان بماند و افشاگرى گناه است و غيبت است اما گاهى مسأله حكومت است و اگر افشا نشود، در سمت وزير ونماينده حقوق مردم را پايمال مىكند. پس افشاگرى در مسائل شخصى گناه و در مسائل اجتماعى و حكومتى جايز است.در مسائل علمى رسم علما انتقاد است و خود فقيه به فقيه اشكال مىكند.نقل شده است امام (ره) در نجف درس مىگفت و اشكال نمىكردند و ايشان فرمود مگر روضه است كه اشكال نمىكنيد. بيان انتقاد بايد با صفا و محبت همراه باشد. حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: “الْمُؤْمِنُ مِرْآهُ الْمُؤْمِنِ” (ابن علي بن شعبه ،پيشين، 171) آنقدر آينه جلا دارد از روى صفا و صافى عيب تو را نشان مىدهد و مؤمن هم بايد همين طور باشد چون على عليه السلام فرمود: “فَأَعِينُونِى بِمُنَاصَحَهٍ خَلِيَّهٍ مِنَ الْغِشِّ” (انصاريان،1388، خ 118 ، 269) كمكم كنيد طورى كه در انتقادتان غش و حيله و كلك نباشد.
يکي ديگر از ملزومات انتقاد سالم انصاف است. انتقاد بايددر برخي مواقع مخفيانه باشد. على عليه السلام فرمود: “النصح بين الملأ تقريع” (ابنابىالحديد،1404، ج 20 ، 341) اگر روبروى جمعيت انتقاد كنى طرف را شكستهاى. “الْقارِعَهُ مَا الْقارِعَهُ” (قارعه/ 2- 1) يعنى كوبنده. آينه داد نمىزند.اينجا اين سوال مطرح مي شود که چرا برخى انتقادهاي نا بجا به جامعه و روزنامه و رسانه ها کشيده مي شوند؟همچنين برخي انتقادات بايد با اشاره گفته شود و به اسم وبا صراحت و بدون رعايت شرايط لازم ابراز نشود. رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم ناراحت شد فرمود نرويد بگوييد فلانى فلان كار را كرده است بگوييد بعضى يا برخى. “ما بال أقوام يفعلون كذا و كذا و لا يعين” (شهيد ثاني،1413، 15) اقوامى هستند كه چنين كارى مىكنند.همچنين بايد زيبايىها را هم ملا حظه کرد. آينه اگر مىگويد اين طرف صورت سياه است مىگويد آن طرف صورت هم زيباست. نبايد مثل مگس فقط روى زخم نشست يا مثل زنبور عسل فقط روى گل خوشبو نشست و نه مثل آجر بى تفاوت بود و اگر اين طور باشد اثر نمىكند.در انتقاد نبايد تجسس كرد”إِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَهُ” (نور/ 19) قرآن مىفرمايد كسانى كه دوست دارند اشكالات ديگران را به رخ بكشند عذاب دردناكى دارند.
امام باقر عليه السلام فرمود :نزديكترين راه كفر اين است كه مسلمان با مسلمان ديگر رفيق شود و زير پايش را بكشد و عيبهايش را بيرون بكشد و نگهدارد تا يك زمان آبرويش را بريزد. “أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْكُفْرِ أَنْ يُوَاخِىَ الرَّجُلَ عَلَى الدِّينِ فَيُحْصِىَ عَلَيْهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ لِيُعَنِّفَهُ بِهَا يَوْماً مَا” (كليني،1365، ج 2، 354).مسأله ديگر اين است كه انتقادبايد عيب عمل شخص را بررسي کند و شخصيت وهويت انساني شخص بايد حفظ شود. درباره انسان قرآن مىفرمايد: “وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً” (فرقان/ 63) نسبت به جاهل خوب است و با جهل بد است.
يكى از مهمترين نکته ها اين است كه طورى انتقاد شود كه سوژه در دست دشمن نشده وموجبات سوءاستفاده دشمن فراهم نگردد.رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم بالاى منبر بود و در حالى كه به مردم مىنگريست مشغول سخنرانى بود. كسى پاى منبر نشسته بود و رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم به او نگاه نمىكرد. گفت: يا رسول الله “راعِنا، راعِنا” به ماهم نگاه كن. راعنا يعنى مراعات كن ما را ولى به زبان عبرى يعنى ما را خر كن. يهودىها گفتند مسلمانان به پيامبر پاى منبر مىگويند ما را خر كن. آيه نازل شد: “يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ أَليمٌ” (بقره/ 104) يعنى مسلمانان اين لفظ را به كار نبريد چون اگر اين طور انتقاد كنيد يهوديان اينگونه مىگويند. “وَ قُولُوا انْظُرْنا” يعنى به ما نظر كن. پس بايد در انتقاد كلماتى به كار ببريد كه دشمن سوء استفاده نكند. انتقاد غير مستقيم در بسياري از مواردمؤثرتر است امام حسن و امام حسين عليهما السلام بچه بودند ولى براى اين كه پيرمرد از گفتن آنها ناراحت نشود،گفتند ما وضو مىگيريم و تو ببين و با نمايش به پير مرد گفتند وضوى تو غلط است. پس انتقاد غير مستقيم باشد.بايد توجه داشت که انتقاد نبايد همراه با توهين باشد.يکي از ظريف ترين مسائل انتقاد اين است که انسان از خودش انتقاد كند چه بسيار مسائل و مشکلاتي که به خاطر کم کاري يا سست بود خود شخص متوجه مخاطبين وجامعه مي شود وانسان از اين غفلت از تکليف بي خبر است.
گفتني است معيار ها وموازيني كه انتقاد از دولت و اعتراض به عملكرد آن بايد تابع آنها باشد، موضوع اصلي اين تحقيق است وبه تفصيل شرايط وقواعد آن رامورد بررسي قرار داده است.براي تحقق اهداف اين تحقيق دراستخراج الگوي نقد نظام سياسي در سيره امير المومنين عليه السلام موارد ذيل مورد توجه قرار دارد:
از ميان الگو ها وچارچوب هاي مختلفي كه براي انتقاد از نظام هاي سياسي وجود دارد بايد الگويي انتخاب شود كه حداقل داراي سه مولفه ذيل باشد:
1. چار چوب آن با ارزش ها وموازين اصيل اسلامي همسو باشد.به همين دليل نمي توان از الگوهاي غربي انتقاد از نظام سياسي استفاده كرد.
2. از نظر خلوص و تطابق حداكثري با آموزه ها ومعارف اصيل اسلامي در حدقابل قبولي باشدومورد اتفاق طيف بيشتري از مسلمانان در مذاهب مختلف باشد.فلذا نمي توان از آثار وآراءدانشمندان مسلمان و يا اسلام شناسان وبه عبارت بهتر از منابع دسته دوم وسوم استفاده كرد.
3. الگوي مورد نظر بايد از جنبه هاي مختلف قابل استناد بوده و به اصطلاح در تمامي عرصه هاي سياسي حرفي براي گفتن داشته باشد.پس نمي توان الگويي را انتخاب كرد كه صرفا از منظر يك نقش سياسي يا اجتماعي به مسئله نقد نظام سياسي پرداخته است.
به نظر مي رسد تنها گزينه اي كه در راستاي اهداف اين تحقيق مي توان آن را بررسي كرد والگوي قابل اتكايي از آن استخراج كرد تا معيار عملكرد همه مسلمانان قرار گيرد الگوي رفتاري امير المومنين ( عليه السلام ) است.
جايگاه فكري ،سياسي واز همه مهمتر ديني ايشان در نظام سياسي صدر اسلام ونقش هاي مختلفي كه ايشان در قالب آن ها در عرصه هاي مختلف جامعه اسلامي حضور داشته اند به هر محققي اين امكان را مي دهدتا با مطالعه سيره عملي ايشان به الگوي جامع ومانعي از يك نظام منسجم براي نقد دستگاه حكومتي اسلامي دست يابد.به طور خلاصه مي توان زندگي سياسي اميرالمومنين (عليه السلام )را به 5 دوره مشخص تقسيم كرد:
1. در نقش جانشيني مطمئن و ماموري امين براي راس هرم حكومت اسلامي
2. در نقش سربازي فداكار و سرداري از جان گذشته براي لشگر اسلام
3. در نقش حاكم دور از حکومت
4. در نقش يك نخبه ديني ،فكري وسياسي دغدغه مند و فعال در عرصه هاي مختلف جامعه اسلامي
5. در نقش خليفه مسلمين وامير
