
عین و سیصد و شصت تن از ثقات محدثین آن را روایت کردهاند.
از آنجا که در طول تاریخ اسلام کسی همچون امیرالمؤمنین علی سراغ نداریم که تا این حد به او ظلم شده باشد لذا جا دارد که انواع این ظلمها را بررسی کرده و در هر مورد به آنها پاسخ دهیم، و این کار میتواند در رسیدن مردم به حق و حقیقت تاثیرگذار باشدو لذا در این اثر تلاش می کنیم ضمن اثبات ولایت وامامت حضرت علی از نظر حدیث غدیر به پاسخ شبهات آن نیز پرداخته شود.
فصل اول
کلیات و مفاهیم
گفتار اول: کلیات
1. تبیین موضوع
امامت یکی از اصول مذهب و پایه اصلی استمرار دین می باشد.
مقصود ما از اصل «امامت» در اصول اعتقادى شیعه این است که بعد از پیغمبر اکرم دوازده امام معصوم یکى پس از دیگرى جانشینان بر حق آن حضرت مىباشند.
این مسئله اثبات ولایت و امامت حضرت علی از طریق فقط یکی از ادله شیعه یعنی حدیث غدیر می باشد.
حدیث غدیربه کمک ادله و قرائن بر آن، نشان می دهد «مولا» به معنای پیشوایی، امامت، خلافت، زعامت و ریاست امیرالمؤمنین بعد از پیامبر اکرم بر امور اخروی و دنیوی مسلمانان است.
از شاخصه های این مسئله این است که پس از اثبات امامت حضرت علی ، پاسخ به شبهات، مفسرین، مورخین، وعلماء اهل تسنن به حدیث غدیر می پردازد.
رویکرد این پایان نامه کلامی ، روایی و تفسیری می باشد.
2. پیشینه تحقیق
بحث کلامی درمورد اثبات امامت امیرالمؤمنین بالاخص توسط حدیث غدیر، سابقه ای طولانی دارد و شیعیان که به فضل و قرآن آگاهی، شهره بودند، در مواجهه با انحراف امامت به خلافت، به بحث و نقد و نظر در مسأله پرداختند. ابن ندیم، فهرست نگار و کتاب شناس معروف، علی بن اسماعیل بن میثم تمّار را نخستین کسی می داند که در باب امامت، رساله ای نوشت و نام دو تک نگاره از وی را به نامهای «الامامة» و «الاستحقاق» نیز به میان می آورد. وی همچنین هشام بن حکم، صحابی و شاگرد معروف امام صادق را نیز از جمله دانشمندانی می داند که در امامت، رساله های متعددی نگاشت. ابن ندیم، دو رساله «الامامة» و «امامة المفضول» را از جمله تألیفات هشام بن حکم دانسته است که از حدیث غدیر استفاده اثبات امامت نموده است.
سابقه تک نگاره نویسی درباره امامت نزد دانشمندان شیعی، به اصحاب ائمه اطهار برمی گردد. برای مثال، ابوجعفر احمد بن حسین بن عمر بن یزید الصیقل کوفی، ثقه از اصحاب امام صادق و امام کاظم و نیز مولی ابی الصفا خلیل بن احمد بصری(متوفی 160 یا 170 هـ ق.) از اصحاب امام صادق رساله ای در امامت از این حدیث نوشته اند.
جمعی از بزرگان دربارۀ این حدیث و اسناد و دلالتهای آن، کتابهایی تألیف کردهاند؛ از جمله، طبری در کتاب الولایة فی طرق حدیث الغدیر؛ حموی در معجم الادباء و ابن عقدة الهمدانی در کتاب الغدیر؛ ابوبکر محمد بن عمر الجعابی متوفی به سال 355 هـ ق.، در کتاب مَن رَوی حدیث غدیر خم؛ ابوطالب عبیدالله بن احمد بن زید الأنباری الواسطی(356 هـ ق.) در کتاب طرق حدیث الغدیر، ابوغالب احمد بن محمد بن محمد الرازی(368 هـ ق. ) و ابوالفضل محمد بن عبدالله بن مطلّب الشیبانی(372 هـ ق.) در کتاب مَن رَوی حدیث غدیر خم؛ الدار قطنی(385 هـ ق.) و شیخ محسن بن الحسین النیشابوری الخزاعی در کتاب بیان حدیث الغدیر؛ علی بن عبدالرحمن بن عیسی الجراح القتانی(413 هـ ق.) در کتاب طرق خبر الولایة؛ ابوعبدالله الحسین بن عبیدالله الغفائری در کتاب یوم الغدیر(411 هـ ق.)؛ الحافظ ابوسعید السجستانی(477 هـ ق.) در کتاب الدرایة فی حدیث الولایة آن را از 120 تن از صحابه نقل کرده؛ ابوالفتح الکراجکی(499 هـ ق.) در کتاب عدة البعیر فی حج یوم الغدیر؛ علی بن بلال المهلبی در کتاب حدیث الغدیر؛ شیخ منصور اللائی الرازی در کتاب حدیث الغدیر؛ شیخ علی بن حسن الطاهری در کتاب الولایة و ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله الحسکانی در دعاة الهداة الی اداء حق الموالاة و شمسالدین محمد بن محمد الدمشقی المقری(883 هـ ق.) در کتابی به نام اسنی المطالب فی مناقب علی بن ابیطالب؛ المولی عبدالله بن شاه منصور القزوینی و سید حسن اللکنهوری در کتاب حدیث الغدیر؛ و سید میرحامد حسین(1306 هـ ق.) در 1800 صفحه، در دو مجلد قطور از مجلدات کتاب گرانسنگش عبقات الأنوار.
همچنین، سیـد مهـدی الغریفـی(1343 هـ ق.) در کتـاب حدیث الولایة فی حدیث الغدیر؛ حاج شیخ عباس قمی(1359 هـ ق.) در کتاب فیض الغدیر فی حدیث الغدیر؛ سید مرتضی حسین الخطیب الفتحیوری و شیخ محمدرضا طاهر آل فرج الله النجفی در کتاب الغدیر فی الاسلام؛ سید مرتضی خسروشاهی تبریزی در کتابی به نام اهداء الحقیر فی معنی حدیث الغدیر.
سرانجام کثرت اسناد واقعه غدیر منجر به تالیف «الغدیر» مرحوم علامه امینی و «عبقات» مرحوم میر حامد حسین هندی شده است. در عصر نوین بزرگان بسیار زیادی در این زمینه یا کتاب جداگانه نگاشته اند یا در کتاب کلامی خود از آن سخن به میان آورده اند من جمله: کتاب اسرار غدیر نوشته محمد باقر انصاری، عبدالحسین خسرو پناه در مجموعه کتب خود وعلی ربانی گلپایگانی در کتاب امامت.
اینها بخشی از کتابهایی است که دربارۀ واقعۀ غدیر تألیف شده است. از نظر تاریخی، «غدیر» حادثه ای نیست که کسی بخواهد منکر آن شود. «طبری» مفسر، محدث و مورخ معروف اهل سنت د رمورد «غدیر» کتاب مستقلی نگاشته که متاسفانه ازمیان رفته اما نام کتاب مذکور در شمار تالیفات وی باقی مانده است. دار قطنی، محدث بزرگ نیز طرق حدیث غدیر را جمع آوری نموده و همچنین «ابوالعباس احمد بن عقده کتابی» محدث دیگری است که کتابی مستقل در بحث غدیر به رشته تحریر در آورده است.
3. سوال اصلی
سوال اصلی که در اینجا به دنبال آن هستیم این است که:
آیاحدیث غدیر برولایت و امامت حضرت علی دلالت دارد؟
4. سوالات فرعی
اما سوالات فرعی قابل طرح به شرح ذیل می باشد:
1-اصل امامت وجایگاه امام در تفکر اسلامی چیست؟
2-تبیین و اثبات ولایت وامامت امیرالمؤمنین توسط حدیث غدیر چیست؟
3-شبهات پیرامون حدیث غدیر وپاسخ آن چیست؟
5. فرضیه ها
اهتمام ما در این نوشتار به اثبات رساندن فرضیه های ذیل است:
1-حدیث غدیر، ولایت وامامت حضرت علی را اثبات می کند.
2-اعتقاد به امام واصل امامت پس از نبوت از جمله اصول اعتقادی دین است.
3-قرائن وشواهد مقامیه و مقالیهای در کلام پیامبر اسلام هنگام بیان حدیث غدیر وجود دارد که دلالت می کند مراد از کلمه مولی، ولایت و اولویت آن حضرت به تصرف در امور مسلمانان بوده نه اینکه صرف محبت و دوستی باشد، وحدیث غدیر به خوبی بر امامت و ولایت حضرت علی با استدلالهای محکم و قرائن فراوان دلالت دارد.
4-اشکالات وارده بر حدیث غدیر بی اساس می باشند.
6. اصل “امامت” و جایگاه “امام”در تفکر اسلامی
بیشک، هر اجتماع از انسانها همواره نیازمند رهبری مقتدر است، تا امور خویش راتحت تدبیر او تمشیت کند. لابد للناس من امیر بر او فاجر1 اما مسئله امامت و ولایت، برتر از رهبری و تمشیت امور دنیایی مردم است و ملاک نیاز به پیامبر و امام معصوم منحصر در امور یاد شده نخواهد بود.
برخی بر ضرورت نبوت وامامت چنین استدلال میکنند: از آنجا که بشر موجودی اجتماعی و مدنی است و نظم، لازم تمدن و آن هم در گرو وجود قانون است، هماره نیاز به انبیا و امامانی دارد، تا با وضع قوانین و اجرای آنها، بقای نظم و پیشرفت تمدن بشری را تأمین و تضمین کنند. 2
خواجهنصیرالدین طوسی… این برهان را چنین به چالش کشیده است: این بیان در اثبات ضرورت نبوت وامامت تام نیست، چون بسا انسانها و جوامعی که هرگز دینی اختیار و از پیامبر و امامی پیروی نمیکنند، ولی بهتر یا بسان ما زندگی میکنند. تمدنی، قانونی و نظمی دارند که دنیای آنان را تأمین میکند، پس ضرورت نبوت و امامت بدان جهت نیست که در پرتو آن دنیایمان به سامان رسد بلکه از آنجا که ما موجودی ابدی هستیم و تا بینهایت راهی طولانی پیشرو داریم، این ابدیت و مسیر تا بینهایت که به نام معاد میشناسیم و پیمودن طریق سعادت ابدی خود نیازمند بعثت انبیا و نصب ائمه است. اگر بعد از مرگ چون گیاهان میپوسیدیم و نابود می شدیم، نیاز به قانون و حل معضلات نظام اجتماعی ضرورت نبوت و امامت راتأمین میکرد، اما پس از مرگ، قبر، برزخ، قیامت، تطایر کتب، حساب، میزان، صراط، بهشت و جهنم پیش روی ماست و ما از اعماق حقایق و چیستی اینها اطلاع نداریم و از سوی دیگر، ما هستیم و ابدیت.
هر اندیشهای که در فکرمان میگذرد و هر کاری که از ما سرمیزند، با ابدیت ما پیوند خورده است و نیازمند عقاید واخلاق و اعمالی هستیم که ما را از مرگ تا برزخ و از آنجا تا بهشت حفظ کند و رهگشا باشد. جبران این نیاز، وابسته به وجود کسی است که سخنی همساز با گذشته و آینده ما بگوید و آن را انبیا از ذات اقدس اله و نیزامامان از انبیا میگیرند و به مؤمنان میرسانند. 3
تذکر: این مطلب مهم را محقق طوسی از متن گفتار شیخ رئیس استنباط نموده است زیرا جناب بوعلی جریان نبوت را در ثنایای مبحث عبادت، زهد، عرفان و فرق دقیق عابد و زاهد و عارف مطرح فرموده است. آنچه در گفتار محقق طوسی آمد تبیین کلمات پر معنای ابن سینا است نه نقد آن.
دیگر شاگردان مکتب قرآن و عترت نیز به بیانهای متفاوت و مختلفی از ضرورت بعثت رسولان و نصب امامان حق، سخن رانده و به ارزیابی ملاکهای گوناگونی پرداختهاند که از برجستهترین آنان جناب هشامبن حکم است که کلینی … ماجرای مناظره او باعمرو بن عبید معتزلی را چنین نقل میکند: وجود مبارک امام صادق به شاگردشان فرمودند: شنیدهام باعمروبن عبید در موضوع امامت و ولایت منظرهای داشتهای؟! عرض کرد: آری، اما در حضور شما به خود اجازه نمیدهم که شرح آن را بیان دارم. امام صادق فرمودند: شما مأذونید و من میخواهم که آن را بگویید. هشام عرض کرد: در مجمع علمی او(که منکر ولایت و امامت بود) [در مسجد بصره] شرکت کردم و از او پرسیدم: آیا تو چشمداری؟ گوش و اعضاء و جوارح داری؟ گفت: چه پرسشهای نسجیده و نابخردانهای داری! گفتم: سؤالهای من همین است، شما پاسخ دهید و بگذارید من پرسشهایم را مطرح کنم. گفت: بله، چشم، گوش و اعضا و جوارح دارم. گفتم: گذشته از این مجاری ادراکی و تحریکی، عقل و قلب هم داری؟ گفت: آری. گفتم: چشمداری تا ببینی و گوش داری تا بشنوی و امور دیگرت نیز با سایر مجاری ادراکی و تحریکیات تأمین میشود. چه نیازی به عقل و قلب؟ گفت: به آنها نیاز دارم تا به رهبری، هدایت و کنترلشان، گوش و چشم و سایر اعضا و جوارحم را از خطا نگه دارم. گفتم: پروردگاری که برای صیانت از اشتباه مجاری ادراکی و تحریکی انسان قلب آفریده، آیا برای عالم و جوامع بشر، قلب و امامی نیافریده است؟
آیا چنین است که هر راه پیموده و یا هر قرائت و فهمی از دین، درست باشد، یا کسی هست که سخن پایانی را گفته و صحیح را از سقیم باز شناساند. آن که چنین امری را برعهده دارد وجود مبارک امام معصوم است که قلب و عقل این عالم است و خطاهای علمی و عملی در راستای هدایت و رهبری او اصلاح میپذیرد.
این استدلال را وجود مبارک امام صادق شنیدند و پرسیدند: این کلمات را ازکجا فرا گرفتی؟ هشام عرض کرد: از محضر و مکتب شما آموختم. آن گاه امام صادق فرمود: به خدا سوگند این مطلب در صحف ابراهیم و موسی نوشته شده است. 4
مرکز ثقل برهان یاد شده، ابدیت بشر و نیازمندی او به معلم و مصحح عقاید، اخلاق و اعمال است که مایه رستگاری ابدی وی میگردد و ضرورت وجود انبیا و ائمه معصوم را اثبات میکند.
امامت، منت و لطف همیشگی خدا:
قرآن کریم از نعمتهای الهی فراوان یاد میکند و آنها را بیشمار میداند: (و ان تعدوا نعمهالله لا تحصوها)5به معنای: و اگر [بخواهيد] نعمت خداى را بشمريد، شماركردن آن نتوانيد و نعمت پر اهمیتتر و والاتر را “منت” میخواند و بعثت انبیاء و نصب امامان را از بزرگترین منتها میشمارد: (لقد منالله علیالمؤمنین اذ بعث
