
اد صنعتی بود، قرن بیست و یکم قرن اقتصاد اطلاعات و دانش میباشد.
در این میان سازمانهای کشورمان نیز برای همسویی با سایر سازمانها و افزایش توان رقابتی، در عرصههای داخلی و جهانی نیازمند مدیریت دانش و استفاده از سرمایههای فکری سازمان خود هستند.
مديريت دانش، به مثابه بخشي ضروري و اساسي در موفقيت سازمان، دامنهي گستردهاي از ايدههاي سازماني، شامل نوآوريهاي راهبردي، اقتصادي، رفتاري و مديريتي را در برميگيرد. در جهان امروز كه توليد كالاها و ارائهي خدمات به شدت دانش مدار شدهاند، دانش دارايي كليدي براي كسب مزيت رقابتي به شمار ميرود.
پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه گردآوری اطلاعات، یک تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است که بر اساس ماتریس کوواریانس تحلیل میشود، روش نمونهبرداری در این تحقیق، از نوع تصادفی ساده میباشد.
شروع فعالیت این تحقیق از اواخر زمستان 1390 بوده و تا اواسط پاییز 1391ادامه داشته است. دادههای گردآوری شده در مورد تحقیق در یک دوره زمانی از اوایل مرداد 1391 تا اواسط آبان 1391 از طریق پرسشنامه جمعآوری شده است.تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزارهای آماری Amos و Spss 19 صورت گرفته است.
نتایج تحلیل نشان میدهد که، مولفههای تاثیر گذار مدیریت دانش تاثیر مستقیم و مثبتی بر صادرات فرش دارند.
کلمات کلیدی: پیاده سازی مدیریت دانش، مدیریت دانش، مولفههای کلیدی مدیریت دانش، صادرات، فرش.
مقدمه
مبحث مدیریت دانش یکی از مباحث نوظهور در مدیریت است که به شدت مورد اقبال و توجه دانشمندان علم سازمان و مدیریت واقع شده و مهمترین رکن مدیریت دانش، پیادهسازی و اثر بخشی آن میباشد، که شناخت مدیریت دانش به عنوان یک روح حاکم بر اعمال سازمانی برای پیادهسازی آن ضروری است. در دنیای امروز، دیگر منابع اقتصادی اصلی سرمایه، منابع طبیعی، نیروی کار و… نیستند، بلکه منابع اقتصادی اصلی، دانش خواهد بود. در اقتصاد دانشی بر خلاف اقتصاد صنعتی، داراییهای فکری و بخصوص سرمایههای انسانی، جزء مهمترین داراییهای سازمان محسوب میشود و موفقیت بالقوه سازمانها ریشه در قابلیت فکری آنها دارد. بنابراین نحوه مدیریت سرمایه فکری در سازمانها و نقش آنها بر کسب مزیت رقابتی میتواند در پیشبرد اهداف سازمانی نقش بسزایی ایفا کند (بطحایی، 1385). در این میان سازمانهای کشورمان نیز برای همسویی با سایر سازمانها و افزایش توان رقابتی، در عرصههای داخلی و جهانی نیازمند مدیریت دانش و استفاده از سرمایههای فکری سازمان خود هستند. بخصوص با عضویت ناظر کشورمان در سازمان تجارت جهانی در سال 1384 و افزایش رقابت در اقتصاد داخلی و همچنین تمایل کشور به پیوستن به این سازمان بینالمللی، لزوم نگرش سازمانها به مدیریت دانش و سرمایه فکری بیش از پیش احساس میشود.
یکی از مهمترین مسائل در اقتصاد ایران در دهه اخیر بحث صادرات غیر نفتی بوده است. این در شرایطی است که میزان درآمدهای حاصل از صادرات غیر نفتی قابل مقایسه با درآمدهای حاصل از فروش نفت خام نبوده و نمیباشد. از طرف دیگر در سبد صادراتی کشور بیشترین سهم درآمد ارزی صادرات غیر نفتی کشور مربوط به صادرات تولیدات سنتی و فرآوردههای کشاورزی است که یکی از این تولیدات سنتی فرش میباشد. فرش ایران متاثر از ویژگیهای برجسته فرهنگی و هنری آن در سدهها و دهههای گذشته همواره به عنوان یکی از کالاهای برجسته در سبد صادرات غیر نفتی ایران مطرح بوده و میباشد. به طوری که طی سالهای متمادی اولین و بالاترین ردیف ارزآوری در صادرات ایران و حدود 7% اشتغال کل کشور و معیشت چند میلیون نفر را به خود اختصاص داده است (الماسی و همکاران، 1389). این صنعت، یکی از توانمندترین صنایع کشور پس از صنعت پتروشیمی بوده که علیرغم سیر نزولی میزان صادرات طی سالیان اخیر، جایگاه خود را در راس بهترین صادر کنندگان فرش سراسر دنیا حفظ کرده بود تا این که در سال 1387 جای خود را به کشورهای چین و هند سپرد. صادرات فرش ایران در پنج سال گذشته روندی نزولی داشته و پایین بودن قیمت فرش کشورهای رقیب در مقایسه با فرش ایران و هماهنگ بودن آن با سلایق بازارهای جهانی نیز از عوامل عمده رشد برخی از کشورهای رقیب در بازارهای جهانی به شمار میرود (حق شناس کاشانی، سعیدی و حسن پور پازواری، 1389).
بنابراین با توجه به اهمیت بحث صادرات غیر نفتی و جایگاه فرش در صنعت کشورمان، ما در این تحقیق به دنبال نقش پیاده سازی مدیریت دانش در افزایش صادرات فرش ایران خواهیم بود.
فصل اول:
کلیات تحقیق
1-1 مقدمه
در آستانه هزاره سوم، مدیریت دانش، به عنوان یک نیاز استراتژیک برای موسسات، سازمانها و نهادهای خدماتی مطرح است، مدیریت دانش تضمین کننده برتریهای بلند مدت برای سازمانها و جوامع و میزان بهرهگیری آنها از سرمایههای انسانی، فکری و اطلاعاتی است. مدیریت دانش، نگرشی است که میتواند از سوی مدیریت سازمانها با کمی انعطاف پیادهسازی شود و رقابت پذیری در آینده، پیشرو بودن در محصول و خدمات جدید، فتح بازارهای جدید و خلق بازارهای نو و از دست ندادن سرمایههای دانشی را به ارمغان بیاورد. مبحث مدیریت دانش یکی از مباحث نوظهور در مدیریت است که به شدت مورد اقبال و توجه دانشمندان علم سازمان و مدیریت واقع شده و مهمترین رکن مدیریت دانش، پیادهسازی و اثر بخشی آن میباشد، که شناخت مدیریت دانش به عنوان یک روح حاکم بر اعمال سازمانی برای پیادهسازی آن ضروری است. در دنیای امروز، دیگر منابع اقتصادی اصلی سرمایه، منابع طبیعی، نیروی کار و… نیستند، بلکه منابع اقتصادی اصلی، دانش خواهد بود. بعد از قرن بیستم که قرن اقتصاد صنعتی بود، قرن بیست و یکم قرن اقتصاد اطلاعات و دانش میباشد. در اقتصاد صنعتی، عوامل تولید ثروت اقتصادی، یکسری داراییهای فیزیکی و مشهود مانند زمین، نیروی کار، پول و … بوده است و از ترکیب این عوامل اقتصادی، ثروت تولید میشد. در این اقتصاد، استفاده از دانش، به عنوان یک عامل تولید، نقش کمی داشته است اما در اقتصاد دانشی، دانش یا سرمایه فکری به عنوان یک عامل تولید ثروت در مقایسه با سایر داراییهای مشهود و فیزیکی، ارجحیت بیشتری پیدا میکند. در اقتصاد دانشی بر خلاف اقتصاد صنعتی، داراییهای فکری و بخصوص سرمایههای انسانی، جزء مهمترین داراییهای سازمان محسوب میشود و موفقیت بالقوه سازمانها ریشه در قابلیت فکری آنها دارد. بنابراین نحوه مدیریت سرمایه فکری در سازمانها و نقش آنها بر کسب مزیت رقابتی میتواند در پیشبرد اهداف سازمانی نقش بسزایی ایفا کند (بطحایی، 1385). در این میان سازمانهای کشورمان نیز برای همسویی با سایر سازمانها و افزایش توان رقابتی، در عرصههای داخلی و جهانی نیازمند مدیریت دانش و استفاده از سرمایههای فکری سازمان خود هستند. بخصوص با عضویت ناظر کشورمان در سازمان تجارت جهانی در سال 1384 و افزایش رقابت در اقتصاد داخلی و همچنین تمایل کشور به پیوستن به این سازمان بینالمللی، لزوم نگرش سازمانها به مدیریت دانش و سرمایه فکری بیش از پیش احساس میشود.
1-2 شرح و بیان مسئله
یکی از مهمترین مسائل در اقتصاد ایران در دهه اخیر بحث صادرات غیر نفتی بوده است .این در شرایطی است که میزان در آمد های حاصل از صادرات غیر نفتی قابل مقایسه با درآمد های حاصل از فروش نفت خام نبوده و نمیباشد . از طرف دیگر در سبد صادراتی کشور بیشترین سهم درآمد ارزی صادرات غیر نفتی کشور مربوط به صادرات تولیدات سنتی و فرآورده های کشاورزی است. یکی از این تولیدات سنتی فرش میباشد. فرش ایران متاثر از ویژگی های برجسته فرهنگی و هنری آن در سده ها و دهه های گذشته همواره به عنوان یکی از کالاهای برجسته در سبد صادرات غیر نفتی ایران مطرح بوده و میباشد. به طوری که طی سالهای متمادی اولین و بالاترین ردیف ارزآوری در صادرات ایران و حدود 7% اشتغال کل کشور و معیشت چند میلیون نفر را به خود اختصاص داده است. (الماسی و همکاران، 1389).
فرش ايران اعم از قالي و قاليچه و گليم و ديگر دستبافت ها جايگاه بسيار بالايي در ميان كشورهاي جهان دارد. آمارهاي موجود در زمينه صادرات فرش اين حقيقت را نشان ميدهد كه تا سال 1970 ميلادي، فرش ايران اغلب بازارهاي مهم جهان را در نيمي از مقدار و ارزش صادرات جهاني اين كالا به خود اختصاص داده است. قبل از پيروزي انقلاب، ارز فراوان حاصل از فروش نفت بر همه فعاليتهاي اقتصادي، صنعتي و تجاري كشور اشراف داشت و تمام كمبودها و كاستيها را به راحتي پوشش ميداد. اين مساله باعث شده بود تا براي هيچ يك از كالاها و توليدات مورد نياز اعم از صادراتي يا وارداتي، برنامهريزي و تشكيلات آموزش ديده فراهم نشود. پول رسمي كشور با حمايت كافي ناشي از فروش نفت برخوردار بود و ساير كالاهاي مهم از جمله قالي، هيچ گاه به صورت مستقل مورد بررسي قرار نميگرفت تا بتواند در نوسانات بازارهاي خارجي موقعيت خود را حفظ كند و يا شرايط مناسبتري را به دست آورد. پس از آن در سال 73 ما شاهد يك دوره شكوفايي در صنعت و بازار فرش ايران شديم كه به مدد مطالعه در مورد بازار و همچنين تامين نياز مشتريان بدست آمد، اما امروزه به علت عدم توجه به اصول بازاريابي نوين و راهبردي فرش در تمامي مراحل از مرحله تهيه مواد اوليه، بافت فرش تا عرضه به بازارهاي جهاني باعث شده كه ما جايگاه واقعي خود را در بازارهاي سنتي و ثابت (كشورهاي اروپايي و آسيايي مانند آلمان، انگلستان، اتريش، فرانسه و عربستان) و بازارهاي جديد (ژاپن، برزيل، اروپاي شرقي، استراليا و زلاندنو) به نفع رقيبان خود همچون كشورهاي چين، هند، پاكستان و… از دست بدهيم.
متاسفانه به دلیل فقدان اساسی در ابعاد سازمانی، ساختاری، مدیریتی، تولیدی و به ویژه تجاری و بازرگانی، فرش ایران دوران افول و رکورد شکننده ای را در عرصه رقابت های جهانی پیموده و اکنون در شرایط بحرانی خاصی به سر می برد. از طرفی، بی توجهی به اصول و مبانی بازاریابی و تجارت که دربرگیرنده فرآیند تولید آن نیز میشود، مزیت های رقابتی فرش دستبافت را در داخل و بویژه در سطح جهانی با مخاطرات جدی مواجه نموده است. تجربه موفق دیگر کشورها حاکی از توجه آنها به واقعیت های محیط تجارت و دیگر عوامل تاثیرگذار است (شم آبادی و همکاران، 1386).
این صنعت، یکی از توانمندترین صنایع کشور پس از صنعت پتروشیمی بوده که علیرغم سیر نزولی میزان صادرات طی سالیان اخیر، جایگاه خود را در راس بهترین صادر کنندگان فرش سراسر دنیا حفظ کرده بود تا این که در سال 1387 جای خود را به کشورهای چین و هند سپرد. صادرات فرش ایران در پنج سال گذشته روندی نزولی داشته و پایین بودن قیمت فرش کشورهای رقیب در مقایسه با فرش ایران و هماهنگ بودن آن با سلایق بازارهای جهانی نیز از عوامل عمده رشد برخی از کشورهای رقیب در بازارهای جهانی به شمار می رود (بريم نژاد، 1387). از سویی دیگر افزایش قیمتهای داخلی در اثر رشد تورم و انتقال تاثیرات تورم، کاهش حجم تجارت جهانی فرش به علت جایگزین شدن سایر کفپوشها از جمله موکت، سنگ، پارکت، و سایر زیراندازها نیز به کاهش صادرات فرش ایران در سال های اخیر منجر گردیده است. (فرح بخش، 1384).
نتایج حاصل از تحقیقات مختلف بیانگر آن است که بازاریابی فرش دستبافت در ایران به صورت علمی دنبال نمیشود و هنوز بیشتر جنبه سنتی دارد و پس از تولید فرش، اقدام به یافتن مشتریان میشود. در ضمن تحقیقات اندکی در زمینه وضعیت بازاریابی فرش در ایران انجام شده (صبوری خسروشاهی، 1382) و کاستیهایی از قبیل کمبود اطلاعات روزآمد در مورد خواستهها و گرایشات مشتریان، فقدان برنامهریزی استراتژیک، کاهش کیفیت، ضعف تبلیغات، ضعف مدیریت و خلا برنامه ریزی برای شناسایی سلایق کشورها و ملت های مختلف، نبود آشنایی با بازارهای هدف و ضعف در مشارکت یا برپایی نمایشگاه های فرش دستبافت، در مطالعات انجام شده به چشم میخورد (دهقاني فيروزآبادي، 1377).
در دهههاي اخير، انواع موسسات، شاهد تغييرات اساسي در زمينه هاي
