
3ـ 7ـ 2ـ 4 جانشيني تحسنوا با تصلحوا، تصبروا و تؤمنوا 86
3ـ7ـ2ـ4ـ1 نتيجه گيري 88
3ـ7ـ 2ـ5 جانشيني حسنه با طيب، بصير، نور و اصحاب الجنه 89
3ـ7ـ2ـ5ـ 1 نتيجه گيري 91
فصل چهارم: شبکه معنایی حسنه در قرآن کریم 93
4ـ 1 مترادفات حسنه 94
4ـ 1ـ1 خير 94
4ـ 1ـ 2 برّ 94
4ـ 1ـ 3 احسان 95
4ـ1ـ 4 معروف 97
4ـ 1ـ5 طيب 98
4ـ 1ـ6 عمل صالح 98
4ـ 2 متضادهاي حسنه 100
4ـ 2ـ 1 شر 100
4ـ 2ـ 2 سوء 100
4ـ 2ـ 3 سيئه 101
4ـ 2ـ 4 فحشاء 102
4ـ 2ـ 5 منكر 102
4ـ 2ـ 6 خطيئه 104
4ـ 2ـ 7 ذنب 105
4ـ 2ـ 8 فسق 106
4ـ 2ـ 9 اثم 106
4ـ 2ـ 10 نتیجه گیری 106
4ـ 3 قانونمنديهاي حسنه 108
4ـ 3ـ 1 از جانب خدا بودن حسنه 108
4ـ 3ـ 2 بهره مند شدن نيكي كنندگان از حسنه در دنيا 109
4ـ 3ـ 3 دريافت پاداش ده برابر، براي بجا آورندگان حسنه 111
4ـ 3ـ4 دريافت پاداشي بهتر براي بجا آورندگان حسنه 111
4ـ 3ـ5 تبديل و محو سيئات به حسنات 113
4ـ3ـ5ـ1 قانون تبديل 113
4ـ3ـ5ـ2 قانون محو: 114
4ـ3ـ6 بهره مند از حسنه براي شفاعت كننده آن 115
4ـ3ـ7 بهره مند شدن درخواست كننده حسنه دنيايي و آخرتي 116
4ـ3ـ8 زياد شدن حسنه براي آورنده آن 117
4ـ3ـ9 نتيجه گيري 118
4ـ 4ـ انفعالات حسنه 118
4ـ4ـ 1 انفعالات مثبت 118
4ـ4ـ 1ـ1 حمد وثناي الهي 119
4ـ 4ـ 1ـ 2 آزمايش با حسنات و سيئات براي بازگشت 120
4ـ4 ـ 2 انفعالات منفي 121
4ـ4ـ2ـ1 ناراحتي معاندان 121
4ـ4ـ2ـ2 نسبت دادن حسنه به خدا و نسبت دادن سيئه به پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله و سلم 123
تفسیر آن از نظر گذشت. 123
4ـ4ـ2ـ3 نسبت دادن حسنه به خود و نسبت دادن سيئه به موسي عليه السلام و يارانش 124
4ـ 4ـ3 نتيجه گيري 125
4ـ 5 ويژگيهاي محسنين 125
4ـ 5ـ1 شكيبايي 125
4ـ5ـ2 همراهي خداوند با محسنين 126
4ـ5ـ3 داراي تقوا، ايمان و عمل صالح 128
4ـ5ـ4 اهل انفاق و احسان 129
4ـ5ـ5 انفاق در توانگري و تنگدستي، فروبردن خشم و چشم پوشي از خطاي مردم 130
4ـ5ـ6 دریافت کننده پاداش دنیوی و اخروی 132
4ـ5ـ7 محبوب خدا شدن 132
4ـ5ـ8 نزدیک بودن رحمت الهی به محسنین 134
4ـ5ـ9 طلب مغفرت 135
4ـ5ـ10 عدم مواخذه الهی 135
4ـ5ـ11 دادن هديهاي مناسب به زنان پس از طلاق 136
4ـ 5ـ12 شرکت در جهاد 137
4ـ5ـ3 1 پيروي آيين ابراهيم عليه السلام 137
4ـ5ـ14 چنگ زننده به دستگيره محكم 138
4ـ 5ـ 15 تصدیق رویا 138
4ـ 5ـ16 نتیجه گیری 139
4ـ6 آثارحسنه 140
4ـ6ـ 1 دو چندان شدن آن و دريافت اجر عظيم 140
4ـ6ـ2 پاداش دنيوي و اخروي 141
4ـ6ـ3 جلب محبت و زدودن دشمني 141
4ـ6ـ 4 عدم فساد جويي در زمين 142
4ـ 7 جزاي حسنه و محسنين 143
4ـ 7ـ 1 جزاي دنيوي 143
4ـ 7ـ1ـ1 لايق دريافت كتاب، علم و حكم 143
4ـ 7ـ1ـ2 بخشيدن فرزندان به انبيا و هدايت ايشان 145
4ـ 7 ـ 2 جزاي اخروي 146
4ـ7ـ2ـ1 هدايت و بشارت الهي 146
4ـ 7ـ 2ـ2 قابليت دريافت اعطاي الهي 147
4ـ 7ـ2ـ 3 امنيت در قيامت 147
آيه اي ديگر در مورد امنيت در قيامت: 148
4ـ7ـ2ـ4 دچار ذلت نشدن 149
4ـ 7ـ 2ـ5 جاودانگي در بهشت 150
4ـ7ـ2ـ6 يافتن در نزد پروردگار 150
4ـ7ـ2ـ 7 سلام خدا بر آنان 151
4ـ 7ـ 2ـ8 داراي أجر عظيم 152
4ـ7ـ2ـ9 نتیجه گیری 153
4ـ 8 مصاديق محسنين 154
4ـ 8ـ 1 مقدمه 154
4ـ 8ـ 2 اسوه هاي حسنه 155
4ـ 8ـ 2ـ 1 پيامبر اسلام صلي الله عليم و آله و سلم 155
4ـ 8ـ 2ـ 2 ابراهيم خليل عليه السلام 157
4ـ 8ـ 3 مصاديق محسنين 158
4ـ 8ـ 3ـ 1حضرت نوح عليه السلام 158
4ـ 8ـ 3ـ 2 حضرت ابراهیم علیه السلام 159
4ـ 8ـ 3ـ 3 حضرت موسي و هارون عليهم السلام 159
4ـ 8ـ 3ـ 4 حضرت الیاس علیه السلام 160
4ـ 8ـ3ـ5 نتیجه گیری 160
نتيجه گيري: ترسیم شبکه معنایی حسنه در قرآن کریم 162
فهرست منابع 168
فهرست جداول
جدول شمول معنایی حسنه (2ـ 1)
صفحه 16
جدول شمول معنایی جزا (2ـ 2) و صفح(2ـ 3)
صفحه 16
جدول معنای نسبی و اساسی (2ـ 4)
صفحه 32
جدول فهرست آیات مورد استفاده در فصل دوم (2ـ 5)
صفحه 37
جدول شبکه معنایی حسنه (4ـ 1)
صفحه93
جدول میدان معناشناسی مترادف های حسنه (4ـ 2)
صفحه 107
جدول میدان معناشناسی متضادهای حسنه(4ـ 3)
صفحه108
جدول آثار حسنه (4ـ 4)
صفحه 143
فصل اول
كليات پژوهش
1 ـ1 مقدمه
بدون شك تمام انسان ها در پي رسيدن به سعادت و خوشبختي هستند و در تمام مراحل زندگي سعي ميكنند كه هر لحظه به آن نزديكتر گردند، البته براي رسيدن به سعادت و خوشبختي راهي جز كسب مكارم و فضائل و دوري از رذائل اخلاقي وجود ندارد، زيرا كه انبياي عظام و اولياي كرام عليه السلام همگي در اين مسير ره پيموده و طالبان حقيقت را نيز به طريق دعوت نمودهاند.
پيامبراكرم صلي الله عليه و آله و سلم درباره فلسفه بعثت خود ميفرمايند: «إني بعثت بمكارم الأخلاق و محاسنها»1. من از طرف پروردگار برانگيخته شدم تا مكارم اخلاق را به كمال رسانده و تمام كنم. حضرت علي عليه السلام نيز بر اهميت تهذيب نفس تاكيد فرموده و رعايت آن را مايه خوشبختي انسان دانسته و فرموده اند: «به فرض كه به بهشت و ثواب و بيمي از دوزخ و عقاب نداشتيم باز شايسته آن بود كه ما در پي مكارم اخلاق باشيم، زيرا خوشبختي و سعادت را از اين طريق ميتوان بدست آورد.»
نتيجه آن كه مهم ترين مساله اي كه فراوان مورد توجه آيين مقدس اسلام قرار گرفته و در رسيدن به كمالات و فضايل انساني نقش اساسي دارد مساله تزكيه نفس و پرورش روح است كه به عنوان يك امر حياتي و ضروري مطرح است.
انسان، يگانه موجودي است كه به لحاظ قابليت ها و موقعيت ممتازي كه دارد، مورد تكريم و عنايت خاص خداوندي، واقع شده است: ﴿وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ﴾2 و بر بسياري آفريدهها برتري يافته است: ﴿وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً﴾3 از اين رو، رسالتي بس سنگين و مسؤليتي بس والا بر دوش دارد زيرا او، هم نسبت به آفريدگار عالم، مكلف است و به پاس نعمات بي شمار او، وظايفي دارد و هم در عرصه زندگي اجتماعي، ناگريز از تعاون و تعامل چند سويه با همنوعان خويش است.
اكنون كه بشر، ناگزير از بروز اعمال و رفتار است، شايسته است كه بهترين نوع عمل را انجام دهد؛ چرا كه خداوند عالميان، انسان را با برترين عملها ميآزمايد: ﴿لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً﴾4 و تنها بهترينها را ميپذيرد: ﴿نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا﴾5. عمل و رفتار آدمي كه در عرصه فردي و اجتماعي، صورت ميگيرد، هرگاه بر طبق موازين الهي و ضوابط سالم بشري صورت پذيرد، در قاموس اديان الهي و فرهنگ قرآني، با عناويني مانند: «صالح»، «حسن»، «حق»، «خير»، و مانند آن، توصيف ميگردد و هرگاه عمل وي، برخلاف سنت الهي و ناموس خلقت بروز كند، با نامهايي چون «سييء»، «باطل»، «منكر»، «خطا»، «شر» و مانند آن .
اخلاق اسلامي چيزي غير از حفظ حريم دل نيست و اهميت و ارزش آن به قدري زياد است كه شرط قبولي تمام اعمال آن است كه با ايمان وعقيده صحيح پديد آمده باشند. به هر حال، عمل صالح بايد با ايمان همراه باشد؛ به عبارت ديگر حسن فاعلي شرط صحت و قبولي حسن فعلي است. عملي نيك شمرده ميشود كه با انگيزه پاك و خير خواهانه صادر شده باشد، اما اهميت اخلاق به قدري زياد است كه ارزش و ثواب آن مشروط به درستي عقيده نيست. مخالفت با هواي نفس يك ارزش بالاي اخلاقي است و به قدري مهم است كه حتي اگر از جانب افراد غير مسلمان نيز صادر شود باز ارزش و ثواب خواهد داشت. چه بسيارند افرادي كه تنها به سبب مخالفت با خواستههاي نفساني مسلمان شدهاند؛ يعني عمل اخلاقي آنها بهترين ثواب و كمال دنيوي را براي آنان به ارمغان آورده است.
در مباحث اخلاقي نيز ضرورت دارد ابتدا خود وآن چه به سود و زيان، اسباب سعادت و شقاوت و نجات وهلاكت ماست بشناسيم و پس از به نتيجه رسيدن فكر و انديشه، به آن عمل كنيم.
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم از خداي تعالي نقل ميكند كه فرمود: هرگاه مطلع شوم بر دل انساني و بدانم كه او بندگي مرا دوست دارد و در اين بندگي ثابت و راسخ قدم است، من خودم متكفل كارهاي او شده، سياست و ادب كردن او را به عهده ميگيرم.
هيچ چيزي بهتر از آن نيست كه خداوند خودش تاديب و تربيت يك انسان را به عهده بگيرد. پيابر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم كه انسان كامل بود، ادب شده خداوند است و هر كس بخواهد تحت تربيت مستقيم الهي قرار گيرد بايد در دل خود اخلاص و عبادت خالصانه داشته و به دنبال تحصيل رضاي خداوند باشد، تا به بهترين راه و روش تربيت دست يابد.
و از آن جایی که روش این پژوهش در تبیین مفهوم حسنه، شیوه معناشناسی است و «معناشناسی» اصطلاحی فنی است که به مطالعه «معنا» میپردازد. به طور كلي، هر علمي كه انسان با آن سر و كار دارد، به نحوي با معناشناسي مرتبط است.6 نظریه های معناشناسی، متن یا کلام را مجموعه ای معنادار میدانند که میتوان به مطالعه و درک آن پرداخت. راه پیشنهادی معناشناسی برای دستیابی به چنین مجموعه های معناداری، در نظر گرفتن ابعاد یا سطوح گوناگون برای متن است.7 معناشناسی در تجزیه و تحلیل کلام، متن را مجموعه ای منسجم و معنادار میداند و به مطالعه و بررسی تمام وقایعی که در ژرف ساخت نشانه های فهم معنا و یا در بین آن ها وجود دارد میپردازد.8
1ـ 2 تاريخچه معناشناسي
از ظهور معناشناسي به مثابه يك علم كمتر از يك نيم قرن ميگذرد. اين پديده جزئي از روند گسترده موسوم به چرخش زباني يا نقطه عطف زباني در معرفت نظري در مغرب زمين است. از نيمه دوم قرن بيستم، توجه به زبان رفته رفته به كانون تاملات نظري تبديل گرديد. هم در سنت فلسفه قارهاي و هم در سنت فلسفه تحليل و اخيرا در فضاي فلسفه آمريكايي، والبته در هر كدام به اسلوبي خاص، اين توجه نمايان است. روندي كه بعدها تحول عظيم زباني نام گرفت دامنه بسيار گستردهاي داشت كه تقريبا تمام حوزههاي معرفت نظري را به نحوي متاثر كرد. فروكاستن فلسفه از اساس به تحليل زبان را ميتوان جلوهاي از تب زبانگرايي در مراحل نخستين ظهور آن برشمرد. با بلوغ بيشتر و تدريجي اين گرايش، زبانشناسي، نشانهشناسي و معناشناسي به منزله رشتههاي معرفتي متمايز ظهور كردند. تا كنون اتفاق نظر در باب حدود دقيق هر كدام از اين رشتهها و رابطه آنها با يكديگر ميان متخصصان حاصل نشده و پارهاي از مسايل آنها كم و بيش هنوز متداخلاند، اما چارچوب كلي اين رشتهها، هر كدام به مثابه يك علم نوظهور، تقريبا مشخص شده است.9
1ـ 3 تبيين مساله پژوهشي
مفهوم حسنه با توجه به پر بسامد بودن آن در قرآن كريم و نيز روابط مختلف معنايي با مفاهيم ديگر، از مفاهيم كانوني قرآن به شمار ميآيد و مطالعه جامع معناشناختي آن به شناخت و تحليل روابط معنايي گستردهاي در قرآن ياري ميرساند.
با بررسي آيات قرآن كريم ديده ميشود كه مفهوم حسنه، مفاهيمي چون خير، عمل صالح، بر، احسان، معروف، طيب را در برگرفته است، و در روابط تضاد، حوزه وسيعي از مفاهيم همچون خطيئه، جناح، ذنب، إثم، فسق، فجور، فحشا، منكر با نقطه كانوني سيئه و سوء قراردارند كه بررسي اين ميادين ميتواند ما را به نظام اخلاقي ـ قرآني مفهوم حسنه برساند و جايگاه آن را در قرآن كريم نمايان سازد.
وقتي مطالعات قرآني بر اساس روش معناشناسي باشد روابط همنشيني و جانشيني از اهميت خاصي برخوردار ميشود. بررسي اين روابط ميتواند مفهوم حسنه را در تقسيماتي منظم قرار دهد كه به فهم مخاطب كمك شاياني ميكند.
تبيين مفهوم حسنه با در نظرگرفتن همنشينهاي آن از قبيل: (صلاه، كافر، ظالم، سيئه، صبر، تقوا ، عمل صالح، انفاق، قرض، افعال [قرف، وهب، و.. ] و…) اهدافي است كه اين پژوهش آن را دنبال ميكند.
در روابط جانشيني نيز، آيات مرتبط با هم، مثل جانشيني رزق حسن با
