
فصل سوم: روش شناسی پژوهش
3-1 روش تحقیق 53
3-2 متغیرهای پژوهش 53
3-3 تعاریف عملیاتی متغیرها 55
3-4 جامعه آماری 57
3-5 نمونه آماری 57
3-6 ابزار گردآوری دادهها 58
3-6-1 روایی و پایایی پرسشنامه 58
3-6-1-1 پایایی 58
3-6-1-2 روایی 60
3-7 روشهای تجزیه و تحلیل دادهها 61
3-7-1 آمار توصیفی 61
3-7-2 آمار استنباطی 62
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل دادهها
4-1 مقدمه 65
4-2 آمار توصیفی 65
4-3 آمار استنباطی 69
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
5-1 بحث و نتیجهگیری 76
5-2 محدودیت های پژوهش 77
5-3 پیشنهادات آتی 77
5-4 پیشنهادات کاربردی 78
منابع 79
فهرست جداول
جدول 2-1: تعداد دانشجویان خارجی در برخی دانشگاههای دنیا 31
جدول 3-1: متغیرهای فرضیات پژوهش 55
جدول 3-2: بررسی پایایی مدل با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 59
جدول 3-3: بررسی معیار پایایی ترکیبی مدل 59
جدول 3-4: بررسی میانگین روایی همگرای مدل 61
جدول 4-1: درصد فراوانی گویههای پژوهش 65
جدول 4-2: آمار توصیفی گویههای پژوهش 68
جدول 4-3: آزمون کلموگروف – اسمیرنوف جهت بررسی نرمال بودن دادهها 69
جدول 4-4: ساختار مدل pls، ضرایب متغیرهای مستقل 70
جدول 4-5: ساختار مدل pls، ضرایب متغیرهای اصلی 71
جدول 4-6: ضرایب همبستگی فاکتورهای اصلی 72
جدول 4-7: معادله خط رگرسیون چند متغیره 72
جدول 5-1: رتبهبندی متغیرها بر اساس ضرایب بهدست آمده 77
فهرست اشکال
شکل 2-1: الگوی استراتژیک ذهنی 23
شکل 4-1: خروجی نرمافزار آموس درباره ضرایب متغیرها و معنیداری آنها 71
چکیده
تفكر استراتژيك ابزار مهمي است كه مديران ارشد امروزي بايد بدان مجهز باشند و به عنوان يك برگ برنده در عرصههاي مختلف اقتصادي و اجتماعي شناخته ميشود و همچنين به مديران اين امكان را ميدهد كه ريسك، سود و هزينههاي حاصل از تصميماتشان را ارزيابي كنند. تفكر استراتژيك بيش از جنبههاي فرايندي و متدولوژيك به استراتژي به عنوان يك هنر نگاه ميكند و در محيط پرتحول و غيرقابل پيشبيني امروز رويكرد مناسب و راهبري سازمان شمرده ميشود رويكردي كه ميتواند براي سازمان يك مزيت رقابتي بيافريند. بنابراین هدف از تدوین این رساله، شناسايي و رتبهبندی عناصر تفكر استراتژيك، جهت جذب دانشجویان خارجی است که یکی از سیاستهای اصلی دانشگاههای معتبر جهان میباشد. یافتههای پژوهش نشان میدهد هر سه سطح تفکر استراتژیک ارتباط معنیدار و مثبتی با تفکر استراتژیک دارند، بهطوری که مهمترین نقش و بالاترین ضریب مربوط به سطح سازمانی 4563/0، پس از آن سطح گروهی 3256/0، و در نهایت سطح فردی 2310/0، میباشد.
واژههای کلیدی: تفکر استراتژیک، عناصر تفکر استراتژیک.
فصل اول
کلیات
1-1 مقدمه
تفکر استراتژیک به عنوان یکی از دو قابلیت اصلی رهبران دارای عملکرد برجسته برشمرده شده است (کالینز1،2000). از دیدگاه مینتزبرگ، تقویت تفکر استراتژیک، به تدوین استراتژیهای بهتر منجر میشود.
وی معتقد است مدیرانی که مجهز به قابلیت تفکر استراتژیک هستند قادرند، سایر کارکنان را به یافتن راهکارهای خلاقانه برای موفقیت سازمان ترغیب کنند(مینتزبرگ2، 1994). این دست از مدیران، سازمان را آنگونه که باید باشد میبینند نه آنگونه که هست(ناصحی فر، 1387). به این ترتیب میتون تفکر استراتژیک را پیش درآمدی بر طراحی آینده سازمان دانست(پیلگرینو3، 2001). این امر مستلزم فراتر رفتن اندیشه مدیران از عملیات روزمره با هدف تمرکز بر قصد و نیت استراتژیک بلند مدت مورد نظر برای کسب و کار است(مرلین4، 2008). تفکر استراتژیک فعالیتهایی چون گردآوری اطلاعات، تحلیل و بحث و تبادل نظر در خصوص شرایط حاکم بر سازمان(ارلی5، 2006) و در شرکتهای دارای فعالیتهای متنوع، پاسخگویی به سؤلات اساسی در مورد پورتفوی سازمان را شامل میشود(نادلر6، 2004).
آبراهام، تفکر استراتژیک را شناسایی استراتژیهای قابل اطمینان و یا مدلهای کسب و کاری میداند که به خلق ارزش برای مشتری منجر شود. او معتقد است جستجو برای یافتن گزینههای استراتژیک مناسب، که معمولاً به عنوان بخشی از فرآیند مدیریت استراتژیک انجام میگیرد، در واقع نتیجه عملی تفکر استراتژیک است(آبراهام7، 2005). گرتس نیز نقش تفکر استراتژیک را تلاش برای نوآوری و تجسم آیندهای جدید و بسیار متفاوت برای سازمان میداند که ممکن است منجر به تعریف مجدد استراتژیهای اصلی و یا حتی صنعتی که شرکت در آن فعالیت میکند شود(گراتز8، 2002). بنابراین میتوان گفت تفکر استراتژیک یک فرآیند مداوم است که هدف آن رفع ابهام و معنا بخشیدن به یک محیط پیچیده است(بون9، 2005). این فرآیند تجزیه و تحلیل موقعیت و همچنین ترکیب خلاقانه نتایج تحلیل در قالب یک برنامه استراتژیک موفقیت آمیز را در بر میگیرد(واگفای10، 1998).
تفکر استراتژیک مدیر را قادر میسازد تا بفهمد چه عواملی در دستیابی به اهداف مورد نظر مؤثر است و کدامیک مؤثر نیست و چرا، و چگونه عوامل مؤثر برای مشتری ارزش میآفریند؟ این بصیرت نسبت به عوامل تأثیر گذار در خلق ارزش، قدرت تشخیص ایجاد میکند. بدون این تشخیص، صرف منابع(مادی و غیر مادی) سازمان برای دستیابی به موفقیت بیحاصل خواهد بود. از دیدگاه مینتزبرگ، تقویت تفکر استراتژیک به تدوین استراتژیهای بهتر منجر میشود. او معتقد است مدیرانی که مجهز به قابلیت تفکر استراتژیک هستند قادرند، سایر کارکنان را به یافتن راهکارهای خلاقانه برای موفقیت سازمان ترغیب کنند. آنها سازمان را به گونهای که باید باشد مینگرند و نه به گونهای که هست. به این ترتیب میتوان تفکر استراتژیک را پیش درآمدی بر طراحی آینده سازمان دانست(کریمی و فرحناک، 1391).
اکثر اندیشمندانی که در زمینه تفکر استراتژیک به مطالعه و پژوهش میپردازند، این نوع تفکر را به عنوان سبک جداگانهای از اندیشیدن، در برابر انواع دیگر تفکر از قبیل تفکر سیستمی، شهودی، تحلیلی مطرح میکنند. به عنوان مثال، کن ایچی اومای11 که از مشاوران برجسته در شرکت مک کینزی است، تفکر استراتژیک را در برابر تفکر سیستمی و شهودی مطرح کرده و به مقایسه آنها پرداخته است. او می گوید: یک متفکر استراتژیک، در زمان مواجه شدن با مشکلات، رویدادها یا موقعیتهایی که در ظاهر یک “کل” هماهنگ را تشکیل میدهند، آنها را به اجزای تشکیل دهنده اش تقسیم میکند. پس از شناخت اجزا و اهمیت آنها، با استفاده از توان فکری، مجدداً آنها را طوری ترکیب میکند که بیشترین مزیت را برایش داشته باشد(کریمی و فرحناک،1391).
از دید کیلروی و مکینلی12 یک استراتژیست باید قادر باشد از انواع تفکر خطی و غیر خطی به طور همزمان استفاده کرده و بتواند واگرایی حاصل از تفکر غیرخطی را با تفکر خطی همگرا کند. تفکر پیوندی که در آن یک متفکر، سبکهای فکر کردن خطی و غیرخطی را با هم ادغام میکند، نیرومندتر از یک رویکرد خطی برای تفکر است، که در حال حاضر در اکثر سازمانها رایج است. روشی که اکثر مدیران امروزی در تفکر از آن استفاده می کنند، عمدتاً بر مبنای یک سیستم خطی تفکر بوده و از استدلال منطقی منتج میشود. این نوع تفکر، در برگیرنده جمعآوری دادهها، تجزیه و تحلیل آنها، داوری، استدلال و نقد و بررسی است. در سالهای اخیر، در دسترس بودن کامپیوترهای شخصی و افزایش قدرت پردازش، باعث استفاده بیشتر از سبک تفکر خطی در دنیای کسب و کار شده است (کیلروی و مکینلی13، 1997).
برای اینکه فردی بتواند در فرایند کسب و کار بطور مؤثر فکر کند، باید تا زمانی که ماهیت مشکل یا موضوعی که در مورد آن فکر میکند به خوبی درک نشده و یا راهحلهای ممکن شناسایی نشدهاند، بکارگیری استدلالات منطقی را به تعویق بیاندازد. در عصر حاضر، تعداد زیادی از مدیران، قبل از اینکه به اندازه کافی به مسألهای که در جستجوی حل آن هستند فکر کنند، و یا حتی قبل از اینکه آن را به خوبی تعریف کنند، به کامپیوترهای شخصی خود روی آورده و شروع به ایجاد صفحات گسترده میکنند. در حالی که، برای حل مشکلات در عصر حاضر، یک فرایند تفکر پیوندی مورد نیاز است(کیلروی و مکینلی،1997).
دانشگاه، یکی از سازمانهایی است که با اهداف مختلف میتواند موجبات جذب دانشجویان خارجی را برای تحصیل در دانشگاههای کشور فراهم سازد. به عنوان مثال یکی از مهمترین اهداف وزارت علوم در این زمینه ترویج فرهنگ و زبان فارسی است و هنگامی که این دانشجویان برای تحصیل به ایران میآیند، باید زبان فارسی را فرا بگیرند و همین باعث آشنایی این دانشجویان با فرهنگ و رسوم ایران میشود. بنابراین این افراد با فرهنگ ما آشنا شده و توانمندی کشور ایران را میبینند، و هنگامی که به کشور خود بازمیگردند به صورت غیر مستقیم سفیر فرهنگی ایران در کشورهای خود میشوند.
از سوی دیگر، جذب دانشجویان خارجی، یکی از سیاستهای اصلی دانشگاههای معتبر جهان است و این دانشگاهها بیشترین درآمد شهریهای خود را از دانشجویان غیر بومی دریافت میکنند. در واقع با اینکه دانشجویان غیر بومی سهم کمتری از تعداد دانشجویان دانشگاهها را تشکیل میدهند، اما عمده درآمدهای دانشجویی این دانشگاهها از این طریق به دست میآید. به همین دلیل، این دانشگاهها تلاش میکنند با فراهم کردن امکانات رفاهی خوب و افزایش اعتبار دانشگاه، به جذب دانشجویان خارجی بپردازند. بنابراین تأمین هزینههای مالی دانشگاه نیز میتواند یکی دیگر از دلایل جذب دانشجویان خارجی باشد. لذا با توجه به این گفتهها، ضرروت شناسایی و رتبهبندی استراتژیهای تفکر مشخص میشود. رساله حاضر با توجه به اهمیت این موضوع در پی شناسایی و رتبهبندی عناصر تفکر استراتژیک در دانشگاه با استفاده از معادلات ساختاری می باشد که نتایج مربوطه در فصلهای آتی ارائه گردیده است.
1-2 بیان مسأله
موضوع “تفکر استراتژیک” در بیش از یک دهه گذشته در حوزه مدیریت استراتژیک بسیار مورد توجه بوده و در تحقیقات بسیاری به اهمیت دار بودن قابلیت تفکر استراتژیک برای مدیران اشاره شده است (کالینز، 2000). اگر یک مدیر یا رهبر، بخواهد مؤثر واقع شود، باید مهارتهای مربوط به تفکر استراتژیک خود را بهبود بخشد. تفکر استراتژیک، فرآیندی است که طی آن مدیر یا رهبر میآموزد که چگونه آرمان تجاری خود را به وسیله کار گروهی و تفکر انتقادی تعریف نماید. تفکر استراتژیک، ابزاری است که به مدیران کمک میکند تا با تغییرات روبرو شده و برای ایجاد تحول، برنامهریزی نموده و فرصتهای جدید را تجسم نماید. لازمه تفکر استراتژیک، داشتن تفکر استراتژیک است (سلطانی، 1384). یک بنگاه یا شرکت میتواند بدون تفکر استراتژیک رسمی به حیات خود ادامه دهد ولی بقای آن، بدون داشتن تفکر استراتژیک، امکان پذیر نخواهد بود. مینتزبرگ معتقد است تفکر استراتژیک عبارت است از فرآیند تجزیه و تحلیل و تقسیم یک هدف در قالب مراحلی قابل پیش بینی و اجراء، و تفکر استراتژیک فرآیند ترکیب، شم و خلاقیت است که با ایجاد چارچوبی یکپارچه از دیدگاه آرمانها، سازمان را جلوتر از رقبا قرار میدهد (طبیبی و ملکی، 1386). تفکر استراتژیک به سازمانها کمک میکند تا برنامهریزی استراتژیک خود را به صورت مؤثری تدوین نمایند. ترکیب فرآیندهای تفکر استراتژیک، برنامهریزی استراتژیک و اجرای برنامه، در ایجاد مزیتهای رقابتی پایدار به سازمانها کمک میکند. تفکر استراتژیک پیش نیاز اساسی برنامهریزی و مدیریت استراتژیک بوده و وجود آن، هدف گذاری و شناسایی نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدات و استراتژیهای منتج از آنها را تسهیل مینماید (فروزنده، 1387). تفکر استراتژیک در اقدام استراتژیک نیز مؤثر بوده و اثربخشی و کارایی مدیریت در تخصیص منابع، تغییر ساختار، تغییر فرهنگ، مدیریت مقاومت در برابر تغییر و مدیریت
