
بررسی سبکشناختی کلگرا- تحلیلی در بین رانندگان 34
سیستمهای شناختی 35
بازداری رفتاری 38
بازداری شناختی 41
بررسی بازداری شناختی و رفتاری در بین رانندگان 42
آموزش درک خطر ترافیکی 44
جمعبندی نهایی 48
فصل سوم
روش پژوهش
طرح پژوهش 50
شرکتکنندگان 51
ابزارهاي پژوهش 51
آزمون درک خطر ترافیکی 51
آزمون برو/نرو 54
آزمون ایست-علامت 55
آزمون تحليل سبکشناختی رایدینگ 58
روش اجرای پژوهش 59
روش تجزیهوتحلیل دادهها 61
فصل چهارم
یافتههای پژوهش
یافتهها 62
مطالعه اول 62
یافتههای جمعيت شناختي 62
یافتههای مربوط به هر فرضیه در پژوهش 64
فرضیههای اصلی 66
فرضیههای فرعی 70
سؤال پژوهشی 72
مطالعه دوم 73
یافتههای جمعيت شناختي 73
یافتههای مربوط به هر فرضیه در مطالعهی دوم 75
فصل پنجم
بحث و نتیجهگیری
رابطهی بین بازداری رفتاری و درک خطرات ترافیکی 77
رابطهی بین بازداری شناختی و درک خطرات ترافیکی 79
رابطهی بین سبکشناختی کلگرا با درک خطرات ترافیکی 81
فرضیههای فرعی 84
فرضیهی فرعی اول: تفاوت افراد با سبکشناختی کلگرا و افراد با سبکشناختی تحلیلی در نمرات بازداری رفتاری 84
فرضیهی فرعی دوم: تفاوت افراد با سبکشناختی کلگرا و افراد با سبکشناختی تحلیلی در نمرات بازداری شناختی 85
سؤال پژوهشی 86
پیشبینی درک خطر ترافیکی از طریق شاخصهای بازداری رفتاری، بازداری شناختی و تحلیل سبکشناختی 86
مطالعهی دوم 87
اثر آموزش درک خطر بر توانایی درک خطرات ترافیکی 87
نتیجهگیری 88
محدودیتهای پژوهش 89
محدودیت در نمونه: 89
محدودیت در ابزار 89
پیشنهادات 89
منابع 91
Abstract 103
فهرست جدولها
جدول 1-4. توزیع پایهی گواهینامه و وضعیت تأهل اعضای نمونه پژوهش 62
جدول 2-4. تعداد، دامنه، میانگین و انحراف معیار سن، میزان تحصیلات، تجربهی رانندگی، سابقهی گواهینامه، میزان رانندگی، تعداد تصادفات و تعداد جریمههای یکساله 63
جدول 3-4. آمارههای توصیفی متغیرهای موردمطالعه 64
جدول 4-4. ضرایب همبستگی اسپیرمن بین نمرات بهدستآمده از آزمونهای درک خطر ترافیکی، برو-نرو، ایست- علامت و تحلیل سبکشناختی 67
جدول 5-4. میانگین، انحراف معیار و نتایج آزمون مان-ویتنی در دو گروه سبکشناختی کلگرا و تحلیلی 70
جدول 6-4. میانگین، انحراف معیار و نتایج آزمون مان-ویتنی در دو گروه سبکشناختی کلگرا و تحلیلی 71
جدول 7-4 ضریب رگرسیون خطی در پیشبینی درک خطر ترافیکی از طریق بازداری شناختی، بازداری رفتاری و تحلیل سبکشناختی 72
جدول 8-4. توزیع فراوانی و درصد جنسیت و وضعیت تأهل اعضای نمونه پژوهش به تفکیک دو گروه آزمایش وکنترل 73
جدول 9-4. تعداد، میانگین و انحراف معیار سن، تحصیلات، تجربهی رانندگی، سابقهی گواهینامه، میزان رانندگی، تعداد تصادفات و تعداد جریمههای یکساله به تفکیک گروه آزمایش و کنترل 74
جدول 10-4. آمارههای توصیفی متغیر درک خطر ترافیکی به تفکیک دو گروه آزمایش و کنترل 75
جدول 11-4. نتایج تحلیل کواریانس یکراهه درک خطر ترافیکی در دو گروه آزمایش و کنترل 76
فهرست نمودار
نمودار1-2. انواع بازداری از دیدگاه آرون 37
چکیده
زمينه مسأله و هدف پژوهش: یکی از مهمترین عوامل انسانی مؤثر بر تصادفات ترافیکی ادراک خطر است. پژوهش حاضر شامل دو مطالعه با دو هدف اصلی است: هدف در مطالعهی اول بررسی ارتباط بین تواناییهای شناختی شامل سبکهای شناختی، بازداری رفتاری و بازداری شناختی با درک خطر ترافیکی در بین رانندگان و در مطالعهی دوم تأثیر آموزش درکخطر ترافیکی از طریق فیلمهای کوتاه بر افزایش توانایی درک خطرات ترافیکی بود. روش: در مطالعهی اول، 129 رانندهی مرد (با میانگین 79/37 و انحراف استاندارد سنی 85/8) قسمت حملبار شهر مشهد شرکت کردند. در اجرای مطالعهی دوم 42 دانشجوی دارای گواهینامه همکاری داشتند که 27 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل جایگزین شدند. به گروه آزمایش آموزش یک جلسهای درک خطر از طریق فیلمهای کوتاه ترافیکی ارائه شد. نمونهگیری در هر دو مطالعه در دسترس بود. دادهها با استفاده از آزمونهای درک خطر ترافیکی، ایست-علامت، برو-نرو و تحلیل سبکهای شناختی به ترتیب برای سنجش توانایی درک خطر، بازداری رفتاری، بازداری شناختی و سبک شناختی جمعآوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: نتایج مطالعهی اول نشان داد که بین درک خطر ترافیکی با سبکشناختی کلگرا، توجه و توجه انتخابی، رابطهی مثبت و بازداری رفتاری رابطهی منفی معناداری داشت. بین درک خطر ترافیکی و بازداری شناختی رابطهی معناداری دیده نشد. یافتههای مطالعهی دوم گویای تأثیر مثبت آموزش مبتنی بر فیلمهای کوتاه ترافیکی بر درک خطر بود. بدین ترتیب که نمرات درک خطر گروه آزمایش پس از دریافت آموزش بطور معناداری بیشتر از گروه کنترل بود. نتيجهگيري: بهطورکلی، مطالعهی حاضر بر نقش توجه، توجه انتخابی و سبکشناختی کلگرا بر درک خطر ترافیکی صحه میگذارد؛ بااینوجود، درمورد تأثیر بازداریهای رفتاری و شناختی بر درک خطر نیازمند پژوهشهای بیشتری است. در انتها، آموزش میتواند درک خطر ترافیکی رانندگان را بهبود بخشد.
کلمات کلیدی: درک خطر ترافیکی، بازداری رفتاری، بازداری شناختی، سبکهای شناختی، آموزش مبتنی بر فیلم
فصل اول
مقدمه پژوهش
بیان مسئله
توسعهی صنعت حملونقل یکی از نشانههای پیشرفت و رشد یک کشور بوده و بسیاری از نیازها را تأمین میکند؛ اما با گسترش زندگی ماشینی و افزایش روزافزون ترافیک در شهرها، میزان بسیار بالای تصادفات رانندگی به معضلی اجتماعی تبدیلشده است (انصاري، محمدي و سعيدي، 1392). طبق آمار بهداشت جهانی (2004) سالانه در جهان 2/1 میلیون نفر به علت حوادث رانندگی جان خود را از دست میدهند و بین 20 تا 50 میلیون نفر دچار آسیب یا ناتوانی میشوند. بیش از 90 درصد تمام مرگهای جادهای در کشورهای پایین و متوسط رخ میدهد و برخلاف کشورهای پیشرفته که تصادفات روندی کاهشی به خود گرفته است، کشورهای درحالتوسعه شاهد افزایش تقریباً 65 درصدی حوادث رانندگی در دو دهه اخیر هستند. در طول 5 سال گذشته میزان تصادفات منجر به مرگ در بسیاری از کشورها رو به افزایش بوده و این خود به نگرانی بزرگی در این کشورها تبدیلشده است. بیش از 55 درصد مورد مرگ در بزرگسالان اروپایی به علت تصادفات رانندگی بوده است (رجبی، نریمانی و حسینی، 1392).
در کشور ایران نیز سالانه بیش از 200 هزار فقره تصادفات منجر به فوت و معلولیت در شهرها اتفاق میافتد؛ اینیکی از بالاترین آمارهای جهان بهحساب میآید، بهطوریکه تقریباً دو برابر میزان مرگ ناشی از تصادفات در کشورهای اروپایی محسوب میشود (رسولی و همکاران1، 2008). سوانح و حوادث رانندگی نخستین علّت مرگومیر در سنین زیر 40 سال و سومین علّت فوت برای تمام گروههای سنی محسوب میشود. بر اساس گزارشهای رسیده، ایران دارای بالاترین نرخ مرگومیر در تصادفات رانندگی میباشد و به ازای هر 100 هزار نفر جمعیت کشور، 36 نفر در تصادفات کشته میشوند (توکلی و سنایی نسب، 1385). پژوهشهای متعدد خارجی و داخلی به بررسی عوامل مؤثر متعددی (فردی، شخصیتی، اجتماعی، فرهنگی) در بروز تخلفات رانندگی و تصادفات پرداختهاند (برای مثال، مویلنبرگ و همکاران2، 2007؛ مولر و گرگرسن3، 2008؛ رجبی و همکاران 1392؛ طبيبي و امين يزدي، 1389). در پژوهش حاضر سعی میشود عوامل شناختی دخیل در ادراک خطر در رانندگان بررسی شود.
خطر4 فقط به رویدادی گفته میشود که برای انسان مضر و آسیبرسان باشد (دهال5، 2008). رفتارهاي پرخطر به رفتارهايي گفته ميشود كه خطرهاي بالقوهاي در پي دارد اما درعینحال امكان دريافت پاداشهاي فوري نيز فراهم ميكند (پميلي6 و همكاران، 2003) و طيف گستردهاي از رفتارهاي رشدنیافته را در برميگيرند (اختياري و همكاران، 1387). عدم واکنش مؤثر توسط قربانیان فاجعه و رفتارهای نامناسب و پرخطرشان در برابر حوادث و تصادفات، مکرراً به ضعیف بودن ادراک خطر آنها نسبت داده شده است (دهال، 2008). توانایی درک خطر یک مهارت شناختی است (طبيبي و امين يزدي، 1389) و بر اتخاذ راهبردها و پاسخهایی که سبب کاهش احتمال بروز آن میشود، تأثیر مثبتی میگذارد (دهال، 2008). درک راننده از خطر7 یا «خواندن جاده8» یعنی افزایش اطلاعات درباره موقعیت جاده و ترافیک، تحلیل و درنهایت انجام پاسخ مناسب که یکی از عوامل شناختی مؤثر در بروز تصادفات ترافیکی محسوب میشود (کانتول، ایزلر و استارکی9، 2013). ادراك خطر در رانندگی به شناخت بهموقع خطرات (بالقوه)، جستجوي مناسب بصري، استفاده از آينه و درک میزان جدیت خطر در موقعيت اشاره میکند (لرنر و همکاران10، 2010). جستجوی دیداری و توجه نقش مهمی در شناسایی خطرات بهطور مؤثر دارد و اسکن ناکافی میدان دیداری به کاهش آگاهی از خطر منجر میشود و درنتیجه احتمال وقوع تصادفات افزایش مییابد (کانتول، ایزلر و استارکی، 2013).
دلایل دیگری که بر توانایی افراد در درک خطر تأثیرگذار است میتوان به ظرفیت و سرعت پردازش شناختی، میزان حواسپرتی و بار اضافه ذهنی اشاره نمود. اهمیت و ظرفیت شناختی و توانایی بازداری توجه از انحراف به عاملهای نامربوط و حواسپرت کننده برای رشد مهارت درک خطر افراد در مطالعات طبیبی و ففر11 (2003،2007) مورد تائید قرار گرفت. پیشگیری از رفتار پرخطر مستلزم توانایی درک خطرات و مهارت بازداری است. در پژوهش حاضر دو عامل توانایی بازداری (شناختی و رفتاری) و سبکهای شناختی بررسی خواهد شد.
بازداری به توانایی سرکوب یک پاسخ الزامآور ولی نامتناسب با تکلیف و درعینحال انتخاب ارادی پاسخ متناسب به تکلیف اشاره میکند که از رفتارهای انعطافپذیر و معطوف به هدف در محیطهای در حال تغییر حمایت میکند (وربورگن و لوگان12، 2008). افرادی که تصميمات مخاطرهآمیز میگیرند يك لذت آني را فداي اهداف بلندمدت میکنند و بهطور مكرر رفتار نابهنجاري را بدون در نظر گرفتن عواقب آن انجام میدهند (صفريزدي و نجاتي، 1391؛ لجوييز13، 2003). بروز مکرر اینگونه رفتارها عمدتاً به دلیل نقص در بازداری رفتاری عنوانشده است. بهبیاندیگر، نقص در بازداری رفتاری به عدم کنترل رفتاری و رفتارهای غیرارادی و تکانشگرانه منجر میشود که احتمال بروز رفتار مخاطرهآمیز را افزایش میدهد (حمزهلو و مشهدی، 1389).
بر اساس نظریه بارکلی14 (1997) بازداری رفتاری یک سازه چندبعدی است که شامل سه فرایند بههمپیوسته است: الف) بازداری پاسخ غالب، ب) توقف پاسخ یا الگوی جاری و ایجاد وقفه در تصمیمگیری برای شروع و یا ادامهی یک پاسخ و ج) نگهداری این وقفه برای مدت بیشتر و ارائه پاسخهای خود-کنترل همراه با قطع پاسخهای وسوسهانگیز (کنترل تداخل15). وی اعتقاد دارد، بازداری رفتاری باعث میشود که به یک رویداد با تأخیر و نه بیدرنگ پاسخ داده شود یا اصولاً پاسخ داده نشود و در این فرصت فرایند خودکنترلی میتواند اعمال شود (خود نظم جویی) (مشهدی و همکاران، 1389).
درحالیکه در بازداري رفتاري، توانايي فرد برای جلوگيري از فعاليت، توقف يا به تأخیر انداختن يک عمل مطرح ميشود (کلارک16، 1996)، بازداری شناختی به توانایی فرد در ممانعت از ورود اطلاعات نامربوط به تکليف، به حافظه کاري، گفته میشود (نیگ17، 2000). درواقع باید گفت که مؤلفه اصلی کنشهای اجرایی، بازداری شناختی است (وربورگن و لوگان، 2009). مکانیسم بازداري شناختی عبارت است از توانايي غربال کردن دادههاي نامربوط در سيستم پردازش اطلاعات که در طيف توجه هشیارانه به اطلاعات مربوط و بازداري اطلاعات نامربوط صورت ميگيرد. به نظر ميرسد نقص در بازداري اطلاعات نامربوط موجب میشود تا فرد با مجموعه آشفتهای از دادههاي طبقهبندي نشده يا نامربوط مواجه شود که عملکردهاي شناختي او را تحت تأثير قرار ميدهد (عابدینی نسب، رحیمی و گودرزی، 1390).
مفهوم سبکشناختی18 در بسياري از رشتهها همچون علوم تربيتي و روانشناسي،
