
هشهای انجام گرفته مرتبط با موضوع پژوهش در داخل و خارج از کشورمورد بررسی قرار میگیرد.
2-2- شاخص قیمت سهام
اولین و مهمترین عامل موثر بر تصمیمگیري سرمایهگذاران در بورس اوراق بهادار، شاخص قیمت سهام است. از این رو، آگاهی از عوامل موثر بر قیمت سهام با اهمیت است. كلمه شاخص در كل به معناي نمودار، نشان دهنده يا نماينده است. شاخص كميتي است كه نماينده چند متغير همگن بوده و وسيلهاي براي اندازهگيري و مقايسه پديدههايي است كه داراي ماهيت و خاصيت مشخصي هستند. بر اين مبنا ميتوان تغييرات ايجاد شده در متغيرهاي معيني را در طول يك دوره بررسي كرد.
شاخص يك معيار آمارى است كه تغيير حركت و جهت يك اقتصاد يا يك بازار سهام را نشان مى دهد. در بازارهاى مالى اساساً شاخص يك پرتفوى فرضى از اوراق بهادار است كه شامل كل بازار مربوطه يا بخشى از آن است. تعریف شاخص نشان میدهد که کاربرد آن نشاندادن سطح عمومی قیمت یا بازدهی کل در میان تمام یا گروهی از شرکتهاي پذیرفته شده در بورس است. به بیان دیگر، شاخص شرایط عمومی شرکتهاي مورد بررسی را نشان میدهد و معیاري براي سنجش وضعیت کلی بازار اوراق بهادار یا وضعیت بخش یا صنعت خاصی در این بازار است. براي مثال، شاخص کل قیمت نشان میدهد که سطح عمومی قیمت شرکتهاي بورس در چه وضعیتی قرار دارد. محاسبه شاخص براي هر شركت، صنعت يا گروه يا دسته امكانپذير و قابل محاسبه است. براي محاسبه شاخص، يكسال را به عنوان مبنا يا پايه فرض كرده و پس از تقسيم ارزش جاري بر ارزش مبنا ( ارزش سال پايه ) ؟آن را در عدد 100 ضرب مي كنيم عدد بدست آمده، شاخص آن گروه يا دسته مورد نظر را به ما نشان مي دهد. در هر بازار سهامي، مي توان بنابر احتياج و كارايي شاخص هاي زيادي را تعريف و محاسبه كرد (مدیریت بررسی و مطالعات اقتصادی، 1375).
به منظور درک رابطه میان رشد و توسعه بازارهای مالی و توسعه اقتصادی لازم است که کارکردهاي بازارهای مالی بیان شوند. در یک نگاه کلی میتوان کارکردهای مهم اقتصادي بازارهاي مالي را به شرح ذیل نام برد:
1- انتقال وجوه مازاد خانوارهاي علاقمند به سرمايهگذاري به افراد يا موسسات نيازمند به وجوه: بازار مالي ازطريق ابزارها ونهادهاي مالي، قادراست تا منابع پسانداز راکد را گردآوري و از طريق يک سازوکار مالي کارآمد، در دسترس متقاضيان سرمايه قرار دهد. لذا بازار مالي را ميتوان بعنوان بازار تامين کننده يکي از مهمترين عوامل توليد (سرمايه) وآنچه بهعنوان موتور رشد اقتصادي ازآن ياد ميشود، تعريف کرد.
2- تجهيز بيشتر پسانداز: وجود بازار مالي كارآمد با ابزارهاي مالي متنوع اين فرصت را براي خانوارها فراهم ميكند كه داراييهاي مالي متنوع از بنگاههاي كارآمد نگهداري نمايند. اگر در بازار مالي انواع مختلف اوراق بهادار وجود داشته باشد، قسمت اعظم مازاد وجوه افراد جامعه جذب واحدهاي اقتصادي ميشود، زيرا در اين شرايط افراد بسياري با درجههاي مختلف ريسك جذب بازار ميشوند و پساندازهاي كوچك نيز جذب ميگردند. همچنين بازارهاي مالي كارآمد از طريق افزايش نقدينگي باعث جذب پساندازها ميشوند، زيرا اين امكان را براي پسانداز كنندگان فراهم ميكند تا هر زمان به ثروت خود احساس نياز كردند، داراييهاي مالي خود را به آساني به دارايي مورد نظر تبديل كنند.
بعلاوه از آنجا که در اين بازارها هزينه كسب اطلاعات و نظارت بر بنگاهها به شدت پايين است، کسب اطمينان از شرکتها و بنگاههاي اقتصادي با کمترين هزينه براي خانوارها حاصل ميشود، بنابراين وجود بازارهاي مالي کارآمد باعث تجهيز بيشتر پساندازها ميگردد.
3- تخصيص بهينه سرمايه: هزينه جمع آوري اطلاعات و پردازش آنها از بنگاههاي اقتصادي براي افرادي كه قصد سرمايهگذاري در بنگاهها دارند، سنگين است و از سوي ديگر عدم نظارت و كنترل مناسب بر فعاليت شركتها، باعث ميشود كه منابع مالي به طرف سرمايهگذاريهاي مفيد و سودآور سوق داده نشود، زيرا افراد سرمايهگذار در فعاليتهايي كه فاقد اطلاعات قابل اطمينان هستند، تمايل به سرمايهگذاري ندارند. از اين رو ممكن است سرمايهها از مسير اصلي خود منحرف شده و به پروژههاي با كارايي كمتر تخصيص يابد. وجود بازارهاي مالي كارآمد شرايط را براي شناسايي بنگاههاي كارآمد با حداقل هزينه فراهم ميكند و در نتيجه سرمايهها به فعاليتهايي اختصاص مييابد كه كارايي بيشتري دارند.
4- افزايش نقدشوندگي و كاهش ريسك مربوط به آن: کارکرد ديگر بازارهاي مالي اين است که سازوکار مناسبي جهت خريد و فروش دارایيهاي مالي را فراهم ميکند. به همين سبب ميگويند بازارهاي مالي داراي خاصيت نقدشوندگي هستند. نقدشوندگي عبارت از اين است كه واحدهاي اقتصادي بتوانند به آساني و به سرعت داراييها را بر اساس قيمتهاي بازار به داراييهاي مورد نظر تبديل كنند. ريسك نقدينگي ناشي از عدم اطمينان مربوط به تبديل داراييها ميباشد. بازارهاي مالي با فراهم نمودن اطلاعات و نيز فراهم نمودن شرايط براي تبديل داراييها، نقدينگي را افزايش و ريسك مربوط به آن را كاهش ميدهند.
5- ايجاد شرايط براي مديريت ريسک: در بسياري زمينهها بازارهاي مالي فرصتهاي پوششي مشابه قراردادهاي بيمه را – اگرچه غيرمستقيم – ارائه ميكنند. همچنين با وجود برخي ابزارهاي مالي در اين بازارها، سرمايهگذاران و فعالان بزرگ و کوچک اقتصادي ميتوانند ريسک مربوط به فعاليت خود را مديريت کنند، براي مثال فعالان اقتصادي كه نگران افزايش قيمت مواد اوليه مورد نياز خود يا كاهش قيمت محصولات توليد شده در آينده هستند، براي رفع نياز واقعي خود، از ابزارهايي براي حداقل سازي ريسك طراحي شدهاند، استفاده ميكنند. يكي از متداولترين ابزارهاي مديريت ريسك، اوراق مشتقه ميباشند كه از معروفترين آنها ميتوان به اختيارات، قراردادها و پيمانهاي آتي، تاختها و … اشاره نمود.
6- کمک به فرآيند کشف قيمتها : کارکرد ديگري که براي بازارمالي بيان ميشود اين است که اين بازارها، به فرآيند کشف قيمتها کمک ميکنند، زيرا دراين بازارها، قيمتها معمولاً منعكس كننده اطلاعاتي است كه در اختيار خريداران و فروشندگان قرار ميگيرد و موقعيت و موضع معاملهگران به گونهاي برقرار ميشود که داد و ستد بين خريداران و فروشندگان، قيمت دارایي مبادله شده را تعيين ميکند.
بايد توجه داشت که بازارهاي واقعي بسيار پيچيدهتر از آن هستند كه بتوان آنها را در قالب يك يا دو تئوري و الگو جاي داد و بر آن اساس در آن بازارها فعاليت كرد. عوامل پيچيده رفتاري، رواني و اقتصادي تاثير بسياري بر قيمت داراييهاي واقعي و مالي دارند.
با فرض وجود كارايي بازار مالي و ورود اطلاعات به بازار، تفسير نادرست اطلاعات و نحوه تجزيه و تحليل دادهها و حتي سطح خوشبيني يا بدبيني به اطلاعات مذكور ميتواند در تعيين قيمت تأثير داشته باشد. مثلا افراد خوشبين با اطلاعات دريافتي به صورت خوشبينانه رفتار كرده و حاضر به پيشنهاد قيمت بيشتري هستند و روي آينده غير قابل اطمينان، ريسك بيشتري را تحمل ميكنند. همچنين ضعف در تفسير دادهها و عدم توان تفسير صورتهاي مالي در پيشنهاد قيمت مؤثر است.
بنابراين بازارهاي مالي از طريق ايجاد رابطه بين دو گروه پسانداز کننده (کساني که مازاد درآمد دارند اما توانايي بهرهبرداري از آن را ندارند) و کارفرمايان (آنان که توانايي و تخصص لازم را دارند اما فاقد وجوه لازم براي ايجاد کسب و کار هستند)، تجهيز پساندازهاي کوچک و بزرگ، تخصيص بهينه سرمايه، افزايش نقدينگي و روان سازي مبادلات و فراهم نمودن شرايط براي مديريت ريسک، بستر را براي افزايش فعاليتهاي مفيد اقتصادي فراهم ميکنند. در اقتصادي كه بازار مالي آن درست عمل كند، از يك سو حجم سرمايهگذاري افزايش مييابد و ازسوي ديگر كيفيت و سلامت سرمايهگذاريها بيشتر ميشود. افزايش دسترسي به ابزارها و نهادهاي مالي، هزينههاي مبادلات و کسب اطلاعات را در اقتصاد کاهش ميدهد. بازارهاي مالي بزرگتر و کاراتر در راستاي پوشش و مديريت ريسک، به بنگاههاي اقتصادي کمک ميکنند و باعث افزايش سرمايهگذاري و رشد اقتصادي ميشوند. در چنين چارچوبي است که امكان افزايش رشد اقتصادي نيز فراهم ميگردد (راعی، 1389).
حال که کارکرهای بازار مالی توضیح داده شد به بررسی ارتباط بازار سهام و رشد اقتصادی میپردازیم. بر طبق الگو رشد درونزا4 یکی از مهمترین عوامل برای دستیابی به رشد پایدار و مستمر، سرمایهگذاری است.5 بازار سرمایه به عنوان زیرمجموعهای از بازارهای مالی وظیفه تامین مالی بلندمدت سرمایه برای بنگاههای تولیدی کشور را بر عهده دارد. نقش اولیه بازارهای مالی خصوصاً بازار سرمایه، تبدیل پساندازهای افراد به سرمایه برای واحدهای تجاری و تولیدی است. بورس اوراق بهادار به عنوان یکی از ارکان اساسی بازار سرمایه با تجهیز منابع مالی به سمت بازار سرمایه علاوه بر آنکه از فشار تقاضا میکاهد، تواناییهای تولید و عرضه اقتصاد را نیز به نحو مناسبی شکوفا میکند به گونهای که از برآیند این دو حرکت فضای مطلوبی برای سرمایهگذاری و نهایتاً رشد اقتصادی به وجود خواهد آمد. به طور خلاصه بازار سهام از طرق زیر میتواند به توسعه اقتصادی کمک کند:
بازار سهام توسعه یافته به معنای نقدینگی و نقدشوندگی بیشتر است، و این عمل هزینه سرمایه اعم از داخلی و خارجی را که برای سرمایهگذاری ضروری است، کاهش میدهد. در کشورهای در حال توسعه در صورتی که پسانداز داخلی کافی نباشد، وجود بازار سهام توسعه یافته هزینه سرمایه خارجی را به شدت کاهش میدهد و از این طریق به رشد اقتصادی کمک فراوانی میکند (موسسه جهانی تحقیقات توسعه اقتصادی6، 1990، نوسر و گوگلر7، 1998).
نقش بازار سهام در ایجاد انگیزه برای مدیران بنگاههای اقتصادی با طراحی شیوههای مناسب جبران خدمات مدیریت مانند اختیار خرید سهام توسط آنان با اهمیت است (داو و گورتون8، 1977). چنین طرحهایی منافع مدیر و بنگاه را بیشتر با یکدیگر تطبیق میدهند. مدیری که سهام شرکت خود را به عنوان جبران خدمات مدیریت دریافت میکند، از آنجا که در بلندمدت نیز از سهام شرکتش منتفع میشود، سعی در اتخاذ بهینه تصمیمات خود در حال و آینده دارد.
توان بازارهای سهام برای شفافسازی اطلاعات در مورد فعالیت بنگاهها به رشد اقتصادی کمک میکند. همچنین، بازار سرمایه در مورد فعالیتهای نوآورانه شرکتها، وضعیت کل فناوری و نیز در مورد سایر ابعاد فعالیت شرکتها اطلاعاتی ارائه میکند که به خلق ارزش میانجامد (کینگ و لوین9، 1993).
بازار سهام امکان متنوعسازی و کاهش ریسک را توسط تشکیل سبد سهام فراهم میکند و به این ترتیب، بنگاههایی که از مخاطره رویگردان هستند با شرکت در بازار سهام به افزایش منابع مالی کمک فراوانی میکنند. تنوع در بازار سهام، به هر بنگاه اقتصادی اجازه میدهد که به تولید تخصص خود بپردازد و چنین امکانی کارایی عملکرد اقتصاد را به همراه دارد.
مالکیت گسترده و متنوع سهام زمینهای برای ثبات سیاسی فراهم میکند که به رشد اقتصادی کمک فراوانی میکند (پروتی و اوجن10، 1999). ابزارهای مالی امکان انباشت منابع، تطبیق سررسیدها و کاهش هزینههای مبادله را فراهم میکنند و از این طریق به تجهیز سرمایه ارزانتر و کارایی تخصیص منابع کمک میکنند.
کارایی در بازار ثانویه به معنی افزایش کارایی در بازار اولیه است. وقتی بازار ثانویه کارا میشود، تخصیص بهینه منابع در بازار اولیه نیز صورت میگیرد و کسانی که توانایی خلق ارزشهای بیشتر را دارند، منابع مالی را از دست پساندازکنندگان دریافت میکنند. بنابراین، بازار ثانویه خود وسیلهای برای افزایش میزان سرمایهگذاری و نهایتاً اشتغال و بالا بردن کارایی اقتصادی و سطح رفاه است. از این رو بازار ثانویه نقش غیر قابل انکاری در توسعه بازار اولیه و از آن طریق توسعه اقتصادی را بر عهده دارد.
پروژههای اقتصادی که نرخ بازده بالا دارند، نیازمند تعهدات مالی بلندمدت هستند. به طور کلي، سرمایهگذاران مایل نیستند پساندازهای خود را برای تامین مالی چنین پروژههایی به کار
