
(فولكمن و لازاروس، 1984 ؛ به نقل از محمدي،5 138).
به بيان ديگر ، كوشش هاي ((هیجان محور)) شامل كوشش هايي است كه پيامدهاي عاطفي و اجتماعي حوادث را تعديل كرده يا كاهش می دهد.( بيلينگز و موس ، 1981 ؛ به نقل از سارافينو ،2002 ؛ ترجمه ي ميرزايي و همكاران، (1387).
با وجود اين، در بیشتر موارد براي كنار آمدن مؤثر و دراز مدت، هر دو رويكرد مساله محور و عاطفه محور ضروري است . گرچه كنار آمدن با جنبه هاي عاطفي يك رويداد تنيدگي زا ممكن است بسيار مهم باشد، ولي كوشش هاي كنار آمدن عاطفه محور با واقعيت مس ئله برخورد نمي كند و راه حل دراز مدتي براي آن فراهم نمي آورد. همچنين، كوشش هاي مداوم براي حل يك مسئله بدون توجه به تأثيرات رواني آن بر فرد، ممكن است سلامت او را به مخاطره اندازد. راه حل واقع گرايانه و دراز مدت ممكن است به سلامت رواني فرد آسيب رساند و كوشش در جهت حل دراز مدت مسئله، بدون كسب آرامش كوتاه مدت از راه سازگاري عاطفه محور به شكست منجر شود . منابع مقابله اي مجموعهاي پيچيده از عوامل هيجاني، انگيزشي، شناختي و روي هم رفته، ويژگيهاي شخصيتي هستند كه زمينهي لازم را براي روشهاي مقابلهاي فراهم ميكنند. اين منابع به عنوان ويژگيهاي غير موقعيتي ثابتي هستند كه بر فرايندهاي مقابلهاي اثر ميگذارند. به بيان ديگر، منابع مقابله اي اقدامهاي پيشگيري كنندهي اجتماعي و روان شناختي هستند كه مي توانند احتمال آسيب ديدگي ناشي از تنيدگي را كاهش دهند يا به افراد كمك كنند تا در مواجهه با رويدادهاي تنيدگيزا، نشانههاي مرضي كمتري داشته باشند يا اينكه پس از مواجهه به سرعت بهبود يابند. از اين رو، در خلال دو دههي گذشته حجم وسيعي از پژوهشهاي تجربي نقش سبكهاي مقابلهاي را در گسترهي زندگي افراد به عنوان عاملي مهم در بروز و نگهداري نشانه هاي مرضي مورد تاييد قرار داده اند .(بيلينگز و موس، 1981 ؛ به نقل از سارافينو، 2002 ؛ ترجمه ي . ميرزايي و همكاران، 1387)
زندگي در سده كنوني با پيچيدگي و سختي ويژهاي همراه است. دگرگونيهاي اجتماعي و خانوادگي، بروز بيماريهاي خطرناك، آلودگيهاي فراگير زيستي، جنگ و رقابت و نظاير اينها، هركدام به تنهايي ميتواند فشار و اضطراب فراواني را فرد وارد سازد. زندگي در چنين جهاني نيازمند داشتن توانايي، مهارت و برنامهريزي شايستهاي است كه بتواند سازگاري و توان پايداري فرد در برابر سختيها و در عين حال سلامتي او را افزايش دهد(اكبرزاده، 1376).
سازگاري و سلامتي افراد ممكن است با ورود به محيط هاي تازهاي كاهش يابد. چرا كه براي فرد رويارويي با افراد و محيط ناآشنا، خواستها و كمبودها و يورش انديشههاي گوناگون، ميتواند از مهمترين منابع فشاررواني به حساب آيد. آنها براي كاهش احساس ناخوشايند استرس و گاه براي برطرف كردن عامل آن به افراد، امكانات و شيوههاي گوناگون روي ميآورند. اما كدام شيوه موفقيت و سلامتي او را تضمين خواهد كرد؟ (اكبرزاده، 1376).
بديهي است نميتوان به گونهاي فراگير عوامل فشاررواني را از بين برد، زيرا اساساً كشمكش و فشار(تنش) براي رشد شكوفايي و سلامتي انسان ضروري است. بنابراين بايستي افراد را از درون مايه كوبي كرد و به آنها آموخت چگونه مسائل را تفسير كنند و از چه شيوههاي كارآمدي براي رويارويي با مشكلات استفاده كرد. آينده بشر نيازمند افرادي است كه : بنابراین هدف کلی بررسی رابطه بین راهبردهای مقابله ای با سلامت روانی در معلمان شهرستان بهاباد است.
بیان مسئله:
يكي از منابع مقاومت دروني فرد در برابر استرس ساختار سرسختي ميباشد. سرسختي از ويژگيهاي شخصيتي است كه همه افراد به درجاتي از آن برخوردارند. اين ساختار با سه مولفه تعهد ، مهار و مبارزهجويي ميتواند فرد را عليرغم زندگي در شرايط كاملاً استرسزا از بيماري مصون نگه دارد. (كيامرثي و ديگران، 1377). افراد سرسخت، احساس مسوليت وهدفمندي قوي دارند(تعهد) و بر رويدادها احساس تسلط ميكنند (مهار) و دگرگونيها را مايه بالندگي ميدانند. نه تهديد (مبارزه جويي).
يكي از حوزههاي فعال پژوهشي در روانشناسي سلامتي ، بررسي «روشهاي مقابله با استرس» ميباشد. اين روشها عبارتند از تلاشهاي شناختي و رفتاري مستمر براي برآوردن نيازهاي دروني و بروني كه شامل سه روش عمده الف) مسأله مدار ب) هيجان مدار و اجتناب مدار ميباشد (اكبرزاده، 1376).
در روش مقابلهاي مساله مدار، فرد عامل استرس را به منظور كاهش يا حذف تنش حاصل از آن، كنترل ميكند، مثلاً مطالعه قبل از امتحان. در حالي كه در روش مقابلهاي هيجان مدار، فرد واكنشهاي هيجاني ناشي از استرس را كنترل ميكند. مثلاً كم اهميت جلوه دادن امتحان. در روش مقابلهاي اجتناب مدار، فرد از روبرو شدن با عامل استرس دوري ميكند، مثلاً رفتن به سينما.
پژوهشهاي مختلف، ارتباط سرسختي و سلامتي را از يك طرف و روشهاي مقابله و سلامتي را از طرف ديگر مورد بررسي و تأكيد قرار دادهاند(اکبرزاده ، 1376). با اين وجود، چگونگي ارتباط بين سرسختي و روشهاي مقابله هنوز مشخص نشده است.
آیا بین سرسختی و سلامت روان و روشهای مقابله ای رابطه وجود دارد؟
در تحقیق حاضر ما به بررسی مقایسه راهبرد های مقابله ای معلمین زن ومرد آموزشگاه های ابتدایی شهرستان بهاباد و ارتباط آن با سلامت روان خواهیم پرداخت تا توانسته باشیم سهمی هرچند کوچک در جهت پیشرفت و رشد میهن عزیزمان ایران داشته باشیم.
آدمی از آغاز پیدایش تا به صورت تکامل یافته کنونی درباره ی ویژگی های روانی خود کنجکاو بوده و در پی اصول و معیارهایی برای سلامت روان خود بوده است .
از آنجا که نمی توانیم از استرس بگریزیم باید یاد بگریم که چگونه می توان به نحو موثری با محرکهای استرس زای پیرامون خود روبه رو شد( لازاروس و فولکمن (1984)، سازگاری را این گونه تعریف می کنند : تلاش برای کنترل استرس به شیوه های موثر. سازگاری یک اقدام یا عمل تنها نیست بلکه، فرآیندی است که امکان مواجه با استرس زاهای مختلف را می دهد . فرایند سازگاری می تواند به تاثیر هیجانی محرک استرس زا یا بر حل کردن مسئله ای که موجب استرس شده متمرکز باشد (دانش نیا،1386).
امروزه مشخص شده است که مردم در مواجهه با موقعيتهاي استرس زا از پاسخ هاي کنارآمدن متفاوتي استفاده مي کنند به کارگيري انواع روشهاي کنارآمدن ، پيامدهاي متفاوتي را در سلامت جسماني و رواني افراد دارد (کارور وشير ، 1994).
مهارتهاي کنار آمدن ، کوشش هاي فعال يا غيرفعالي هستند که در پاسخ به شرايط تهديد و کاهش ناراحتي هيجاني به کار برده مي شود (لازاروس و ريچارد ، 1993).
لازاروس و فلکمن (1984) کنار آمدن را به دو دسته مسئله محور و هيجان محور طبقه بندي کرده اند،کنار آمدن مسئله محور به کنترل عامل استرس زا به منظور کاهش يا از بين بردن استرس زايي آن اطلاق مي شود و کنار آمدن هيجان محور براي کنترل پاسخ هيجاني همراه عامل استرس زا جهت داده شده ات. افرادر موقعيت هاي فشار زا از راهبردهاي مقابله اي متفاوتي استفاده مي کنند ولي ممکن است هر نوع خاصي از مقابله را بيشتر از انواع ديگر به کار ببرند (تيلور ، 1991).
با توجه به اين كه عوامل متعددي مي تواند برمهارتهاي مقابله اي افراد تاثير بگذارد پژوهشگر در پژوهش حاضر به دنبال بررسي اين موضوع است كه آيا بين سبك هاي مقابله با سلامت روان معلمین زن و مرد تفاوت وجود دارد؟
اهمیت و ضرورت تحقیق:
در قرن حاضر موضوع فشار روانی و استرس، یكی از مهم ترین زمینه های پژوهشی در علوم مختلف بوده است و بررسی تأثیرات آن بر زندگی انسان، یكی از گسترده ترین قلمروهای پژوهشی در عصر حاضر را تشكیل می دهد. استرس، اضطراب و مقابله یكی از اجزاء دائم هر روز زندگی هستند. شیوه ها یا راهبردهایی كه فرد در مقابله با موارد استرس زا به كار می برد، نقش اساسی در سلامت جسمانی و روانی او ایفا می كند. فرآیندهای ارزیابی و مقابله تلاش های شناختی و رفتاری افراد در تفسیر و غلبه بر مشكلات زندگی مؤثر می باشند (موس و شفر، 1993 ).
در بحث ارزیابی اولیه، فرد ممكن است موقعیت را تهدید كننده یا برعكس بی خطر ارزیابی كند. در مرحلة دوم یا ارزیابی ثانویه، نوع اقدامی كه فرد باید نسبت به آن موقعیت بعمل آورد و نیز نیروها و امكاناتی كه برای حل و مقابله با آن خود احساس می كند، مورد بررسی واقع می شود. احساس خطر و میزان آن وابسته به امكاناتی است كه فرد احساس می كند در اختیار دارد و این موضوع در رابطه با اطلاعاتی است كه محیط، تجارت زندگی و ویژگی های شخصی برایش به وجود آورده است. اطلاعات تازه ممكن است در ارزیابی فرد از موقعیت مؤثر واقع شود و آن را مورد ارزیابی مجدد قرار دهد (آزاد، 1378)
پژوهش درباره سلامت روان و جسم و آنچه موجب پايداري و افزايش آن ميشود، يكي از زمينههاي انگيزشي انسان بوده است. پژوهش در زمينه سرسختي و روشهاي مقابله با استرس داراي اهميت و ارزش ويژه است:
الف) بهزيستي و تندرستي فردي: به نظر ميرسد پايداري در مقابله با استرس و سلامت و بهداشت روان، هدفمندي و ارزيابي مثبت از رويدادها، لازمه موفقيت در قرن جديد است. به عبارتي كسي موفق است كه با استفاده از توانمنديهاي دروني و روشهاي مقابلهاي مناسب، بيشترين سازگاري را به دست آورد و به تندرستي خود كمك نمايد.
ب) تفاوتهاي فردي: تاكنون ويژگيهاي جسمي، جنسي، شناختي، عاطفي و رفتاري به عنوان جنبههاي مهم تفاوتهاي فردي، مدنظر بوده است. اكنون بايستي در ارزيابي، مشاوره شغلي و گزينشهاي استخدامي و تحصيلي به تفاوتهاي افراد در سرسختي توجه بيشتري شود.
ج) آموزش و پيشگيري: آيا نميتوان با برنامهها و آموزشهاي مناسب، سبک های مقابله ای را به افراد آموخت؟ به نظر مي رسد جنبههاي خاصي از سرسختي، بر اثر تجارب و آموختهها، جزو خصايص دروني فرد ميشود.
در هر حال، به دليل نقش سرسختي در كاهش آثار مخرب استرس و كمك به تندرستي افراد و نيز ناتواني (غيرمنطقي بودن) در رفع كامل استرسها، شايد بتوان بدين وسيله از خدمات پرهزينه، قابل اجتناب و غيرضروري بهداشتي و پزشكي و نيز از تلف شدن سرمايههاي انساني و اقتصادي جلوگيري كرد. هميشه پيشگيري بهتر از درمان بوده است.
از زمانهاي قديم، پزشكاني چون بقراط و جالينوس، عوامل رواني را در بيماريهاي جسمي- رواني بررسي كرده و به مقولهي تيپشناسي نظر داشتهاند اما به شكل علمي، بحث تيپ شناسي با فعاليتهاي كرچمر و شلدون كه معتقد بودند بين ويژگيهاي رواني و جسمي رابطه وجود دارد آغاز شد(ليم وهمكاران،2011).
سبكهاي مقابلهاي نوعي واكنش است كه افراد در برابر مسائل استرسزا از خود بروز ميدهند (لازاروس، 1998). سبكهاي مقابلهاي، تلاشهاي فعالانه يا منفعلانه براي واكنش در برابر شرايط و موقعيت هاي استرسزا براي دور كردن يا كاهش استرس است و شامل سبكهاي مسالهمدار، هيجانمدار و اجتنابي ميباشد. سبكهاي مساله مدار مانند مسالهگشايي (مجموعه افكار و كوششهاي نيمه متمركز با عوامل تنشزا همراه با به كارگيري رويكرد تحليل گرايانه براي مشكل گشايي)، ارزيابي مثبت دوباره (تلاشهاي در راستاي ايجاد مفاهيم مثبت در رويارويي با مسايل و مشكلات)، مسئوليت پذيري (مجموعه واكنشهايي كه پذيرش نقش فرد در ايجاد مشكل را به كمك تلاشهاي سازنده و پيوسته در اصلاح موقعيت موجود نشان ميدهد) و جستجوي حمايت اجتماعي با توجه به نقش فعال افراد در رويارويي با استرس، بررسي مسايل تنشزا و دور از هيجان به عنوان سبكهاي مقابلهاي فعالانه شمرده ميشوند. سبكهاي هيجان مدار كه شامل رويارويي مستقيم (مجموعه رفتارهاي پرخاشگرانه و مستقيم يا استرس زا براي تغيير فوري منبع استرس)، خويشتنداري يا سركوبگري (خودداري از بروز وانشهاي هيجاني در برابر استرس)، سبك اجتنابي (دوري كردن از منبع استرس) و سبك انكار (ناديده گرفتن موقعيتهاي تنشزا) به عنوان سبكهاي مقابلهاي منفعلانه به شمار ميروند (لازاروس و فولكمن ، 1984).
اگرچه سبكهاي مقابلهاي چه به صورت فعال يا غير فعال، شامل مجموعه تلاشهايي است كه افراد براي پرهيز از عوامل تهديد كننده سلامت
