
مقدماق بودن” با “نو بودن اثر ” امري بس دشوار و حتي براي حقوق دانان نيز مشکل زاست.
– در نگرش عام هر آنچه نوشته شود، هر عکسي که گرفته شود، هر نقاشي که کشيده شود، هر مجسمهاي که ساخته شود، هر موسيقي اي که روي نوار يا سي دي ضبط گردد، هر نمايشنامهاي که نوشته شود، و هر فيلمي که اجرا و ضبط گردد، اثري نو خلاق محسوب ميشود. بنابراين به طور کلي هر نوشتهي هر اثر هنري و هر اختراع جديد اثري نو خلاق است که طبق قانون ، حقوق بهره برداري از آن به طور انحصاري متعلق به خالق آن مي باشد.
– هيچ کس نمي تواند اثر شخصي ديگران که نامش ثبت شده است، دوباره به نام خود ثبت کند و نمي تواند از آن اثر بهره برداري کند، مگر با مجوز صاحب اثر. براي مثال نمي توان با مجوز صاحب امتياز يک کتاب، فيلمي از روي آن ساخت و از منافع آن بهره مند شد. بنابراين ثبت مجدد امتياز آن کتاب و يا بهره برداري پسين – مانند ساخت فيلم از روي اثر – هر دو ممنوع است.
– ويرايش و گردآوري خلاق مجاز است. يعني آثار و حقايق موجود را نمي توان به نام خود ثبت کرد اما گردآوري، سازماندهي، و تجزيه و تحليل هوشمندانه بر مبناي بينش جديد را مي توان به نام خود ثبت کرد، گرچه براي استفاده از اصل آثار ديگر ، کسب مجوز از صاحبان آن اثر ضروري است.
گفتار دوم: مالکيت معنوي
مالکيت معنوي يک مفهوم حقوقي است که بر اساس آن چگونگي حمايت و استفاده از محصولات فکري بشر تعيين شده است. حقوق مالکيت معنوي از دو رکن مالکيت صنعتي و ادبي _ هنري تشکيل شده است و جز حقوق فکري7 است. مالکيت معنوي از يک سو به حمايت از پديد آورنده اثر مي پردازد و از طرف ديگر به حقوق او احترام ميگذراد و با تشويق پديد آورنده به او اين اطمينان را مي بخشد که با آسودگي آثار بهتري عرضه کند و جامعه هم با اعتماد به اصالت آثار از فوايد مالکيت معنوي بهرهمند مي شود . مالکيت معنوي هرچند موضوع آن ابتکار و تراوش ذهني انسان است، داراي ارزش مادي نيز مي باشد . به همين جهت جزء گروهي از اموال حساب مي آيد و شامل حق مؤلف، حق اختراع ، حق بر علايم تجارتي و صنعتي و حق بر اسرار تجارتي مي باشد.
در تعريف حقوق معنوي مي توان گفت ” حقوقي است که به صاحب ان اختيار انتفاع انحصاري از فعاليت و فکر و ابتکار انسان را ميدهد.”8 مالکيت معنوي يا فکري در مقابل مالکيت مادي به کار مي رود. چون اين مالکيت در باب ابداعات، تعقل و انديشهي انسان است.
گفتار سوم – حقوق مادي و معنوي پديدآورندگان
مالکيت ادبي و هنري منتهي به حقوقي براي پديدآورندهي اثر ميگردد که اين حقوق به مادي و معنوي تقسيم مي شوند و هر کدام ويژگيهايي دارند.
الف) حق بهره برداري انحصاري ناشي از تکثير يا نمايش يا عرضهي عمومي اثر که دربردارنده منافع مالي است؛ حق مادي خوانده ميشود. البته چون همهي حقوق غير مادي و غير محسوس هستند آن چيزي که به حق تعلق ميگيرد مادي است و خود حق مادي نميباشد.9
ويژگيهاي حق مادي
1) قابل انتقال بودن : پديدآورنده ميتواند از منافع مالي اثر خود شخصاً بهره جويد يا استفاده از حقوق مادي خود را واگذار کند. مادهي 5 قانون حمايت از مؤلفان … مقرر ميکند : ” پديدآورنده اثر هاي مورد حمايت از اين قانون ميتواند استفاده از حقوق مادي خود را در کليهي موارد از جمله موارد زير به غير واگذار کند :
1) تهيه فيلمهايي سينمايي و تلويزيوني و مانند آن.
2) نمايش صحنهاي مانند تأتر و نمايشهاي ديگر.
3) ضبط تصويري يا صوتي اثر بر روي صفحه يا نوار يا هر وسيلهي ديگر.
4) پخش از راديو و تلويزيون و وسايل ديگر.
5) ترجمه و نشر و تکثير و عرضهي اثر از راه چاپ و نقاشي و عکاسي و گراور و کليشه و قالب ريزي مانند آن.
6) استفاده از اثر در کارهاي علمي و ادبي و صنعتي و هنري و تبليغاتي.
7) به کار بردن اثر در فراهم کردن يا پديد آوردن اثرهاي ديگري که در مادهي دوم اين قانون درج شده است.”
پس با توجه به منطوق ماده، حق مادي پديدآورنده قابل انتقال به غير است و اين انتقال يا به موجب قرار داد است و يا از طريق ارث و وصيت منتقل مي شود.
2) موقت بودن : حق مادي محدود به زمان معيني است و با توجه به قانون حق مؤلف هر کشوري اين مدت متغير متفاوت است. يعني پس از انقضاي مدت ذکر شده در قانون، اثر جز دارايي جامعه محسوب مي شود و هر کس مي تواند با رعايت حقوق معنوي پديدآورنده از ان بهره برداري کند.
ب) حق معنوي
حقوق معنوي مزايايي است قانوني و غير مادي مربوط به شخصيت پديدآورنده يک اثر فکري به موجب آن وي براي هميشه از يک دسته حقوق خاص برخوردار است.10
بر اساس قانون حمايت حقوق مؤلفان از اين حقوق در ايران حمايت مي شود اما حقوق پديدآورندگان در امريکا بيشتر تکيه بر حمايت از حقوق مادي اثر دارد و از ابتدا نيز مفهوم کپي رايت در امريکا بيشتر ناظر بر بهره برداري از حقوق بود اما کم کم اين حقوق و اصلاحاتي که در قوانين صورت گرفت حقوق معنوي نيز به عنوان يکي از حقوق تحت حمايت قرار گرفت. اما اين حمايت شامل همهي آثار نميشود و تنها هنر هاي تجسمي را در بر ميگيرد.
ويژگيهاي حق معنوي
1) غير قابل انتقال بودن
2) محدود نبودن به زمان و مکان
حق معنوي داراي دو ويژگي است که مادهي 4 قانون حمايت مؤلفان … به آنها اشاره دارد :” حقوق معنوي پديدآورنده محدود به زمان و مکان نيست و غير قابل انتقال است. “
بدين ترتيب ، حقوق معنوي چون وابسته به شخصيت پديدآورندهي اثر است امکان انتقال و واگذاري ان به غير وجود ندارد و بر خلاف حقوق مادي محدود به مکان نيز نيست و اثر در هر کشوري که باشد بايد مورد حمايت قرار گيرد.
مبحث دوم: پيشينه حق كپي رايت
گفتار اول: تاريخچه حقوق پديدآورندگان
تدوين و تکوين قوانين حقوق پديد آورندگان کاري نبوده که به يک باره انجام شده باشد، بلکه بر خلاف تصور بسياري از ما ايرانيان، فرايندي بس طولاني داشته است.
نخستين مورد اختلاف قضايي ثبت شده در اروپا سر حقوق مؤلف يک کتاب به سال 567 ميلادي بر ميگردد. در آن سال يک طلبهي مسيحي ايرلندي به صومعه ميرود و بدون اجازه از روي کتاب نوشتهي راهب سالتير نسخه برداري ميکند. راهب زماني که به اين امر پي ميبرد، از طلبه ميخواهد نسخهي جديد را به او تحويل دهد، اما طلبهي مسيحي نميپذيرد. راهب نزد شاه شکايت ميبرد و شاه دستور ميدهد تا نسخهي جديد تحويل راهب شود ، و طلبهي به اين حکم عمل ميکند.
گرچه وضع حقوق مدني دربارهي حقوق صاحب اثر به دوران پس از اختراع دستگاه چاپ توسط گوتنبرگ در سال 1451 بر ميگردد، براي درک عميق و صحيح مفهوم حقوق مؤلف، نگاهي پيش از آن ضروري است.
بنابراين از منظر حقوق پديدآورنده و با ديدگاهي خطي، ميتوان تاريخ را به دو بخش تقسيم کرد:
1. دوران پيش از اختراع دستگاه چاپ توسط گوتنبرگ
2. دوران پس از اختراع دستگاه چاپ
الف) دوران پيش از اختراع دستگاه چاپ
انسانهاي اوليه، در دوران پيش از تمدن و حتي پيش از آنکه به صورت قبيله يا ايل تشکل يابند، به صورت گلههايي پراکنده در جنگلها ميزيستند. آنها هنگام گرسنگي از آنچه مييافتند_ اعم از ميو? درختان يا گوشت خام حيوانات_ تغذيه ميکردند و هنگام خستگي در هر مکان مناسبي که پيدا ميکردند_ اعم از بالاي درختان يا کف جنگل _ استراحت ميکردند و ميخوابيدند. آنها به جز دستان و دندانهاي خود هيچ ابزار ديگري نداشتند. آنها نه تنها چيزي نداشتند که مالکش باشند، بلکه خود متعلق به جمع کوچکشان بودند. طبعاً در آن دوران آنها هيچ ذهنيتي دربارهي مفهوم “تملک” و “مالکيت” و يا “حق تصرف” نداشتند.
مفهوم مالکيت_ چه مالکيت جمعي و چه فردي_ براي نخستين بار شايد همزمان با ساخت وسايل و ابزار و لباس در ذهن انسان نقش بست. اين حس سپس گسترش يافت و حيواناتي را که رام کرده و يا پرورش داده بود همچنين زميني را که روي آن کار ميکرد و غار يا فضايي را که در آن زندگي ميکرد، شامل ميشد.
ابتدا حس و مفهوم مالکيت شامل چيز هاي ملموس و عيني ميشد؛ چيزهايي که قابليت انتقال از دستي به دست ديگر داشت. حس مالکيت شامل چيزهايي غير ملموس و غيرمادي مانند ادبيات و داستان نميشد، چرا که داستان نه تنها عينيت نداشت، بلکه مرئي نيز نبود و ديده نميشد.
بي ترديد داستان سرايي و تخيل پردازي داستان گونه پيش از اختراع خط وجود داشته است. هومر و شعراي دورانش اشعارشان را به صورت دهان به دهان منتشر ميکردند. اما اشعار رانده شده بر زبان از صداي شاعر به پرواز در ميآمد و در خاطر شنونده مينشست و به محض بيان مورد استفادهي همگان قرار ميگرفت، يا به عبارت بهتر به مالکيت و در سطح بالاتر به مالکيت اجتماع در ميآمد.
حتي پس از اختراع خط و ساختن پاپيروس و فرآوري پوست حيوانات براي نوشتن، قرن ها بعد هيچ نويسنده، شاعر، يا تاريخداني به اين نينديشيد که با تکثير نسخههاي کتاب و انتشار آن درآمد کند.
در دوران هخامنشيان و يونان باستان و حتي تا اوج دوران تمدن اسلامي نيز همين گونه بود و دانش نوشته شده بر کاغذ در اختيار همگان قرار ميگرفت. بنابراين اگر چه نويسندگان با تاکيد اصرار داشتند که نامشان بر اثرشان ظاهر شود تا نام و عنوانشان ماندگار گردد، به غير از کسب . افتخار و انتقال دانش و ادبيات هيچ هدف مادي و تجارياي نداشتند. البته بسياري پادشاهان و دربارياني که در ازاي يک اثر يا کتاب تأليفي با پرداخت مبلغي به نويسنده يا شاعر از او حمايت مالي ميکردند، اما اين پرداخت جنبهي هديه داشت، نه جبران حقوق پديدآورنده، حاکمان و ثروتمنداني که از ادب و هنر لذت ميبردند، بر خود واجب ميديدند که از انسانهاي فرهيخته حمايت کنند. حمايت انها ريشه در خواست دروني حمايت کنندگان داشت، نه در حقي که از خلق اثر براي پديدآورنده و مؤلف ايجاد ميشد.
برخي نويسندگان يونان باستان با به نمايش درآوردن آثارشان کسب درآمد ميکردند. آنها مطالب خود را در اجتماعات ميخواندند و مردم اگر لذت ميبردند، به فراخور خود مبلغي ميپرداختند. براي مثال زماني که هردوت متن کتاب تاريخ خود را براي اجتماعي از اهل آتن خواند، مردم چنان خوشحال شدند که مبلغي معادل دوازده هزار دلار امروز به او پرداختند.
در رم باستان کتاب فروشاني وجود داشتند که با بهره گيري از بردگان آموزش ديده، با تکثير آثار کسب درآمد ميکردند. آنها گاهي براي اشعار يا نوشتهها مبلغي به نويسنده ميپرداختند، اما اين پرداختها بيشتر جهت اداي احترام بود، نه اداي حق، و شباهتي به حقوق پديدآورنده به گونهي امروزين نداشت.
در ايران باستان و دوران اسلام نيز کاتباني بودند که با رونويسي و نسخه برداري از آثار نويسندگان شناخته شده امرار معاش ميراندند، اگر اين مکاتبان تحت نظر حاکم يا ثروتمندان کار ميکردند، خود با نويسندگان هيچ ارتباط مالي نداشتند و حاکم يا درباريان ثروتمند بود که اگر مايل بود، مبلغي را به رسم هديه به نويسنده ميپرداخت.
اما نسخه برداري از کتابهاي موفق توسط افراد مختلف و سودجو بسيار فراوان اتفاق ميافتد. صاحبان اثر و حاميانش اغلب نه به دليل مسائل مادي و مالي، بلکه به علت مشاهده اي اشتباهات فراوان در نسخههاي جديد لب به اعتراض مي گشودند و يا با وجود اين هيچ گونه اعتراضي را مبني بر حق پديدآورنده مشاهده نميکنيم.
در واقعهاي تلخي که بين فردوسي و محمود غزنوي بر سر شاهنامه اتفاق افتاد، اختلافات ناشي از مسائل سياسي بود. فردوسي اثر خود را شايستهي هديهاي بزرگ ميدانست، اما محمود غزنوي که از تاکيد هاي فردوسي بر فرهنگ و تاريخ فارسي ناخرسند بود، ابتدا به او بي محلي ميکرد، و بعد هديهاي کوچک براي فرستاد. به هر حال موضوع اختلاف اين نبود که فردوسي بخواهد حق تکثير اثرش را به محمود غزنوي واگذار کند و يا انکه محمود غزنوي بدون مجوز فردوسي از شاهنامه بهره برداري کرده و در آن سود مالي برده باشد. فردوسي گرچه توقع هديه و جايگاهي والا از محمود غزنوي داشت، خواستههايش هيچ سنخيتي با مفهوم کپي رايت و حقوق پديدآورندگان به گونهاي که امروز رواج دارد نداشت.
اصولاً نويسندگان دوران باستان در اروپا
