
چکييدهد: “به مجرد عقد، زن مالک مهريه ميشود و ميتواند هر نوع تصرفي که بخواهد در آن بنمايد.” اين ماده که به نفع زنان است، باعث فشار بر مردان ميشود.
انسان به عنوان عضو جامعه و به ويژه زنان براساس دورههاي متفاوت زندگي خود نقشهاي گوناگوني نيز ميپذيرند؛ در هر دوره از زندگي و با ايفاي هر نقشي(اجتماعي و يا مادري، همسري و فرزندي) با مسايل و رويدادهاي کاملا متفاوتي روبرو ميشوند، آن چنانکه زن در نقش مادر با زن در نقش همسر احساسات و دنياي کاملا متفاوتي را تجربه ميکند. همانطور که زنان خانهدار سالمند با ويژگيها و احساسات خاص خود و زنان جوان شاغل نيز با مسائل خاص خود روبرو هستند. به همين سبب يکي از بحثهاي اصلي در پژوهشهاي پيرامون زنان ميتواند پيرامون دورههاي متفاوت زندگي آنان باشد. اگر مهريه ايجاد قدرت ميکند آيا درهمه مراحل زندگي زن اين نقش را دارد يا فقط در برهههايي خاص؟
نکته مهم آن است که آيا مهريه همواره به يك صورت در رابطه زن و مرد عمل ميکند؟ از منظر قانوني کارکردهاي مختلفي در مراحل مختلف زندگي زنان براي مهريه در نظرگرفته شدهاست اما آيا در کليه موارد مهريه خواهد توانست به عنوان يك عنصر قدرتبخش وارد عمل شود؟ اينها پرسشهايي است که اين پژوهش در پي پاسخ به آن است. اين پرسش که مهريه در جامعه امروزي ايران چه کارکردي در احساس قدرت زن دارد، ابعاد مختلفي را در برميگيرد. نخستين نکتهاي که در درک پرسش احساس قدرت زن در بحث مهريه مورد توجه قرار ميگيرد، عنصر قدرت است. آيا مراد از قدرت ذکر شده قدرت ذهني است يا در اين ميان قدرت عملي نيز مورد نظر است؟ همين طور آيا قدرت، قدرت فردي است يا قدرت اجتماعي، سياسي و اقتصادي را نيز ميتواند در برگيرد؟آيا مهريه عاملي قدرتبخش است که نقش زنان را در تصميمگيريهاي مهم زندگي افزايش ميدهد و آيا زنان نيز خود اين احساس را در باره آن دارند؟ اين تحقيق در پي دانستن اين موضوع است که زنان سمنان تا چه حد با تعيين مهريههاي سنگين موافق هستند و آيا وجود مهريه سنگين ميتواند قدرتي براي آنان در برابر مردان ايجاد نمايد و اينکه در کدام مرحله از زندگي، زنان نياز بهاين عامل به عنوان يک منبع قدرت دارند؟ آيا مهريه ميتواند مخاطرات و مشکلات ناشي از بيتوجهيهاي مرد به خواستههاي مالي زن را جبران کند و در صورت جدايي ميتواند بهاستقلال مالي زن کمک نمايد؟
1-2- اهميت و ضرورت تحقيق
از ميان مسايل و موضوعات پر شمار نهاد خانواده يکي از مسايل “روابط مالي زوجين” است و”مسالهي مهريه” مهمترين موضوعي است که هميشه ضمن بيان عقد نکاح متبادر به ذهن است. مضافا اين که در برزخ اختلافات خانوادگي، اولين موضوعي که زن به رخ مرد ميکشد، مساله ي مهريه و مطالبهي آن است. امروزه يکي از مسايل اصلي و اختلاف برانگيز و گاه لاينحل در عقد نکاح همين موضوع تعيين مهريهاست. وجود اختلاف نظر در بين فقها و قوانين و سنتها که بعضا آثار حقوقي متفاوتي نيز دارد باعث طرح اين مساله شد که “آيا ميزان مهريه بر احساس قدرت زن تاثير دارد؟” اگر بتوان اين ماهيت حقوقي را باتوجه به احکام دين اسلام و قوانين موضوعهي موجود و نيازهاي امروزي جامعه استنباط نمود ميتوان از قِبِل آن، آثار ناشي از ميزان مهريه بر احساس قدرت زنان را توجيه و تبيين کرد.
از طرف ديگر قدرت جزئي لاينفک از حيات بشري است که در جامعه و به تبع آن در همه ارکان اجتماعي از جمله خانواده مطرح است.توزيع قدرت در ساختار خانواده، نقش مهم و کليدي در سلامت رواني و اجتماعي اعضاي خانواده دارد. در اين زمينه قدرت به اقتدار و مديريت و اداره خانواده اطلاق ميشود. نظارت، کنترل و هدايت خانواده قدرت ميخواهد و فقط در سايه داشتن اقتدار است که نظام منسجم خانواده ميتواند هماهنگ و هم سو با اهداف کلي و اهداف تک تک اعضا پيش برود.
در فرهنگ کنوني جوامع، اقتدار تا حدودي تفسيري اقتصادي يافته و جايگاهها و ارزشها با پول توزين ميشود. تاثير اين نگرش بر زن و خانواده بسيار شگرف است. از آنجا كه قدرت به تسلط بر منابع مالي تعريف شده، اقتدار زنان در دسترسي به اشتغال و احراز مناصب مديريتي تفسير ميشود و نظريه فرودستي تاريخي زنان به دليل دوري از مديريت و عدم تسلط بر منابع مالي شكل ميگيرد. در جامعه ايران درصد زناني که کار ميکنند، کمتر از مردان است، بررسي نرخ بيکاري نيز نشان ميدهد نرخ بيکاري زنان در سال ?? دو برابر مردان بودهاست، اين طور به نظر ميرسد که منابع قدرت براي مردان قابل دسترستر از زنان است. مثلا در خانوادهي سنتي ايراني که معمولا سيستم پاتريمونياليسم يا مردسالاري يا پدرسالاري است، قدرت مرد با کنترل او بر منابع اقتصادي (يعني چگونگي توليد ثروت، دسترسي به ثروت و مصرف ثروت) افزايش مييابد. در اين نوع خانواده، مرد “نانآورِ” خانواده است و زن مأمور خانهداري، شوهرداري، زايش و پرورش کودک، و وظايف ديگر. اين ساختار قدرت در خانوادهي سنتي، با در دست داشتن اهرم اقتصادي خانواده، هژموني مرد را بر زن تضمين ميکند. اما بايد توجه کرد که رابطه قدرت، رابطهاي يک طرفه نيست و معمولا دو نفر در هر رابطه قدرت دخالت دارند؛ يک فرد قدرتمند و کسي که داراي قدرت کمتري است. آناني که در داخل خانواده قدرت ندارند، سعي ميکنند به نوعي به منابعي دسترسي پيدا کنند که در برابر فرد قدرتمند مقاومت کنند و بر عقيده وي تاثير بگذارند و يا تصميمگيريها را به سمت و نفع خودشان تغيير دهند.زنان با استفاده از منابع کمي که در اختيار دارند، قادرند روي تصميم مقتدرانه شوهران خود تاثير بگذارند. اهميت منابع به عنوان عوامل تاثيرگذار در روابط انساني مشخص است و زنان به دنبال به دست آوردن اين منابع هستند؛ امابه راستي سرچشمههاي قدرت در خانواده کدامند؟
بحث مهريه و احساس قدرت ناشي از آن به کاري پژوهشي و عميق نيازمند است. اهميت اين عنصر حقوقي، ضرورت تحقيق و بررسي جايگاه آن را در احساس قدرت زنان ضروري مي نمايد، به ويژه آنکه مهريه به عنوان يکي از حقوق مالي زن در جريان ازدواج در دورههاي مختلف زندگي کارکردهاي متفاوتي دارد. توجه به ميزان مهريه در ابتداي ازدواج و کسب احتمالي احساس قدرت از طريق مهريه مبحثي است که اين پژوهش به دنبال آن بوده تا راهنمايي براي تمامي زنان ايراني باشد. با توجه به مباحث قبلي که زنان تاحدي در جامعه از منابع قدرت به دور بودهاند بايد به شناسايي اين منابع در خانواده پرداخت تا بتواند کمبودهاي موجود در جامعه را تا حدي جبران نمايد.
1-3- اهداف پژوهش
دراين تحقيق، اهداف تحقيق در دو بخش از هم تفكيك شدهاست، هدف كلي و اهداف جزئي (اختصاصي). هدف كلي تحقيق؛ بررسي ميزان مهريه بر احساس قدرت زنان و تغييرات آن طي دورههاي متفاوت زندگي آنها است و اهداف اختصاصي تحقيق نيز عبارتاست از:
– بررسي چگونگي احساس قدرت زنان در رابطه با مهريه
– بررسي تغييرات احساس قدرت زنان طي دورههاي مختلف زندگي در رابطه با مهريه
– شناخت عوامل موثر بر احساس قدرت زنان
1-4- پيشينه پژوهش
پژوهشهاي بسياري در داخل و خارج از كشور در زمينه مسايل زنان انجام شده است، يک دسته از اين پژوهشها به بحث قدرت زنان و دسته ديگر در رابطه با مهريه زنان است. ابتدا خلاصهاي از پژوهشهايي را كه در خارج از ايران در رابطه با قدرت زنان انجام شدهاست، به اختصار ميآوريم بعد از آن پيشينه پژوهش در ايران در دو قسمت ابتدا در رابطه با قدرت زنان و سپس در رابطه با مهريه بيان خواهد شد.
1-4-1- مروري بر پيشينه خارجي در رابطه با قدرت زنان
بورديو2در مطالعهاي انسانشناختي دربارهي جوامع روستايي الجزاير نشان داد که مناسبات زنان و مردان بستگي به عادات ويژه هر جنسيت دارد. ارزشهاي فرهنگي که به هر جنس اختصاص داده ميشود، زن و مرد را در يادگيري رفتارهاي خاص مربوط به هريک از دو جنس، حساس ميسازد. او متوجه شد که در ميان آنها هر نظام اجتماعي “همانند ماشين عظيم نماديني کار ميکند که سلطهي مردانه را به عنوان پايهي نظام مينشاند”، بهاين معنا که از نظر کار، شخم، خرمن و جنگ به مردان و چيدن زيتون و جمع کردن هيزم به زنان محول ميشود؛ از نظرتقسيم ساختاري فضا، فضاهاي عمومي براي مردها و خصوصي يعني چهار ديواري خانه براي زنها؛ از نظر زمان انقطاع و استراحت در اوقات مردان و صبر و حوصله و پايداري بيوقفه در طول زندگي زنان. در اين نظام، زن يا مرد بودن، مهمترين اصل را براي سازماندهي اجتماع آنها تشکيل ميدهد. بورديو به يک سلسله تقابلهاي ديگر در رفتار دو جنس نيز اشاره دارد که نام آنها را اسطورهاي- مناسکي ميگذارد. بالا / پايين، رو/ زير، خشک / تر، فعال / منفعل، راست / خم که در مجموع به امور مربوط به مرد و زن نظم ميبخشد و شرافت آنها را اخلاقي ميکند. مرد “مقابله ميکند”، با قامت راست در چشم طرف نگاه ميکند، در حاليکه زن قبايلي تابعيت خود را با قد خميده و نگاه به پاهاي خود ابراز ميدارد. او در همين مورد به جامعه فرانسه نيز اشاره ميکند و مينويسد: ” اين خصلتهاي زنانه هنوز هم در جامعههاي ما در طرز استفاده از اعضاي بدن وجود دارد؛ مثلا زنها در حالت نشسته رانهاي خود را به هم ميچسباند و گامهاي ريز و کوتاه برميدارند.” ايجاد اجتماعي مرديت و زنيت تفاوتهاي زيستي را به عنوان اصول “طبيعي” جا مياندازد و تفسيرميکند و هريک از دو جنس با برقراري روابط سلطه استثماري، خصلتهايي براي خود مييابد (در رفتارها، داوريها و عادات روزمره) که بر طرز استفاده از بدن و انجام عمليات جنسي آنها تاثير ميگذارند. زنها به طور ناخودآگاه با عمليات تبعيت، زبان نرم و صيقلخورده، رفتارهاي فريبنده يا تملکي به تسلط مردان ميدان ميدهند. همهاينها بر “وضعيتي دروني شده و در جسم نشسته” گواهي ميدهند و زنها را به مرز تحقير شرايط خود ميکشانند (شوبره و فونتن، 1384: 29، اسوين مير، 1386: 45و لوپز و اسکات،1385: 166). بورديو با اشاره به جامعه فرانسه مينويسد: “اين تصوير ساختگي مردانه از مرد و زنانه از زن در جامعه ما نيز قويا رايج است.” زنان چه مشغول به کار بيرون و چه مشغول به کار خانهداري در درون و يا به کارهاي ديني و خيريه در خانوادههاي ثروتمند، در جامعههاي ماقبل و مابعد صنعتي در “اقتصاد ثروتهاي نمادين همچنان به عنوان کالاهاي مبادلاتي مطرحاند”. به عقيده او نيروي خصلت موجب ميشود که زنان بيشتر بار کار خانگي را به دوش کشند و عهدهدار مشاغل خاصي شوند، مشاغلي که وقتي به زنان سپرده ميشوند از ارزش ميافتند. بورديو در اين کار ميداني نشان داد که زنان و مردان هرکدام عادات ويژه خود را دارند. افراد بدون اينکه بدانند دارند چه ميکنند اين سيستم طبقهبندي و رفتار اجتماعي را کسب ميکنند. و اين امر، اين واقعيت را پنهان ميسازد که اين سيستمها و رفتارها وابسته به توزيع قدرت اجتماعي و انواع گوناگوني از سرمايهها هستند.(مينويي فر،1389: 24)
اريکا فريدل3 انسان شناس امريکايي پژوهشي با عنوان “منابع قدرت زن ايراني” با هدف شناسايي منابع قدرت زنان در روستاهاي ايران انجام دادهاست. اين پژوهش که با تکنيک مشاهده همراه با مشارکت انجام شدهاست، اذعان دارد که هر انساني و در اين مورد خاص زنان نه تنها ميتوانند همزمان ستمديده و قدرتمند باشند بلکه قادرند قدرت را بهگونهاي هدايت کنند که روابط نابرابر زندگي را تغيير دهند. وي براي آگاهي از پتانسيل قدرت زنان ايراني، چهارمسأله را انتخاب کردهاست: مورد نخست، مقاومت است، مقاومت مفهومي انتزاعي است و در جريان کاربرد تکنيکهايي که زنان در برخورد با سلطه هژمونيک به کار ميبرند، آشکار ميشود. اين دسته تکنيکها در موقعيتهاي مختلف زندگي به کار ميرود و پوياييهاي خاص قدرت را به وجود ميآورد. سه موضوع ديگر که عيني و ملموسترند عبارتند از: کار و اشتغال زنان، مذهب و شرايط سياسي. وي با مشاهده زندگي زنان بهاين نتيجه رسيد کهاستفاده از شيوه مقاومت براي زن ايراني به سبب
