
درباره تعريف كارآفريني و شخص كارآفرين تعاريف گوناگوني از سوي صاحبنظران ارائه شده است كه با توجه به وسعت سيطره كارآفريني در رشتهها و علوم مختلف، تنوع تعاريف نيز امري غير قابل كنترل و ناگزير است، در نتيجه ارائه تعريف كامل و جامعي كه بتوان با ارائه آن، اجماع ديدگاههاي صاحبنظران را جلب كرد، سخت و گاه غير ممكن مينمايد.
واژه کار آفريني ابتدا در زبان فرانسه ابداع شد (کرباسي وهمكاران ،1381: 27، اعرابي ،1382 : 17) و از اصطلاح و کلمه فرانسوي Entreprendre به معناي “واسطه و دلال “ويا اصطلاح انگليسي To undertake به معناي «متعهد شدن» اقتباس شده است (احمد پور دارياني،1383 : 4 ). که در سال 184 8 توسط استوارت ميل9 به کارآفريني10 در زبان انگليسي ترجمه شد. در فارسي هم اين اصطلاح ابتدا کار فرمايي 11و سپس کارآفريني ( در ايران به معناي کسي که زير بار تعهد ميرود) ترجمه شده که هر دو ترجمه خوبي از اين واژه نيستند. به نظر ميرسد بهتر بود که اين واژه به «ارزش آفرين »ترجمه ميشد (احمد پور دارياني، 1381 ).
در اوایل سده شانزدهم کسانی را که در سمت هدایت ماموریتهای نظامی بودند کارآفرین میخواندند، از آن پس برای انواع مخاطرات نیز همین واژه با محدودیتهایی مورد استفاده قرار میگرفت (فرهنگی و صفرزاده، 1386: 17). از حدود سال 1700 میلادی به بعد درباره پیمانكاران دولت كه دست اندركار امور عمرانی بودند، از لفظ كارآفرین زیاد استفاده شده است .
كارآفرینی و كارآفرین اولین بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و همه مكاتب اقتصادی از قرن شانزدهم میلادی تاكنون به نحوی كارآفرینی را در نظریههای خود تشریح كردهاند. ژوزف شومپیتر12 با ارائه نظریه توسعه اقتصادی خود در سال 1934 كه همزمان با دوران ركود بزرگ اقتصادی بود، موجب شد تا نظر او در خصوص نقش محوری كارآفرینان در ایجاد سود، مورد توجه قرار گیرد و به همین دلیل وی را «پدر كارآفرینی» لقب دادهاند. از نظر وی «كارآفرین نیروی محركه اصلی در توسعه اقتصادی است » و نقش كارآفرینی عبارت است از «نوآوری یا ایجاد تركیب های تازه از مواد».
شومپیتر، کارآفرینی را به عنوان نیروی برهم زننده اقتصاد به کار برد و آن را با عنوان «تخریب خلاق» یا «خلاقیت ویرانگر» نامگذاری کرد.
کارآفرینی از نگاه شومپیتر دارای سه ویژگی اساسی است:
1) کارآفرینی قابل درک است، اما نمیتوان با بهکار بردن قوانین معمولی و تحلیل حقایق موجود و سطحی آن را به نحوی موفقیتآمیز پیشبینی کرد.
2) کارآفرینی رویدادها و نتایج بلندمدت را شکل میدهد و برای اینکه موقعیتهای مناسبی خلق کند، شرایط اقتصادی و اجتماعی فعلی را تغییر میدهد.
3) کثرت و تکرار وقوعی رویدادهای کارآفرینانه به کیفیت نسبی نیروها، تصمیمات راهبردی، اقدامات و الگوهای رفتاری بستگی مستقیم دارد (نژاد ایرانی، 1381).
ریشه، مفهوم و مبانی نظری کارآفرینی به قرن ۱۸میلادی بازمیگردد. در آن زمان ریچاردکانیلون (۱۷۵۵) عوامل اقتصادی را به سه دسته زمین، نیروی کار و عوامل اقتصادی ریسکپذیر تقسیم کرد.
تلفیق مفهوم ریسکپذیری با فعالیتهای اقتصادی، اولین گام در تدوین مبانی نظری کارآفرینی بود، از این رو عدهای وی را ابداعکننده واژه کارآفرینی میدانند.
پیتر دراکر معتقد است کارآفرین کسی است که فعالیت سودآور کوچک و جدیدی را با سرمایه خود شروع میکند، ارزشها را تغییر میدهد و ماهیت آن را متحول میسازد و در آیندهای نهچندان دور، کسب و کاری شایسته را بنیان مینهد.
مککلهلند، تعریفی گستردهتر از کارآفرینی ارائه میکند و فرایند کارآفرینی را فراتر از کسب و کار بلکه به یک شیوه و منش زندگی تعبیر میکند. به گونهای که خلاقیت و نوآوری، عشق به کار و تلاش دائمی، پویایی، خطرپذیری، آیندهنگری، خلق ارزش، آرمانگرایی، فرصتشناسی، نیاز به پیشرفت و مثبتاندیشی را زیربنا و اساس زندگی افراد کارآفرین میپندارد.
کارآفرینی فرآیندی است که منجر به ایجاد رضایتمندی و یا تقاضای جدید میشود. کارآفرینی عبارت است از فرآیند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعهی منحصر به فردی از منابع، به منظور بهرهگیری از فرصتها (سعیدی کیا، 1388: 23).
پيتر دراكر در خصوص كارآفريني چنين ميگويد اكثر چيزهايي كه درباره كارآفريني ميشنويد و آمريكا را پيشرو در تفكر مديريتي قلمداد ميکنيد، گزافهاي بيش نيست، نه سحري در كار است، نه رازي در ميان است و نه ربطي به ژن دارد. كارآفريني يك علم است و همچون علوم ديگر ميتوان آن را فرا گرفت (كوراتكر، هاجتس، 1383: 50). از سویی کارآفرینی عبارت است از ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصر به فردی از منابع به منظور بهرهگیری از فرصتها ( همان منبع، 18).
کارآفرینی موضوعی میان رشتهای است و در برگیرنده رویکردهای خلاقیت شناختی13، مدیریتی، روان شناختی، جامعه شناختی و اقتصادی میباشد. از کارآفرین و کارآفرینی تعاریف مختلفی مطرح شده است که از میان آنها سه تعریف با رویکردی جامعه شناختی، روانشناختی و مدیریتی مورد تامل قرار میگیرد (گلستان هاشمی، 1382: 11-10).
در رویکردی جامعه شناختی14 کارآفرینی نوعی فعالیت اجتماعی ارزشمند است و با مفاهیم جامعه شناختی مانند نیاز جامعه، حل مسئله اجتماعی و فرهنگ توصیف میگردد.
رویکرد روانشناختی15، عبارت است از نوعی نگرش، رفتار و به طور کلی نوعی سبک زندگی است و با مفاهیم روانشناختی همچون شناخت، شخصیت، یادگیری و انگیزش توصیف میشود.
رویکرد مدیریتی16، کارآفرینی نوع خلاقی از فرآیندهای مدیریتی است و با مفاهیم مدیریتی از قبیل طراحی راهبرد، برنامهریزی و سازماندهی توضیح داده میشود.
فرد کارآفرین کسی است که توانایی تشخیص و ارزیابی فرصتهای کسب و کار را دارد، میتواند منابع لازم را جمعآوری کرده، از آن ها بهرهبرداری نموده و عملیات مناسبی را برای رسیدن به موفقیت پیریزی کند. (مردیث،1371، 1). امروزه واژه كارآفريني مفاهيم زير را به ذهن متبادر ميسازد:
• نوآوري
• مخاطره پذيري
• ايجاد يا تجديد ساختار يك واحد اقتصادي، اجتماعي
• رضايت شخصي و استقلال طلبي
2-1-2 انواع کارآفرينی
کارآفريني فرآيندي است که در آن ايده و فکر جديد با بسيج منابع از طريق فرآيند ايجاد کسب و کار که توأم با مخاطره هاي مالي، اجتماعي و حيثيتي است، محصول جديد به بازار عرضه ميشود؛ تا کنون طبقهبنديهاي مختلفي از کارآفريني توسط محققان مختلف صورت گرفته است که در ذيل به برخي از آنها اشاره مي شود:
– اسميت17 براساس شخصيت، زمينههاي اجتماعي و رفتاري دو نوع کارآفرين را مورد شناسايي قرار داده است: 1- کارآفرينان افزارمند2- کارآفرينان فرصتطلب (ذبيحي و مقدسي،1385: 19).
– جانجا18 با توجه به ميزان فعاليت کارآفريني انواع مختلف کارآفريني را به پنج دسته تقسيم ميکند: 1. کارآفريني اجرايي 2. کارآفريني فرصتطلبانه 3. کارآفريني اکتسابي4 . کارآفريني تکويني5 . کارآفريني ابتکاري (مقيمي، 1383: 16).
در ادبيات کارآفريني انواع ديگري از کارآفريني به چشم ميخورد که در اينجا به عناوين برخي از آنها اشاره مي شود:
1)- کارآفريني پايدار؛ 2)- کارآفريني اشتراکي؛ 3)- کارآفريني محلي؛ 4 )- کارآفريني پاسخگو؛ 5)- کارآفريني بين المللي؛ 6)- کارآفريني اجتماعي؛ 7)- کارآفريني تکنولوژيک (ذبيحي و مقدسي، 1385 :21).
بطور کلي ادبيات کارآفريني نشان ميدهد که کارآفريني در سه زمينه يا قالب ذيل شکل ميگيرد:
الف –کارآفريني فردي: کارآفريني فردي فرايندي است که در آن فردي با اتکا به منابع مالي غالبا شخصي و متکي بر ويژگيهاي شخصيتي نظير فعاليت، ريسکپذيري و اهل عمل بودن اقدام به تاسيس يک کسب و کار جديد مينمايد و آن را تا رسيدن به موفقيت هدايت ميکند (سانگ هون19 و همکاران، 2005: 598). کار آفرين فردي نيز شخصي است که در مرکز فرايند کار آفريني قرار دارد و مديري است که فرايند را به جلو هدايت مي کند. کارآفريني فردي را کارآفريني در قالب افراد، کارآفريني آزاد، کارآفريني شخصي و يا کارآفريني مستقل نيز ميگويند (آرانسيبيا20 ، 2008: 217).
ب – کارآفريني درون سازماني: کار آفريني درون سازماني، مسئوليت به ثمر رساندن يک خلق نوآورانه در درون سازمان است. به عبارت ديگر، کارآفريني درون سازماني فرآيندي است که در آن محصولات يا فرآيندهاي نو آوري شده از طريق ابقا و ايجاد فرهنگ کارآفرينانه در يک سازمان از قبل تأسيس شده به ظهور ميرسند (کرباسي و همكاران، 1381 : 3).
ج – کارآفريني سازماني: کارآفريني سازماني به معناي اجراي فرايند کارآفريني در داخل سازمان و با استفاده از خصوصياتي همچون روحيه پشتکار، ريسکپذيري، خلاقيت و نوآوري ميباشد که طي آن گروهي از افراد درون سازمان تبديل به موتور توسعه آن ميگردند. به عبارت ديگر، کارآفريني شرکتي به مفهوم تعهد يک سازمان به ايجاد و مصرف محصولات جديد، فرآيندهاي تازه و نظام سازماني نوين است (کرباسي و همكاران، 1381 :31). شکل زير انواع کارآفريني را نشان ميدهند:
شکل 2- 1 انواع کارآفريني (کرباسي و ديگران، 1383 :30)
هر یک از زمینههای کارآفرینی، دارای شرایط پیادهسازی و موانعی در اجرا میباشند. در کارآفرینی فردی، ویژگیهای رفتاری خاصی برای کارآفرینان مشخص شده است. این ویژگیها عبارتند از:
1-ارزشهای فرهنگی: کارآفرینان بطور معمول در فرهنگها و جوامعی پرورش مییابند که ارزشهایی مانند رقابت، زمان شناسی، کار و سود محوری از اهمیت بالایی برخوردار است (صمدآقایی،15:1377).
2-الگوی نقش: وجود یک الگو در خانواده (وجود فردی کارآفرین در خانواده) سبب تشویق تلاشهای کارآفرینانه در افراد خواهد شد (احمدپورداریانی و عزیزی، 53:1383).
3-تجربه کاری و تاریخچه شغلی: کارآفرینان در حرفهای که دارای تجربه هستند، وارد میشوند و تجربه آنها رابطه مستقیمی با موفقیت آنان دارد. تاریخچه شغلی میتواند هم عاملی بازدارنده و هم پیشبرنده باشد، عدم رضایت از یک شغل میتواند انگیزه را برای شروع کار دیگری ارتقا دهد (وسپر21، 1982).
4 -تحصیلات: وسپر معتقد است کارآفرینانی که احتمال شکست بیشتری دارند، افرادی هستند که تجربه دارند اما تحصیلات ندارند. برعکس کارآفرینانی که هم تجربه دارند و هم آموزش دیده اند، پرسودترین فعالیتها را هدایت میکنند (وسپر، 1982). البته با بالا رفتن سطح تحصیلات جامعه، سطح تحصیلات کارآفرینان نیز افزایش مییابد.
5-جایگاه اجتماعی: قرار نگرفتن فرد در جایگاه اجتماعی مورد نظرش سبب میشود تا فرد به فعالیتهای کارآفرینانه برانگیخته شود. در نتیجه پژوهش جرج هومانز 22بیان شده است که هیچ یک از متغیرهای قدرت، رتبه و سمت سازمانی به تنهایی برای ایجاد انگیزه فرد برای کارآفرینی کافی نیست، اما هنگامی که بین جایگاه اجتماعی فرد و انتظار وی فاصله باشد، به سوی رفتار متفاوت برانگیخته میشود (احمدپورداریانی و عزیزی، 53:1383).
6-عضویت در گروههای اقلیت: بطور معمول اقلیتهای قومی، نژادی و مذهبی در هر جامعهای برای ابراز وجود بیشتر و تسهیل فرآیند احقاق حقوق از شرایط مناسب و بهتری برای کارآفرین شدن برخوردار هستند. البته صاحبان فعالیتهای تجاری که از گروه اقلیت هستند، اغلب جوانتر بوده و از تحصیلات بالاتری برخوردار بوده اند (استونسن، جاریلو23، 1990).
در حالیکه کارآفرینان مستقل، سازمانی برای بهرهبرداری از یک ایده جدید تاسیس میکنند، کارآفرینان درون سازمانی، فضای جدیدی را در سازمان خود برای تقویت، رشد و توسعه فراهم میکنند. این اقدام به معنی تمایل به ریسکپذیری و تغییر در سازمان است به همین دلیل، مهمترین سرمایه سازمان و جامعه، کارآفرینان و مدیران کارآفرین آن سازمان و جامعه میباشند (عابدی، 132:1381). در انسانها نیرویی است که آنها را به خلاقیت سوق میدهد به همین دلیل سازمانها میتوانند از طریق تشویق کارکنان باعث افزایش سود شوند (آقازاده و رضازاده، 15:1383).
با توجه به اهمیت کارآفرینی درون سازمانی، برای پیاده سازی کارآفرینی در این سطح، مدلی ارائه شده است. کوراتکو و همکارانش در سال
