
چكيده
فصل دوم
ادبیات پيشينه پژوهش
مقدمه:
فصلحاضر در دوبخش تنظیم شدهاست. الف- مباني نظري كه در اين قسمت پیرامون اضطراب کودکی و اختلالهای اضطرابی در کودکان تخصیص یافته است بدین منظور مروری بر اضطراب، تعریف، طبقه بندی و دیدگاههای مربوط به اضطراب و درمان آن و مشاور گروهی والدین به شیوه شناختی رفتاري که برای این منظور انواع مشاوره، مشاور گروهی و نقش والدین در ایجاد اضطراب و دیدگاه شناختی والدین در ایجاد اضطراب و درمان پرداخته شده است.
ب- پيشينه پژوهش كه به مطالعه و مرور يافتههاي پژوهشي داخلي و خارجي در ارتباط با پژوهش حاضر پرداخته شده است.
الف – مباني نظري
اضطراب کودکی
اضطراب پدیدهای طبیعی است و همگان آن را در وهلهای احساس میکنند. اضطراب پاسخیضروری بهفشار روانی است وفرد را به هنگام رویارویی با خطر برای فعالیت و کنش آماده میکند. در مواقع بسیاری، چنین پاسخی عقلانی و حتی حیاتی است (کنرلي، ترجمه مبيني، 1384). واکنشهای مشهودی که در برابر ناکامی، و واکنشهایی که در رویارویی با شکلهای دیگر فشار روانی ابراز میشوند مفهوم اضطراب را به میان آوردهاند. فرض بر این است که هر موقعیتی که بهزیستی جاندار را به خطر میاندازد حالت اضطراب را به وجود میآورد، تعارضها و گونههای دیگر ناکامی یکی از خاستگاههای اضطراباند. همچنین خطر آسیب بدنی، به خطر افتادن عزت نفس و وارد آمدن فشار برای انجام کارهایی فراتر از توانمندیهای آدمی، در وی اضطراب ایجاد کند. منظور از اضطراب، هیجان ناخوشایندی است که با اصطلاحاتی مانند «نگرانی»، «دلشوره»، «وحشت» و «ترس» بیان میشود و همه انسانها درجاتی از آن را گاه گاه تجربه میکنند. (اتكینسون، ترجمه براهني و همکاران، 1380).
اگرچه پژوهشگران چند دهه است که ترس، اضطراب و نگرانی را بررسی کردهاند ولی هنوز بر سر تعریف و مفهوم بندی آنها اتفاق نظر ندارند. و گاهی آنها را به جای یکدیگر به کار میبرند. اضطراب، ترس، نگرانی سه سازه فرضی هستند که یک رشته رویدادهایذهنی رانشان میدهند رویدادهایی که آنهارا ازنشانههای رفتاری، پاسخهای فیزیولوژیک و گزارش اشخاص استنباط میکنیم (شرودر وگوردان، ترجمهي فیروز بخت، 1384)
ترسها به پاسخ هشدار فطری و تقریبا زمینی به موقعیت خطرناک و مهلک اشاره دارد افراد «هشدارهای کاذب» احساس میکنند که در آنها محرکها یا موقعیتهای بی ضرر، خطرناک، پنداشتهمیشوند (استریت وبارلو 1994، بهنقل ازهالجین ویتسبورن، ترجمه سید محمدی، 1383).
اضطراب برخلاف واکنش هشدار دهنده و فوری ترس نوعی هیجان یا حالت خلقی است که مشخصه آن عاطفه منفی مانند تنش و ناآرامی و بیمناکی و نگرانی است. (بارلو 2002، به نقل از شرودر و گوردن، ترجمه فیروز بخت، 1384) اضطراب بیشتر آینده گرا و کلی است و عنصر شناختی و عاطفی دارد وقتی فرد مضطرب است احساس میکند اتفاق وحشتناکی روی خواهد داد که قدرت تغییر دادن آن را ندارد سپس روی نگرانیهای درونی خود تمرکز میکند و درباره احتمال خطر یا تهدید گوش به زنگ یا بیش از حد مراقب میشود. (هالجین و ویتسبورن، ترجمه سید محمدی، 1383)
کودکان در بهترین موقعیتها هم مقداری اضطراب را تجربه میکنند به شکل نگران، بیم، ترس، ویا استرسنگرانی عادیو اضطرابهایزودگذر وقتیرخ میدهند که کودکی با یک موقعیت ناآشنا و یا استرس زا روبرو میشود و در واقع این اضطرابهای نرمال در طی دوران رشد کودک به طور طبیعی رخ میدهند.
اضطراب کودکان بیش از آنکه بر آنچه کودک را مضطرب میکند متکی باشد بر این استوار است که چهمیزان اضطراب شکل گیریشخصیت یک کودک را تحت تاثیر قرار میدهد. هنگامی که نگرانی و اجتناب به صورت یك پاسخ خودکار کودک در بسیاری از موقعیتها شکل گیرد وقتی آنها دائما احساس عصبی بودن میکنند و یا وقتی نوازش و یا اطمینان دهی به آنها در آرام کردنشان بيتأثير باشد برای چنین کودکانی اضطراب حالت محافظت ندارد بلکه در شرکت در فعالیتهای مختلف روزمره مدرسه، روابط دوستانه، عملکرد تحصیلی مانع ایجاد میکند.
اضطراب میتواند در تصمیمهای کودک مداخله کند یک کودک مضطرب نوعا غیر واقع بین است، بدبین است آنها به اطمینان بیش از حد نیاز دارند و ممکن است فکر کنند این امنیت زودگذر است. عدم اطمینان و عصبانیت هم میتوانند علائم اضطراب باشند وقتی کودکی با استرس و نگرانی خلع سلاح میشود و یا از کم خوابی خسته میشود، و احساس متفاوت بودن از دیگر کودکان دارد میتواند باعث اضافه افزایش نگرانی آنها شود. (کیم برلی، 2007).
نتایج تحقیق نشان میدهد که کودکان مضطرب و افسرده در املاء و هجی کردن، غلطهای بیشتری نسبت به گروه کنترل (که این دو اختلال را نداشتند) داشتهاند. لیکن در خواندن تفاوتی دیده نشده است. (پائولابونیفاسی15 و همکاران، 2008)
تعریف و طبقه بندی
اضطراب
مشکلات زیادی در رسیدن به تعریف دقیقی از اضطراب وجود دارد که در اکثر نظریه پردازان با اظهارنظر لانگ (1986) توافق نظر دارند که اضطراب یک مفهوم فرضی است این مفهوم همچنین ذهنیتی است که وجود خارجی ندارد. اما ممکن است در توضیح پدیدههای قابل مشاهده مفید باشد.
لانگ یک الگوی سه بعدی از اضطراب را پیشنهاد کرده است که در شناخت تعاریف بالقوه مختلف اضطراب کمک زیادی نموده است. اضطراب ممکن است برحسب تفکر، به عنوان مثال «من ترسیدهام»؛ احساسهای جسمی یا عاطفی مانند افزایش ضربان قلب، عرق کردن، تنش یا برحسب رفتارها، نظیر اجتناب از یک موقعیت یا فرار کردن تعبیر و تفسیر شود (لانگ 1969 به نقل ازپاول وانرایت، ترجمه توزنده جانی و کمالپور، 1376).
علائم رایج اضطراب
اسهال، احساس سر گیجه و سبکی در سر، تعریق مفرط، تشدید رفلکسها، بالا رفتن فشارخون، تپش قلب، احساسدرد در قفسه سینه، اتساع مردمک، بیقراری و قدم زدن، سنکوب، مور مور شدن اندامها، لرزش، آشفتگی معده، بی خوابی، اشکال در تمرکز حواس، بی حالی، بی اشتهایی، تکرر ادرار و احساس قریب الوقوع بودن دفع ادرار علاوه بر آثار حرکتی و احشایی اضطراب، تاثیر آن در تفکر، ادراک و یادگیری نباید از نظر دور بماند، اضطراب پیدایش گیجی، کونفوزیون16 و دگرگونی ادراک را نه تنها در ارتباط با زمان و مکان بلکه افراد و معانی حوادث، تسهیل میکند. این دگرگونیها با پایین آوردن سطح تمرکز، کاهش فراخوانی خاطرات و ایجاد اختلال در توانایی ربط دادن یک عبارت به عبارت دیگر (تداعی) در یادگیری ایجاد تداخل میکند. یک وجه مهم هیجانها، تاثیر آنها بر انتخابی بودن توجه است بیمار مضطرب مستعد انتخاب بعضی از اقلام در محیط خود و چشم پوشی از اقلام دیگر بوده و به این ترتیب سعی میکند ثابت کند که در ترسناک تلقی نمودن یک موقعیت و ابراز واکنش متناسب با آن حقدارد اگر او اشتباهاً ترسهای خود را توجیهنماید اضطرابهای وی بوسیله واکنش انتخابی شدت خواهد یافت. به این ترتیب حلقهای معیوب از اضطراب، دگرگونی ادراک، افزایش اضطراب بوجود خواهد آمد. از طرف دیگر، اگر او با فکر انتخابی اشتباها به خود اطمینان ببخشد اضطرابهای متناسب ممکن است فروکش نموده و او را از اقدامات احتیاطی لازم باز دارد. (كاپلان ، سادوك ، ترجمه پور افكاري، 1382)
ترس
ترس یکی ازهیجانهای بنیادیاست که معمولابه عنوان واکنشی بهاشیا یا موقعیتهای تهدید کننده امنیت جهانی یا بهزیستی هیجانی در نظر گرفته میشود (بیدل، ترنر، 2005).
هیجان ترس هشدار دهنده است و با فعال کردن دستگاه عصبی خود مختار که با حالتهای فیزیولوژیک مختلفی مثل عرق کردن، لرزیدن، تنیدگی عضلانی. ناراحتی معدهای، رودهای، نفس نفس زدن، تپش قلب نمود مییابد. شخص را آمادهی پاسخ «جنگ یاگریز» میکند یعنییا شخصمیجنگد یامیگریزد (بارلو،چورپیتا و تارووسکی 1996، به نقل از شروردن و گوردن، ترجمهي فیروز بخت، 1384) ترس اغلب برای اشاره به واکنش طبیعی به یک تهدید واقعی یا ادراک شده به کار برده میشود. برای مثال ممکن است در کودکی ترس از مطب دندان پزشکی به دلیل درد واقعی که در ضمن کشیدن دندان احساس شده بوجود آید. (چویل و موریس، ترجمه نائینیان و همکاران، 1381). اینپاسخها با ازبین رفتنتهدید واقعی یاذهنی محو میشوند. ترس یک واکنش انطباقی است و شخص به تجربه یاد میگیرد تهدیدهای واقعی را از محرک یا وضعیتهای بی خطر تشخیص بدهد. رشد شناختی هم بر ادراک و برداشت شخص از تهدید تاثیر میگذارد (شرودر و گوردون، ترجمه فیروز بخت، 1384). با این وجود در پیشینه اختلال رفتاری/ آسیب روانی کودک از اصطلاح ترس گاه به عنوان واکنش رشدی بهنجار و گاه به عنوان مشکلی بالینی استفاده میشود (کسلر17 1972، لیپمن18 1967، به نقل از چویلی و موریس، ترجمه نائینیان و همکاران، 1381). مطالعات متعددی نشان میدهد که بین سن و ترس از اشیا و رویدادها رابطه وجود دارد به گونهای که به طور کلی به موازات افزایش سن، ترسهای گوناگون کاهش مییابد. ( بیدل و ترنر، 2005)
انواع ترسهای دوران کودکی
اضطراب عادی و لازم در کودکان:
از نوپایی تا نوجوانی هر فردمیتواند با بحرانهایی مثل تکیه بیش از اندازه بر والدین مقاومت در برابر تغییر کاهش اعتماد به نفس روبرو شود.
نوعاً این نگرانیها حل میشوند وقتی که کودک یاد بگیرد که موقعیت را اداره کند (سر رشته کار را در دست بگیرد). هماهنگ کردن تواناییهای جدید، مثل نام نویسی در یک مدرسه جدید، همسایگان جدید، امتحان دادن، مواجه با سگها، بچهها از ترسهایشان فاصله میگیرند و دیگر احساس بد حالی نمیکنند (کیم برلی، 2007).
نوزادی
كودك هنگام مشاهده افراد نامأنوس ( افرادي جز پدر و مادر) معمولاً به والدین میچسبد و جیغ میزند. این ترسها تا 9-7 ماهگی نهایتا یک سالگی برطرف میشود. (کیم برلی، 2007)
اوایل کودکی
اضطراب جدا شدن از پدر و مادر (جدا کردن اتاق کودک) که علائم گریستن، اندوه، ترس از دست دادن مهر والدین و…. را دارد تا یک سال ممکن است ادامه یابد و نهایتا طی 3 سال از بین میرود. همین که دنیای کودکان وسعت مییابد (مثلا ورود به مهد) آنها ممکن است موقعیتهای جدید و ناآشنایی را تجربه کنند آنها ممکن است از سگها و عنکوبتها بترسند.
کودکان 6-3 ساله سعی میکنند که بفهمند چه چیزهایی واقعی و چه چیزهایی غیر واقعیهستند .آنها ممكن است از کمد و دستشویی، زیر تخت، تاریکی و…… بترسند( به دليل خلق محركهاي غير واقعي، مثل هيولا)، وقتی کودک بتواند درک کند که خیلی از چیزها وجود خارجی ندارد تواناییاش برای تنها خوابیدن افزایش مییابد (کیم برلی، 2007).
کودک مدرسهای
هر سال کودکان دبستانی اطلاعات جدیدی را به دست میآورند آنها خطرات دنیای واقعی، دزدی، طوفان، بیماری یا مواد مخدر را درک و میفهمند که این خطرات وجود دارند ولی از او دورند . و به او نزديك نيستند.
در مدرسه راهنمایی رشد اجتماعی آنها شکل میگیرد و نگرانیهای اجتماعی هم برای جامعه پذیری در آنها بوجود میآید. نگرانی راجع به ادامه تحصیل، عملکرد اجتماعی وشناسایی گروههایاجتماعی، یک نگرانیعادی است آگاهیاز انواع بیماریهای جسمی و روانی میتواند موجب نگرانی او شود نوجوانان در مورد گروههای همسالشان، دنیای بزرگتر، قوانین اخلاقی و موفقیت آیندهشان نگران هستند.
نگرانی
سازه «نگرانی» درک دو مفهوم ترس و اضطراب را برای ما سختتر میکند، سازه نگرانیاز این جهتمهم است که نگرانی یکی از مداخلههای اصلی اختلالهای اضطرابی کودکان در ویراست چهارم راهنمای تشخیص و آماری اختلالهای روانی (DSM-IV) است. نگرانی جزو مولفههای شناختی اضطراب است برخلاف اضطراب که پاسخ هیجانی پیچیدهای است و مولفههای شناختی، فیزیولوژیک و حرکتی دارد (بارلو 2002؛ واسی و دالایون 1994 هر دو به نقل از شرودر و گوردن، ترجمه فیروز بخت، 1384). نگرانی، افکار و تصورات، در رابطه با پیامدهای منفی و تهدید آمیز است. کنترل این افکار و تصورات سخت است و میتواند عذاب آور باشند، همان طور که ترس یکی از حالتهای دستگاه هشدار شناختی است که ما را وامیدارد خطرات آتی را
