
سترش عقايد خطرناک ايشان در جامعه اسلامي باشد.
از سوي ديگر آشنايي با افکار و عقايد اين عده از متفکران مسلمان که در ديگر کشورهاي اسلامي ساکن هستند و در صدد بر طرف نمودن مشکلات جامعه معاصر مسلمان خويش هستند، مجال آشنايي با مسائل روز و مطرح در جهان اسلام را براي ما فراهم ميآورد. در خلال اين مباحث به مسائلي برخورد ميکنيم که قبلا در اين کشورها مطرح بوده و تا حدودي مورد بررسي و مناقشه قرار گرفتهاند و پاسخهايي نيز در مورد آنها بيان شده ولي ما در جامعه خويش هم اکنون با آنها روبرو ميشويم و در واقع آشنايي و مطالعه تفکرات اين گروه از انديشمندان مسلمان ميتواند در اين مسير راهگشاي محققان باشد و در پارهاي از اوقات از دوبارهکاري و طولاني شدن مباحث جلوگيري کند.
بايد به اين موارد آشنايي و رواج اين انديشهها در بين روشنفکران ايراني را نيز افزود، افرادي چون آقايان عبدالکريم سروش 1و محمد مجتهد شبستري را ميتوان نماينده اين گروه از روشنفکراني دانست که احياي افکار اعتزالي را سرلوحه کار خويش قرار دادهاند و در مواردي خود را نومعتزلي ناميدهاند و احياي انديشه اعتزالي را براي جامعه شيعي نيز ضروري تلقي نمودهاند و در سايه توجه به افکار اعتزالي، نگاهي عميق و کامل به انديشههاي نو معتزليان نيز دارند و در مواردي هم به بيان مواضع و ديدگاههاي نومعتزليان در خصوص مسائل گوناگون ميپردازند، به عنوان مثال انديشه عبدالکريم سروش که با عنوان “بسط تجربه نبوي” مطرح شده است از اين انديشه فضلالرحمان که معتقد است که تجربه نبوي ميبايست بسط و گسترش پيدا کند تا دلها را بربايد و گرهها را بگشايد و از اين طريق اسلام را براي دنياي معاصر به ارمغان آورد، متاثر است. تاثيرپذيري سروش از فضلالرحمان به اينجا خلاصه نميشود ؛ فضلالرحمان در باب مقوله “وحي” به تاثير ذهنيت پيامبراکرم بر فرآيند وحي تاکيد دارد. او بر اين باور است که توقعات، نگرانيها، چالشها و علايق پيامبر و جامعه او در تفصيل قرآن انعکاس يافته است و اين جنبهاي است که در کلام اسلامي نيازمند توجهي ويژه است و در اصول فقه اسلامي نيز بايد لحاظ گردد تا آنجا که غفلت از آن خطايي جبران ناپذير است.2
فضلالرحمان همچنين با تمايز نهادن ميان دين و فهم از دين، معتقد است که صرفا يک روش معتبر براي تفسير متن وجود ندارد. از نظر او تفاسير متعدد براي بقاي دين، امري اساسي به شمار ميرود. تکثر و تنوع برداشتها به هيچ وجه از تقدس متني که پديد آورندهاش خواسته نميکاهد. تقدس و تغيير ناپذيري مربوط به خود متن است نه به تفاسير آن که صرفا فهم بشري است.3
محمد مجتهد شبستري ديگر روشن فکر ايراني نيز چنين نگرشي به احکام اسلام را ميپسندد و بر اين باور است که احکام فقهي را بر اساس روح کلي پيام نبي مکرم اسلام (ص) ميبايست استنباط کرد. شبستري اين روح کلي را نوعي نگاه مي داند و بر اين باور است که پيامبر اعظم (ص) احکام جزئي فقهي را در اختيار ما قرار نداده است بلکه او يک ديد کلي براي ما به ارمغان آورده است. پيامبر به ما يک ديد کلي عرضه ميکند و ما ميبايست بر اساس آن به فهم احکام نبوي بپردازيم.4
وي در جاي ديگري چنين ميگويد: “در 14 قرن قبل، پديدهاي واقع شده، ظهوري واقع شده و سخناني گفته شده است که متونش در دست ماست، حال بر مسلمان متفکر است که متناسب با تجربههايي که خود دارد، پديده وحي را تجربه و معنا کند. اگر امروز تصوير جهان نسبت به سابق بزرگتر و فراختر شده باشد، يا جهان بي تصوير و بي هندسه شده باشد، فهم مسلمانان متفکر امروز از پديده وحي با فهم و تفسير انسانها ي قبل که تجربهها و تصويرهاي ديگري داشتند فرق خواهد کرد”.5
با ذکر اين نمونهها ضرورت ديگري براي مطالعه و آشنايي با انديشههاي عقلگرايان نوين و به عبارت ديگر نومعتزليان قابل مشاهده است و محققان و انديشمندان ايراني با مطالعه و آشنايي با افکار و انديشههاي اين گروه از متفکران مسلمان ميتوانند ريشه برخي از افکار نوظهور در جامعه ايراني را به خوبي رهگيري نموده و در صورت نياز موضعگيري مناسب در مقابل آنها از خود نشان دهند و احيانا شبهاتي که بر اساس اين انديشهها پايهريزي ميشوند را مورد نقد و بررسي قرار دهند.
فرضيه تحقيق:
مهمترين فرضيه اين تحقيق عبارت است از اين که، آرا و انديشههاي اعتزالي در حال تجديد حيات دوباره در جهان اسلام هستند و گروهي از انديشمندان مسلمان اهل سنت در صدد احياي تفکرات اعتزالي ميباشند و احياي تفکر اعتزالي در همه جنبهها را مدنظر دارند و روش عقلگرايي و نيز افکار و انديشههاي معتزله قديم را راهحل مشکلات جوامع اسلامي ميدانند. سپس اين فرضيه مطرح ميشود که اين گروه از روشنفکران مسلمان که در صدد احياي تفکر اعتزالي هستند و تحت تاثير انديشههاي معتزله قرار دارند، به دنبال احياي گوشهاي از تفکرات اعتزالي هستند و احياي تمام زواياي افکار ايشان مدنظر نومعتزليان نميباشد.
دامنه تحقيق:
هم اکنون در جهان اهل سنت موضعگيريهاي بسياري در مقابل گرايشات نومعتزلي صورت ميگيرد و علماي اهل سنت در راه مقابله با کساني که ادعاي روشنفکري دارند از هيچ حملهاي فروگذار نميکنند و سختترين اتهامات را بر عليه روشنفکران و متفکران اصلاحطلب عرب وارد ميکنند، متاسفانه علماي اهل سنت هر کس را که افکاري غير از افکار رايج اهل سنت داشته باشد با واژه “معتزلة اليوم” تحقير ميکنند و آنها را پيروان معتزله قديم ميدانند که در صدد ايجاد شکاف در بين جامعه مسلمانان هستند، به اين ترتيب مفهوم نومعتزله در ادبيات معاصر اهل سنت عرصه وسيعي دارد که شامل انديشههاي عقلگرايانه، ناسيوناليسم، ليبراليسم، سکولاريسم، انديشههاي غربگرايانه، انديشههاي اصلاحطلبانه و هر انديشه نويي در عرصههاي ديني و اجتماعي ميشود که به نظر علماي اهل سنت بر خلاف روال و سيره سلف بوده و به عنوان بدعت با اين انديشهها برخورد ميکنند . ما در اين نوشته دامنه تحقيق خود را بيشتر بر روي عقلگرايي که مهمترين ويژگي اعتزال بوده است متمرکز نمودهايم و جلوههاي ظهور گرايشات عقلگرايانه در برخورد با نصوص و قرآن و تاويل قرآن را مورد بررسي قرار دادهايم و نيم نگاهي نيز به مساله جبر و اختيار انسان در زندگي داشتهايم.
پيشينه تحقيق:
در خصوص افکار و انديشههاي نومعتزلي تحقيقي به زبان فارسي فراهم نگرديده و تنها کتابي که با عنوان “نومعتزليان” 6توسط آقاي احمدرضا وصفي نوشته شده به مصاحبه با شخصيتهايي پرداخته است که با نام نومعتزله مشهور هستند و هيچ گونه توضيحي در خصوص تاريخچه احياي تفکرات اعتزالي و نيز چارچوب و معياري براي شناسايي نومعتزليان ارائه ننموده است . و کتابي با نام “العصريون معتزلة اليوم”7 به قلم يوسف کمال به زبان عربي نگاشته شده که همين ايرادات کتاب آقاي وصفي در آن به چشم ميخورد، افزون بر اين که نويسنده در صدد نقد افکار نومعتزليان بوده و آرا و انديشههاي نومعتزلي را فقط به جهت اثبات مخالف بودنشان با مباني اسلامي در کتاب ذکر نموده و هيچ گونه بيطرفي را در بيان انديشههاي نومعتزليان ندارد و کتاب پروفسور هيلدنبرانت با نام Neo-Mu’Tazilismus هم به زبان آلماني نوشته شده که عملا در اين پايان نامه غير قابل استفاده بود8. اين کتاب تلاش ميکند تا کشف و احياي دوباره انديشههاي اعتزالي را که توسط مدرنيستهاي عرب صورت ميگيرد را از طريق متون ايشان مورد بررسي قرار دهد، بخش اعظم اين کتاب صرف بررسي پنج راه فهم انديشههاي اعتزالي شده است که عبارتند از: ليبراليسم (آزاديخواهي و وسعت انديشه)، مطالعات تاريخي، ماترياليسم (مادهگرايي)، اسلام سياسي و تفسير ادبي و مقايسه آنها با انديشههاي فلسفي و بررسي ارتباط بين مدرسه قديم و مدرسه جديد. اين کتاب درباره طيف وسيعي از نويسندگان بحث نموده و افرادي چون احمد امين، حسين مروه، حسن حنفي، محمد عماره، نصر حامد ابو زيد، محمد عبيد الغبيري، زهدي جارالله، شيخ بو عمران،رشيد الهيون، عادل العواء، فهمي جدعان و برخي نويسندگان کمتر شناخته شده را مورد بررسي قرار داده است. توماس هيلدنبرانت استاديار دانشگاه بامبرگ است، جايي که تز دکتراي خود در مورد “پايههاي انساني و پيشرفت در دين اسلام و مسيحيت ” نگاشته است 9. در ميان مقالات و مجلات نيز چند اثر بسيار کوتاه وجود دارد که همگي براساس شنيدهها نگاشته شدهاند و ايرادات کتابهاي بالا در آنها نيز مشهود است مانند: مقاله “معرفي معتزليان معاصر”10 نوشته خانم سعيده غروي و مقاله “گرايشهاي اعتزالي در قرن بيستم”11 نوشته خالد دتلو که توسط سيد مهدي حسيني و مينو ايماني ترجمه شده که تا حدودي به علل شکلگيري و احياي تفکر اعتزالي نوين در جهان اسلام پرداخته است.
روش تحقيق:
در اين رساله از روش کتابخانهاي استفاده شده و در کنار استفاده از کتابخانهها، از شبکه اينترنت و مقالات موجود در آن نيز بيشترين استفاده را نمودهام. در اولين گام براي يافتن منابع در شبکه جهاني اينترنت به دنبال اين موضوع و دستيابي به منابع جديد بودم که هر چه جستجو نمودم به نتيجهاي نرسيدم تا اين که در اثناي اين جستجوها به کتاب مفصل Neo-Mu’Tazilismus نوشته دکتر توماس هيلدنبرانت برخوردم که به زبان آلماني و در 576 صفحه نوشته شده که البته ترجمه آن به زبان انگليسي ، عربي و يا فارسي وجود ندارد و به همين سبب، فرصت استفاده از اين کتاب برايم فراهم نگرديد. البته توضيح مختصري که در معرفي آن به زبان انگليسي نوشته شده بود تا حدودي کارگشا واقع گرديد. البته در ادامه جستجوي خويش توانستم مقالهاي از جناب دکتر کبير ميري از سايت گفتمان12 به دست آوردم که چند ارجاع به کتاب توماس هيلدنبرانت در آن موجود است. در ادامه جستجوها به مقالهاي با عنوان “گرايشهاي اعتزالي در قرن بيستم” نوشته خالد دتلو برخورد نمودم و از آن هم استفاده کردم و مقالهاي نيز از خانم سعيده غروي با “عنوان معرفي معتزليان معاصر” نيز در اين مسير مورد استفاده قرار دادم. با توجه به کمبود منبع در خصوص خود نومعتزله به جستجوهاي اينترنتي خود ادامه دادم که ثمره آن جمع آوري حدود 60 مقاله و گفتگو درباره معتزله قديم و انديشههاي اعتزالي نوين و نيز نقد و بررسي انديشههاي معتزليان معاصر ميباشد که تعدادي از آنها به شرح ذيل ميباشند: عقل انتقادي براي نجات تفكر و تمدن اسلامي،نويسنده: محمد عابد الجابري؛ نوانديشان ديني ايران و جهان عرب، نويسنده:حسن يوسفي اشكوري ؛گزارشي از کتاب: “نوانديشان مسلمان”، نويسنده: رويا ويسه ؛ معتزله و رويكرد عقلاني به دين، نويسنده: عباس بخشي ؛ چرا بايد افکار معتزليها را دنبال کرد ؟ نويسنده: دکتر کبير ميري ؛ جايگاه تعليم و تربيت در انديشه و عملكرد شيخ محمد عبده، نويسنده: دكتر مهدي جليلي ؛ بازگشت به قرآن و نهضتهاي اصلاحي جهاناسلام، نويسنده: بهاءالدين خرمشاهي ؛ سنت اصلاحطلبي در اسلام، نويسنده:عبده فيليالي انصاري وبرگردان علي محمد طباطبايي ؛ بررسي آثار و افكار فيلسوف مغربى، محمد عابد الجابرى، نويسنده: محسن حدادي ؛ قرآن در عصر اصلاحطلبى و نوانديشى، نويسنده: هارتمون بوبتسين و مرتضى كريمىنيا . در خصوص کتابهاي معتزله براي استفاده در فصل اول که شامل تاريخچه مختصري از مکتب معتزله است از کتابهايي مانند: ملل و نحل ؛ الفرق بين الفرق ؛ مقالات الاسلاميين؛ خطط ؛ وفيات الاعيان، تاريخ بغداد، طبقات المعتزله، قاضي عبدالجبار ؛ طبقات المعتزله، ابن مرتضي ؛ المعتزله، فالح الربيعي ؛ المعتزله و الفکر الحر، عادل العوا ؛ المعتزله سليمان سليم ؛ المعتزله في البغداد، احمد شوقي، المعتزله تکوين العقل العربي، محمد ابراهيم فيومي ؛ المعتزله، زهدي جارالله ؛ المعتزله بين القديم و الحديث، محمد العبده و طارق عبدالحليم ؛ تاريخ انديشههاي کلامي دراسلام عبدالرحمن بدوي و مذاهب اسلامي ابوزهره و کتابهاي ديگري استفاده نمودم و سعي کردم تا تاريخچهاي کوتاه با استفاده از منابع مختلف ارائه کنم که
