
مسائل متفاوتی اهمیت میدهند. دختران بیشتر به کیفیات زندگی، مساعدت، مهربانی و ظواهر جسمانی اهمیت میدهند و پسران برای توانایی بدنی و کسب شایستگی ارزش قائلند. بنابراین عزتنفس بر اساس موضوعاتی است که در زندگی هر کسی اهمیت دارد.
اهمیت عزتنفس
یکی از متداولترین مشکلاتی که اکثر افراد با آن مواجه هستند عزتنفس پایین است، گرچه ممکن است دلیل مراجع به مراکز مشاوره را مشکلاتی چون افسردگی، اضطراب، مشکل ارتباطی، نداشتن انگیزه، اختلال درخوردن بیان کنند اما در نهایت معلوم میشود دلیل اصلی ناراحتی آنها عرت نفس پایین است. عزتنفس پایین در افراد منجر به داشتن احساس عدم شایستگی، نداشتن احساس ارزشمندی، عدم توانایی در ابراز وجود، خجالتی بودن و ناتوانی در مواجه شدن با حل مشکلات و نداشتن اعتماد به نفس میشود (وینس10، 2004). احترام به خود عزتنفس سالم، به ویژه در مورد کودکان امری ارزشمند محسوب میگردد. زیرا به مثابه بینایی برای ادراک کودک از تجارب زندگی عمل میکند. کفایت اجتماعی- عاطفی11 ناشی از چنین شناخت مثبتی از خود میتواند نیرویی باشد که در جهت اجتناب از مشکلات جدی بعدی به کودک کمک میکند. شاهدی بر این مدعا را میتوان در راهنمای تشخیص و آمار بیماریهای روانی (انجمن روانپزشکی امریکا، 1987) مشاهده کرد که ملاکهای آن دراغلب تشخیصهای روانپزشکی به کار می رود. عزتنفس ضعیف به عنوان ویژگی بسیاری از بیماریهای دوران کودکی در نظر گرفته شده است. به نظر میرسد عزتنفس علاوه بر اینکه جزئی از سلامت روان است با موفقیت تحصیلی هم ارتباط دارد. به این معنی که عزتنفس میتواند هم علت و معلول نوع کارکردی باشد که در سایر حوزهها رخ میدهد (پوپ، 2005). افرادی که ارزشی برای خویش قائل نیستند با خود و دیگران بدرفتاری میکنند، گرچه این کار معمولاً به صورت ناخودآگاه انجام میگیرد. پایین بودن عزتنفس اغلب عاملی مهم در رفتارهایی از قبیل سوء استفاده، افسردگی، جرم و جنایت، انزوا و تنهایی، پایین بودن سطح موفقیت، بیماری روانی و ناشادی است. افراد دارای عزتنفس بالا، معمولاً خلاقتر، شادتر هستند. اگر خود را به صورت نامشروط پذیرفته باشیم، ستایش یا انتقاد نسبت به اعمال خود را بدون آن که تاثیری بر حس ارزش شخص ما داشته باشد، میپذیریم. این بدان معنی است که میتوانیم در مورد نقاط ضعف و قوت خود واقع بین تر باشیم، میتوانیم خطر نادرستی یا انجام کار اشتباه را بپذیریم. بهداشت روانی و یادگیری، هردو نقش اساسی در عزتنفس دارند، بنابراین ایجاد محیطی که به رشد و پرورش عزتنفس بینجامد، میتواند برای هر دو مفید باشد (نیو12، 1990). برای آگاهی عامه افراد، هزاران کتاب و مقاله در مورد عزتنفس به رشته تحریر در آمده است و بیش از 30 هزار مقاله در مورد عزتنفس در مجلات علمی منتشر شده است. این توجه نسبت به عزتنفس بیانگر نقش مهم آن در زندگی انسان است. روانشناسان بر این باورند که عزتنفس یکی از نیازهای اساسی افراد است و گروهی نیز اظهار میدارند هدف انسان در زندگی ارضای این نیاز است. نتایج پژوهشهای حاکی از تاثیر عزتنفس بر عواطف، رضایت از زندگی، اضطراب و احساس درماندگی است. افزون بر این، متخصصان بر این باورند که عزتنفس پایین میتواند تشدید کننده پرخاشگری، عملکرد تحصیلی ضعیف، بهداشت روانی نامطلوب، سوء مصرف مواد، اختلال در خوردن، اختلال زناشویی و مشکلاتی از این گونه باشد (کروکر13و همکاران، 2003). بنا بر گزارش آماری در کانادا، عزتنفس پایین در دختران میتواند منجر به افسردگی در آنان شود. به عبارتی دختران که در دوره نوجوانی خودپنداره ضعیف دارند، شانس بیشتری برای ابتلاء به افسردگی در شش سال آینده دارند (روزنامه تورنتو استارکانادا14، 2003). عزتنفس پایین نتایج زیانباری را با خود به همراه دارد. به عبارتی عزتنفس پایین میتواند در فرد اضطراب، تنش، احساس تنهایی ایجاد کند و احتمال افسردگی در فرد را بالا میبرد، از سوی دیگر مشکلات ارتباطی، مشکل با دوستان، ناتوانی در عملکرد مطلوب تحصیلی و شغلی نیز از پیامدهای عزتنفس پایین است. افزون بر این، افرادی که از عزتنفس پایین برخوردارند نسبت به سوء مصرف مواد مخدر و الکل آسیب پذیرتر هستند. بدتر از همه اینکه این پیامدهای منفی باعث تقویت «تصویر خود منفی» در فرد میگردد. در این صورت ممکن است عزتنفس فرد کمتر و کمتر شود، به شیوهای که رفتارهای غیر اثربخش و خود تخریبی در او افزایش پیدا کند (مرکز مشاوره و بهداشت روانی دانشگاه تگزاس15، 1999).
مزلو معتقد است وقتی احساس احترام درونی کنیم و یا به خود احترام بگذاریم، احساس ایمنی درونی و اعتماد به خویش مییابیم و خود را ارزشمند و شایسته احساس میکنیم و زمانی که فاقد احترام به خود باشیم، در مقابله با زندگی، احساس حقارت، دلسردی و ناتوانی خواهیم کرد. برای دستیابی به احساس احترام به خود، باید خویشتن را خوب بشناسیم، سازگاری داشته باشیم، و بتوانیم فضایل و نقاط ضعفمان را به روشنی و دقت تشخیص دهیم. اگر این نیازها را ارضا کنیم، آنگاه به سوی عالی تربیت، یعنی نیاز به تحقق خود رو میآوریم و میتوانیم استعدادهای خویش را شکوفا سازیم (مزلو16، 2000).
مطالعه نشان داده، اشخاصی که از عزتنفس بیشتری برخوردار هستند، در برابر مسائل زندگی و مشکلات مقاومت بیشتری دارند و در نتیجه احتمال موفقیتشان در زندگی بیشتر است (آلوز17، 2002). عزتنفس بالا در کودکان با تکامل اجتماعی، استقلال، کنجکاوی و اتکاء به نفس ارتباط متقابل دارد (آدامز و برزونسکی18، 2006). هولینگ و پریکل19 (2005) نیز تاًکید میکنند که بین عزتنفس بالا و ویژگیهای شخصیتی مثبت در افراد رابطه وجود دارد، آنها معتقدند نوجوانانی که عزتنفس بالایی دارند، ویژگیهایی چون پختگی عاطفی، ثبات، واقعگرایی و آرامش و توانایی بالایی در تحمل ناکامی و شکست را دارا میباشند، درحالی که نوجوانانی که عزتنفس پایینی دارند از چنین ویژگیهایی برخوردار نیستند. افزون بر این احساس ارزشمندی و خودپنداره مثبت تاثیر بسیار زیادی بر شناخت این افراد از تواناییهایشان دارد.
شرایط عزتنفس
عزتنفس هنگامی بوجود میآید که نیازهای ابتدایی زندگی به نحو مناسبی ارضا شده باشند. محققان دریافتند که کودکان و نوجوانان زمانی از عزتنفس زیاد بهرهمند میشوند که بتوانند در چهار شرط متمایز احساسات مثبتی را تجربه کنند. این شرایط عبارتند از:
همبستگی: احساس همبستگی وقتی بوجود می آید که کودکان و نوجوانان از پیوندهایی که برای آنها مهم هستند و دیگران آنها را تایید میکنند، راضی باشند.
بیهمتایی: احساس بیهمتایی وقتی بوجود میآید که کودکان و نوجوانان بتواند صفات یا ویژگیهایی که موجب تفاوت و تمایز آنها از دیگران میشود، بشناسند، به آنها احترام بگذارند و به سبب داشتن آن صفات، مورد احترام و تایید دیگران قرار بگیرند.
قدرت: احساس قدرت وقتی بوجود می آید که کودکان و نوجوانان بدانند منابع، فرصت و قابلیت آن را دارند که به طریق عمده بر شرایط زندگی خویش تاثیر بگذارند.
الگوها: نکات راهنمایی هستند که کودکان و نوجوانان با آنها الگوهای انسانی، فلسفی و عملیاتی برای خویش را فراهم میکنند تا آنها را در استقرار ارزشهای معنادار، هدفها، آرمانها و معیارهای شخصی کمک کنند. برای اینکه عزتنفس زیاد بوجود آید و حفظ شود، باید تمام این چهار شرط، پیوسته موجود باشند. هیچ یک از اینها بر دیگری برتری ندارند. اگر هر کدامشان به حد کافی فراهم نشوند، موجب کاهش، یا تغییر شکل عزتنفس میشوند (علیپور،1380).
گیج و بر لاینر عوامل موثر در عزتنفس را، واکنش دیگران و مقایسه با دیگران، همانندسازی با الگوها و نیاز به احساس ارزش میدانند (نظرینژاد، 1379).
زمینههای عزتنفس
زمینه اجتماعی
این زمینه احساسات کودک را در مورد خویش به عنوان دوست دیگران شامل میشود. آیا سایر بچهها او را دوست دارند، به عقایدش احترام میگذارند، او را در فعالیتهای خودشان شرکت میدهند، آیا او از برخوردها و روابطش با همسالان خویش احساس رضایت میکند؟ کودکی که نیازهای اجتماعی او ارضاء شده باشد، از این جنبه خود احساس رضایت خواهد کرد (پوپ، 2005).
زمینه تحصیلی
عزتنفس در زمینه تحصیلی مبتنی بر مقدار ارزشی است که کودک یا نوجوان به عنوان دانشآموز برای خود قائل است. اگر پیشرفت و توانایی تحصیلی خوبی با توجه به معیارهای مورد قبول جامعه داشته باشد (که طبیعتاً این معیارها توسط خانواده، مدرسه، معلمان و دوستان شکل گرفتهاند) از عزتنفس تحصیلی برخوردارند(پوپ، 2005).
زمینه خانوادگی
احساسات کودک را نسبت به خود به عنوان عضوی از خانواده منعکس میسازد. کودکی که احساس میکند عضو با ارزشی از خانوادهی خود است. وظیفهی خود را به نحو احسن انجام میدهد و به لحاظ محبت و احترامی که از والدین، خواهران و برادران دریافت میکند احساس امنیت کرده و عزتنفس مثبتی در این زمینه پیدا میکند (پوپ، 2005).
زمینه جسمی
زمینه جسمی عزتنفس ترکیبی از ظاهر جسمانی و قابلیتهای بدنی است. عزتنفس کودک در این زمینه بر اساس رضایت خاطر او از این است که بدنش چگونه به نظر میرسد و عمل میکند. نوعاً دخترها بیشتر نگران ظاهر خود هستند و پسرها نگران توانایی ورزشی، البته این امر ضرورتاً در مورد تمام کودکان صادق نیست. امروزه نقشهای سنتی در مورد کودکان در حال تغییر است (پوپ، 2005).
نشانههای پایین بودن عزت نفس
• بدرفتاری پیوسته و مداوم.
• تمرد و بیاعتنایی.
• کوچک شمردن خود و دیگران.
• مشکل در دوستیابی و حفظ آن.
• به آسانی تحت نفوذ همسالان قرار گرفتن.
• نیاز به توجه دائم.
• سرزنش خود و دیگران برای اشتباهات و شکستهای خود. عمل کردن به طور ناامیدانه، ضعیف وخجالتی.
• ترس از شکست.
• میزان خطر کردن در حد صفر و ناچیز.
• مسئولیت پذیری کم یا عدم مسئولیت پذیری.
• احساس تنهایی، متفاوت بودن با دیگران و حقارت داشتن.
• عدم جرات جهت رویارویی با موقعیتهای جدید.
• طغیانگری و سرکشی (آرام نیا و حسینی، 1384).
روشهای افزایش عزتنفس
ناتانیل براندل شش شیوه برای افزایش عزتنفس ارایه داده است که عبارتند از:
1. زندگی آگاهانه: به واقعیت احترام بگذاریم، آمادگی روبه رو شدن با پیامدهای کاری که انجام دادهایم را داشته باشیم، پذیرای هر گونه اتفاق یا اطلاعاتی باشیم که با هدفها، علایق و ارزشهای ما مغایرت هستند، اساس زندگی آگاهانه این است که صادقانه واقعیت را بپذیریم و با اراده هر چه تمامتر با واقعیت رو به رو شویم، حتی اگر برایمان دردناک باشد.
2. پذیرش خود: پذیرش خود یعنی قبول مسئولیت نسبت به احساسات، افکار و عمل خود بدون شانه خالی کردن، تکذیب یا انکار آنها و همچنین بدون طرد خود.
3. مسئولیت پذیری نسبت به خود: همه ما انتخابها و عملمان را کنترل میکنیم و هر یک از ما مسئول زندگی و احساس خودمان برای دستیابی به هدفهایمان هستیم و همچنین برای دستیابی به هدفهایمان به همکاری دیگران نیازمندیم. پرسش”چه کاری باید انجام شود؟ “را جایگزین “چه کسی مقصر است؟” کنیم.
4. ابراز وجود: برای ابراز وجود لازم است در تعامل با دیگران باشیم و سعی نکنیم خود را آنچه که نیستیم جلوه دهیم. در عین احترام به ارزشها و شخصیت خودمان، ارزش ها و باورهای خود به شیوهای متناسب با موقعیت دفاع کنیم.
5. زندگی هدفمند: زندگی هدفمند مستلزم شناخت و تعیین هدفهای درازمدت و کوتاهمدت زندگی و فعالیتهای لازم برای دستیابی به این هدفهاست و باید با توجه به توانمندیهای خود شیوه دستیابی به این هدفها را بررسی کرد و سپس پیامدهای رفتار خود را نیز مورد بررسی قرار داد و در صورت لزوم دوباره طرح جدیدی برنامهریزی شود.
6. همخوانی فردی: همخوانی یعنی یکی بودن دانستهها، گفتار و عمل با یکدیگر، بازگو کردن حقیقت، احترام و تعهدات، بکارگیری ارزش های مورد احترام در عمل، خوشرو بودن با دیگران و خواستن خیر و صلاح آنها. وقتی به ارزشهای خود خیانت کنیم در واقع به ذهن خودمان خیانت کردهایم و دراین میان
