
1471-1469).
فصل سوم
ویژگیهای شخصیتی
امام علی (ع)
3-1- زندگانی على بن ابی طالب(ع):
على بن ابی طالب(ع) فرزند اوّلين خانوادهى هاشمى است كه پدر و مادر او هر دو فرزندان هاشماند. پدر ایشان ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبد مناف و مادرش فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبد مناف است. خاندان هاشمى از لحاظ فضايل اخلاقى و صفات عاليهى انسانى در قبيلهى قريش و اين طايفه در طوائف عرب، زبان زد خاص و عام بوده، فتوت و مروت، فطانت و هوش و شجاعت و پهلوانى از خاصههاى بنىهاشم و هر يك به حد اعلى از مختصات على بن ابى طالب(ع) است (صدر، 1380، 67).
تربیت علی(ع) در کنار رسول خدا(ص) بوده است. ابوطالب پدر حضرت علی(ع) که در کودکی سرپرستی محمد(ص) را بر عهده گرفت، فرزندان بسیار داشت. قریش را سالی سخت پدید آمد و پیغمبر مسئولیت بزرگ کردن علی(ع) را به عهده گرفت. بنابراین تربیت علی(ع) در کنار رسول خدا(ص) انجام گرفت. حضرت علی(ع) خود در این باره چنین فرمود: «آنگاه که کودک بودم مرا در کنار خود نهاد و بر سینهی خویشم جا داد. و مرا در بستر خود میخوابانید؛ چنانکه تنم را به تن خویش میسود و بوی خوش خود را به من میبویانید».
پیامبر اسلام رسالت خود را بیش از آنکه به دیگران بگوید به خدیجه، علی(ع) و زید گفت و هر سه، بی هیچ چون و چرا بدو گرویدند. باور داشتنی است که علی(ع) نخستین مرد در پذیرفتن دین اسلام باشد» او در این باره چنین میگوید: «هیچ کس پیش از من به پذیرفتن دعوت حق نشتافت، وچون من صلهی رحم و افزودن در بخشش و کرم نیافت» در آغاز اسلام، خواندن مردم به مسلمانی پنهانی بود. این مدت را سه سال نوشتهاند. رسالت خود را به خویشاوندان رساند و گفت: «کدام یک از شما مرا در این کار یاری میکند تا برادر و وصّی من و خلیفهی من در میان شما باشد؟» همه خاموش ماندند. علی (ع) گفت: «ای فرستادهی خدا آن منم» (شهیدی، 1387, 9-10).
کنیهي مشهور امام على(ع) ابوالحسن و لقبهایش فراوان است. از آن لقبها آنچه در میان ایرانیان شهرت دارد اسدالله و حیدر است .لقب اسدالله را رسول خدا(ص) بدو داد و مادرش وي را حیدر خواند، و حیدر در لغت عرب به معناي شیر است. ولادت علی(ع) را روز جمعه سیزدهم رجب، یا بیست و سوم آن ماه و بعضی نیمهي شعبان نوشتهاند. آن حضرت در خانهي کعبه به دنیا آمد و این شرافت تنها نصیب وی شده است (پیشین، 8). على(ع) در سحرگاه نوزده رمضان با توطئه خوارج و به دست ابن ملجم مرادی در حال نماز در مسجد ضربت خورده و در بیست و یکم رمضان سال ۴۰ هجری به مقام شهادت نائل شد و عالم بشريت و ساكنان ملكوت را در مرگ خود سوگوار و مصيبت زده ساخت.
شايد در سراسر تاريخ جهان جز از دهان على بن ابى طالب(ع) نشنويد كه دربارهى قاتل خود سفارش كند «به اين مردى كه در بند شما است از همان شيرى كه من مىنوشم بنوشانيد، اگر جان بدر بردم خود مىدانم و اگر از ضربت او به سراى ديگر رفتم و اگر خواستيد قصاص كنيد او را با يك ضربت بكشيد. مبادا او را مثله كنيد، كه از رسول خدا (ص) شنيدم از مثله بپرهيزيد ولو نسبت به سگ گزنده (صدر، 1380، 88-87). بزرگمنشی مطلوب علی(ع) در حق قاتلش لازمهى مردانگى و قهرمانى است و اعتماد به نفس كه نتيجهى شجاعت و ايمان به حق و ناچیز شمردن مرگ است. دانش مطلق، اصابت رأى، قدرت منطق و قوّت كلام كه مولود نبوغ ذاتى و ميراث خاندان هاشمى و تربيت در دامان معلم بشريت است و سيماى تابناك و چهرهى درخشان اميرالمؤمنين(ع) را در طول چهارده قرن جلوهى ابدى بخشید. شجاعت، صدق و خلوص، ايمان و صفاى ضمير، چنان صراحت و بىتكلفى در فرزند ابى طالب ببار آورده بود كه چه در اظهار و چه در پنهان كردن امرى تكلفپذير نبود. به مرد منافقى كه در ثناى او افراط مىكرد فرمود «من كمتر از آنم كه بر زبان ميرانى و بيش از آنم كه در دل مىپندارى» (پیشین، 98).
حضرت علی(ع) در جنبههای مختلف از قبیل فکر و عمل، کارشناس و خبره بوده و به دلیل زندگی با همهی طبقات و تودههای مردم در همهی امور اجتماعی و فردی و در میدان ادب و حکمت و در جوانب انسانیت و اخلاق پیشتاز و یگانه مرد عمل بوده است. بر همین اساس و به دلیل انبوه ویژگیها و سجایای الهی و انسانی و به دلیل ادای بهتر مطالب، این ویژگیها در چهار قالب: اقلیم سخن، قلمرو خرد، نظام اخلاق و امور اجتماعی و میدان عمل معرفی میگردد.
3-2- در اقلیم سخن
علی(ع) در سخنان خویش که همه مستند به آیات حکیم و حدیث و سنّت رسول اکرم(ص) است، معانی نهفته و ژرف بر آینهی فکرت جلوهگر ساخت و گنجینۀ کلمات و معانی را توانگر کرد، و اصطلاحات و کلمات جاننواز، و مجازها و کنایههای بلند، و استعارهها و تشبیههای نورانی آفرید و قدرت تفکر را اوج داد و سطح تعقل را بالا برد (مبشری، 1380، 243).
بيان فصيح و بليغ و منطق گرم و گيراى على(ع)، دوستان را به وجد و شور و دشمنان را به زانوى عجز و اعتراف آورده است. خطابههاى اعجاز آميز اميرالمؤمنين(ع) از كلام خدا فروتر و از كلام آدمى فراتر است. خطبههاى ایشان در مقام جنگ و صلح، تجهيز و تشجيع سپاهيان به جنگ، رفتار با دشمنان، ادارهى حكومت، تعليم رموز خلقت، فرمان او به مالك اشتر، نامههاى او به فرمانداران و كارگزاران خراج و همچنين كلمات قصار او در حكمت عملى و آيين زندگى روزمرّه به اتفاق تمام كسانى كه اسلام و على(ع) را مىشناسند، برترین است و از لحاظ علم كلام مىتوان گفت على(ع) پدر علم كلام در اسلام است. از نويسندگان و محققين خارجى و سنى و شيعى چه از لحاظ شكل و آيين فصاحت و دستور بلاغت و چه از نظر محتوا و معنى، نخبهى آراى فلسفى و مجموعهى دانش نظرى و علمى و دفتر درس محققين و دانشمندانى است كه در قرون بعد در مكتب اسلام تربيت يافتهاند. جای بسی خرسندی است که على(ع) آنچه از دريچهى روح ملكوتى خود از خداى خود آموخته و آنچه ديده و در كتاب طبيعت يافته است، در نهجالبلاغه بازگو کرده است (صدر، 1380، 102-103).
3-3- در قلمرو خِرد
او، در کتاب بر شگفتی آفرینش، خِرد و هوش انسان را در خفایای کاینات به جولان در آورد، و رازهای هستی و کلمات کتاب تکوین را بر او فرو خواند و به تفسیر بازگفت، و در این راه، انسان را راهنمایی کرد. دامنهی مسئولیت آدمی را به شرح و تفصیل بیان نمود، قلوب و ارواح را نیرو داد، تفسیر کتاب و سنّت و عقاید دینی به خصوص توحید را، به روشنی توضیح داد، شناخت طبیعت و روان بشر و جامه را آموخت. در سخنان مولا، بیهیچ رنگی از حکمت یونان و بیهیچ بویی از فلسفهی چین و هند، مطالب و نکات فلسفی اصیل فراوان است (مبشری، 1380، 244).
دين على(ع) نه فقط از جهت دين عملى يعنى عبادت و رياضت ممتاز بود، بلكه از نظر دين عقلى و فكرى هم خاص شخص او بود. تفكر و تأمل او در حقيقت دين و فلسفهى اسلام تا جايى بود كه حكما و متكلمين اسلامى عقايد و آراى خود را بر اساس گفتههاى على(ع) پىريزى كردهاند. وصيتى كه به فرزندش حسن(ع) كرده نشان مىدهد كه اميرالمؤمنين(ع) به انجام عبادات و فرايض دينى اكتفا نمىكرده، بله مىخواسته در دين با تفكر و تعقل بيانديشند و با تأمل و تهذيب نفس حقيقت دين را درك كنند (صدر، 1380، 106).
3-4- در نظام اخلاق
علی(ع) رها از زنجیر هوا و هوس، پاک از هرگونه هوای نَفس، در همهی عمر از پی حق سخن گفت و از پی حق تیغ زد و از پی حق عمل کرد. او یگانهی زهد و پارسایی و عبادت، و مرشد علم نظر بود، میزان صدق، ترازوی دلیری و فروتنی و شکیبایی و راست کرداری، و در همهی آفاق اخلاق یگانه و نمونه به جاذبههای این جهان کمترین دل بستگی نداشت و جز رنج و کوشش و ایثار، از دنیا نصیبی نخواست.
رهبر رهروان و هم نفس غمزدگان و تیمارخوار گرفتاران بود؛ به ابتهال و اندرز و دعا و تأمل و مراقبه اشتغال داشت. مشوق دانش و مبارز دایم با افراط و فساد بود و دمی جانب انسانیت و عقل را فرونگذاشت. بالجمله بینا به حال این جهان و آن جهان بود (مبشری، 1380، 244).
مورد اتفاق تمام مورخين است كه در جنگ جمل بر مرگ طلحه و زبير گريست. به محمد ابن ابى بكر فرمان داد تا خواهرش عايشه را پس از شكست به خانهى مطمئنى منتقل كند و این کار صورت پذیرفت. سه روز بعد على(ع) به ديدن عايشه رفت و به جاى ملامت و ناسزا او را اكرام كرد و دستور داد او را روانهى مدينه كنند تا در خانهى خود بماند و شخصاً موقع حركت با او به گرمى وداع كرد.
دل على(ع) به حدى از كينه و بغض پاك و از حس انتقام به دور بود كه پس از غلبه بر خوارج نهروان اجازه داد صدها تن از آنها كه از جنگ فرار كرده بودند وارد كوفه و بصره شوند و بهراحتى و رفاه زندگى كنند و سهم خود را از بيت المال بستانند و در مورد آنهایی که اسائهى ادب مىكردند و او را كافر مىخواندند بارها فرمود: «مادام كه به ما كارى ندارند با آنها كار نداريم و سهم آنها را از بيت المال مىدهيم و اگر مجادله كردند مجادله مىكنيم و اگر دست به كشتار و تباهى زدند لا علاج با آنها جنگ خواهيم كرد» (صدر، 1380، 83-87).
عفّت و راستی، دو بال نرمی بود که به اندازهی نیروی مچهایش قدرت داشت. صبر و شمشیر با زهد وجود دو بال نرمی بود که از وجود او سایه گرفته بود. تقوا و ایمان در دریافت خاص و در سرچشمه پاک و زلال بودند که در سینهاش نفوذ کرده و از زبانش بیرون میجهید. چنان که او را همانند شمشیری در بر پای داشتن خانهی کعبه به کار آمد و به خاطر پرهیزکاری و تقوایش قبلهی اسلام گردید.
كيفيت اسلام آوردن على(ع) است كه براى ممتاز كردن او ميان تمام مسلمانان كفايت مىكند. خداوند افتخار و امتياز تولد در خانهى كعبه و تربیت در دامان محمد(ص) را به وی عطا کرد. بندگى خداى يگانه را از محمد(ص) و خديجه آموخت و از ده سالگى مسلمان بود. دوست و دشمن بر اين امر معتقدند كه اسلامى صادقتر و اعتقادى عميقتر و نافذتر از عقيدهى اسلامى على(ع) نيست. عبادت و رياضت در جوانى و كهولت، زهد و تقوا، ثبات در دين و استقامت به خاطر حق، چنان لازم و لاينفك دين على(ع) بود كه روشنى ملازم آفتاب و صفاى ذاتى آب است.
على(ع) با همهى شجاعت، توانايى و نيرومندى، با بازوى جنگاورى كه دنيا نظير آن را كم ديده هيچ گاه بر دشمن پيشدستى نكرد. او دارای صفات عاليهاى بود كه هميشه زيور نيرومندى و شجاعت ابطال و قهرمانان است و روح توانا و جسم نيرومند ایشان از هر قهرمان ديگرى از اين زيب و زينتهای انسانى بهرهمند بوده است. اين صفات ملكوتى عبارت است از انصاف و مروت و فتوت و پاكدلى و عفو و اغماض نسبت به دشمنان. وی به فرزندش حسين(ع) توصيه مىكرد كه هرگز كسى را به مبارزه مطلب، ولى اگر دشمن تو را به جنگ خواند رو مگردان؛ زيرا جنگ طلب متعدى است و نبرد با متعدى مطلوب است (پیشین).
كرامت نفس، صفاى ضمير و عفو اميرالمؤمنين(ع) نسبت به دشمنان به حدى بوده كه در تمام غزواتى كه در ركاب پيغمبر(ص) شركت كرد و در همهى جنگهايى كه زمان خلافت پيمانشكنان و گمراهان بر او تحميل كردند، پس از ختم جنگ در سينهى او از دشمنانى كه به خونريزى شخص او و دوستان و يارانش برخاستند كمترين كينهاى نمىماند، دشمنانى كه خون عزيزانش را ريخته و پس از شكست باز هم به دشمنى مانده و حتى خصومت و كراهت خود را پنهان نكرده بودند.
مظاهر اعتماد به نفس و اطمينان به خود از بدايت زندگى ایشان است که تا پايان عمر در تمام شئون حياتى در گفتار و رفتار و كردار اميرالمؤمنين على(ع) به چشم مىخورد. شبى كه در بستر پيغمبر خفت و خود را در معرض مرگ قرار داد و روزى كه در غزوهى خندق به نداى مبارزهى پهلوان جزيرةالعرب عمرو، پاسخ داد و على رغم جوانى خود و آزمودگى و شهرت مرد افكنى دشمن از صلابت و هيبت مرگ نترسيد و روزى كه در ميدان جنگ جمل، با سر برهنه و بدون سلاح، طلحه و زبير را كه تا دندان مسلح و در آهن پوشيده بودند به گفتگو طلبيد و روزى كه در صحنهى صفين با مردان جنگى شام دست وپنجه نرم مىكرد و با نشانى بخصوصى كه دوست و دشمن مىتوانست از دور او را بشناسد- زرهى كه هرگز پشت نداشت- به استقبال مرگ مىشتافت و سحرگاه نوزدهم رمضان كه با علم به اينكه بازماندگان
