
چنين صلحي افتخارآفرين است. نمونهي چنين صلحي در اسلام، صلح حديبيه است.
2ـ ريشهدار بودن صلح. از ديدگاه قرآن، صلح، ظاهري نيست و صلح طلبي تنها يك ادعا و تاكتيك گذرا و ابزاري تبليغاتي براي نشان دادن چهرهاي بشردوستانه و خلع سلاح رقيب نيست؛ بلكه داراي پشتوانهي مهمي به نام صداقت و احترام به حقوق بشر و حفظ جان، مال و آبروي انسانهاست. از اين رو، صلح آن گاه ارزشمند است كه از جان انسانهاي با وجدان برخيزد.
گواه اين مدعا، احترامي است كه قرآن كريم براي حفظ جان انسانها دارد: “… مَن قَتَلَ نَفْسَا بِغَيرِْ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ في الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا… هر كس كسي را- جز به قصاص قتل، يا [به كيفر] فسادي در زمين- بكشد، چنان است كه گويي همه مردم را كشته باشد. و هر كس كسي را زنده بدارد، چنان است كه گويي تمام مردم را زنده داشته است.” (مائده/32)
صلح بر دو گونه است: صلح پيش از جنگ و صلح پس از جنگ. عمل به اصول صلح پيش از جنگ، ميتواند از جنگ جلوگيري كند و رعايت اصول صلح پس از جنگ، ميتواند بر عمر صلح بيفزايد. براي اينكه صلح پايدار بماند، قرآن كريم اصولي را براي آن وضع نموده و از مؤمنان خواسته آنها را رعايت كنند. اين اصول عبارت است از:
1ـ پايبندي به پيمان يا تعهدات. پيش از جنگ، ميان كشورها صلح برقرار است و كشورها با هم داراي روابط اقتصادي، فرهنگي و يا نظامي و امنيتي هستند. اين روابط، بيشتر بر پايه قراردادهاست كه هر دولتي موظف به رعايت آنهاست؛ و اگر دولتي به تعهدات خود عمل نكند، روابطش با دولتهاي ديگر تيره و يا ممكن است به جنگ منجر شود. پس از جنگ نيز نخستين پيماني كه بسته ميشود، پيمان صلح است. در حقوق و روابط بينالملل، كشورها و سازمانهاي بينالمللي براي ايجاد روابط سياسي، اقتصادي، فرهنگي، نظامي يا امنيتي از واژههاي گوناگوني استفاده ميكنند. اين واژهها عبارت است از: معاهده، قرارداد، پيمان، موافقتنامه، ميثاق، پروتكل، منشور، كنوانسيون و …
قرآن كريم يكي از ويژگيهاي انسانهاي مؤمن را پايبندي به پيمان ميداند: “وَالَّذِينَ هُمْ لأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ. و كساني كه امانتها و پيمان خود را مراعات ميكنند.” (معارج/ 32) در جاي ديگر، از نشانههاي افراد نيكوكار، وفاي به عهد دانسته شده است: “…وَالمُوفونَ بِعهدِهِم اِذَا عَاهَدوا… و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند…” (بقره/ 177) قرآن كريم، آنجا كه از اسماعيل (ع) به بزرگي ياد ميكند، پايبندي به عهد را يكي از ويژگيهاي برجستهي وي ميشمارد: “وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولاً نَّبِيا. و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن، زيرا كه او درستوعده و فرستادهاي پيامبر بود.” (مريم/ 54) در جاي ديگر، يكي از چيزهايي را كه انسان از آن بازخواست ميشود، وفاي به پيمان معرفي مينمايد: “…اوُفُوا بِالعهدِ اِنَّ الْعَهدِ كانَ مَسئولاً. و به پيمان [خود] وفا كنيد،؛ زيرا كه از پيمان پرسش خواهد شد.” (اسراء/ 34)
به سبب اهميت زيادي كه وفاي به عهد در اسلام دارد، در اين دين مقدّس، حتي در مورد دشمن نيز به پايبندي به پيمان توصيه شده است. قرآن كريم در اين زمينه به رسول گرامي و مسلماناني كه با مشركان قرارداد بستند و آنها (مشركان) نقض عهد نكردند و كسي را بر ضد مسلمانان تقويت ننمودند، دستور ميدهد پيمان با آنان را تا پايان مدت آن محترم بشمارند و به آن پايبند باشند: “إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ ينقُصُوكُمْ شَيئا وَلَمْ يظَاهِرُواْ عَلَيكُمْ أَحَدا فَأَتِمُّواْ إِلَيهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَي مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ يحِبُّ الْمُتَّقِينَ. مگر كساني از مشركان كه با آنها عهد بستيد و چيزي از آن را در حق شما فروگذار نكردند و كسي را بر ضد شما تقويت ننمودند؛ پيمان آنها را تا پايان مدتشان محترم بشمريد؛ زيرا خداوند پرهيزگاران را دوست ميدارد. (توبه/ 4)
در جاي ديگر، صراحت بيشتري در اين زمينه آمده است: “يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُود… اي كساني كه ايمان آوردهايد، به قراردادها [ي خود] وفا كنيد.” (مائده/1)
2ـ احترام نسبت به طرف مقابل كه به پيمان خود وفادار بوده. قرآن كريم در اين باره ميفرمايد: “إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ ثمَُّ لَمْ يَنقُصُوكُمْ شَيًْا وَ لَمْ يُظَاهِرُواْ عَلَيْكُمْ أَحَدًا… مگر آن مشركاني كه با آنان پيمان بستهايد، و چيزي از [تعهّدات خود نسبت به] شما فروگذار نكرده، و كسي را بر ضدّ شما پشتيباني ننمودهاند…” (توبه/4) در اين آيه، قرآن كريم تأكيد ميكند كه اگر با مشركان پيمان بستيد و آنان به پيمان خود با شما وفادار ماندند، صرف اينكه مشرك هستند، حقوق انسانيشان بايد محترم شمرده شود.
3ـ وفاداري به تعهدات تا زماني كه طرف مقابل به آن پايبند است. قرآن كريم در اين باره ميفرمايد: “كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللَّهِ وَ عِندَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الحَْرَامِ فَمَا اسْتَقَمُواْ لَكُمْ فَاسْتَقِيمُواْ لهَُم… چگونه مشركان را نزد خدا و نزد فرستاده او عهدي تواند بود؟ مگر با كساني كه كنار مسجد الحرام پيمان بستهايد. پس تا با شما [بر سر عهد] پايدارند، با آنان پايدار باشيد…” (توبه/7)
رويكرد قرآن به اصول اخلاقي و استراتژي حوزهي جنگ و روابط قهر آميز
اگر ملتها گاهي اخلاقي ميشوند، فقط در زمان صلح است؛ و گرنه در ميدان جنگ و حال اختلاف، آنچه فراموش ميشود، اصول اخلاقي و فضائل انساني است. همچنين ملتي اخلاقي ميشود كه ضعيف و مغلوب باشد و چنين ملتي از ظلم و فساد اخلاق بشر نوحهسرايي ميكند. برعكس، ملت فاتح و نيرومند كه اخلاق پيش او مفهومي ندارد، بلكه تعديات و جنايات خود را شجاعت ناميده به خود ميبالد، بويژه به هنگام جنگ، جنايتهايي مرتكب ميشوند كه حيوانات وحشي از آن شرم دارند.
اين مطلب، نظر روانشناسان را نيز به خود معطوف داشته است؛ چنان كه فرويد، روانكاو معروف، طي گفتاري در اين باره چنين توضيح ميدهد:
“دولت به هنگام جنگ، آنچه را كه در زمان صلح براي افراد ممنوع است، مجاز ميشمرد. بدينسان افراد با نهايت تنفر ميتوانند از آنچه كه در زمان صلح به شكل مبهمي احساس مينمودند، در هنگام جنگ به آن پي برده و بفهمند كه اگر حكومت از شرارت و ظلم و تعدي افراد جلوگيري ميكند، نه به خاطر اين است كه نظرش مبارزه با ظلم وتعدي يا مناهي اخلاقي باشد؛ بلكه قصد دارد همانسان كه نمك و دخانيات را انحصار خود ميسازد، ستمگري را هم منحصر به خود نمايد. دولتها با هر حكومتي در هنگام جنگ، هرگونه وقاحت و ستمگري و بيشرمي را كه موجب هتك آبروي افراد ميشود، براي خود مجاز و آزاد ميشمارند؛ و در برابر دشمن، نه اينكه به ستم اقناع شوند، بلكه از هرگونه نيرنگ و دروغ بيشرمانه هم فروگذار نميكنند. دولت در اينگونه مواقع، حداكثر فرمانبري را به افراد تحميل نموده و آنان را به فداكاريهايي وا ميدارد؛ اما در مقابل اين همه، با آنان رفتاري ناشايسته پيش گرفته و با پنهان نمودن حقيقت و تفتيش و تحت نظر گرفتن عقايد و آراء آنها را تحليل ميبرد؛ در بين اين مضيقههاي فكري و ناراحتيهاي روحي، اخباري دروغ پخش نموده و افراد را تحريك به جنگ و تهاجم بر ملتي ديگر مينمايد. دولت عهدنامهها و قراردادهايي را كه با ساير دولتها داشت، بر اثر احساس قدرت و شهوت استيلاي بر ديگران بدون واهمه نقض نموده و افراد را واميدارد تا بر اثر احساس ميهنپرستي، اين كار او را تاييد نمايند.”163
در نظام جنگي امروز، هيچ اصول اخلاقي و انساني مراعات نميشود. در قديم، جنگها مردانه بود. جواب تير و كمان را تير و كمان ميداد. جواب نيزه را نيزه؛ يعني سلاحهاي جنگي همه از يك نوع بود. حتي گاهي اين را نامردي و برخلاف انسانيت ميدانستند كه يكي سواره باشد و ديگري پياده؛ ولي امروز كه دنيا به تمدن خود مينازد، ممكن است در يك طرف سهمگينترين سلاحهاي روز به كار افتد و در طرف مقابل، ابزارهائي كه در حكم سلاحهاي اوليه است.
جهاد در چهارچوب اصول اخلاقي
مهمترين چيزي كه جهاد اسلامي را از جنگهاي ديگر تاريخ متمايز ميسازد، سيطرهي اخلاق بر روابط بينالمللي و مقررات رزمي در زمان جنگ است. اسلام حتي در هنگامهي جنگ نيز فراموش نميكند كه هدفش اصلاح جامعهي بشري و ترويج فضائل اخلاقي و انساني است؛ و اين هدف مقدس را لحظهاي از نظر دور نداشته و در هر موقع و در هر شرايط، اين اصل اساسي را مراعات ميكند و در زمان جنگ نيز مباني انساني و اخلاقي را عملا در ميان بشر استوارتر ميسازد؛ و از اين راه، روح مردم بيغرض را تسخير ميكند. اسلام خساراتي را كه در جنگها تحمل كرده، به وسيلهي نيروي اخلاق در طول تاريخ جبران مينمايد؛ به طوري كه اگر شخص منصفي به قانون جهاد اسلامي و روش جنگهايي كه در صدر اسلام اتفاق افتاده نظر كند، متوجه عظمت قانون اسلام خواهد شد و درك خواهد كرد كه جنگهاي اسلامي شباهتي به جنگهاي منفور جهان امروز ندارد.
جهاد اسلامي بر چهار پايه استوار است: يكي از آنها، مراعات مقررات اخلاقي و انساني است. قرآن مجيد در يك آيه به طور روشن و مؤكد، مشخصات چهارگانهي جنگهاي اسلامي را بيان ميكند:
“وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدين. و در راه خدا با كساني كه با شما ميجنگند، بجنگيد، و لي از ]اخلاق جنگي[ درنگذريد؛ زيرا خداوند تجاوزكاران را دوست نميدارد” (بقره/190)
در اين آيه، چهار ركن اساسي (جهاد) روشن است:
1 ـ عمل: “قاتلوا” جنگ كنيد.
2 ـ هدف: “في سبيلالله” در راه خدا.
3 ـ طرف: “الذين يقاتلونكم” كساني كه با شما جنگ ميكنند.
4 ـ حدود: “لا تعتدوا” تعدي و تجاوز نكنيد.
اصل چهارم، همان اصل اخلاقي است كه اسلام آن را در جهاد به رسميت شناخته است. قرآن پس از سه آيه ديگر به مراعات اين اصل توصيه ميكند و ميفرمايد:
“فَإِنِ انتهََوْاْ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيم. به محض اين كه طرف دست از تجاوز و سرسختي برداشت، خدا بخشنده و مهربان است.” (بقره/192) شما هم بايد مثل او باشيد. “فَإِنِ انتهََوْاْ فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلي الظَّالِمِين. جز بر ستمكاران با ديگري نبايد دشمني بكنيد.” (بقره/193) “فَمَنِ اعْتَدَي عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَي عَلَيْكُمْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِين. پس هر كس بر شما تاخت, به همان اندازه بر او بتازيد و از خدا بترسيد و بدانيد كه او با خداترسان است.” (بقره/194)
كلمهي “تقوي” كه در انتهاي آخر اين آيه به صورت پايانِ نامه ذكر شده، از “وقايه” به معني نگه داشتن و خودداري است.
آري آنجا كه خشم و خودخواهي به جوش آيد و نفس انتقامجوي بشري تمايل به انحراف در جهت سختگيري و كينهتوزي و آزار پيدا كند، بايد عاملي در نهاد انسان باشد كه از طغيان خشم جلوگيري كند و در نتيجه جلو انحرافات گرفته شود. قرآن كريم به سربازان و ارتش اسلام تاكيد ميكند كه حتما بايد در ميدان نبرد نيز اصول اخلاقي و انساني را مراعات كنند و تقوي و فضيلت و اصول انساني را فراموش ننمايند؛ و در هنگامهي جنگ با دشمن، عدل و تقوي و فضيلت را به دادرسان و مجاهدان اسلامي سفارش ميكند:
“… وَ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلي أَلَّا تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَي … دشمني با گروهي ديگر وادارتان نكند كه عدالت نورزيد. عدالت داشته باشيد كه به تقوي نزديكتر است.” (مائده/8) اين طرز فكر و دستورالعملها را با كلامي كه نهرو در كتاب خود از قول يكي ژنرال انگليسي نوشته است، مقايسه كنيد: “در جنگ، پيروزي غير ممكن است مگر با
