
الذکر قرار داشته باشد. سطح هوشیاری کارآفرینانه وقتی عوامل مختلف تطابق بیابند افزایش مییابد؛ عواملی مانند: ویژگیهای شخصیتی معین، تجارب و دانش مرتبط قبلی و شبکههای اجتماعی. ویژگیهای شخصیتی مانند خلاقیت و خوشبینی همانند حوزههای دانش، عناصر حیاتی این هوشیاری هستند. حوزه 1 (علائق ویژه) و حوزه 2 (دانش و تجربه در محصولی خاص و بازار مشتریان). ماهیت شبکههای اجتماعی (در بر گیرنده پیوندهای ضعیف، مجموعهی عمل، شراکتها و چرخه داخلی) نیز توصیف کننده سطح هوشیاری کارآفرینانه میباشد. نهایتاً نوع فرصت نقش مهمی را در شکل دادن به این فرآیند هستهای ایفا میکند(همان منبع).
فرآیندهای توسعهای ممکن است در بین افراد مختلف، تیمهای کارآفرینی و مؤسسات با هم متفاوت باشند. بعضی از افراد موفق اختراع میکنند و دیگران موفق به خلق مدلهای کسب وکار، و تعداد بسیار اندکی ممکن است در هر دو برتری پیدا کنند. در هر گروه، فعالیتها و سبکهای کاری با هم متفاوت هستند. افراد و تیمها شخصیتهای متمایز و برجسته از هم دارند و هیچ دو مؤسسهای دقیقأ یک شیوهی تحقیق و توسعه یا رویههای توسعهی کسب و کار را دنبال نمیکند(همان منبع).
مخترعین ممکن است خودشان اختراعاتشان را در درون مفاهیم کامل کسب وکار توسعه دهند، یا کارآفرینانی که در فرآیند شکلگیری اختراع سهمی نداشتهاند، اگر جریان اقتصادی امیدبخش باشد، تلاش میکنند تا اختراعات را در درون مفهوم کسب و کار توسعه دهند. برای تبدیل کردن اختراعات به کسب و کار، یا خود مخترع و یا کارآفرین بایستی فرصت را تشخیص داده وآن را مثبت ارزیابی کنند(همان منبع).
تعاملات بین واحدهای مدل فوق، بدین صورت فرض شده است:
– تعاملی بین شبکه های اجتماعی و هوشیاری کارآفرینانه وجود دارد. آنگونه که هیلز و همکارانش بیان کردهاند، هر چه شبکه کارآفرین متراکمتر باشد (هرچه شخص ارتباط بیشتری داشته باشد) هوشیاری او نسبت به فرصتهای کارآفرینانهی بالقوه موفق بیشتر میباشد(هیلز و همکاران،1997)
– هرچه علائق یک کارآفرین در حوزه 1 دانش (حوزهی ویژهی علائق شخصی، سرگرمیها و …) قویتر باشد، هوشیاری کارآفرینانهی او بیشتر است(سیگریست،1999)51.
– وقتی حوزه 1 و 2 نسبت به هم همگرایی پیدا میکنند، هوشیاری کارآفرینانه را افزایش میدهند(همان منبع).
– یک تعامل پیوسته بین پایهی دانش فرد با فرآیند توسعه فرصت وجود دارد. این تعامل از یک فرآیند یادگیری تکرارشونده (که توسط آرجریس و همکارش 52به عنوان یادگیری جفت حلقهای توصیف شده است) ناشی میشود؛ و در حرکت رو به رشد یک دالان دانش، منجر به بالا بردن سطح هوشیاری نسبت به فرصتهای جدید میشود(ساراسواتی،2004)53.
2-2-4 نگاهی به ماهیت فرصت در فرآیند کارآفرینانه
در تحقیقات کارآفرینی، به مفهوم تشخیص فرصت به عنوان یک قدم بسیار مهم به سوی ایجاد کسب و کار جدید، بسیار توجه می شود. میتوان گفت که تشخیص فرصت اولین قدم مهم و کلیدی در فرآیند کارآفرینی است(گارتنر و همکاران2003)54.
این سؤال اساسی مطرح است که چگونه کارآفرینان فرصتها را تشخیص میدهند، در حالیکه دیگران هم با همان محیط، دادهها و شرایط مواجه هستند. برای پاسخ به این سؤال باید ابتدا به سؤال دیگری پاسخ بدهیم و آن اینکه چگونه کارآفرینان ایدههای خود را گردآوری میکنند؟ و چگونه به ایده برتر میرسند؟ ایده برتری که فرصت بادوامی برای ایجاد کسب و کار برای آنها به وجود میآورد. در این رابطه واژه”حساسیت” مطرح میشود. حساسیت کارآفرینان به محیط و فرصتهای موجود در آن مهم است. در بحث حساسیت، فرآیند شناختی که کارآفرینان برای تعریف فرصتها به کار میگیرند تا فرصتها را تعریف کنند و ادراک از خود آنها، در رابطه با این مفهوم مهم است(گارتنر1990)55.
گرچه فرصتها در هر محیطی وجود دارند، کیفیت فرصت انتخاب شده و عملیات اجرا شده برای استفاده از آن، اقتضایی است. عامل مهم مؤثر در این رابطه، توانایی کارآفرین در تشخیص و ترسیم مزیت استفاده از این فرصت است(هیندل2004)
منابع فرصت 56
فرصتها بر حسب منابع خود بسیار متنوع هستند. تحقیقات قبلی چهار راه مهم جهت ردهبندی فرصتها بر حسب منابع پیشنهاد میکند. اولی شامل تفاوتهای میان فرصتهایی که ناشی از عدم تعادلها57در اطلاعات موجود میان شرکتکنندهها در بازار و فرصتهایی که ناشی از شوکهای بیرونی اطلاعات جدید است میباشد. دومین مقایسه میان فرصتهای تقاضا و عرضه وجود دارد. سومی میان افزایش بهرهوری 58و فرصتها اجاره- جستجو59 تمایز ایجاد میکند. چهارمی کاتالیزورهای60 تغییر که فرصتها را تولید میکنند را شناسایی میکند.
عوامل موثر در کشف فرصت ها
در این قسمت قصد داریم تا با بررسی جامع پارامترهای اصلی اثرگذار بر فرآیند اصلی شناخت فرصت و توسعه آن، به شرح و تبیین ماهیت فرصتهای کارآفرینانه بپردازیم. پارامترهای مذکور از دیدگاه آردیچویلی به شرح زیر میباشند:
– هوشیاری کارآفرینانه61؛
– اطلاعات نامتقارن و دانش پیشین62؛
– کشف تصادفی در مقابل جستجوی اصولی63؛
– شبکههای اجتماعی64؛
– ویژگیهای فردی65؛ شامل خلاقیت، خوش بینی و اعتقاد به تاثیرگذاری فردی (آردیچویلی و همکاران2003)66.
نقش سرمایه انسانی67 در شناسائی فرصت
سرمایه انسانی مرتبط با یک سلسله مراتبی از مهارتها و دانش با درجههایی از توانایی ا نتقال می باشد(کاستانیس و هلفت1992)68 . محققان یافتهاند که سرمایه انسانی به عنوان ورودی کارآفرینان به ستاده هایی مانند خود اشتغالی، اندازه شرکت، حقوق صاحبان سهم69، بقاء شرکت و عملکرد شرکت تبدیل می گردد(بسما و همکاران،2004)70. کارآفرینان با سرمایه انسانی بیشتر ستادههای بیشتری را بدست می آورند71، همچنین شناسائی و بهرهبرداری و پیگیری فرصتها را به عنوان ستادههای کارآفرینی بیان می نمایند(شین2003)72. بکر (1993) تمایزی را بین سرمایه انسانی عام و خاص را مطرح نمود و سرمایه انسانی عام را مهارتها و دانشی میداند که به آسانی قابل انتقال است ولی سرمایه انسانی خاص مهارتها و دانشی است که کمتر قابل انتقال میباشند. همچنین بر ویژگی های شناختی کارآفرینان در چارچوب سرمایه انسانی کارآفرینان تاکید شده است(آرینیوس و مینیتی2005 ،فرانت2005)73. دیدگاه سرمایه انسانی به دانشی اشاره دارد که در درون کارآفرین میباشد و شامل سلسله مراتبی از مهارتها و دانشها با درجههایی از توانایی انتقال میباشد، سرمایه انسانی به عنوان ورودیها که در کارآفرینان وجود دارد منجر به ستادههایی از قبیل تصمیم به خود اشتغالی، اندازه شرکتی که تاسیس مینمایند، بقاء شرکت و عملکرد شرکت میگردد. وجود سرمایههای انسانی متعدد منجر به ستادههای بیشتری میگردد. ستاده ها در حقیقت همان شناسائی و پیگیری فرصت ها را بازگو مینمایند74. سرمایه انسانی به دو دسته تقسیم میشود:
سرمایه انسانی عام75: مهارتها و دانشهایی میباشند که به آسانی قابل انتقال میباشند.
سرمایه انسانی خاص76: مهارتها ودانشهایی میباشند که کمتر قابل انتقال میباشند.
همچنین تحصیلات و تجربه کار از مولفههای اثرگذار بر سرمایهی انسانی میباشند.
تحصیلات77 : تحصیلات به عنوان یکی از مولفههای سرمایه انسانی بیشتر مورد بررسی قرار گرفته است. تحصیلات مهارتهای شناختی ضروری را برای افراد فراهم مینماید تا خود را با تغییرات محیطی منطبق سازند(هتچ و دییر،2004)78، تحصیلات منبعی از دانش، مهارت، نظم، انگیزه و اعتماد به نفس را فر اهم مینماید(کوپر و همکاران،2004)79. کارآفرینان با بکارگیری دانش و برقراری روابط اجتماعی که از طریق سیستم تحصیلات ایجاد کردهاند منابعی را برای شناسائی و بهره برداری فرصت های کسب وکار به دست میآورند(شین،2003، آرینیوس و دیکلرک، 2005 )80. البته نگرشهای متفاوتی درباره ارتباط کارآفرینی و تحصیلات رسمی وجود دارد(کاسون،2003)81به طوری که تحصیلات رسمی افراد به استقرار شرکت جدید آنها کمک مینماید(باتس،1990)82ولی در مقابل مطالعاتی وجود دارد که ارتباط معکوس بین تحصیلات و شکلگیری شرکت را نشان میدهد(استوری،1994)83. مطالعات نشان داده که کارآفرینان تحصیل کرده، بازگشت بالایی به تحصیلات دارند(پارکر و ون پراک2004)84و این نشان دهنده این است که کارآفرینان تحصیل کرده در شناسائی فرصتها ماهرتر هستند. در حال حاضر مدارک اندکی دال بر ارتباط تحصیلات کارآفرینان و توانائی شناسائی و پیگیری فرصتهای کسب و کار وجود دارد ولی بیشتر محققان ارتباط مثبت بین سطح تحصیلات و احتمال تشخیص فرصت را بیان نموده اند(آرینیوسو دیکلرک 2005)85.
تجربه کار86: تجربه کار به عنوان یکی از شاخصهای کلیدی سرمایه انسانی عام محسوب می شود(کاستانیسو هلفت،2001)87، تجربه میتواند به یکپارچه کردن و انباشته کردن دانش ما کمک نماید و همچنین افراد را قادر میسازد تا با موقعیتهای جدید خود را وفق دهند(دیودسون و هونیگ،2003)88و فرد را مولدتر سازد(پارکر،2006)89. دو شاخص کلیدی را برای تجربه کار تعریف شده است :
1- تعداد مشاغل قبلی که تجربه متفاوتی برای افراد ایجاد مینماید، افراد وقتی که در معرض بیش از یک شغل قرار میگیرند طیفی از مهارتها و دانش را فرا میگیرند(مینسر،1974)90
2- موقعیتهای مدیریتی که افراد در آن قرار میگیرند و باعث بدست آوردن قابلیتهای با سطح برتر توسعه انسانی عام میگردد، این دو شاخص میتواند به شناسایی و پیگیری فرصت های کسب و کار کمک نماید(باتس1990)91.
تجربه مالکیت کسب و کار92: تجربه مالکیت کسب و کار به عنوان یکی از سرمایههای انسانی خاص مدنظر قرار گرفته شده است(گیمینو و همکاران1997، چلندر و هندکس1998)93، تجربه مالکیت کسب و کار باعث میگردد که کارافرین منابع اضافی را به دست بیاورد و ارزشی را به فعالیت های بعدی اضافه نماید و منابع منحصر به فردی را فراهم مینماید که میتواند در شناسائی و پیگیری فرصت او را یاری رساند. دانش کارآفرینی از طریق تجربه مالکیت کسب و کار به دست میآید و این دانش شامل تجربههای مدیریتی، افزایش شهرت و گستردهتر شدن شبکه های کسب و کار میباشد(شین و خورانا،2003)94. لذا این دانش باعث میگردد کارآفرینانی که تنوع و تجارب بیشتری نسبت به کارآفرینان بیتجربه دارند فرصتهای بیشتری را شناسایی نمایند و منابع کسب شده را برای پیگیری فرصت ها بکار ببندند (آکباساران و همکاران،2007)95.
نظريه هاي مرتبط تشخیص و ایجاد فرصت
طبقه بندی چاندلر96
در این طبقهبندی چهار دسته از مدلهای نظری مبین کشف فرصت به شرح زیر از یکدیگر تفکیک شدهاند:
الگوی جستجوی فعال97
الگوی جستجوی غیر فعال98
الگوی کشف تصادفی99
الگوی خلق فرصت100
چاندلر و همکارانش در مقایسه الگوهای چهارگانه مذکور نقاط اشتراک و تفاوتی را تفکیک نمودند که خلاصه آن در جدول زیر ارائه گردیده است:
جدول 21: طبقه بندی مدل های کشف فرصت؛ چندلر و همکاران 2004
مدل کشف فرصت
منشأ فرصت
مکانیزم جستجو
جستجوی فعال
محیط
آگاهانه
جستجوی غیر فعال
محیط
آگاهانه
کشف تصادفی
محیط
ناخودآگاه
خلق فرصت
فرد
آگاهانه
طبقه بندی آلسوس و همکاران101
در این طبقهبندی نظریههای رقیب با استفاده از دو معیار آگاهی کارآفرین و منشأ فرصت از یکدیگر تفکیک میگردند، لذا چهار دسته نظریه از یکدیگر قابل تمایزند:
الف- ایده و فرصت درونی– تصادفی
در این نظریه منشاء ایده درون (ذهنی) کارآفرین است که در یک سطح ناخودآگاه توانسته آن را تشخیص دهد.
ب- ایده و فرصت بیرونی– تصادفی
در این نظریه منشاء ایده بیرون (محیط اطراف) کارآفرین است که دیده شدن آن توسط کارآفرین به صورت ناخودآگاه است.
ج- ایده و فرصت بیرونی– غیر تصادفی
در این نظریه منشاء ایده بیرون (محیط اطراف) کارآفرین است که کشف آن ناشی از جستجوی فعالانه (آگاهانه) توسط کارآفرین بوده است.
د- ایده و فرصت درونی– غیرتصادفی
در این نظریه ایده و فرصت در درون (ذهنیت) کارآفرین و در سطح ضمیر خودآگاه وی شکل گرفته است. این فرصتها چون منشاء درونی
