
جَاهَدُواْ بِأَمْوَالهِِمْ وَ أَنفُسِهِمْ… ولي پيامبر و كساني كه با او ايمان آوردهاند با مال و جانشان به جهاد برخاستهاند.” (توبه/88)
اگر مردم از اهداف پيامبر آگاهي نداشته باشند، با مال و جان در راه آرمانهاي والاي او فداكاري نميكنند. همچنين در جاي ديگر ميفرمايد: “يَأَيهَُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّك… اي پيامبر، آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ كن…” (مائده/67)
2ـ تاكتيك اقتصادي. يكي از تاكتيكهاي مؤثر در اجراي سياست خارجي براي تحقق هدفها، بهرهگيري از ابزارهاي اقتصادي است. در اين راستا، دولت استفاده كننده از اين ابزار، ميكوشد ديگر دولتها را به تغيير رفتار در سياست خارجي وادار كند؛ به گونهاي كه دگرگونيهاي به دست آمده در دادههاي سياست خارجي ديگران، منافع دولت استفاده كننده از ابزار اقتصادي را در پي داشته باشد.158
در بسياري از موارد، بهرهگيري از ابزار اقتصادي در سياست خارجي، براي تأمين اهداف صرفا اقتصادي نيست؛ بلكه ممكن است دولتي كه اين ابزار را به كار ميگيرد، هدفهاي سياسي، اجتماعي، امنيتي، فرهنگي يا نظامي را دنبال كند.
در قرآن كريم به استفاده از ابزار اقتصادي براي وارد آوردن فشار بر ستمگران آمده است: “وَ لَقَدْ أَخَذْنَا ءَالَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَ نَقْصٍ مِّنَ الثَّمَرَات…ما فرعونيان را به خشكسالي و كمبود محصولات دچار كرديم…” (اعراف/130)
در اين آيه، تحريم اقتصادي، تنها شامل فرعون نيست؛ بلكه مردم او را هم در برگرفته است؛ زيرا آنان از تصميمهاي ستمگرانهي فرعون پشتيباني ميكردند. استفاده از ابزار اقتصادي چه در زمان صلح و چه در حين جنگ ميتواند در تغيير رفتار دولتها بسيار مؤثر باشد.
3ـ تاكتيك فرهنگي ـ تبليغاتي. در فرايند استفاده از ابزار فرهنگي، ملتها مورد خطابند و نه دولتها. به اين ترتيب كه دولت استفاده كننده از ابزار فرهنگي، سعي دارد در دراز مدت، الگوهاي رفتاري و شيوهي تفكر و زندگي ملتهاي مورد نظر خود را در جهتي كه تأمين كنندهي منافع آن دولت باشد، دگرگون سازد. در اين مورد، با استفاده از روشهاي پيشرفتهي روانشناسي، مردم شناسي و جامعهشناسي و بهرهگيري از نمادهاي جامعه يا جوامع مورد نظر، سعي ميشود تا نوعي همدلي ميان دولت استفاده كننده از اين حربه و ملتهاي مخاطب به وجود آيد.159 تغيير در شيوهي تفكر مردم با استفاده از ابزار فرهنگي، نخبگان سياسي را وا ميدارد تا اصلاحاتي در ساختار سياسي، اقتصادي و اجتماعي به وجود آورند. پيامدهاي اين فرايند پيچيده در بلند مدت، به صورت جهتگيريهاي تازه در سياست خارجي نمايان ميشود.
قرآن كريم، استفاده از اين ابزار را در اولويت قرار داده تا جايي كه بيشتر خطابهاي آن، مربوط به انسان است و نه جامعه؛ زيرا افراد، جامعه را ميسازند و نخبگان سياسي از ميان افراد بر ميخيزند.
4ـ تاكتيك نظامي. استفاده از اين ابزار، معمولا به عنوان آخرين راهكار است. يعني زماني كه تاكتيكهاي ديگر مؤثر نباشد؛ ولي گاهي ممكن است از اين ابزار، همزمان در كنار ديگر ابزارها استفاده شود؛ همچنان كه نبايد پنداشت كه جنگ، پايان ديپلماسي است؛ بلكه در هنگام جنگ نيز ميتوان از ديپلماسي براي جلوگيري از آسيب بيشتر به طرفين و كاهش تلفات استفاده كرد.
ديدگاه قرآن در بارهي جنگ، در بخش دوم از فصل چهارم خواهد آمد.
مباني قرآني مربوط به موارد خاص در سياست خارجي
منظور از موارد خاص در سياست خارجي، رفتارهاي پيشبيني نشدهاي است كه از سوي برخي دولتها پيش ميآيد و دولتهاي ديگر را وادار به واكنش مينمايد. اين موارد عبارت است از:
1ـ نقض پيمان
قرآن كريم در اين باره ميفرمايد:
ــ “…فَأَتِمُّواْ إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلي مُدَّتهِِم… با آنان به پيمان خويش تا پايان مدتش وفا كنيد…” (توبه/4) در اين آيه دستور داده شده كه تازماني كه طرف قرارداد به پيمان خود وفادار است، شما نيز وفادار بمانيد؛ ]ولي اگر او پيمان شكني كرد، شما هم آن را ناديده بگيريد.[
ــ “وَ إِن نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُواْ في دِينِكُمْ فَقَاتِلُواْ أَئمَّةَ الْكُفْر إِنَّهُمْ لاأَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُون. و اگر پيماني را كه با شما بستهاند، شكستند و شما را در دينتان طعن زدند، پس با پيشوايان كفر بجنگيد؛ زيرا آنان را هيچ پيماني نيست؛ مگر اينكه [از پيمانشكني] باز ايستند.” (توبه/12)
گرچه در اين آيه واژهي “فقاتلوا” (بجنگيد) به كار رفته، ولي الزاما به معني جنگ گرم نيست؛ بلكه ميتواند جنگ اقتصادي، تبليغاتي و … باشد.
ــ “إِنَّ الَّذِينَ يَشْترَُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمَانهِِمْ ثَمَنًا قَلِيلاً أُوْلَئكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ في الاَْخِرَةِ وَ لَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لايَنظُرُ إِلَيهِْمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لايُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيم. كساني كه پيمان خدا را به بهاي ناچيزي ميفروشند، آنان را در آخرت بهرهاي نيست و خدا روز قيامت با آنان سخن نميگويد، و به ايشان نمينگرد، و پاكشان نميگرداند، و عذابي دردناك خواهند داشت.” (آل عمران/77)
از اين آيه ميتوان چنين برداشت نمود كه مجازات دولت پيمان شكن، عبارت است از:
الفـ سخن نگفتن با آنان. يعني قطع روابط ديپلماتيك. بـ نگاه نكردن به آنان. يعني بياهميت شمردن رفتارهاي سياسي آنان و قطع كمكها. جـ پاك نكردن آنها. يعني جنگ تبليغاتي براي نشان دادن چهرهي منفور آنان به مردم خودشان و كاستن يا از ميان بردن محبوبيت آنها در داخل كشورشان. دـ عذابي دردناك. يعني اگر به جنگ متوسل شدند، به سختي سركوب شوند.
2ـ خيانت و يا سوء استفاده از روابط خوب
اگر دولتي با دولت اسلامي روابط خوبي داشت ولي به عللي خيانت كرد يا خواست خيانت كند، مانند اينكه با دشمن دولت اسلامي همپيمان شود و…، بايد با آنان مقابله به مثل كرد. قرآن ميفرمايد:
“وَ إِمَّا تخََافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانبِذْ إِلَيْهِمْ عَلي’ سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لايحُِبُّ الخَْائنِين. اگر ميداني كه گروهي در خيانت ميورزند، به آنان اعلام كن كه همانند خودشان عمل خواهي كرد؛ زيرا خدا خائنان را دوست ندارد.” (انفال/58)
3ـ شكستن پيمان از سوي دولت اسلامي با آشكار شدن زيانآور بودن آن
اگر دولت اسلامي قراردادي را پس از بستن صحيح آن، به زيان اسلام يا مسلمانان ديد، آيا ميتواند آن را فسخ كند؟ پاسخ اين است كه اگر به زيان اسلام باشد، آري. همچنان كه قرآن ميفرمايد:
ــ “كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللَّهِ وَ عِندَ رَسُولِه… چگونه مشركان را با خدا و پيامبر او پيماني باشد؟…” (توبه/7) از اين بخش از آيه ميتوان برداشت نمود كه اگر زيان پيمان متوجه اسلام شود، بياعتبار است؛ زيرا در آيههايي كه گذشت، به وفاي به پيمان حتي با مشركان تا زماني كه آنان به آن پيمان وفادارند، دستور داده شده است. از اين رو، اگر معني اين آيه، نقض پيمانهاي زيانبار نباشد، اين آيه با آيههايي كه به وفاداري به پيمان دستور داده است، در تناقض خواهد بود.
ــ “بَرَاءَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلي الَّذِينَ عَاهَدتمُّ مِّنَ الْمُشْرِكِين. خدا و پيامبرش بيزارند از مشركاني كه با آنها پيمان بستهايد.” (توبه/1)
در اين آيه، خدا و رسول از مشركان طرف قرداد بيزارند. يعني اگر قرارداد به زيان اسلام باشد، كان لم يكن تلقي ميشود. از ديدگاه برخي، پايبندي به تعهدات بينالمللي در صورتي لازم است كه موجب زيرپاگذاشتن آرمانهاي جهاني اسلام نشود. عميد زنجاني در اين باره مينويسد: “هر قراردادي كه سد راه پيشرفت اسلام باشد و يا پس از آنكه به طور مشروع منعقد شد در چنين شرايطي قرار گيرد، ناگزير ارزش حقوقي خود را از دست ميدهد و از نظر منطق جهاني اسلام، كان لم يكن تلقي ميشود.”160
ولي اگر پيمان به زيان مسلمانان باشد، وفاي به آن لازم است. همچنان كه قرآن ميفرمايد: “… وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ لَمْ يهَُاجِرُواْ مَا لَكمُ مِّن وَلَيَتهِِم مِّن شيْءٍ حَتي يهَُاجِرُواْ وَ إِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ في الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلي قَوْمِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنهَُم مِّيثَاق… و آنان كه ايمان آوردهاند و مهاجرت نكردهاند خويشاوندان شما نيستند تا آن گاه كه مهاجرت كنند. ولي اگر شما را به ياري طلبيدند بايد به ياريشان برخيزيد مگر آنكه بر ضد آن گروهي باشد كه ميان شما و ايشان پيماني بسته شده باشد.” (انفال/72)
در اين آيه، وفادار ماندن به پيمان با مشركان به ياري مسلمانان ترجيح داده شده است.
فصل چهارم
مباني قرآن در سياست خارجي جنگ و صلح
رويكرد قرآن به اصول اخلاقي و استراتژي حوزهي صلح و روابط دوستانه
صلح در قرآن
در برخي آيهها، صلح به معني اصطلاح سياسي آن آمده است: “وَ إِن طَائفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُواْ فَأَصْلِحُواْ بَيْنهَُمَا… و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم بجنگند، ميان آن دو را اصلاح دهيد…” (حجرات/9)
و در برخي، به معني حل اختلافهاي خانوادگي آمده است: “وَ إِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيهِْمَا أَن يُصْلِحَا بَيْنهَُمَا صُلْحًا وَ الصُّلْحُ خَير… و اگر زني از شوهر خويش بيم ناسازگاري يا رويگرداني داشته باشد، بر آن دو گناهي نيست كه از راه صلح با يكديگر، به آشتي گرايند كه سازش بهتر است…” (نساء/128) گرچه در اين آيه سخن از صلح ميان زن و شوهر است، ولي برتري صلح بر اختلاف و جنگ تصريح شده و فرموده: سازش بهتر است. اين سازش، واژهاي فراگير است و تنها مخصوص سازش زن و شوهر نيست؛ زيرا در سايه سازش است كه زمينهي پيشرفت علمي و فرهنگي انسان فراهم ميشود و از سوي ديگر، خانواده، نماد جامعهي بشري است.
در برخي آيههاي ديگر قرآن، واژهي “سلم” به معني صلح به كار رفته است: “وَ إِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لهََا… و اگر به صلح گراييدند، تو [نيز] به آن گراي…”
صلح در اصطلاح روابط بينالملل
در روابط بينالملل، صلح به معني حالت آرامش و امنيت عمومي در كشور و روابط عادي با كشورهاي ديگر است.161 در اين تعريف، به امنيت داخلي و روابط خارجي عادي تأكيد شده است؛ البته صلح به نبود جنگ و گسترش مناسبات و همياري نيز تعريف شده است.162 در اين صورت، صلح فقط به معني عدم درگيري نظامي نيست؛ بلكه داشتن روابط حسنه و همكاري نيز از آن دانسته ميشود. در واقع، صلح مهمترين استراتژي هر كشوري است. نام ديگر صلح، همزيستي مسالمتآميز است.
ويژگيهاي صلح از ديد قرآن
1ـ قرآن خواهان صلح شرافتمندانه است و نه تحقيرآميز: “فَلَا تَهِنُواْ وَ تَدْعُواْ إِلي السَّلْمِ وَ أَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَكُم… پس سستي نورزيد و [كافران را] به آشتي مخوانيد [كه] شما برتريد و خدا با شماست…” (محمد/35) قرآن خواهان همزيستي مسالمتآميز همراه با احترام و رعايت حقوق متقابل است. در قرآن، اعتقاد به صلح به معني پرهيز از جنگ، به هر قيمت و تحت هر شرايطي نيست؛ و هرگز نميتوان به بهانهي صلح طلبي، از جنگ با دشمن متجاوز رويگردان شد يا نداي صلح خواهي او را كه در واقع، پوششي براي تثبيت يا ادامهي تجاوز و ارائهي يك چهرهي صلحجويانه است، اجابت كرد. تجاوز را با صلح طلبي پاسخ گفتن، در واقع تسليم در برابر ستم و زيرپا گذاشتن شرافت انساني و از همه مهمتر، تشويق متجاوز و مشروعيت دادن به تجاوز است.
آنگاه كه صلح موجب سستي در اسلام نگردد، سودمندتر از جنگ است؛ البته بايد به اين نكته توجه داشت كه در همهي مواردي كه بنابر مصالحي چارهي جز پذيرش صلح نيست يا صلح بيشتر هدف را برآورده ميسازد، عزت اسلامي خدشهدار نميشود. آنچه مهم است، هدف از پذيرش صلح است. اگر هدف، حفظ و گسترش اسلام و همبستگي ميان مسلمانان باشد،
