
واکنش به تجاوز به قلمروی فرد را افزایش دهد، به تقویت و مراقبت بیشتر و محافظت نسبت به خود و همسایگان بپردازد (براون و دیگران، 2004: 361).
همانند دلبستگی مکانی، سرمایه اجتماعی، حفاظت از امنیت عمومی تصور میشود. بر طبق دیدگاه شو و مککی39 (1942) اجتماعات با سطح بالایی از سرمایه اجتماعی بر به کار انداختن کنترل اجتماعی بر رفتارهای انحرافی و غیر مدنی مؤثرتر میباشند. به همین ترتیب، روابط اجتماعی ضعیفتر بهطور مستقیم آسیبپذیری در برابر جرم و جنایت را توسط کاهش احتمال دریافت عامل بازدارنده، کمک و یا اطلاع از همسایهها و محدود کردن ارتباطات و بنابراین کمک گرفتن از پلیس و سایر نهادها، افزایش میدهد (کِنِدی و دیگران، 1998: 8).
امروزه بر اساس ساحت پرطمطراق ارزشهای مادی و فرهنگ مدرنیته جامعه با بحرانهایی بسیار ازجمله بحران هویت روبرو است، زیرا امروزه پستمدرنیسمها توصیفات کلان جامعه مدرن را بهنقد ازجمله داشتن الگوی سبک زندگی یکسان، داشتن شغلی متعارف، تحصیلات پذیرفتهشده، تفریحات و غیره در یکنواختی و تکرار اعتبار خود را ازدستداده است؛ و باعث شده که اختلافات، تفاوتها و ناهمگونیها بیشتر موردتوجه باشد. بوزان و ویور با آگاهی از چنین شرایطی، ضرورت پردازش جنبهای از امنیت را موردتوجه قرار دادهاند و به طرح امنیت اجتماعی مبادرت نمودهاند. آنان موضع امنیت اجتماعی را پاسداری از هویت دانستهاند. بر این اساس امنیت اجتماعی درصدد تأمین امنیت برای گروههای مختلفی است که به هویتهای گوناگون در جامعه منتسب هستند؛ بنابراین «امنیت اجتماعی باعث گسترش فضای اجتماعی میشود، چراکه با از بین رفتن موانعی که در خصوص پیامدهای امنیت بخشی دولت مطرح است، فضای جدیدی به روی اجتماعات گشوده شده و زمینههای جدیدی برای فعالیتهای گروههای اجتماعی مهیا میگردد. هویتهای مختلف به رسیمت شناخته میگردد. حق حیات، ارتقاء و بهینهسازی شرایط آنان روا میگردد. ازاینرو، بستر تفاوتها و تمایزات رشد نموده، دغدغه مجازات به دلیل ناهمگونی، پایان میپذیرد و فضای اجتماعی برای ایفای نقش هویتهای گوناگون باز میشود» (نویدنیا، 1385: 60).
هرچه سرمایه اجتماعی در محلات شهری افزایش یابد، درنتیجه بیگانگی کمتر میشود و عدم وجود نظارت و در دسترس بودن راههای فرار کاهشیافته، درنتیجه امنیت اجتماعی تقویت میگردد؛ بنابراین در سطح شهرها هر چه شرایط محیطی و میزان تراکم و چگالی تعاملات اجتماعی موجود در محیط اجتماعی محلات به سطوح بالاتر سوق داده شود، درنتیجه انسجام، اعتماد و تعامل اجتماعی بیشتر خواهد شد و درنهایت توانمندی بالاتری برای مواجهه با جرم، بینظمی و تحقق امنیت اجتماعی بیشتر خواهد شد. بر این اساس با چرخش گفتمانی امنیت اجتماعی دولتمحور به گفتمان امنیت اجتماعی جامعهمحور که کانون و مرکز قدرت را در خود جامعه بسترسازی کرده، سازهی سرمایه اجتماعی در ارتباط با امنیت اجتماعی نقش بارزی پیداکرده است؛ «زیرا سرمایه اجتماعی ازجمله نظریات جامعهمحوری است که با تأکید بر روابط اجتماعی، ظرفیت تبیین و فهم امنیت اجتماعی را داراست؛ زیرا لازمه رسیدن به توسعه، امنیت و سلامت اجتماعی، توجه به ابعاد مختلف سرمایه اجتماعی است که در کنترل آسیبها، جرائم و انحرافات اجتماعی و بهطورکلی بحرانهای اجتماعی، نقش به سزایی ایفاء میکند» (جعفری، 1386: 12).
تجربهی جوامع توسعهیافته و داراي امنیت اجتماعی پایدار نشان میدهد که در این جوامع، سطح بالایی از اعتماد وجود دارد و افراد بهطور گستردهاي در عرصه عمومی مشارکت دارند، ضمن اینکه شبکههای سیاسی-اجتماعی میان افراد به شکل افقی به سلسله مراتبی سازماندهی شدهاند. لوئیس و سالِم40 (1981) استدلال کرد که سطح انسجام اجتماعی به ترس از جرم و جنایت مرتبط است. در جوامعی با سطح بالایی از یکپارچگی اجتماعی، ساکنان با احتمال بیشتری، مردم و مناطق را میشناسند که آن منجر به افزایش احساس امنیت و کاهش ترس از جرم و جنایت میشود. اسکوگن41 (1986) پیشنهاد کرد که ترس، در ارتباط با عوامل دیگر، میتواند افول و انحطاط سریعتر محله را در یک فرآیند بازخورد که میتواند شامل ضعف کنترل اجتماعی رسمی و عقبنشینی از زندگی اجتماع شود را برانگیزد. این فرایند میتواند درواقع در خدمت به افزایش میزان جرائم باشد.
هانتر و بومر42 (1982) بهنوبه خود سه مکانیسم توسط انسجام اجتماعی که ممکن است بهمنظور کاهش ترس مردم در خیابانها به کار رود، پیشنهاد دادهاند. انسجام ممکن است برای کاهش نسبت غریبهها در مقابل آشنایان در کوچه و خیابان به کار رود و ممکن است شبکههای بیشتری به لحاظ ارتباط بالقوه فراهم کند. همچنین، پیشنهاد میشود که انسجام اجتماعی ممکن است بهمنظور کاهش غیرعادی بودن ریتم و روال خیابانهای روزانه به کار رود.
شرایط اجتماعی و فیزیکی محله و مناطق شهری، هر دو به پیامدهای احساسی و رفتاری ساکنان محله ارتباط دارد. بهعنوانمثال، مسکن و محله باکیفیت، بهعنوان پیشبینی کنندهی سلامت روانی شناختهشده است. پویایی اجتماعی در محلات برای تحت تأثیر قرار دادن احساسات ساکنان از شرایط محلهی خود و نگرششان در مورد جرم و جنایت، مورد اهمیت است (استینا و همکاران، 2002: 419).
بنابراین امنیت اجتماعی در سطح محیطهای باز شهری و محلات به اینگونه است که «برای درک میزان برخورداری از واحد اجتماعی از امنیت محلهای باید بهنوعی روابط واقعی و تعلقات مشترک اعضاء بر اساس روابطی که بین آنها برقرار است، توجه داشت. باید در مرحلهی نخست به روابط نخستین و روابط ثانوی شهروندان بر اساس دیدگاه تونیس (گزلشافتی و گمینشافتی) متمرکز بود. امنیت زمانی در محلات گسترش مییابد که صمیمیت، خودمانی بودن، همدردی، هم اشتراکی، همزبانی، هویت محلهای و… بهطور طبیعی بسترسازی گردیده باشد، از سوی دیگر رشد یکسری از سازمانهای محلهای در قالب انجمنها و تشکلهای محلهای چون شوراهای محلهای، شرکتهای تعاونی محلهای در قالب روابط ثانوی به همراه مدیریت مشترک همیاری و همکاری در حال اشاعه باشد. درواقع ترویج این دو گونه روابط در سطح محلات شهری باعث شده که سرمایههای جمعی و اعتماد اجتماعی بین همسایگان گسترش یابد و این ارتقاء و تقویت رفتارهای جمعی منجر به این شده که محلات از امنیت اجتماعی مناسبی جهت کاهش آسیبهای اجتماعی برخوردار باشد» (توسلی،1386: 35-34)؛ بنابراین ارتقاء این نوع روابط نخستین و ثانویه در سطح محلات باعث شده که محلات را بهمثابه سرمایه اجتماعی در نظر گرفت که تأثیر بر امنیت اجتماعی از نوع محلهای خواهد گذاشت، همچنین باعث میشود که شهروندان بهنوعی پلیس جامعهمحور تبدیل شوند که خود به نظارت و کنترل رفتارهای اجتماعی پرداخته و این باعث ارتقاء نظم اجتماعی و تقویت انسجام اجتماعی و همبستگیهای فرهنگی (رعایت ارزشها و هنجارها) شود.
محیط فیزیکی
قابلیت پیادهمداری43
مردم بهعنوان فرایندهای اجتماعی و اقتصادی، نقش بسیار مهمی را در کارکرد دستگاههای شهری و حفظ بافتهای آن بر عهدهدارند. ازآنجاکه مردم مدتزمان زیادی را درون بناها بهقصد استراحت، کار و غیره سپری میکنند، این حرکتهای شهری، چه بهصورت پیاده و چه بهصورت سواره است که مبین سرزندگی شهر است. محققان، پیادهروی را قدیمیترین و اساسیترین حالت سفرهای شهری میدانند؛ پیادهروی هنوز مهمترین امکان برای مشاهدهی مکانها، فعالیتها و احساس شور و تحرک زندگی و کشف ارزشها و جاذبههای نهفته در محیط است که اغلب در زمان طراحی دستگاههای حملونقل شهری مورد کمتوجهی قرار میگیرد (زیگر و همکاران، 2002: 2).
مناطق شهری متعلق به بشر است، نه اتومبیلها و پروژههای بزرگ ساختمانی؛ بهعبارتدیگر محیط متناسب با مقیاس انسانی، محیطی است که با مقیاس و گامهای افراد پیاده و نه با سرعت تند حرکت وسایل نقلیه موتوری تنظیمشده باشد (تیبالدز، 1385: 26). تأمین تسهیلات پیادهروی در شکلدهی به مسیرها و گذرهای شهری تا جنگ جهانی دوم، هماهنگ و متناسب با توسعه محدودههای زیستی و تجاری موردتوجه قرار میگرفت. پسازآن، اهمیت توجه به این تسهیلات با گسترش چیرگی ماشین بر زندگی انسان و شهرها، کمرنگ و کمرنگتر شد. دو ویژگی عابر پیاده باعث تمایز نحوه حرکت او از سایر انواع ترددها میشود: انعطافپذیری و خودتنظیمی نسبتاً سریع (کنف لاخر، 1381: 131). فعالیت پیادهروی را میتوان قدم زدن مابین فضاهای شهری جهت اهداف تفریحی، ورزشی، دسترسی به تسهیلات شهری و مقاصد کاری دانست.
خیابانهای شهر علاوه بر جابهجایی وسایل نقلیه، مورداستفادهی دیگری هم دارند. همچنین پیادهرویها، یعنی همان بخش پیادهی خیابان، نیز علاوه بر جابهجایی پیاده، دارای کاراییهای دیگری هم میباشد پیادهروی دارای اهمیت اساسی در ادراک هویت فضایی، احساس تعلق به محیط و دریافت کیفیتهای محیطی است.. چهرهی شهر بیشتر از طریق گام زدن در فضای شهری احساس میشود. بهطورکلی میتوان حرکت پیاده را به هفت فعالیت مختلف تقسیم کرد که عبارتاند از: قدم زدن، ایستادن، نشستن، دراز کشیدن، دویدن، بازی کردن و تماشا کردن (شفیعی، 1380: 56). پیادهروی شهری بهخودیخود اهمیت خاصی ندارد و صرفاً یک پدیده انتزاعی است که تنها بهواسطهی ساختمانها و دیگر چیزهایی که در لبهی آن و یا در لبهی پیادهرویهای نزدیک به آن وجود دارند، تعریف میشود. در مورد خیابان هم همینطور است (كرمونا، 1390: 242).
کاربردهای پیادهراهها
جیکوبز44 با انتقاد از تفکر مدرنیستی در رابطه با خیابان، بر اهمیت پیادهراهها تأکید دارد. گوردن کالن45 نیز در کتاب منظر شهری به تأیید جیکوبز و برخلاف نظر معماران مدرنیست، محیط شهری را در صورتی مطلوب میداند که حضور انسان بهصورت پیاده در شهرها ممکن و مقیاس شهرها نیز مقیاس انسانی باشد. راب کریر46 (1979) در کتاب فضای شهری، ساختار شهر را متشکل از خیابان و میدان میداند و به نقش اجتماعی خیابان و نظارت اجتماعی در خیابان از سوی مردم توجه بیشتری دارد. او به لزوم نماسازی جدارههای خیابان و رعایت مقیاس انسانی در فضای خیابان نیز توجه میکند. وی معتقد به اهمیت ارزشهای کلاسیک سنتی در کنار نیازهای معاصر بوده و از مخالفان شهرسازی مدرن است. درنهایت میتوان گفت پیادهراهها، محل حضور همه شهروندان و مشارکت آنان در زندگی جمعیشان هست. این فضاها در مقیاس همهی شهر عمل کرده و پذیرای گروههای مختلفی از شهروندان میباشند و علاوه بر نقش ارتباطی و دسترسی، مکانی امن و راحت برای تماس اجتماعی، گردش و تماشا و … فراهم میآورند (عباس زاده، 1392: 2).
در این راستا، کاربردهای پیادهراهها از دید اندیشمندان به شرح ذیل میباشد: پیادهراه ابزاري برای بهبود اقتصاد شهري، سلامت اجتماعي و کیفیت زیستمحیطی محسوب میشود. به تعبیر دیگر پیادهراهها در فضای شهری، مکانهایی برای تقويت ارتباطات، فعال بودن حواس غیر بصری، درك محيط از طریق حواس و تجديد حيات مدني مراكز شهري میباشند (ملک، 1385: 28). این مکانها در درازمدت به فضاهایی بهمنظور ایجاد حس مکان و امنیت محیط و عابران پیاده، ایجاد حس مشارکت و حضور فعال افراد و گروهها در تصمیمگیری و اجرا و حس مسئولیت و وابستگی بیشتر به محیط تبدیلشدهاند (فرزبود، 1384: 69). به عقیدهی پاکزاد (1386)، پیادهمدار بودن فضا میتواند زندگی و سرزندگی را به مناطق مرکزی شهر آورده و مردم را تشویق به حضور داوطلبانه در شهر کند که این امر باعث ارتقای سطح اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و نیز بهبود کیفیت زیستمحیطی منطقه و یا شهر میشود. در پیادهراهها، آزادی عمل انسانِ پیاده برای توقف، مکث، تغییر جهت و تماس مستقیم با دیگران بسیار زیاد است. ازاینرو شهروندان بهتدریج به حضور در شهر و انجام فعالیتهای مدنی عادت کرده و زمان بیشتری را در فضاهای شهری میگذرانند.
الگوهای رفتاری پیاده
برای ایجاد فضاهایی که دارای شخصیت پیادهاند، لازم است به نوع رفتارهایی که از فرد پیاده حادث میشود، توجه کرد و به بررسی و شناخت حالات روانی و پدیدهی پیادهروی از سوی اشخاص پرداخت.
