
از فضل و رحمت اين دل و جـان
مـحرم ديــــد نــام خــود گــــــردان223
از غــم مـــــــرگ در زحـــــيرم من
جـــان مـن بــــــاش تـــا نميــرم من224
با تو با جـاه و عقـل و زر چـــه كنم
دين و دنيــــا تــويي دگر چه كنم225
در ابياتي که گذشت سنايي غايت و نهايت خواستههايش را خدا ميداند و وقتي به مقام قرب رسد، ديگر هيچ چيزي برايش ارزشي نخواهد داشت. با توجه به نمونههايي که از مناجاتهاي شاعران بيان شد، ميتوان نتيجه گرفت يکي از خواستهها ودعاهاي شاعران فارسي زبان قرب و وصال حق است که آن را از خداوند ميخواهند؛ زيرا بدون عنايت حق رسيدن به آن محال و غيرممکن است.
1-8-6. شفاعت
قبل از پرداختن به شفاعت از باب انواع دعا، ابتدا معني لغوي آن را بيان ميکنيم: شفاعت در لغت بهمعناي خواهشكردن، التماسكردن، درخواست عفو يا كمك كردن از كسي براي ديگري.226
شفاعت در اصطلاح شيعي كمك اولياء خدا به گنهكاراني است كه پيوند ايماني خود را با خداوند قطع نكردهاند؛ بنابراين شفاعت، اميد را در دل گنهكاران زنده ميكند و باعث بازگشت آنها بهسوي خداوند ميشود. بهخلاف نظر عدهاي كه فكر ميكنند شفاعت باعث گستاخي و جرئت پافشاري و تكرار گناه است، شفاعت يكي از راههايي است كه به گناهكاران فرصت داده ميشود تا از راه خطا بازگردند و با خداي خويش عهد و پيماني دوباره ببندند. شفاعت باعث ميشود كه افراد پيوند خود را با اولياءالله قطع نكنند و اگر آلوده به گناه شدند، مأيوس نشوند و توبه كنند و با واسطه قراردادن اولياء الهي به استقبال رحمت واسعه الهي بشتابند. در قرآن كريم آيات متنوعي درباره شفاعت آمده است:
?. بعضي از آنها شفاعت را نفي ميكند: “فما تنفعهم شفاعه الشافعين: شفاعت شفاعت كنندگان به جان آنها سودي نميبخشد.”227
?. بعضي از آيات شفاعت را مخصوص خدا ميدانند: “و ما لكم من دونه من ولي و لا شفيع: هيچ ولي و شفاعت كننده اي براي شما جز او نيست.”228
آياتي از قرآن شفاعت را تنها به اذن خداوند منوط ميكند؛ يعني شفاعت در اصل از آن خداست: “من ذا الذي شفع عنده الا باذنه: كيست كه نزد او جز به فرمان او شفاعت كند.”229
?.آياتي هم شفاعت را از آن كساني ميداند كه به حقانيت الله شهادت دادهاند: “و لا يملك الذين يدعون من دونه الشفاعه الا من شهد بالحق و هم يعلمون: آنها را كه غير از او ميخواهد قادر به شفاعت نيستند مگر كساني كه شهادت حق داده اند به خوبي آگاهند.”230
و برخي از ستمكاران و كافران كه مرتكب اعمالي شدهاند اصلاً شايسته شفاعت نيستند: “ما للظالمين من حميم و لا شفيع يطاع: براي ستمكاران دوستي وجود ندارد و نه شفاعت كنندهاي.”231
طبق اين آيات كه مستقيماً سخن خداوند است، شفاعت وجود دارد چه بهطور مستقيم از جانب پروردگار باشد چه از جانب افرادي خاص، مانند پيامبران و ائمه اطهار باشد. به هرحال شفاعت و واسطهگري براي بخشش گناهكاران وجود دارد، بنابراين امامان در ادعيه شيعه به شفاعت اشاره کرده و به واسطه آنها از خداوند طلب مغفرت و رحمت ميکنند. بيشك ما ميتوانيم بيواسطه و مستقيم با پروردگار گفتگو كنيم و از او كمك بخواهيم و خواستههاي خود را مطرح کنيم، هم به صورت ادعيه مأثور و هم به صورت مناجاتهايي كه خودمان با خداي خويش با زبان ساده انجام ميدهيم. قرآن كريم ميفرمايد: “ما لكم من دونه من ولي و لا شفيع افلا تتذكرون: هيچ سرپرست و شفاعت كنندهاي براي شما جز او نيست، آيا متذكر نميشويد؟”232
خداوند از بندگانش ميخواهد كه تنها او را سرپرست و شفاعتكننده قرار دهند، يا در سوره زمر آيات ??تا?? اشاره به همين موضوع شفاعت از جانب پروردگار دارد. در آيه ?? زمر ميفرمايد: “بگو تمام شفاعت از آن خداست زيرا حاكميت آسمانها و زمين از آن اوست و سپس همه شما را بهسوي او باز ميفرستد.”
بنابراين با اين اوصاف هر فردي ميتواند در خلوت خود خدا را شفيع قرار دهد و از او بخواهد كه گناهانش را بيامرزد و نيازهايش را برآورده سازد؛ اما گاهي اوقات فرد از شخصي كه نزد خداوند از ارزش و مقام بالاتري برخوردار است، ميخواهد نزد خدا ميانجيگري كند و از خداوند برايش طلب خير، شفاء و بخشش كند. در جوامع ابتدايي نيز اين خواهش وجود داشته است و آنها بزرگ قوم خود را واسطه ميكردند تا برايشان دعا كند و يا واسطههايي از قبيل روحانيان و بزرگان قبيله، حتي بتها را واسطه قرار ميدادند تا ميان آنها و خداوند شفاعت كند و خداوند آنها را در سايه محبت خود قرار دهد. “دعاهاي ميانجيگرانه” به بارگاه قدس با واسطههايي در رده مياني حمايت ميشوند، اين واسطهها ممكن است خدايان يا حاميان انسان(خواه زنده يا مرده) روحانيون دراويش و صوفياني كه اعتقاد مي رود از نيروهاي معنوي برخوردارند در اسلام يا قدسيان در مسيحيت باشند كه وساطت آنها اطمينان مي آورد كه دعا اثربخش خواهد بود.”233
شفاعت تقريباً در اديان و مذاهب مختلف به چشم ميخورد. براي مثال پيروان دين مسيح براي بخشش گناهان خود کشيش يا پدر روحاني را بين خود و خدا واسطه ميکنند و ضمن اعتراف به گناهان، از او ميخواهند از خداوند برايش طلب مغفرت وگذشت کند.
1-8-6-1. شفاعت از ائمه در ادعيه
در دين اسلام، ما مسلمانان افرادي مانند اهلبيت يا اولياءالله را شفيع قرار ميدهيم و از آنها ميخواهيم ميان ما و خدا واسطه شوند و حوايج ما را از خدا طلب كنند، البته به اين معنا نيست كه ما به غير خدا تمسک جوييم و از او حاجت بخواهيم يا براي خدا شريكي قائل شويم، بلكه اوليا و مقربان را براي ارتباط با خدا واسطه ميكنيم، مانند دعاهايي نظير توسل، ندبه و بسياري ديگر از ادعيه، تا به واسطه آبرو و ارزش آنها نزد خالق يکتا، خداوند ما را نيز در توجه و لطف خويش قرار دهد. در دعاي توسل اهلبيت را نزد خدا شفيع قرار ميدهيم و ميخوانيم: يا اباعبدالله يا حسين بن علي ايها الشهيد يابن رسول الله يا حجه الله علي خلقه يا سيدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك الي الله و قدمناك بين يدي حاجاتنا يا وجيها عندالله اشفع لنا عندالله”234.
در زيارت جامعه كبيره ابتدا سلام بر اولياء، اصفياء خدا، دوستان، محبان و ياران خدا ميدهيم و بعد از خداوند ميخواهيم به حق اعتبار و آبروي ايشان حوايج ما را نيز برآورده سازد: “و من اعتصم بكم فقد اعتصم بالله و في زمره المرحومين بشفاعتهم: هر كه چنگ به دامان شما زد به ذيل عنايت خدا چنگ زده است و در جمله كساني است كه به شفاعت آنها در سايه مهر قرار گرفتهاند.”235
در دعا از ائمه اطهار ميخواهيم براي ما نزد خدا ميانجي گري نمايند و به واسطه خواهش آنها مورد مهر و لطف خدا قرار بگيريم. امام در بعضي ادعيه پيامبر را واسطه و ميانجي قرار مي دهد و از خدا مي خواهد به خاطر شفاعت پيامبر او را مورد رحمت خود قرار دهد: “الهي ليس لي وسيله اليک الاعواطف رافتک ولالي ذريعه اليک الاعوارف رحمتک وشفاعه نبيك نبي الرحمه و منقذ الامه من الغمه: خدايا من وسيله اي به درگاهت ندارم جز عواطف و مهرت و دست آويزي به سويت ندارم جز عطاهاي رحمتت و شفاعت پيغمبرت نبي رحمت و دريابنده امت از گمراه.”236
امام، پيامبر را وسيلهاي براي شفاعت به درگاه خدا قرار ميدهد، همانطور كه رحمت و عواطف خدا را وسيله و دستآويزي براي آمرزش و گذشت پروردگار قرار ميدهد. امام در دعاي مكارم الاخلاق در آغاز هر بخش از دعا ابتدا با صلوات بر محمد و آل محمد آغاز ميشود و اين خود به نوعي شفيع و ميانجيآوردن به درگاه خداست تا خداوند به واسطه محمد و آلش توجه کند.
1-8-6-2. شفاعت از خداوند در ادعيه
اما در بعضي از دعاها مانند دعاي كميل و ابوحمزه ثمالي امام معصوم خدا را شفيع قرار ميدهد و از خدا بهطور مستقيم ميخواهد كه او را شفاعت كند: “الحمدالله الذي اناديه كلما شئت لحاجتي و اخلو به حيث شئت لسري بغير شفيع فيقضي لي حاجتي: ستايش خداوندي را سزاست كه هر گاه بخواهم براي حاجتم او را صدا ميكنم و هر گاه بخواهم، براي عرض نيازم با او خلوت ميكنم و او بدون واسطه درخواستم را اجابت ميكند.”237
ما معتقد هستيم که خداوند در خلق و روزيرساندن و برطرفكردن نيازهاي ما، نياز به كسي ندارد و از كسي كمك نميخواهد “و لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم: او خود براي هر كاري توانا و كافي است و هيچ نيازي به دخالت و ياري كسي ندارد.” حضرت علي در بخشي از دعاي کميل، تنها خداوند را در رفع گرفتاريهايش موثر ميداند و فقط از او ياري ميطلبد: “الهي و ربي من لي غيرك اسئله كشف ضري و النظر في امري: اي معبود من و اي پروردگار من جز تو كه را دارم كه رفع گرفتاري و توجه در كارم را از او درخواست كنم.”238
درگرفتاريها و سختيها از خداوند براي رفع مشکلات كمك ميخواهيم و خدا را شفيع قرار ميدهيم و به او متمسك ميشويم. در دعاي ابوحمزه ثمالي با توجه به آيه ? سوره سجده كه ميفرمايد: “هيچ سرپرست و شفاعت كنندهاي براي شما جز او نيست آيا متذكر نميشويد” رو بهسوي درگاه احديت ميكند و ميفرمايد: “الحمدلله الذي لا ارجو غيره و لو رجوت غيره لا خلف رجايي: سپاس خدايي كه به غير او اميد ندارم و اگر اميدي به غير او ميداشتم نااميدم ميكرد.”239
و همچنين در ادعيه، دوستي خدا را شفيع قرار ميدهند و ميفرمايد: “و حبي لك شفيعي اليك: و دوستيم براي من، شفيع است به درگاه تو.”240 امام سجاد در مناجات خمس عشره خدا را شفيع قرار ميدهد و به او پناه ميبرد: “الهي استشفعت بك اليك و استجرت بك منك: خدايا طلب شفاعت ميکنم به درگاه تو پناه ميبرم به درگاه تو از خودت.”241
1-8-6-3. شفاعت در مناجات شاعران
شعرايي چون مولوي عطار و سنايي هر چند در مناجاتهايشان شفيعي براي خود قرار ندادهاند و بهصورت مستقيم از خداوند طلب حاجت كردهاند، اما گاهگاهي در آثار شان پيامبر را شفيع قرار دادهاند، بنابراين ميتوان شفاعت را در آثار شاعران به چند بخش تقسيم کرد.
1-8-6-3-1. شفاعت پيامبر در مناجات شاعران
وقتي در آثار شاعران بيشتر دقت كنيم در مييابيم: اشعاري كه در وصف “حضرت محمد” سرودهاند، نشان از آن دارد كه آنها پيامبر را ستودهاند و او را واسطهاي بين رحمت خدا و بندگانش ميدانستهاند.
خـــــرد و جــان او به هــر دو سراي
واسطـه در ميـان خلــــق و خـــداي242
بــر تــو از نـفس تو رحيــــمتر است
در شفاعـــت از آن كريــمتر اسـت243
سنايي در تفسير “و ما ارسلناك الارحمه للعالمين”بودن پيامبر، بيت فوق را ميگويد و عقيده دارد که پيامبر واسطه رحمت بين خدا و خلق است. عطار نيز پيامبر را “رحمه للعالمين” خطاب ميكند:
خــواجــــه دنيا و دين گنـــج وفـا
صدر و بـدر هـر دو عالم مصطــفي
آفتـــــاب شرع و دريــاي يـقيـــن
نــور عالــم رحمـــه للعــــالميـــن244
عطار در بيت زير شفاعت پيامبر را سبب بخشش معصيت و قبول طاعت ميداند:
از درت گـر يك شفـاعت در رسد
معصيت را مهـــر طاعـــت در رســد245
اگر رحمــت كني بر خلـق مــحشر
از ايـــن دريـا ســر مـويي شود تـر246
در ابياتي که آمد، از نگاه عطار خداوند به پيامبر وعده ميدهد كه ميتواند شفاعت امت خويش را كند و از درياي رحمتش آنها را مستفيض کند. سعدي نيز در اشعاري در ستايش پيامبر سروده، او را شفيع امت ميداند.
كـريم الشـــجايـــا جميــل الشتم
نبـي البرايــــا شفيــع الامـــــــــم247
عطار در منطق الطير بعد از نعت پيامبر، او را شفيع قرار ميدهد و ميگويد:
خواجـــگي هــردو عالــــم تـا ابـد
کرده وقــــف احمــد مرسـل احــد
يـــا رسولالله بـس درمــانــــــدهام
بـاد در کــف خـاک بــر سر ماندهام
بيکسان را کس تويي در هر نفس
مـن نـدارم در دو عـالم جـز تو
