
تعاملی 180 کودک 10 ساله در چهار گروه آزمایشی و دو گروه کنترل در شش مدرسه ابتدایی اسكاتلند مورد بررسي قرار دادند. قطعات ويدئويي ضبط شده از گفتوگوهاي كلاسي میان معلم و دانشآموزان و دانشآموزان با یکدیگر تا هفت ماه بعد از آغاز مشاركت در اين طرح مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند. نتایج تحقیق حاکی از تغییراتی در گروههای آزمایشی شامل استفادهي بيشتر معلمان از سؤالات باز، مشاركت بيشتر دانشآموزان در گفتوگوهاي كلاسي، و استدلالهای بهتر دانشآموز در توجيه عقايدشان بود. در حالی که گروههای کنترل هیچ تغییری را نشان نداده بودند.(Topping & Trikey,2007 نقل شده در خطیبی، 1388: 14)
4. آن پیلگرن در پایاننامه دکتری خود به مطالعه سمینارهای سقراطی در کلاس درس میپردازد. بر اساس مفاهیم این پژوهش، گفتوگوی سقراطی جدل یا مباحثه نیست تا یک نفر پیروز میدان شود بلکه در آن افراد، باید «با هم» به نقادانهترین وجه ممکن ایدههای هم را تحلیل و تحمل نمایند. پرسشهایی که در گفتوگوهای سقراطی مطرح میشوند هیچگاه پاسخ قطعی و درستی در نهایت خود ندارند بلکه هدفشان حرکت دادن افراد در جریان بحث است. این مطالعه شامل هفت گروه از کودکان پنج تا شانزده سال است که در طول سه سال از کلاس درس «فلسفهبرایکودکان» آنان فیلمبرداری شد و فیلمها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. تعاملات دانشآموزان در این کلاس تحت تأثیر این روش قرار گرفتهبود؛ معلم سلطه کمتری داشت و بیشتر دانشآموزان صحبت میکردند، دانشآموزان به تدریج مسئولیتهای معلم برای اکتشاف در روند گفتوگو را بر عهده میگرفتند. توانایی استفاده از این روش با تمرین و بهکارگیری قوانین سمینار ارتقا مییابد. دانشآموزان از طریق سکوت خود و با حرکات، نگاهها و زبان بدن، حمایت و یا همدلی خود را از سایرین نشان میدادند. دانشآموزان با همکاری یکدیگر مانع از تلاش فردی برای برهم زدن بحث میکردند. (pihlgren,2008)
2-4-2-2 سایر پژوهشهای مرتبط
1. در پژوهشی که توسط پاول کینگزلی (2011) با موضوع «گفتوگوی سقراطی در بحثهای آنلاینِ ناهمزمان»92 در دانشگاه لیورپول انجام شد، رابطه گفتوگوی سقراطی با بحثهای اینترنتی غیرهمزمان و ریشههای این نوع گفتوگو و نیز شیوه آموزش مبتنی بر بحث غیر همزمان بررسی شد؛ شیوهای که در آن معلم به عنوان یک میانجی و واسط عمل کرده و به مانند یک راهنما در کنار افراد دیده میشود، نه یک دانای کل. این رویکرد آموزشی، شیوه یادگیری جمعی را بهکار میگیرد و امکان همکاری و مشارکت گسترده در یک بحث مکتوب را برای تمامی دانشآموزان و نیز فرد واسط (معلم) فراهم میکند. بدین ترتیب رویکرد بحثهای ناهمزمان بر مشکل رویکرد مبتنی بر سمینار که در آن عموما تنها یک نفر/گروه امکان شرکت در بحث را مییابد، غلبه میکند. این تحقیق نشان میدهد بحثهای آنلاین ناهمزمان یکی از عالیترین اشکال گفتوگوی سقراطی و رویکردی جدید به آن محسوب میشوند. از دید کینگزلی گفتوگوی سقراطی به عنوان یک سنت شفاهی و نیز مکتوب، به مرور از کارهای نویسندگانی چون افلاطون به اشکالی نظیر مباحثات و آزمونهای شفاهی دانشگاههای قرون وسطایی، استفاده از سمینار در دانشگاههای پژوهشمحور، مجلات علمی و بحثهای آنلاین ناهمزمان در عصر وب، ارتقا و توسعه یافته است. Kingsley, 2011: 320) نقل شده در نیکخواه، 1391: 108)
5. پومولرا93 (2002) در رساله دکتری خود در یک پژوهش پدیدارشناختی به ارزشیابی الگوی آموزش بین رشتهای مبتنی بر مربیگری و گفتوگوی سقراطی پرداخت و اثربخشی این الگو را در رشد مهارتهای ارتباط اجتماعی در کلاس درس و مهارتهای اندیشه انتقادی نشان میدهد. او با تحلیل کیفی اسناد فردی و آموزشی در حین آموزش و دادههای حاصل از مصاحبه باز با 17 نفر ( دانشجویان، طراحان و مجریان اساتید) نوآوری برنامه گفتوگوی سقراطی را تأیید نموده و آن را در افزایش مشارکت دانشجویان و انگیزه بیشتر برای جستجوگری مؤثر میداند.( Pomerleau ,2002)
6. «کندوکاو گفتوگویی از تئوری تا عمل» عنوان رساله دکتری «سوان94» است. هدف این مطالعه استفاده از تئوریهای یادگیری اجتماعی، گفتوگو و کندوکاو برای گسترش وب سایتهای تعاملی در جهت حمایت از کندوکاو گفتوگویی آنلاین است. پژوهشگر ضرورت انجام کار خود را این میداند که «اغلب ادبیات تولید شده در حوزه آموزش آنلاین بیشتر به حوزه مباحث تکنولوژیکی پرداخته به جای آن که به تعلیم و تربیت در سطح آنلاین بپردازد، این نکته، پیشفرضشان را آشکار میکند که گمان میبرند دانشجویان امروزی میدانند چگونه از طریق شبکههای اجتماعی بیاموزند. این درحالی است شواهد نشان میدهد این آمادگی وجود ندارد.» بنابراین این پژوهش به دنبال طراحی مدلی است که کندوکاو و آموزش گفتوگو محور از طریق سایتها و فرومها ممکن باشد. پژوهشگر در طی مطالعات خود دریافت که نوعی از حلقههای گفتوگویی در فرومهای فعلی موجود است. وی با استفاده از تحلیل گفتمان، نحوه گفتوگوها با مدل ارائه شده این تحقیق و مدلی که از قبل وجود داشته است را تحلیل نموده و به این نتیجه رسیده است که مدل کندوکاو گفتوگو محور امکان و بستر گفتوگوی خلاقانه و انتقادی را فراهم میکند.(Swann,2013)
7. پایاننامه کارشناسی ارشد با عنوان «پرکسیس گفتوگو، بازاندیشی و تعامل راهی برای قدرت بخشی برنامه درسی» به واکاوی نقش گفتوگو به عنوان کلیدی برنامه درسی انتقادی پایه ششم میپردازد. یکی از اهداف برنامه درسی انتقادی همچون تغییر ساختار ظالمانه با بررسی مفهوم قدرت، زبان و اقتدار در جریان گفتوگوهای کلاسی مکشوف میشود. برای نیل به این مفهوم پژوهشگر خود نقش معلم را ایفا نمود تا در تا در بحثها و تأملات انتقادی دانشآموزان شرکت داشته باشد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که گفتوگو با دانشآموزان اغلب تأملات انتقادی را در آنان بر میانگیخت که این به نوبه خود به کارگیری مشارکت بیشتر در کلاس و روش تدریس گفتوگویی و مسئولانه را موجب میشد. همچنین این مطالعه پدیدارشناختی به این نتیجه رسید که معلم میتواند به ساختن توانش ارتباطی و تقویت مفهومسازی تجربههای دانشآموزان کمک کند.(Dorsey,2009)
8. پایاننامه کارشناسی ارشد با عنوان «نتایج آموزش ارتباط گفتوگویی بر تیم مدیریت شهری» از نوع اقدامپژوهی بوده است. این پژوهش قصد بررسی نتایج آموزش ارتباط گفتوگویی بر تیم مدیریت شهری را داشته است و برای منظور چهار مرحله اصلی را انجام داده است:
1. انجام مصاحبههای فردی برای ارزیابی نیازها
2. جلسه بحث گروهی برای طراحی آموزش
3. آموزش ارتباطات گفتوگویی
4. مصاحبههای فردی برای ارزیابی نتایج
نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد که ارتباط گفتوگویی و توسعه سبک گفتوگویی رهبری از طریق آموزش ارتباطات گفتوگو محور، رویکردی ارزشمند و کاربردی برای تیمهای مدیریتی ارائه میکند که از طریق آن مهارتهای ارتباطیشان بهبود یافته و بیشتر سبک مدیریت مشارکتی را به کار میگیرند و سطوح بالاتری از رضایت گزارش شده است. همچنین یافتههای این پژوهش نیاز فعالان را به رشد آموزش ارتباط گفتوگویی برجسته میکند. (Holopainen,2010)
9. عنوان پژوهش کارول کلین «مطالعه برای ارزیابی تأثیرات رویکرد گفتوگوی کندوکاوی در اجتماعات در رشد مهارتها و تمایل برای به کارگیری قضاوت اخلاقی عقلانی» میباشد. این مطالعه مداخلهجویانه شامل حدود 250 دانشجوی استرالیایی از گروههای سنی و آموزشی و اجتماعی متفاوت است. یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که آزمایش این برنامه در رشد مهارتهای خواندن و قضاوت اخلاقی عقلانی دانشآموزان مؤثر است و طبیعتاً این الگو با شایع شدن در ساختارهای آموزشی بهتر کار میکند. (Collins, 2005)
نکته قابل توجه در اکثر تحقیقات خارجی که مطالعه نمودم این است که بر روی پژوهشهای طولی و کیفی برای بررسی اثرات گفتوگوی کلاسهای فلسفهبرای کودکان تأکید دارند و به خوبی موضوع گفتوگو، اثرات، شیوههای اجرا و …در ارتباطات میان فردی پرداختهاند.
بخش پنجم: چارچوب مفهومی پژوهش
در مرور ادبیات به سه حوزه اصلی اشاره کردهام؛ نظریات گفتوگو در حوزه ارتباطات میان فردی، نظریات یادگیری و گفتوگو و کنش مبتنی بر تفاهم که به فراخور و درجای جایِ پژوهش ارتباط میان این حوزهها را تشریح نمودهام. حال، از رهگذر تلفیق این نظریات، مدل مفهومی پژوهش را ارائه و بر اساس آن چارچوب مفهومی را شرح خواهم داد.
بر اساس نظر ویگوستکی، عملکردهای بالای ذهنی که در فرد درونی شدهاست ابتدا به صورت گفتار بیرونی وجود داشتهاست. فراگیران، موضوعها را از طریق تعامل اجتماعی درک میکنند. ویگوتسکی تعامل اجتماعی را پرقدرتترین تجربه برای تسهیل یادگیری میداند. کار کردن بر اساس الگوی کندوکاوی لیپمن دانشآموزان را به گفتار شفافتر و منطقیتر میرساند. وقتی کودکان با هم صحبت میکنند و به یکدیگر گوش میدهند، فرصت رو به رو شدن با ایدهها و نظریههای متفاوت درباره دنیا برایشان فراهم میشود. این روش، محرکی برای شکلگیری یادگیری جدید فراهم میآورد و زمینه تجربه مشترکی برای صحبت و کشف کردن ایجاد میکند. وقتی فراگیران خردسال با دوستانشان و بزرگسالان در تعامل باشند، ایدههایشان بسط مییابد و درک آنها عمیقتر میشود. حلقه کندوکاو متیو لیپمن بر رشد کندوکاو فلسفی میان کودکان تمرکز کرده است، ادعای من در پژوهش حاضر این است که این رویکرد میتواند میدان گفتوگوی اندیشمندانه و بازاندیشانه را برای کودکان فراهم آورد. فارغ از توجه به رشد کندوکاو فلسفی میتوان این موضوع را صرفاً از بعد گفتوگویی آن مورد توجه قرار داد. بدین روی، بازنویسی الگوی تفکر چند بعدی و بازاندیشانه که لیپمن به آن اشاره کرده است را اساس کار خود قرار دادم. وگریف95 (2007) در تحقیق خود پیرامون یادگیری آنلاین کودکان بر اساس گفتوگو مدل حلقه کندوکاو لیپمن را به این شکل بازنویسی کرده است: (Wegerif, 2007, p. 153 به نقل از Swann,2013:46 )
شکل(2-6): بازنویسی الگوی تفکر چندبعدی لیپمن
شایان ذکر است، لیپمن خود نیز این موضوع را به طور ضمنی بیان میکند: «به نظر ما گفتوگو درعصر حاضر اهمیت فوق العادهای دارد، چرا که اولاً گفتوگو ارتباط و پیوستگی میان جوامع را فراهم میآورد و ثانیاً باعث ارتباط میان اجتماعات و گروهها میشود. فلسفه برای کودکان با اشاعه تمرین و کندوکاو گروهی در کلاس الگویی از منزلت گفتوگو در کلاس و گفتوگو در جامعه ارائه میدهد؛ مشخصه اصلی حلقه کندوکاو کلاسی گفتوگویی است که با منطق نظم یافته است.» (لیپمن،1389: 117) تفسیر ورگریف از مدل حلقه کندوکاو لیپمن، عناصر گفتوگویی را مرکز توجه قرار میدهد که به تسهیلگری فرایند بحثها مربوط میباشد. در ادامه با توجه به این الگو به بررسی عمیقتر مفهوم گفتوگو میپردازم و به ارتباط آن با کلاسهای فلسفه برای کودکان اشاره میکنم تا در نهایت بتوانم بر اساس این چارچوب تحلیلی از روند گفتوگویی این برنامه داشته باشم.
گفتوگوی سقراطی در این الگو، نمونهای از گفتوگوی انتقادی است که شامل ساخت، حمایت، توصیف و به چالش کشیدن یک ادعا و نیز طرح پرسش برای بررسی درک، به دست آورن اطلاعات جدید، به چالش کشیدن ادعای سابق و آوردن دلیل بر پایه منطق و شواهد میباشد. اما الگوی گفتوگوی سقراطی بهتنهایی و بدون ترکیب با گفتوگوی خلاق و مراقبتی نمیتواند مناسب حلقه کندوکاو باشد چراکه «سقراط، خود، در تمام گفتوگوها برنده میدان بود، گاهی دانشآموزانش را تحقیر میکرد، گفتوگوهای وی غالباً دو جانبه بود و دستیابی به فهم مشترک و بسط مفاهیم در آن بیمعنا.»( Swann,2013: 56)
اهداف گفتوگو در دیدگاه بوهم، به اهداف مدنظر لیپمن در فرایند تفکر خلاق نزدیک است. بوهم گفتوگو را بهعنوان فرایندی خلاق، جریان شناورِ معنا بین افراد میداند. براساس نظر بوهم، هدف گفتوگو رسیدن به یک پاسخ درست، راهحل صحیح و یا نتیجه مشخص نیست بلکه فهمی مشترک است. این مفاهیم از اصول مقدماتی حلقه کندوکاو است؛ اگرچه لیپمن، برخلاف بوهم، تأکید بسیاری بر محیط کندوکاو، کانال ارتباطی (گفتوگوی شفاهی) و تعداد افراد حاضر در
