
آموزش و پرورش کشور قرار گیرد.»(خطیبی، 1388)
این پژوهش در دانشکده علوم اجتماعی تهران دفاع شده است و قصد بررسی این برنامه بر ابعاد اجتماعی و به ویژه مهارتهای گفتوگویی را با روشی کیفی و مبتنی بر مشاهده دارد. البته پس از مطالعه کامل ادبیات و یافتههای این پایاننامه گمان میکنم ارتباط بین مفاهیم جامعهشناسانه گفتوگو نظیر هابرماس و باختین و مفهوم میانفردی گفتوگو در نظر لیپمن(فلسفه برای کودکان) به روشنی بیان نشده است و گویا فصل دوم و چهارم دو بخش جدای از هم هستند. علاوه بر این بحث آموزش «فلسفهبرایکودکان» از جمله موارد آموزشی است که مهمترین ملاک سنجش دانشآموختگانش، خود آنها در گذار زمان و تمرینهای مکررشان است؛ به عبارتدیگر، با گذشت زمان، شاهد افرادی حرفهایتر در کاربرد مهارتهای این مهم هستیم که شاید 11 جلسه منفک تأثیر چندانی بر تغییر رفتار گفتوگویی دانشآموزان نداشته باشد؛ چرا که مهارتهای گفتوگویی به طور جداگانه در آنان رشد میکند و توانایی انجام گفتوگو در پیوند با یکدیگر و حفظ سیر بحث را پیدا نمیکنند.
6. پایاننامه کارشناسی ارشد زهره جعفری با عنوان «بررسی تأثیر آموزش فلسفه برای کودکان در پرورش روحیه پژوهشگری دانشآموزان پیشدبستانی» در سال 1391 دفاع شده است. این پژوهش با روش نیمه آزمایشی از نوع پس آزمون محض همراه با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل 12 نفر دانشآموز دوره پیش دبستانی یک مهد کودک شهر تهران بود که نمونه آماری 6 نفری به صورت هدفمند به عنوان گروه آزمایشی انتخاب گردیدند.گروه آزمایشی 15 جلسه تحت آموزش فلسفه برای کودکان قرار گرفت ، از همه جلسات فیلم گرفته شد و در اختیار 5 کارشناس قرار داده شد تا از طریق مشاهده فیلمها به پرسشنامه مورد نظر( درجه بندی رفتارهای پژوهشگرانه بچهها) پاسخ دهند. وی در یافتههای خود بیان میکند: «نتایج نشان داد که آموزش فلسفهبرایکودکان بر پرورش بعد شناختی (کنجکاوی،پرسشگری،استدلال کردن،تفکر انتقادی، خلاقیت و…) و بعد عاطفی (علاقه به نظم و ترتیب، اشتیاق، مشارکتجویی، استقلال رأی و اعتماد به نفس، ابراز وجود) روحیه پژوهشگری تأثیرگذار بوده است.»(جعفری،1391)
محقق در این پژوهش، یافتهها را با اتکا به نظر کارشناسان تحلیل میکند که به یکسویه نبودن نظر وی کمک میکند، البته به نظر میرسد جامعه آماری و نمونه این پژوهش و همچنین تعداد جلساتی که کلاس فلسفه برای کودکان برای دانشآموزان برگزار شده است، برای ادعای این پژوهش کافی نباشد. علاوه بر این به نظر میرسد ملاکهایی که محقق برای تعریف مفهوم پژوهشگری به کار برده، جامع و مانع نباشد.
2-4-1-2 پایاننامههای با موضوع گفتوگو در بستر علوم اجتماعی و ارتباطات
1. «گفتوگوی تمدنها و ارتباطات بینالمللی» عنوان رسالة دکترای هادی خانیکی است که در سال 1381، در دانشگاه علامه طباطبایی از آن دفاع کرد. او در این تحقیق تلاش کرد با تمسک به تنوعات فلسفه سیاسی مدرن، الگوهایی که هر یک به نحوی مستعد پذیرش ایده گفتوگوی تمدنها هستند را طبقهبندی کند. از دید وی، این الگوها در قالب سه دسته نظریه «لیبرالی مصلحت جویانه»، «لیبرالی متکی بر پیوند اخلاقی» و «غیرلیبرالی متکی بر همبستگی سیاسی» قابل طرح هستند.
نهایتاً در این تحقیق به اعتبار نظریهها و سرمشقهای مطرح شده به وجوه عمده فلسفی و سیاسی که ایده گفتوگوی تمدنها را به نظریه علمی نزدیک میکند، پرداخته میشود. بر این اساس از دید محقق، میتـوان پیوندهای بیشتری میان اندیشههای «اجتماعگرا» و ایده «گفتوگوی تمدنها» برقرار کرد؛ چراکه ایده اجتماعگرایانه، به جای توجه به فرد ذره وار لیبرالی، از نسبتهای اجتماعی آغاز میکند و مسئله اصلی در رویکرد مذکور برقراری ارتباط میان دو فرد ذرهوار نیست که به خلاف فراهم ساختن مبانی اخلاقی روابط افراد و گزینشهای اجتماعی بر مبنای هویتهای فرهنگی بیانگر و سازنده فرد است. مبانی اجتماع گرایانه در سطح یک گفتار بینالمللی درصدد ساختن اجتماع جهانی انسانها و جستوجوی زبانی است که بر مبنای این ارتباطات جهانی امکان تأسیس یک نظام اخلاقی در سطح بین المللی را فراهم سازد. به این اعتبار از دید محقق، السدیر مکاینتایر و جان راولز را باید در زمینه و در کانون توجه بیشتر قرار داد (خانیکی، 1381)
2. علیرضا نیکخواه ابیانه در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «مبانی و مؤلّفههای روزنامهنگاری گفتوگو؛ بررسی دیدگاههای استادان ارتباطات، روزنامهنگاران و صاحبنظران حوزه گفتوگو» طرحی مفهومی برای روزنامهنگاری گفتوگو ارائه میدهد. چهارچوب مفهومی این تحقیق بر پایه بسط مفهوم «حوزه توسعه مجاور89» لِو ویگوتسکی و تلفیق آن با «منطق گفتوگوییِ» میخائیل باختین، نظریههای «کنش ارتباطی» و «حوزة عمومی» یورگن هابرماس، «جامعه شبکهای» مانوئل کاستلز و «ارتباطات مشارکتی» جان سرواس تنظیم شده و در قالب «الگوی توسعة فرهنگی در حوزه توسعه مجاور رسانهای»، ویژگیها و الزامات روزنامهنگاری گفتوگو را طراحی کرده است. روش پژوهش برای انجام این مطالعه، مصاحبه عمقی با متخصصان است که به صورت هدفمند با 21 تن از استادان ارتباطات، روزنامهنگاران و صاحبنظران حوزه گفتوگو انجام شده است. روزنامهنگاری گفتوگو در حوزه توسعه مجاور رسانهای به آن نوع روزنامهنگاری اطلاق میشود که به اعتبار آن طرفین ارتباط به گفتوگوی آزاد، تعاملی، دیالکتیکی، همگانی، عقلانی، انتقادی، چندآوا، سیال، بیپایان و بهدور از مطلقگرایی در خصوص نظرات یکدیگر پرداخته و به فهم مشترکی دست مییابند. این نوع روزنامهنگاری مبتنی بر ارزشهای نوینی چون حقیقتگرایی، راه حلگرایی، فرایندمداری و مردمگرایی است و به ارزشهای کلاسیک هم در ذیل آنها توجه میکند. تلفیق روزنامهنگاری حرفهای و بهخصوص روزنامهنگاری تحقیقی با ژانرهای نوینی مانند روزنامهنگاری شهروندی، شبکهای و کنشگر، بیشتر با روزنامهنگاری گفتوگو مناسبت دارد. یافتههای پژوهش همچنین نشان میدهد که اکنون روزنامهنگاری گفتوگو فاقد جایگاه و کارکرد مناسب خود در کشور ماست اما میتوان به وسیله آموزش سواد رسانهای به عموم، آموزشهای عمومی، تخصصی و حرفهای درباره زمینهها، لوازم و کارکرد روزنامهنگاری گفتوگو و تهیه یک سرفصل مقدماتی و مرامنامهای عملیاتی، روزنامهنگاری گفتوگو را ترویج کرد.(نیکخواه،1391)
3. پایاننامه کارشناسی ارشد الهام نظری به موضوع «بررسی فرهنگ گفتوگو در حیات مدنی ایران» اختصاص یافت. وی در این پژوهش به بررسی سابقه مشارکت در حیات مدنی ایران پرداخته و آن را در شورای شهر و سپس شورایاریها جستوجو کرده است. محقق در این راستا، بر پایه نظرات هابرماس، باختین و آرنت، به صورتبندی الگوی گفتوگوی عقلانی در جامعه دموکراتیک پرداخته که بر اساس آن تحقق جامعه مدنی باز و دموکراتیک، نیازمند شکلگیری زبان دموکراتیک در قالب گفتوگوی عقلانی، به دور از سلطه و خارج از مناسبات حکومتی و سلسلهمراتب عمودی در شهر است. یافتههای این تحقیق نشان میدهد شورایاریهای شهر تهران متأثر از فضای سیاست/قدرت، و نه جامعه مدنی/گفتوگو هستند، بنابراین در جایی هم که شاهد نوعی گفتوگو در حیات مدنی ایران هستیم، جنس این گفتوگو اغلب استراتژیک است تا عقلانی. بدین ترتیب نتایج نهایی تبیین نظری یافتههای این پژوهش، گویای تسلط کامل گفتمانهای سیاسی در تعریف جایگاه نهادهای مدنی در تاریخ حیات مدنی ایران است (نظری، 1390نقل شده در نیکخواه، 1391: 103)
برای رسیدن به جایگاهی که پایاننامههای ذکر شده، مطرح کردهاند، آموزش گفتوگو و تبیین الگویی برای آن در بعد میان فردی ضروری به نظر میرسد.
2-4-1-3 پایاننامههای با رویکرد میان رشتهای
1. پایاننامه کارشناسی ارشد خانم وحیده شاهحسینی با عنوان «نقش آموزش تفکر انتقادی و سواد رسانهای در بازگشايی پيام» طرحی برای آموزش سواد رسانهای بر اساس حلقه کندوکاو و گفتوگو ارائه میدهد. در این پژوهش، پس از بررسی رویکردهای موجود و مطرح آموزش سواد رسانهای، در چارچوب مفهومی، با تلفیق دو دورهی آموزشی تفکر انتقادی (فلسفه برای کودکان) و دانش و مهارتهای رسانهای، سیستم آموزشی نوینی در خصوص آموزش سواد رسانهای ارائه میکند که در این سیستم، آموزش مهارتهای تفکری بر پایه گفتوگو و در بستر حلقهی کندوکاو، زیرساخت و مقدم بر آموزش دانش و مهارتهای رسانهای است که مجموع آنها، مطلوب آموزش سواد رسانهای را تأمین مینماید. جهت بررسی سیستم پیشنهادی این پژوهش در خصوص آموزش سواد رسانهای، سه گروه 11 نفره از دانشآموزان پایه چهارم ابتدایی، گروهی که دوره تفکرانتقادی و دوره سواد رسانهای را گذراندند، گروهی که صرفاً دوره تفکر انتقادی را گذراندند و گروهی که هیچ یک از دو دوره مذکور را نگذراندند، به عنوان جامعه نمونه انتخاب شدند. افراد برگزیده گروه 1 و 2، چند سالی است در حال گذراندن دوره تفکر انتقادی هستند و اما برای گروه 1، طرح درسی نیز در خصوص دانش و مهارتهای رسانهای و بر پایه گفتوگو و به صورت کندوکاو محور و طی 8 جلسه، اجرا و با روش کیفی مشاهده همراه با مشارکت مطالعه شد. سپس در یک جلسه برای هر گروه، نقش آموزش تفکر انتقادی و سواد رسانهای در بازگشایی پیام، با روشهای کمی و روشهای کیفی مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفت. بر مبنای نتایج پژوهش، دانشآموزانی که دو دوره مذکور را گذراندند دقیقتر از دو گروه دیگر توانستند پیام مدنظر (تیزر تبلیغاتی چیپس چیتوز) را بازگشایی نمایند و دانشآموزانی که صرفاً دوره تفکر انتقادی را گذرانده بودند، نسبت به گروهی که هیچ دورهای را نگذراندند، بازگشایی دقیقتر و اصولیتری داشتند. همچنین نقش مؤثر گفتوگو و حلقهی کندوکاو در آزمونهای این 3 گروه بارز است.(شاهحسینی،1392)
این پایاننامه مبنایی برای پژوهش حاضر بودهاست چرا که الگوی گفتوگویی «فلسفهبرایکودکان» را زیربنای آموزش سواد رسانهای میدانسته و پایاننامه حاضر در راستای پیشنهادات این پژوهش سعی در توصیف عملکرد مدل حلقه کندوکاو گفتوگویی دارد که میتواند مبنایی برای آموزش سواد رسانهای نیز باشد.
2-4-2 پژوهشهای خارجی
2-4-2-1 پژوهشهای مرتبط با «فلسفهبرایکودکان»
بسیاری از تحقیقات انجام شده در کشورهای مختلف جهان، بر روی سایت دانشگاه مونتکلر90 موجود است که همگی تأثیرات قابل توجه این برنامه را بر مهارتهای فکری و رفتاری کودکان و نوجوانان، تایید کردهاند. از جمله مهارتهای تایید شده در این تحقیقات عبارتند از: رشد مهارتهای استدلالی و منطقی، تفکر انتقادی، تفکر خلاق، افزایش قدرت قضاوت و داوری، همدلی و بازشناسی احساسات، استقلال اخلاقی، کاهش تعصب و نگرشهای کلیشهای، افزایش تحمل و بردباری و احترام به دیگران، افزایش نگرشهای دموکراتیک، رشد مهارتهای گفتوگویی، مهارتهای بیانی و ارتباطی، مهارتهای شنیدن، افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس.
1. مدرسه دولتي براندا در بريسبان كوئينزلند، اقدام به اجراي برنامه فلسفهبرایکودکان كرد، اين مدرسه در سال 2003 به عنوان برجستهترين مدرسه كوئينزلند شناخته شد و در سال 2005، عنوان پيشرفت ملي كوئيزلند را بدست آورد. افراد حاضر در اين مدرسه طي هشت سال اجراي برنامه فلسفهبرایكودکان، در اين امر شهرتي پيدا كردند كه ميدانستند چگونه بر مشكلات و خشونت غلبه كنند و زورگويي را در مدرسه به حداقل و حتي به صفر برسانند(يونسكو،2007: 26 نقل شده در خطیبی ،1388)
2. تریکی و تاپینگ در مقالهای با عنوان «فلسفه برای کودکان، یک بررسی نظاممند»، ده مورد از تحقیقات معتبری را که طی سالهای 2002-1970 انجام شده بودند، بررسی کردهاند. این تحقیقات نتایج مثبتی را در زمینههای استدلال منطقی، روخوانی و درک مطلب، مهارتهای ریاضی، عزت نفس، مهارتهای شنیدن، بیان کردن، تفکر خلاق، تواناییهای شناختی و هوش هیجانی، گزارش کرده بودند. همگی این تحقیقات از روش آزمایشی کنترل شده (پیشآزمون- پسآزمون) استفاده کرده بودند.(Topping & Trikey,2004)
3. تاپینگ و تریکی (2007) در پژوهشی با عنوان «تاثیر اجتماع کندوکاو فلسفی بر رفتارهای تعاملی دانشآموزان91»، تأثیرات این برنامه را بر کمیت و کیفیت گفتوگوهای
