
نمایانگر یک گام مهم انقلابی در نحوه تفکر انسان نسبت به جامعه و سازمانهاست. میدان گفتوشنود از ایدهها، افکار و کیفیت توجه افراد حاضر شکل میگیرد و مشتمل بر نیروهای بین افراد و نیروی ایدههای موجود است. هر گفتوشنودی، آکوستیک خاص خود را دارد که در محیطی با ابعاد فیزیکی و خارجی و نیز ابعاد داخلی یا ذهنی و عاطفی رخ میدهد. به عبارت دیگر، یک معماری ناپیدا در این ظرف وجود دارد. چنین ساختارهایی اکثراً برای بحث و تنها فکرکردن ساخته شدهاند و تعداد معدودی ساختار وجود دارند که برای باهم فکرکردن و گفتوگو طراحی شدهاند. (اسحاق،1380: 245-234)
* میدان اول: میدان بیثباتی (حفظ ادب در فضای گفتوگو)
در لحظات آغازین هر گفتوگو، افراد معیارها و ضوابط موروثی را درباره نحوه تعامل کردن، با خود به همراه دارند. به عبارت دیگر، افراد با مجموعهای از تصورات مسلّم فرضشدهای درباره وضعیت، نحوه اندیشیدن و عمل کردن در آن چارچوب وارد گفتوگو میشوند. در میدان بیثباتی گفتوگو، افراد آنچه را «واقعاً» میاندیشند و احساس میکنند، نشان نمیدهند. ویژگی اصلی میدان اول این است که فاقد تعمق بوده و معیار افراد، مؤدبانه صحبت کردن و پرهیز از هرگونه مخالفت علنی میباشد. از بارزترین مقررات نانوشته در فضای میدان بیثباتی این است که مردم برای حمایت از وجهه خود و نیز حمایت متقابل از دیگران، حفظ ظاهر مینمایند. هدفهای میدان اول، آزادی بیان فرد را در جهت منافع کل سرکوب میکند. (همان،262-257)
هنگامی که افراد درصدد وارد شدن به گفتوگو بر میآیند، در مرحله نخستِ تجربه درمییابند که نمیتوانند به آن آسانی که امیدوار بودند به سطح معنی مشترکی دست یابند. این تجربه، اغلب به نخستین بحرانهایی منجر میشود که برای ایجاد فضایی عمیقتر، در گفتوگو ضروری مینماید.
* میدان دوم: تنش در میدان (اختلال در فضای گفتوگو)
در این مرحله، مردم آنچه را میاندیشند به زبان میآورند و رفتار مبتنی بر قانون، ضابطه و معیار قرار میگیرد. افتراق نهفته در «زیرِ سطح» پدیدار میشود و افراد تنش را در این گفتوشنود تجربه میکنند که البته قابل تحمل است. در میدان دوم، «کل اجتماعی» دیگر مسلط و چیره نیست و اجزا (ماهیت افراد) اهمیت مییابد. و افراد با توجه به اینکه مفهوم و استدلال چه کسی از قدرت بیشتری برخوردار است به نبرد میپردازند. ویژگی میدان دوم در این چرخه حرکتِ گفتوگویی، «مخالفت» است. در این فضا مواردی که درون و میان افراد وجود دارد، فرصت بروز مییابند. در اینجاست که بحران «تعویق» شکل میگیرد تا گروه بتواند تعمق کند و اما متأسفانه بسیاری از گروهها هرگز از این نقطه فراتر نمیروند چرا که مشاجره بالا میگیرد، افراد سعی در مذاکره، مصالحه یا کنترل یکجانبه میکنند و موفق نمیشوند با هم، به فضای تعمق وارد شوند. و سرانجام دوباره به حالت ادب میدان اول باز میگردند زیرا تنها راه چارهای است که بلدند. اما اگر افراد بیاموزند که میتوانند به ساختارها و نیروهای منجر به اختلال، فائق آیند و مشکلاتشان را باهم به تعویق اندازند، سرانجام از این میدان گفتوشنود بیرون میآیند و وارد میدان بعدی میشوند. در این مرحله نیاز به جستجوی مجموعهای از مقررات یا راهحلهای جدیدِ عمل کردن است که افراد را قادر سازد متفاوت بیندیشند، حرف بزنند و اقدام کنند.
احساس حاکم در این میدان، عصبانیت و خشم است و هنگامی بروز میکند که افراد درمییابند نه تنها نمیتوانند گفتوگو را تحقق بخشند بلکه حتی نمیتوانند کسی را به موافقت با خودشان وادارند. میدان دوم، فضایی لازم برای انسانهاست تا پیشرفتن را بیاموزند. به علاوه، سوختِ ضروری برای تغییر، در این میدان تأمین میشود. احساس زیرین افراد در میدان دوم این است که نه تنها ما مواضع مختلفی داریم بلکه نظرات شما غلط و مسبب مشکلاتی است که با آن روبهرو هستیم. بیرون رفتن از این میدان، مستلزم همان چیزی است که اکثراً فاقد آنیم؛ «تعمق در خویشتن». افراد برای حل بحران در این میدان، باید به این نقطه برسند که «من» با «نظرم» فرق دارم. افراد تصورات خود را جز لاینفک وجود خود میدانند و گاهی این تصورات به ضروریاتی «مطلق» تبدیل و مانع از هرگونه تغییر واقعی در جهت نیل به تفاهم متقابل میشوند. (همان،271-265)
* میدان سوم: تحقیق در میدان و شکوفایی گفتوگوی اندیشمندانه
در این میدان، نوع کاملاً متفاوتی از گفتوشنود به وقوع میپیوندد و تغییری از «اطلاعات سوم شخص» به «اطلاعات اول شخص» روی میدهد. به عبارت دیگر، نقل قول از سایرین و ماجراهایی درباره افراد و مکانهای دیگر به کندوکاوهایی درمورد اینکه از موضع «من» کارها چگونه به نظر میرسند و یا من چگونه فکر میکنم، بدل میشود. در این میدان، افراد صرفاً بر مواضع خود اصرار نمیورزند بلکه اجازه میدهند اعضای گروه درباره آنچه آنها را به مواضعشان سوق میدهد، بیشتر بدانند. روحیه «کنجکاوی وکندوکاو» شاید غالبترین روحیه در میدان سوم باشد و افراد به این نتیجه میرسند که معنی گستردهتری از طریق گفتوشنود پدیدار میشود و این چیزی است فراتر از تصورات و ساختههای ذهنشان.
اسحاق، اصطلاحاً این میدان را میدان گفتوگوی اندیشمندانه مینامد چون در اینجاست که افراد به تصورات خود توجه پیدا میکنند و آماده بررسی و شناسایی آنها میشوند. افراد در این زمان آمادهاند تا مقرراتی را بررسی کنند که برنحوه رفتار و کردار آنها حاکم بوده است و همچنین ماهیت ساختارهایی را شناسایی کنند که رفتار و کردارشان را هدایت مینماید. در این نقطه گفتوگو است که معنی جدیدی شکوفا و پدیدار میشود. (همان،273-272)
* ميدان چهارم: خلاقيت در ميدان (گفتوگوي زاينده)
ميدان چهارم، نادرترين فضاهاست؛ فضايي كه در آن افراد بر «تقدم و اولويت كل» آگاهي یافته و مقررات جديدي براي تعامل ايجاد ميكنند و كاملاً نسبت به عناصر غيرشخصي خود، آگاه هستند. مقارنهها و يا همزمانيها اغلب در اينجا ظاهر ميشوند؛ يك شخص درباره چيزي فكر ميكند و شخص ديگري آن را به زبان ميآورد. در این میدان، افراد اساساً از اولويت كل تقسيمنشدهاي كه همه آنها را به هم پيوند ميدهد، آگاهتر ميشوند و بنابراين با تمايل بيشتري به آن توجه ميكنند.
شايد جالبترين نکته در اينجا، هنرمنديِ جمعيِ از قبل طراحي نشدهاي است كه حول یک موضوع، به طور هماهنگ پديد میآید و افراد در آن به عنوان خادمان جریان درحال تکوینِ معنیاند. افراد در این مرحله به معنی عمیقتری میرسند که از میان همه آنها جوشیده و این همان قدرت سحرآمیز گفتوگو است. (همان،287-280)
• ویژگیهای مختلف برای سکوت در چهار فضای میدان گفتوگویی
در فضای میدان اول گفتوگویی، سکوت از نظر اجتماعی نامناسب و حتی عجیب به نظر میرسد. امکان ندارد، مردم برای مدت طولانی در سکوت بنشینند و کسی احساس ناراحتی نکند و از اینکه هیچ حرفی زده نمیشود متعجب نباشند. همه، انتظار اقدام و جهتدهی یا هدایت دارند و فقدان آن میتواند بسیار مشوشکننده باشد.
در فضای دوم با سکوت به نحوه متفاوتی برخورد میشود. در این فضا، تنش وجود دارد. افراد ممکن است مخالفت کنند و سکوتِ دیگری را به قضاوت و داوری درباره خود یا حتی به محاسبه طرف مقابل نسبت دهند. او ساکت نشسته تا درباره حرکت بعدی خود فکر کند. سکوت در اینجا اختلافبرانگیز است.
در فضای سوم، سکوت متفکرانه و اندیشمندانه است. افراد به تعمق میپردازند، انتظار میکشند، به درون خود مینگرند و با گوش دادن، در جستجوی امکانات جدید هستند.
سرانجام در فضای چهارم، سکوت کامل و گاهی اوقات مقدس است و عقل و خردمندی گروه بزرگتر بر پرحرفی فردی تقدم دارد. (همان، 289 و290)
شکل (2-2): میدانهای گفتوشنود
(اسحاق،1380: 261)
2-1-2-5 مفاهیم مشترک در نظریات گفتوگویی مذکور
چارچوب و ضوابط لازم برای گفتوگو در نظریات مطرح شده عبارتند از:
• ایجاد فضای مناسب برای گفتوگو
ایجاد فضا و محیطی مناسب که در آن تمامی اعضای شرکتکننده احساس امنیت کنند، اساسیترین پیششرط موفقیت در اجرای گفتوگو است. روند گفتوگو به تضادها و تفاوتها، خشونت و نرمش، عمق و آرامش، و پستی و بلندی نیاز دارد. ایجاد فضا و ظرف مشترک بر مبنای اعتماد متقابل بدان جهت لازم است که محیط امنی برای بروز تنوع افکار و احساسات فراهم شود. (هارتکهمایر،1389: 54) هرچهار نظریه ذکر شده در این پژوهش به این مهم توجه داشتند و تحقق گفتوگو را مستلزم فراهم آوردن بستر آن میدانستند.
• تسهیلگر و راهنمای بحث
داشتن یک همیار و راهنما در گفتوگو که به آمادهسازی و ایجاد ظرف و فضای مناسب کمک کند، از شرایط لازم برای کاربردی شدن اغلب این نظریات است. راهنما، کاربردها و اهداف گفتوگو را در مواقع خاص و بحرانی یادآوری مینماید و موضعگیری اصلی او موضع «شناسایی» است. راهنما بایستی بیشتر کنجکاو باشد، نه نقدکننده و نباید تحت تاثیر قرار گیرد. راهنمایان با تجربه، روند وجریان گفتوگو را، تنها با موضعگیری جوینده حمایت میکنند.
• گوش دادن
در درجه نخست، گفتوگو به مهارت در گوش کردن بستگی دارد و نه توانمندیِ گفتن. هرچه فرد با گفتوگو آشناتر و در آن با تجربهتر شود، تمایل او به سخن گفتن کمتر و به گوش دادن بیشتر میشود. در هنگام گوش دادن به دیگری نباید به این اندیشید که «چرا» اینها را میگوید. بلکه باید فکرکرد که «چه» و «چگونه» میگوید. این اندیشه انسان را به درک دیگری نزدیک میکند. (قاضیمرادی،1390: 177)
قلب گفتوگو «ظرفیت ساده اما عمیق گوش دادن» است. اگر بکوشیم گوش کنیم، درمییابیم که فوقالعاده دشوار است؛ چراکه ما همیشه عقاید، نظرات، تعصبات، سوابق، تمایلات و انگیزههای خود را مطرح میکنیم. هنگامی که اینها برگوش دادنمان مسلط شوند به زحمت آنچه را گفته میشود، گوش میدهیم؛ اگر اصلاً گوش بدهیم! (اسحاق،1380: 78)
گوش دادن بر دو نوع است. گوش دادن و گوش دادن مؤثر. در واقع گوش دادن مؤثر سختتر از آن چیزی است که به نظر میرسد. بایستی آن را آموخت و با تمرین توسعه داد. وقتی این مهارت کسب شود، خواهیم دید که چگونه کیفیت ارتباط بهبود خواهد یافت. هنگامی که گوش دادن به درستی انجام نمیشود، گفتوگو دچار مشکل میشود. گوش دادن مؤثر یعنی گوش دادن هدفمند و آگاهانه برای رسیدن به آن معنیای که گوینده تمایل دارد آن را به شنونده بفهماند. شنونده ممکن است هیچگاه با اطمینان نداند که آیا آنچه او درک کرده، دقیقاً معنی مورد نظر گوینده بوده یا خیر. اما مهم این است شنونده در این راستا حرکت کند که گوش دادن با هدف فهمیدن معنیِ مد نظر گوینده انجام میگیرد. اگر چنین باشد، این عمل به بهترین شکلِ ممکن انجام شده و میتوان گفت که «گوش دادن مؤثر» اتفاق افتاده است.
گوش دادن مؤثر شامل چند مرحله است که همه آنها به طور یکسان حائز اهمیت هستند. این مراحل عبارتاند از: شنیدن، فهمیدن، به خاطر آوردن، تفسیر کردن، ارزیابی کردن و عکسالعمل نشان دادن (Brownell,2002 نقل شده در محسنیان،1391: 186). این مراحل لزوماً به ترتیب انجام نمیشود، زیرا بعضی اوقات برای «گوش دادن مؤثر» لازم است میان این مراحل به جلو و عقب رفت.
گوش دادن، فرایندی فعال برای معنابخشی به پیام شفاهیِ دیگری است. در این تعریف «فرایند فعال» به این معنی است که گوش دادن یک پدیده خودکار نمیباشد. به بیان دقیقتر، ارتباطگیر باید خودش را متقاعد کند که به کسی گوش دهد. همچنین، گوش دادن فقط شنیدن یا دریافت کردن ورودیها نیست، بلکه خلق کردن معنی [نماد + نحوه ارائه + محتوا] از آن چیزی است که میشنویم. نکته اخیر از آنجا بسیار اهمیت دارد که وقتی عدهای در حال شنیدن پیام مشابهی باشند، ممکن است هر کدام به ساخت معانی متفاوتی دست بزنند و این امر ممکن است ناشی از تفاوت در گوش داد.
1. شنیدن: شنیدن فعالیتی فیزیکی برای درک صدا و نقطهای است که فرایند گوش دادن آغاز میشود. گاهی میتوان بدون اینکه حرفهای کسی را گوش داد، آن را شنید. مانند وقتی خسته هستیم یا هنگامی که به صحبتهای گوینده علاقهمند نیستیم و یا محل تجمع آنقدر شلوغ است که اگرچه چند صدا را با
