
ز است. تربيت شهرونداني كه بتوانند مسائل اجتماع مردمسالار را با ذهني خلاق و نقاد بررسي كنند و در عرصههاي مختلف مشاركت داشته باشند، از اهداف آموزش کندوکاو محور است.
علاوه بر این، رشد روزافزون اطلاعات و چالشهاي مربوط به اين حجم وسيع از دانش، به واسطه وجود تلویزیون، اینترنت و سایر رسانهها، كودكان امروز را تحت تأثیر مسائلی قرار میدهد كه خاص بزرگسالان است. در این خصوص، واكنش برخی والدین و مدارس آن است كه باید ارزشهای تجویز شده به كودكان آموزش داده شود و اما اگرچه آموزش این ارزشهای سنتی اهمیت دارد، مسأله اصلی این است كه آنها یاد بگیرند چگونه برای خود قضاوتهای اخلاقی قابل قبولی داشته باشند.
باید توجه داشت، تغيير و تحولات جامعه کنونی، دگرگونی مداوم ارزشها را به دنبال دارد. در چنین جامعهای، آنچه ميتواند به ياري كودكان در برخورد با چالشهاي ارزشي بيايد، همانا درست انديشيدن و پرورش قوه تحليل و قضاوت است كه اين مهم در سايه آموزش فلسفه (فلسفيدن) به كودكان حاصل میشود. اگر کودکان را از همان سنین پایین مورد تشویق قرار ندهیم، آنها هم فکر کردن را متوقف و از بازی با ایدهها خودداری میکنند. آنان باید یاد بگیرند، خلاقانه بیندیشند تا خود را برای زندگی در جهانی که به سرعت تغییر میکند، آماده سازند.
امید آن است که روند کلاسهای گفتوگو محور «فلسفهبرایکودکان»، دانشآموزان را به افرادی تبدیل کند که آمادگی بحث و گفتوگوی عقلانی، منطقی و انتقادی را برای حصول مفاهمه دارند. همچنین، این نوع آموزشها با تقویت مهارت تفکرانتقادی در کودکان، میتواند پایه و پیشنیازی برای آموزش سواد رسانهای باشد.
1-3 اهداف پژوهش
1-3-1 هدف اصلی پژوهش
هدف اصلی این پژوهش، بررسی ساختار و کارکرد گفتوگوهای کندوکاوی دانشآموزان دبستانی است.
1-3-2 هدفهای فرعی پژوهش
• بررسی مؤلفهها و ابعاد گفتوگوی کندوکاوی
• شناسایی مهارتها و ویژگیهایی تقویت شده در جریان گفتوگوی کندوکاو محور
• کارکرد و پیامد آموزش مهارتهای گفتوگویی در بعد فردی و جمعی
• تفسیر کنشهای مشاهده شده در روند تعاملات گفتوگوی کلاس «فلسفهبرایکودکان»
1-4 پرسش بنیادین پژوهش
مهمترین پرسش پژوهش حاضر عبارت است از اینکه گفتوگوی کندوکاوی یا اندیشمندانه چه مؤلفهها و ساختاری دارد و کارکرد و پیامد آموزش آن چه میتواند باشد؟
1-4-1 پرسشهای فرعی پژوهش
• مؤلفهها و ابعاد گفتوگو کندوکاوی چیست؟
• در جریان گفتوگوی کندوکاوی چه مهارتها و ویژگیهایی در فرد تقویت میشود؟
• از نگاه متخصصین تعلیم و تربیت، جامعه شناسی و ارتباطات، آموزش مهارتهای گفتوگویی چه کارکردهایی در بعد فردی و جمعی دارد؟
• چه نوع کنشی در روند تعاملات گفتوگویی کلاس «فلسفهبرایکودکان» بازتولید میشود؟
فصل دوم این پژوهش با عنوان ادبیات و مبانی نظری، از چند بخش تشکیل شده است که ارتباط آنها با هم، مدل مفهومی این پژوهش را شکل میدهد. در ابتدای فصل، کلیاتی درباره مفهوم گفتوگو و الزامات آن و نیز نظریات گفتوگویی در حوزه ارتباطات میان فردی ارائه میشود. در بخش بعدی، ارتباط میان گفتوگو و یادگیری و نظریات موجود در این حوزه بیان خواهد شد. سپس به «مفهوم کودکی» و جایگاه ویژه این دوران در یادگیری، خواهم پرداخت و پس از آن، مفهوم کنش تفاهمی به عنوان ماحصل گفتوگو مورد بررسی قرار میگیرد. در ادامه، تحقیقات پیشین ذکر شده و با جمعبندی آنها، جنبه نوآوری و جدید بودن این پژوهش بیان میشود و نهایتاً در چارچوب مفهومی، ارتباط میان بخشهای مذکور را توضیح خواهم داد.
بخش یکم: گفتوگو و ارتباطات میانفردی
2-1-1 واکاوی مفهوم «گفتوگو»
گفتوگو در تمام عرصههای فلسفي، اجتماعي و حتی علمي، به عنوان راه كشف و انتقال حقيقت شناخته شده است. علاوه بر شناختي كه از بينش حاصل ميشود، گفتوگو در مسائل متعلق به فهم نيز، اصلیترين راه به شمار میرود. معنا از فهم بر میآيد و براي فهم ديگران بايد با آنها سخن گفت. (خانیکی، 1387: 8) هر فردی از منظر خاص خود به واقعیت مینگرد و هیچکس نمیتواند بر تمام وجوه حقیقت و واقعیت اشراف پیدا کند؛ بدین روی، تصویری که هرکس از هستی ارائه میدهد بسته به ابزار معرفتی و ادراکی او، وجهی از واقعیت را مینمایاند. به همین دلیل از رهگذر گفتوگو با دیگران و آشنایی با دیدگاههای آنان است که میتوان از بند اندیشههای نارسا و یا نادرست، رهایی و به نکات ارجمندی دست یافت که پیش از این، بر فرد و جمع آشکار نبوده است. محصول یک گفتوگوی پرثمر، برخورد دو اندیشه و دیدار دو جان است. این رابطه، تنها مبادله اطلاعات نیست بلکه ارتقای طرفین دیالوگ و ارتقای مخاطبان به سطوح معرفتی جدید، پدیدار شدن منظرهای تازه برای سیر در عرصههای نظر و عمل و همچنین تغییر در واقعیتهای موجود است. (منصورنژاد،1381: 46)
غرض از گفتوگو، آگاهی بدون واسطه و تحریف از حوزههای فکری خود و دیگری است و همچنین فهم این مطلب که تصورات ما از واقعیت، با تار و پود قالبها و عادتهای ناشناختهای درهم تنیده شده است. (هارتکهمایر،1389: 22)
هریک از ما به وجوه یا جنبههای متفاوت و متمایزی از هر موضوع آگاهی داریم. گفتوگو امکانی است که ما دریافتهای خود درباره موضوعها را با دیگران به اشتراک بگذاریم و از طریق مفاهمه و روشنگری به دریافت و ادراک منسجمتر و متعالیتری برسیم. همین که ما وارد ارتباط گفتوگویانه با دیگران میشویم، در مواجه شدن با نظرات متفاوت و متمایز دیگران، چه بسا نسبت به درستی تام نظرات خود تردید کنیم و به محدودیت این نظرات آگاهی یابیم. این تردید و آگاهی، اتکای قطعی به نظرات و ادراکهای پیشینمان را ناممکن میکند؛ پس موضوع گفتوگو تا حدی برایمان به امری ناشناخته تبدیل میشود. گفتوگو حضور در مرز ناشناختههاست. اما بنیان آنچه ما را به حضور در این مرز هدایت میکند، تفاوت و تمایز است. آنچه موجب مفاهمه و روشنگری نیز میشود، تفاوت و تمایز بین آرا و عقاید و نیز تفاوت و تمایز میان ایده ها و معانی است که ما در گفتوگو با یکدیگر به کار میبریم. از این لحاظ، باید تأکید کرد که گفتوگو جز بر زمینه تفاوت و تمایز ناممکن است. لذا تا ما تفاوت و تمایز افکار و عقاید یکدیگر را به رسمیت نشناسیم نمیتوانیم با یکدیگر گفتوگو کنیم حتی باید گفت فضای مشترکی که گفتوگو در آن وقوع مییابد از تعامل ایدهها و معانی شکل میگیرد.
در حقیقت، هدف گفتوگو تـأیید یا رد تفکر دیگری یا خود نیست، بلکه فهم هستی و درک صحیح ارزشها و باورهای دیگری است. هدف از گفتوگو شناخت است نه توجیه، تعهد است نه حل یا انکار تعارض و در نهایت همکاری است نه رقابت. در واقع در یک گفتوگوی حقیقی، هدف دستیابی به یک توافق نیست، بلکه بیشتر، درک یک حقیقت و حصول به فهم است. (نیستانی، 1388: 25)
لغت دیالوگ 3(گفتوگو) از واژههای یونانی دیا4 و لوگوس5 گرفته شده است که اولی به معنای «ازطریق» و دومی به معنای «معنی» میباشد. در اصل، دیالوگ یا گفتوگو «جریان داشتن معنی» است. (اسحاق،1380 :5)
جریان گفتوگو، الگویی تراکنشی دارد. اگرچه در غالب مدلهای ارتباطی پیشین، بیشترِ توجه به گوینده پیام و چگونگی تدوین آن اختصاص داشت اما الگوی تراکنشی، از زاویهاي تازه و از منظر شنونده پیام، به فراگرد ارتباطات مینگرد.(Wolvin,2010:2) اغلب ما تصور میکنیم که وقتی با دیگری در حال گفتوگو هستیم، در حال انجام عملی گسسته میباشیم چرا که به ظاهر دیگری صحبت میکند، بعد یک گسست در صحبت او به وجود میآید، شما صحبت میکنید. نوبت گسست در صحبت شما که رسید، او صحبت میکند و الی آخر. اما واقعیت این است که ارتباط یک فراگرد پیوسته است زیرا وقتی در گفتوگو هستیم، واژههایی که انتخاب میکنیم و شیوهای که آن واژهها را به کار میبریم عملاً شکل گرفته از رفتار ارتباطی است که طرف مقابل در حال به کار بردن آن، رو به ماست. در الگوی تراکنشی ارتباط، نمیتوان «ارتباط» را یک امر منفرد، بلکه باید آن را دارای حالتی وابستگانه دانست. به بیانی دیگر، ارتباط چیزی نیست که برای دیگران انجام میدهیم، بلکه چیزی است که بطور مشترک با آنها انجام میدهیم. در نتیجه، موفقیت هر یک از دو طرف، وابسته به طرف دیگر نیز هست. (Adler،نقل شده در محسنیانراد،1391: 39) وقتی کنش متقابل بین دو نفر، به چیزی بیش از تبادل پیامهای لفظی منجر شود و آن دو به این درک مشترک برسند که یکدیگر را میفهمند، دوست دارند، میشناسند و به هم نیاز دارند آنگاه، ارتباط ماهیت تراکنشی به خود میگیرد. (محسنیانراد،1391 :39)
اما آنچه بایستی مورد توجه قرارگیرد، تفاوت مفهوم ارتباط با گفتوگو است؛ هر ارتباطي را نمیتوان گفتوگو نامید چرا که با نگریستن به ارتباطات پیرامونمان درمییابیم بسياري از مواقع، طرفين با هم مکالمه میکنند ولی نقد و فهمي مشاهده نمیشود، در حال صحبت هستند، ولي شنيدني صورت نمیگیرد زیرا يكي با صداي بلند و ديگري با صداي آرام براي حمله يا دفاع حرف میزند، چه با خود و چه با ديگري. بر این اساس لازم است میان این مفهوم و سایر انواع مشابه، تمایز قائل شویم از این روکه بررسی تفاوت مفهومی گفتوگو و سایر ژانرها میتواند برخی وجوه آن را روشنتر کند.
2-1-1-1 تفاوت گفتوگو با سایر ژانرهای مشابه
• گفتوگو و مذاکره6
«مذاکره به معنای «به انجام رساندن در جریان معامله» است. بر این اساس، مذاکره صرفاً هدفی عملگرایانه را دنبال میکند و حوزه کارکرد آن از گفتوگو به مراتب محدودتر است.» (پایا،1381: 65)
• گفتوگو و گپ7 و صحبت8
صحبت کردن وقتی اتفاق میافتد که شخص با دوستان و خانواده، درباره تجربههای خود سخن میگوید یا از ورزش، سیاست، مسائل اجتماعی و خانوادگی وحوادث دیگری حرف میزند. در واقع، صحبت کردن فاقد جدیت و هدف است، هر کس میتواند از هر دری سخن به میان آورد و هیچ کس قصد و منظور مشخصی ندارد. شاید بتوان صحبت کردن را یک گپ دوستانه و غیررسمی دانست که بهانهای میشود تا افراد به یکدیگر نزدیک شوند. صحبت کردن یکی از رایجترین انواع ارتباط کلامی میان انسانها است. در این نوع ارتباط، افراد نه در پی دستیابی به حقیقت، نه در سودای دانایی و نه به دنبال پرورش قوای ذهنی هستند. (نیستانی، 1388: 37) گپ مکالمهای است که مهمترین خصیصهاش بیهدفی است و چون بیهدف است سرسری، بدون اعتنا و دقت، پیوسته و بیوقفه و با سرعت نامتناسب انجام مییابد. گپ زدن در واقع نوعی پرسهزنی و هرزهگردی گفتاری است؛ و حال آنکه مهمترین ویژگی گفتوگو هدفمندی است. (ملکیان،1390 :129)
گپ آشتیطلبانه است و گفتوگو مفاهمهجویانه و اغلب با چه خبر شروع میشود. از آنجایی که در گپ هر فرد حق خود میداند هرچه میخواهد بگوید لذا کانون ندارد و بنابراین یک روند نیست، فاقد انسجام و یکپارچگی است و معمولاً بدون تدارک فکری انجام میشود. البته ویژگیهای گفتوگو مثل انتقال، کشف ایده و معنا، و فهمِ نو میتواند به طور تصادفی در گپ نیز روی دهد. هدف گپ، رضایتمندی از با یکدیگر بودن و همزیستی کلامی است و بنابراین تلاش میشود تا چندان بر تفاوتها و اختلافات فکری تأکید نشود. همچنین گپ در سطح معمول و مرسوم، اعجاب انگیز، وجدآور یا غافلگیرکننده نیست. در این سطح معنا و حقیقت نو و مشترکی خلق نمی شود که شگفتیساز باشد، اگر هم پدید آید جنبه تصادفی دارد. (قاضیمرادی،1391: 111-105)
• گفتوگو و مناظره
مناظره به طور معمول دارای یک هدف آشکار است؛ پیروزی و غلبه بر دیگری. در مناظره کسی به دنبال رسیدن به حقیقت نیست و نمیخواهد مشکلی از زندگی را حل کند. در مناظره مسابقه برد وباخت است و افراد در رفع اشتباههای خویش هیچگونه تلاشی نمیکنند. در این نوع ارتباط، برخلاف گفتوگو فرض آن است که تنها یک پاسخ صحیح وجود دارد. غالباً رفتار متخاصمانه است و افراد به دنبال پیدا کردن ضعفها و عیوب مواضع فکری یکدیگرند. (نیستانی،1388: 42)
• گفتوگو و مباحثه9
بحث کردن ریشه مشابهی با لغت پرکاشن10یا کانکاشن11 دارد و به معنای تکان دادن مغز است. انگیزه زیربنایی در بحث کردن، نه آموختن از یکدیگر بلکه پیروزی میباشد. مباحثه برخلاف
