
فعالانه
156
جدول(4-5): مفهومسازی الگوی مشارکت در بحث
157
جدول(4-6): مفهومسازی مهارت احترام گذاشتن
157
جدول(4-7): مفهومسازی الگوی پیوند و انسجام در بحث
159
جدول(4-8): مفهومسازی مهارت خودتصحیحی
161
جدول(4-9): مفهومسازی الگوی بررسی اختلاف نظر
163
جدول(4-10): مفهومسازی مهارت دلیل آوری
164
جدول(4-11): مفهومسازی مهارت شفافسازی معانی
165
جدول(4-12): مفهومسازی مهارت مثال زدن
166
جدول(4-13): مفهومسازی مهارت تمایز قائل شدن
167
جدول(4-14): مفهومسازی الگوی بررسی پیامدها و پیشفرضها
170
جدول(4-15): انواع سؤالات تسهیلگر از روند بحث
173
جدول(4-16): ضرورت و کارکرد آموزش گفتوگوی کندوکاوی از نظر مصاحبهشوندگان
179
جدول(4-17): نقش یادگیری و اجرای گفتوگو در توسعه جوامع از نظر مصاحبهشوندگان
184
جدول(4-18): زمینههای فرهنگی و اجتماعی تضعیفکننده آموزش مهارتهای گفتوگویی از دیدگاه صاحبنظران
187
جدول(4-19): زمینههای فرهنگی و اجتماعی تقویتکننده آموزش مهارتهای گفتوگویی از دیدگاه صاحبنظران
189
جدول(4-20): فراگیری و عمومیت بخشی آموزش مهارتهای گفتوگویی در سطح جامعه از دیدگاه صاحبنظران
191
جدول(4-21): تفسیر کنشهای مشاهدهشده در فیلم توسط مصاحبهشوندگان
فهرست اشکال
شکل(2-1): مراحل رسیدن به گفتوگوی آرمانی
25
شکل(2-2): میدانهای گفتوشنود
29
شکل(2-3): منطقه تقریبی رشد
44
شکل(2-4): ارتباط میان گفتوگو و کندوکاو
48
شکل(2-5): مدل تفکر چندبعدی لیپمن
52
شکل(2-6): بازنویسی الگوی تفکر چندبعدی لیپمن
83
مدل مفهومی پژوهش
85
شکل(4-1) ساختار گفتوگو پیرامون مفهوم «درستی»
126
1-1 طرح مسأله
در طی چند دهه گذشته، تکنولوژیهای مدرن (رسانههای نوین و شبکههای اجتماعی)، شبکه ارتباطی گستردهای را به وجود آوردهاند که با وجود آن، در هر بخش عالم میتوان دائماً با بخشهای دیگر در تماس بود. با وجود این سیستم جهانگستر ارتباطی، برقراری ارتباط تقریباً در همهجا به نحو قابل ملاحظهای دچار اشکال است. انسانهایی که در قالب ملتهای گوناگون، با سیستمهای سیاسی و اقتصادی متفاوت، در کشورهای مختلف زندگی میکنند، به سختی میتوانند بدون جنگ و دعوا باهم صحبت کنند. در درون یک ملت واحد نیز، طبقات مختلف اجتماعی و گروههای سیاسی و اقتصادی گرفتار وضعیت مشابهی هستند و توانایی درک و مفاهمه با یکدیگر را ندارند. در واقع در عصر جدید با وجود اینکه وسایل و ابزارهای ارتباطی پیشرفت بسیاری کردهاست، ولی این همه باعث تفاهم بیشتر انسانها نشدهاست و این حاکی از آن است که صرف گسترش تبادل اطلاعات بین انسانها، موجب همدلی و تفاهم نمیشود و چیزی از چالشها و مشکلات پیشِ رو کم نمیکند. و این همه اختلاف و حتی بحران، بیشتر از آنکه ناشی از نقطه نظرات متفاوت باشد از عدم توانایی انسانها در اجرای گفتوگو و تفاهم است.
همچنین، بسیاری از تهدیدها و بحرانهایی که بشر در دنیای مدرن با آن مواجه شده است، ناشی از عادتهای تفکر و فرایندهای ارتباط است. یکی از مسائل اصلی در معرفت بشر و مهمترین عامل به وجودآورنده چالشهای شناختی، ناتوانی آدمی در تفکر و اندیشیدن است. تضاد، کشمکش و کجفهمی بین آدمها، نفی دیگری و تأیید بی چون و چرای معرفت خویشتن از ویژگیهای بارز انسان در آفتهای شناختی بشر در عصر معاصراست. در چنین وضعیتی، افراد آن چنان که شایسته است به اندیشه دیگری احترام نمیگذارند، پیش از آنکه مهارت خوب شنیدن را یاد بگیرند، سخن میگویند و دیگری را تحلیل میکنند و لذا گرفتار پیش داوریهای ذهنی هستند.
اگر در فضای اجتماعی به جای جدال برای تحمیل و تسلط یک اندیشه به دیگران، بتوان خود را از «تنها اندیشیدن» رها نمود و به مدد «گفتوگو» همه صداها را شنید و همه انسانها را درک کرد، دیگر نیازی به تهدید و دشمنی در جامعه نخواهد بود. در گفتوگو، ابتدا تفاهم مشترک از مسائل مورد نظر فراهم میآید و سپس در روند «باهم اندیشیدن»، زمینه پیشنهاد برای یافتن و ارائه راهحل ایجاد میگردد. «با گفتوگو، زبان مشترک پیدا میشود و با زبان مشترک، فکر مشترک شکل میگیرد و با فکر مشترک رویکرد مشترک در قبال مسائل پدید میآید. از این رو حاصل گفتوگو در نهایت همدلی و همزبانی است.» (خانیکی،1387: 9) اما انگیزههای خودمحورانه در ما بزرگسالان چنین ریشه کردهاست که به آسانی نمیتوان وارد گفتوگو به معنای حقیقی آن شد. افزون بر این، ما گرفتار عادتهاي گفتاري نادرستي در گفتوگوهايمان هستيم مانند «هرگونه بيان يا سؤال به نيت ابراز وجود به جای حقيقتجويي»، «سخنان طولاني، مکرر، پراکنده و گاهي بدون هدف به جاي سخنان متمرکز و موجز»، «درد و دلهاي شخصي بهجاي پرداختن به مسائل عمومي» و همچنین عادتهاي شنيداري نادرستی چون «شنيدن صداي الفاظ به جاي گوش دادن به معاني واژهها»، «انديشيدن به موضع خود پیش از گوش کردن به حرف ديگران»، «برداشت از حرف ديگران بدون شناسايي پيشفرضهاي خود و آنها» و به اين ترتيب، گفتوگوها اساساً منجر به تفاهم نميشوند، مفيد نبوده، به پيش نميروند و موجب کسالت روح ميشوند. (شهرتاش،1390)
شاید عده زیادی تصور کنند که گفتوگو مهارت خاصی نمیطلبد اما در حقیقت چنین نیست. گفتوگو مهارتهای ویژهای نیاز دارد و قواعد و اصول خاصی را بر مشارکتکنندگان تحمیل میکند که با گپ و صحبت معمولی متفاوت است. حداقل شرط برای برقراری یک گفتوگوی اصیل و واقعی، حفظ احترام «دیگری» است. براي گفتوگو بايد کانالهاي ورود و خروج دادهها به مغز و قلب کاملاً باز باشند؛ لذا لازم است ابتدا خوب گوش دادن، احترام گذاشتن به خود و ديگران از طريق سکوت و تمرکز روي موضوع و برهم نزدن تمرکز ديگران به هر نحو، رعايت ايجاز، شفاف گفتن و شفاف شنيدن، منطقي بودن، رسا صحبت کردن، در ارتباط با موضوع و بدون حاشيهروي و تکرار سخن گفتن را در خود پرورش دهيم.
شایان ذکر است که توانایی افراد برای انجام یک گفتوگو و به عبارتی مهارتهای گفتوگویی، اکتسابی است و بیش از همه میبایست در نظام آموزشی ایجاد گردد؛ شالوده این مهارتها باید از همان سالهای اولیه زندگی پیریزی شود، زیرا فراخاندیشی در همان سالهایی آغاز میشود که شخصیت و هویت کودک، به عنوان یک شخص متفکر در حال شکلگیری است. در طول دورهای که کودکان، بزرگتر و بزرگسال میشوند، تمایل روزافزونی به جزماندیشی و داشتن ذهن بسته در آنها وجود دارد. وقتی که ذهن بسته باشد، اعتقادات و باورها خودمحوراند و به عبارتی، آنچه که «من» باور دارم بسیار اساسیتر است از آنچه که من «باور دارم». افراد متعصب فاقد توانایی لازم برای ورود به گفتوگوی آزاد و مستدل هستند. نباید اجازه داد که چنین اتفاقی بیفتد. میتوان به کودکان آموزش داد تا ارزش و منزلت ظرفیت فکری خود را بدانند. همینطور، اصول استدلال کردن، نحوه استفاده از دلیل به عنوان ابزاری برای یادگیری، نحوه یادگیری از دیگران، چگونگی ایفای نقش در فعالیتهای گروهی و تحقیقاتی را میتوان به کودکان آموزش داد. برای رسیدن به چنین هدفهایی باید به آنها فرصت داد تا خودشان افکار و اندیشههای خود را کشف کنند، ایدههایشان را در قالب واژهها بیان کنند و نظریات خویش را ارائه دهند. آنان نیاز دارند که خود را به عنوان افرادی توانا، متفکر و با احساس کشف کنند. (فیشر 1386، 9-11)
از آنجا که دوره پیشدبستان و دبستان میتواند بهترین زمان برای پرورش و آماده کردن فکر و ذهن انسانهای یک جامعه باشد، آموزش در این سنین از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ چراکه میتواند خمیرمایه شخصیتی آنها را به تدریج و به نرمی از عواطف و احساسات به سوی قالببندیِ عقلمدار هدایت کند. کودکان امروز در شکلگیری جامعه فردا نقش کلیدی را ایفا میکنند و میتوانند هنجارها و ناهنجاریهای اخلاقی و رفتاری را از نهادهای کوچکتری چون خانواده و مدرسه به بستر جامعه منتقل کنند و در آینده، اینگونه رفتارها را در نهاد خانواده خود بازتولید نمایند. کودکان بزرگترین سرمایه هر کشور به حساب میآیند و درحقیقت ثروت یک ملت و نیز کیفیت زندگی جوامع در چند دهه آینده به میزان سرمایهگذاری و نوع تربیت فرزندان آن جامعه بستگی دارد.
بر این اساس، آموزش مهارتهای گفتوگویی از سنین پایین، از عناصر بنیادین برنامه درسی فلسفهبرايکودکان است. حلقه کندوکاو کلاس فلسفهبرای کودکان، ساختاري میان فردي دارد که در آن، آموزش تفکر در قالب گفتوگوي جمعی به وقوع میپیوندد، تفکر فردي و جمعی به هم میآمیزد و کودکان حقیقت را به یاري یکدیگرجست وجو میکنند. گفتوگو پدیدهاي است میان فردي، که در آن فاعل شناسا محوریت خود را به ارتباط میان فردي میدهد. ساختار هستی شناسانه ارتباط گفت وگویی به نحوي است که میتوان آن را عاملی مؤثر در تربیت کودکانی متفکر و اندیشمند به شمار آورد. (پازوکی و احدی،1390: 4)
با اینکه ضرورت و اهمیت گفتوگو در مواجهات انسانی، مراودات میان فردی و نقش آن در حل چالشهای جهانی برکسی پوشیده نیست اما آنچه در اکثر پژوهشها مغفول مانده آن است که چگونه میتوان به گفتوگوی آرمانی دست یافت و آن را در جامعه بسط و توسعه داد؟ برای نیل به گفتوگو لازم است چه مهارتها و ویژگیهایی در فرد تقویت شود؟، چه نوع گفتوگویی منجر به حصول فهم جمعی و تفاهم میشود؟، این گفتوگو بایستی چه ویژگیها و ابعادی داشته باشد؟ و …
از آنجاست که در این پژوهش قصد دارم ساختار گفتوگو در حلقه کندوکاو کلاس فلسفهبرایکودکان را بررسی کنم تا از خلال آن، مهارتهای لازم برای شکلگیری گفتوگوی کندوکاوی را شناسایی کرده و کارکرد و پیامد آن را با توجه به نظر متخصصان تفسیر نمایم.
1-2 ضرورت و اهمیت موضوع پژوهش
1-2-1 ضرورت نظری
گفتوگو به مثابه کنش مهم ارتباطی، از جمله موضوعاتی است که در رشته علوم ارتباطات کمتر مورد توجه قرارگرفته است و غالب پژوهشهای انجام شده، در حوزه ارتباطات جمعی بوده است. در این میان، انجام پژوهشی در حیطه ارتباطات انسانی و میانفردی، با نگاه موردی و خُردِ روش کیفی که به دنبال فهم و توصیف واقعیت ناب باشد، در حوزه تحقیقات علوم ارتباطات مهجور است. لذا امید میرود که پرداختن به این موضوعات، آن هم با نگاهی کیفی، بتواند افقهای روشنی را پیشِ روی پژوهشهای ارتباطی قرار دهد و راهگشای آنان دراین عرصه باشد.
همچنین، این پژوهش با بررسی آموزشهای گفتوگو محور، میتواند به غنای تحقیقات مرتبط با آموزش سواد رسانهای بیفزاید؛ چراکه با توجه به پژوهشهای پیشین، آموزش تفکر انتقادیِ مبتنی بر گفتوگو، میتواند تسریعکننده سواد رسانهای افراد باشد.
افزون بر موارد ذکر شده، پژوهش حاضر با مدنظر قراردادن کودکان و مسئله تعلیم و تربیت آنان، رویکردی میان رشتهای دارد و از آنجا که مطالعات و ادبیات میانرشتهای در پی نوعی انباشت و همآوایی است، سبب اعتلای کیفی علوم انسانی و اجتماعی خواهد شد.
1-2-2 ضرورت عملی
جامعه متکثر و متنوع کنونی با خردهفرهنگها و گرایشهای فکری مختلف، بیش از هر زمان دیگری، به گفتوگو نیاز دارد چراکه به صورت اجزاء تکهتکهای درآمده و شکاف عمیقی میان افراد، در حوزههای مختلف اجتماعی، سیاسی، مذهبی، علمی، هنری و… به چشم میخورد. آموزش گفتوگو از جمله سازوکارهایی است که به مساعد شدن زمینه پذیرش همگانی آن کمک میکند.
از سویی، پايههاي تفكر عميق و قوي را بايستي از كودكي بنا نهاد. كودكي كه بياموزد چگونه بيانديشد، برای نظرات خود دليل بياورد، ایدههای دیگران را بشنود و به آنها احترام بگذارد، و… در بزرگسالي، زمانی که در عرصه اجتماع، بار مسئوليتي را تقبل ميكند، میتواند انسانی عميق، متفكر، خردمند و منطقي بوده و قضاوتهايی صحيح و دقيق داشته باشد. همچنین، بسیار مهم است كه كودكان نظرات دیگر، از جمله نظرات دوستان و اطرافیان خویش را بشنوند كه این امر شامل دیدگاههای مذهبی، اخلاقی و سیاسی نیز میشود و هیچ زمینهای برای این نوع درك، بهتر از گفتوگوی توأم با احترام وجود ندارد. در واقع، درك تفاوتهای عمیق، بخشی از وظیفه مدارس دنیای امرو
