
توانايي بکارگيري متغيرهاي دو ارزشي (باينري) برخوردارند.
تکنيکهاي پيشبيني ورشکستگي بر اساس ماهيت خود در سه دسته تکنيکهاي آماري (کلاسيک)، تکنيکهاي هوش مصنوعي و مدلهاي تئوريک طبقهبندي شدهاند.
2-2-2-1- تکنيکهاي آماري براي پيشبيني ورشکستگي5
تکنيکهاي آماري از ابتداييترين و رايجترين تکنيکها جهت مدلبندي پيشبيني ورشکستگي به شمار ميروند. در اين مدلها از روشهاي مدلبندي استاندارد کلاسيک استفاده شده است و بر نشانههاي ناتواني تجاري تمرکز دارند. متغيرهاي مورد استفاده در ساخت اين مدلها عموماً اطلاعات مندرج در صورتهاي مالي است. مدلهاي آماري خود به دو گروه تقسيم ميشوند؛ مدلهاي آماري تک متغيره و مدلهاي آماري چند متغيره است، که در ميان آنها مدلهاي چند متغيره از فراواني بيشتري برخور دارند. تحليل تشخيصي، احتمال خطي، لوجيت، پروبيت، مجموع تجمعي و فرايندهاي تعديل ناقص تشکيل دهنده تکنيکهاي آماري چند متغيره هستد.
2-2-2-2- تکنيکهاي هوش مصنوعي براي پيشبيني ورشکستگي (AIT)6
تکنيکهاي هوش مصنوعي وظايفي مشابه با دانش، هوش و منطق انسان انجام ميدهند. در حقيقت هوش مصنوعي (AI) سيستمي است که ياد ميگيرد و عملکرد حل مسئله خود را با توجه به تجربيات گذشته بهبود ميبخشد. مدلهاي AI نتيجه پيشرفتهاي تکنولوژي و توسعه اطلاعاتي بوده و به شدت متکي بر تکنولوژي کامپيوتري ميباشند.
استفاده از هوش مصنوعي در زمينه مالي و بخصوص پيشبيني ورشکستگي داراي سابقه زيادي نيست اما به دليل کارايي بالا و همچنين فارغ بودن از مفروضات محدود کنندهي موجود در روشهاي آماري، اين مدلها با استقبال زيادي از سوي پژوهشگران مواجه شدهاند.
در زمينه ورشکستگي اين مدلها اساساً بر نشانههاي ناتواني تجاري تمرکز دارند، عموماً چند متغيره بوده و متغيرهاي مورد استفاده در آنها از اطلاعات موجود در حسابهاي شرکت استخراج ميشوند. تکنيکهاي هوشمند از شبکههاي عصبي، الگوريتم ژنتيک، الگوريتمهاي بازگشتي، مجموعههاي سخت، ماشين بردار تکيهگاه، استدلال مبتني بر موضوع و منطق فازي تشکيل شدهاند.
2-2-2-3- مدلهاي تئوريک براي پيشبيني ورشکستگي 7
بر خلاف مدلهاي آماري و AI که بر نشانههاي ناتواني تجاري تمرکز دارند، مدلهاي تئوريک، به دنبال تعيين “دلايل کيفي” ناتواني تجارياند. اصولاً اين مدلها از اطلاعاتي استخراج ميشوند که بتوانند مباحث تئوريک مطروحه در زمينه ناتواني تجاري شرکت را پاسخ دهند. مدلهاي تئوريک از نظر ماهيت چند متغيره بوده وعموماً از تکنيکي آماري براي پشتيباني کمي از مباحث تئوريک استفاده ميکنند.
با تامل در مدلهاي پيشبيني ورشکستگي ميتوان دريافت که تمامي آنها به نوعي ميراث تکنيکهاي آمارياند؛ براي مثال مدلهاي AI عموماً از هر دوي تکنيکهاي آماري يک متغيره و چند متغيره استفاده ميکنند و ميتوان آنها را به عنوان فرزندان مکانيزه شده تکنيکهاي آماري در نظر گرفت. به طور مشابه مدلهاي تئوريک، اغلب با به کارگيري يک تکنيک آماري مناسب ايجاد شدهاند و مستقيماً از اصول تئوريک نشات نگرفتهاند.
2-3- تجدید ارائه صورتهای مالی
يكي از معيارهايي كه اخيرا توجه فراواني را به عنوان معيار كيفيت گزارشگری مالی به خود جلب كردهاست، تجديد ارائه صورتهاي مالي است. با اين استدلال كه تحريفهاي موجود در صورتهاي مالي كه در نهايت منجر به تجديد ارائه صورتهاي مالي نشدهاند، نشان دهنده كيفيت كيفيت گزارشگری مالی است كه توسط سیستم حسابداری ارائه گرديدهاست. طرفداران استفاده از تجديد ارائه صورتهاي مالي به عنوان معياري از كيفيت پايين گزارشگری مالی به چندين دليل از اين معيار در مقايسه با ساير معيارهاي كيفيت گزارشگری مالی، از جمله اقلام تعهدي اختياري، حمايت كردهاند:
وجود تجديد ارائه صورتهاي مالي شواهدي قوي مبني بر كيفيت پايين گزارشگری مالی است (پالرموس و همكاران8، 2004). هدف از گزارشگری مالی آن است كه اطلاعاتی جهت تصمیم گیری استفاده کنندگان از صورت های مالی فراهم كند (انجمن حسابداران رسمي ايالات متحده (AICPA)، 2001) و تجديد ارائه صورتهاي مالي به صورت كلي نشان ميدهد كه صورتهاي مالي كه در دوره پيش ارائه شدهاند عاري از تحريفهاي با اهميت نيستند.
دوم، معيارهايي نظير اقلام تعهدي اختياري به دليل وجود محدوديتهاي ذاتي نميتوانند نشان دهنده و منعكس كننده گزارشگری مالی باشند. ديفاند و همكاران (2002) بيان ميكنند كه اقلام تعهدي اختياري نشان دهنده مواردي غير عادي و سوء دار در اقلام تعهدي گزارش شده توسط شركتها هستند و تنها ميتوانند نشان دهنده تاثير غير مستقيم بر فرايند گرازشگري مالي باشند. همانگونه كه مكنيكولاس9 (2002) تاكيد ميكند بين برداشت ما از رفتار اقلام تعهدي و رويههاي تجربي فاصله وجود دارد. حال آنكه در خصوص تجديد ارائه فارغ از قضاوتهاو برداشتهاي متفاوت به شكل واضح و مشخصي، كيفيت ضعيف گزارشگري مالي را منعكس ميكند و با توجه به شرايط لازم براي تجديد ارائه صورتهاي مالي، بدون شك نقش كيفيت ضعيف صورتهاي اوليه را منعكس مينمايد. اگر چه پژوهشهاي اخير دانش موجود در خصوص اقلام تعهدي و تخمين اقلام تعهدي اختياري به عنوان معياري از كيفيت سود را ارتقاء داده است (براي مثال، هريبار و كولينز10 2002؛ كوتاري و همكاران11 2005؛ هريبار و نيكولز12 2007)، تجديد ارائه صورتهاي ماي معياري مستقيم و بي واسطه براي كيفيت گزارشگری مالی فراهم ميآورد و در تحقيقات متعددي به عنوان كيفيت گزارشگری مالی مورد استفاده قرار گرفتهاست (براي مثال، كيني و همكاران، 2004؛ فرانسيس و ميچاس13 2013؛ فرانسيس و همكاران14 2014).
سر انجام، به نظر ميرسد افزايش روز افزون و گسترده تجديد ارائه صورتهاي مالي يكي از مهمترين عاملهاي محرك نگرانيهاي به وجود آمده در خصوص كيفيت گزارشگري مالي است. فراواني تجديد ارائه صورتهاي مالي در محيط اقتصادي ايران استفاده از تجديد ارائه را به عنوان معياري از كيفيت گزارشگری مالی داراي اهميتي دو چندان مينمايد. تحقيقات انجام شده در ايران نشان ميدهد كه تعداد بسيار زيادي از صورتهاي مالي در قالب ارقام مقايسهاي تجديد ارائه ميشوند (فرج زاده و همكاران، 1393).
2-3-1 طبقهبندی تجدید ارائه
علي رقم آن كه در ادبيات تحقيق بر تجديد ارائه صورتهاي مالي به عنوان نشانه ضعيف كيفيت گزارشگري مالي تاكيد شدهاست با اين وجود، تمامي تجديد ارائههاي صورتهاي مالي را نميتوان به عنوان كيفيت ضعيف گزارشگري مالي در نظر گرفت. در ادبيات تحقيق همواره از تجديد ارائه به عنوان يکي از بارزترين نشانههاي پايين بودن کيفيت گزارشگري مالي ياد شدهاست (هنس و همكاران15، 2012). برخلاف اين نگرش متداول، تمامي تجديد ارائهها لزوماً به معناي کيفيت نامطلوب گزارشگری مالی نيست. زيرا تجديد ارائه ميتواند ناشي از انگيزههاي غير فرصتطلبانه مديريت باشد. بر اساس مباني نظري، تنها هنگامي تجديد ارائه ميتواند نشاندهنده کيفيت پايين گزارشگری مالی باشد که ناشي از انگيزههاي فرصتطلبانه مديريت باشد.
در ادبيات تحقيق در خصوص انگيزههاي مديريت در انتخاب روشهاي اختياري توسط مديريت دو ديدگاه متفاوت وجود دارد. نخستين ديدگاه بيان ميدارد، که مديريت در جهت پنهان نمودن عملکرد اقتصادي واقعي شرکت و به منظور افزايش رفاه مديران (به ويژه در جهت دستيابي به پيشبينيهايي که ارزيابي عملکرد مديريت بر مبناي آنها قرار دارد) اقدام به انتخاب از ميان روشهاي اختياري حسابداري مينمايد. اين ديدگاه به بعد فرصتطلبانه انتخاب روشهاي اختياري مديران ميپردازد. از آنجا که اهداف مديريت در فرايند حسابداري فرصتطلبانه خود خواهانه است، باعث ايجاد اطلاعات نادرست در گزارشهاي اوليه ميشود. در اين حالت، تصحيح اطلاعات نادرست اوليه، در قالب صورتهاي مالي تجديد ارائه شده صورت خواهد گرفت. از آنجا که اين انتخابهاي اختياري تاثيرات معکوسي بر نتايج عملکرد دوره مالي بعدي خواهد گذاشت، مديران داراي اين انگيزه هستند که در دوره مالي بعد ارقام مربوط به سال مالي گذشته را تجديد ارائه نمايند.
ديدگاه بعدي درباره انتخاب روشهاي اختياري حسابداري دلايل غير فرصتطلبانه ميباشد. به دليل عدم امکان روشي براي شناسايي مستقيم دلايل اصلي براي انتخاب روشهاي حسابداري شرکتها که مربوط به بعد غير فرصتطلبانه است، سه توجيه متضاد براي انتخاب روشهاي حسابداري مربوط به اين ديدگاه ارائه شده است:
فرضيه اطلاعاتي: هنگامي که انتخاب روشهاي اختياري به منظور انتشار اطلاعات خصوصي مدير انجام ميشود، اين نظر به عنوان بعد اطلاعاتي انتخاب روشهاي اختياري حسابداري در نظر گرفته ميشود. بر اساس اين فرضيه مديران از انعطافپذيري در اصول پذيرفتهشده حسابداري براي بهبود مربوط بودن و قابليت اتکا اطلاعات حسابداري گزارششده در راستاي افزايش سودمندي در پيشبيني و ارائه صادقانه بهره ميبرند. در اين صورت انتظار بر اين است كه تجديدارائه داراي کيفيت نامطلوب سود نباشد.
فرضيه نمايندگي: توضيح نمايندگي مربوط به روشهاي حسابداري اغلب به دو بخش تقسيم ميگردد. فرضيه نمايندگي فرصتطلبانه (گذشتهنگر) و فرضيه نمايندگي کارا (آيندهنگر). فرضيه نمايندگي مربوط به دستکاري سود فرصتطلبانه شامل فرضيه پاداش و فرضيه بدهي است. بعد نمايندگي کارا در انتخاب روشهاي حسابداري به اين معناست که مديريت براي به حداقل رساندن هزينههاي نمايندگي بين طرفهاي مختلف قرارداد و در نتيجه بالا بردن ارزش شرکت اقدام به انتخاب روشهاي حسابداري مينمايد.
فرضيه اشتباهات يا کاربرد نادرست اصول پذيرفتهشده حسابداري: بخشي از تجديد ارائههاي مربوط به نمونه غير فرصتطلبانه به عنوان “اشتباه در بهکارگيري اصول پذيرفتهشده”ميباشد. در اين صورت اين باعث ايجاد خدشه در اقلام تعهدي ميگردد (فرضيه خدشه). بر اساس اين فرضيه پيشبيني بر اين است که تجديدارائه داراي کيفيت نامطلوب سودباشد (بادرتچر و همکاران، 2012).
با توجه به موارد بيانشده، نميتوان پيشبيني يکنواختي در خصوص کيفيت گزارشگری مالی و تجديد ارائه شده داشت. درصورتي که انگيزههاي انتخاب روشهاي اختياري حسابداري مطابق با فرضيه اطلاعاتي و يا فرضيه نمايندگي کارا باشد، ميتوان انتظار داشت که صورتهاي مالي اوليه در مقايسه با اطلاعات تجديد ارائه شده داراي کيفيت بالاتري باشد. در اين حالت تجديد ارائه نشان از کيفيت بالاي اطلاعات در دوره قبلي دارد. در صورت برقرار بودن پيشبيني فرضيه نمايندگي فرصت طلبانه و يا فرضيه اشتباهات، تجديد ارائه منعکس کننده کيفيت ضعيف اطلاعات در دوره مالي پيشين است.
2-3-2 عوامل و انگیزههای منجر به تجدید ارائه
مطالعات در زمينه تجديد ارائه صورتهاي مالي را مي توان در سه گروه طبقهبندي كرد :1) تحقيقات مربوط به پيامدهاي منفي تجديدارائه صورتهاي مالي 2) تحقيقات مربوط به عوامل و انگيزه هاي تجديدارائه صورتهاي مالي 3) تحقيقات براي تشخيص و پيش بيني تجديد ارائه صورتهاي مالي.
2-3-2-1 سوداوري
فشار براي حفظ يا افزايش سطح رشد شركت و تمايل به جذب تأمين مالي برون سازماني با هزينه كم از جمله عواملي است كه انگيزه بيش نمايي سود را افز ايش ميدهد .تلاش براي حفظ سطح رشد سوداوري مورد انتظار بازار به عنوان يكي از عوامل انگيزاننده مديريت سود و گزارشگري متقلبانه معرفي شده است. بازده داراييها يكي از معيارهاي سنجش سوداوري شركت است كه توان شركت را براي استفاده از داراييها به منظور ايجاد سود نشان ميدهد. كاهش اين نسبت مي تواند انگيزه مديريت سود باشد ؛ زيرا نشان دهنده ناتواني مديريت در استفاده از داراييها به منظور ايجاد سود است.
چنين وضعيتي ميتواند با تأثير منفي بر ذهنيت سهامداران، موقعيت كاري مديريت شركت و پاداش مورد انتظار وي را تهديد كند و از سوي ديگر، توان شركت در جذب سرمايه و اعتبار مالي كاهش دهد.
به نظر مي رسد شركتها يي كه از توان رقابت ي كمتر ي برخوردارند، با دستكاري اطلاعات مالي تلاش مي كنند خود را از آنچه هستند، موفقتر نشان دهند . نياز به براوردن انتظارات بازار
