
شده است، چندان متفاوت است، كه گزاف نيست اگر بگوييم بحث از پديدهي واحدي در ميان نيست و همچنين اكو از كتاب «نماد هماهنگي خصوصي» نوشته ريموند فرت نقل ميكند كه سرانجام نميتوان تعريفي دقيق از نماد ارايه كرد» (احمدي، 1378 :6).
شوالیه در تعریفی جامع از نماد میگوید: «نماد زنده نيست. مگر سرشار از معني باشد. اما وقتي معاني روشن باشد به عبارت ديگر، اگر بتوان براي آن بيان پيدا كرد، بياني كه به بهترين وجه چيزهاي پنهاني و غير مترقب يا پيش حس شده را دستهبندي و بيان كرد، آنگاه نماد مرده است و ديگر ارزشي جز يك ارزش تاريخي ندارد، اما نماد براي زنده بودن نبايد فقط از وراي ادراك عقلي و جاذبههاي زيبا شناختي بگذرد، بلكه بايد زندگي خاصي را دوباره زنده كند: تنها نمادي زنده است كه براي بيننده بيان متعالي آن چيزي باشد كه از پيش حس شده اما هنوز شناخته نشده است. بدين ترتيب نماد ناخودآگاه را به اشتراك مساعي فرا ميخواند، نماد زندگي را در برميگيرد و رشد آن را تقويت ميكند. نماد، واقعيت، هدف، علامت روابط فوق عقلاني و تخيلي را ميان سطوح هستي و ميان جهانهاي كيهاني، بشري و الهي برقرار ميكند، سخن هوگوفون هوفمانستهال به ياد ميآيد، كه نماد آنچه نزديك است دور ميكند، آنچه دور است نزديك، به شيوههايي كه حواس بتواند، هر يك از دو را درك كند» (شواليه، 1378 : 37 – 38).
در کشورهای دیگر نیز نظریاتی در مورد نماد بیان شده است زیرا در ادبیات کشورهای دیگر نیز از نماد بسیار در استفاده شده است. «نماد در هنر سطوح مختلف و بر طبق اعتقادات و رسوم اجتماعی که الهام بخش هنرمند است عمل میکند. در میان چینیان نمادها ممکن است گاهی مبیّن بیش ازیک تعاریف دلپذیر نباشد. یک ظرف یا بشقاب نقاشی شده که از سوی میهمانی به عنوان هدیه به میزبانش تقدیم میشود، بر اثر انتخاب تصاویر تزیینی آن ممکن است برای دریافت دارندهی آن، عمری طولانی، فرزندان بسیار، یا حتی موفقیت در امتحانات دولتی آرزو کند» (هال، 1390: 15 پیشگفتار).
2-4-1 تعریف اصطلاحی نماد
نماد در حوزههای گوناگون دانش بشری نقش بنیادی دارد، و تمامی زمینههای علوم باطنی و معنوی را دربرمیگیرد. نماد زادگاه هنر است و با عینیترین و ملموسترین گفتار انسانی یعنی شعر، ارتباطی گسترده دارد.
«اصطلاح «نماد» به عنوان یک اسم عام، مفهوم بسیار وسیعی دارد، آنچنان که میتوان از آن برای توصیف هر شیوهی بیانی که به جای اشارهی مستقیم به موضوعی، آن را غیر مستقیم و به واسطهی موضوعی دیگر بیان میکند، استفاده کرد؛ این اصطلاح در حوزهی وسیعی از معرفتشناسی و دانش بشری به کار میرود و در قلمرو ادبیات و شعر از پیشینهای طولانی و پرفراز و نشیب برخوردار است» (صرفی، 1382: 159).
اریک فروم معتقد است که همهی انسانها نمادین مشترکی دارند که جلوهها و اثرهای آن را میتوان در رویاها، اساطیر و زندگی متعارف و روزمرهی آنها دید. به اعتقاد او، «زبان نمادین، زبانی است که تجربیات و احساسات درونی انسان را مانند تجربیات حسی توصیف میکند؛ درست مثل اینکه انسان به انجام دادن کاری مشغول بوده یا واقعهای در دنیای مادی برایش اتفاق افتاده باشد. در زبان نمادین، دنیای برون، مظهری از درون یا روح و ذهن ما است» (فروم، 1377: 15).
دربارهی تعریف نماد باید نوشت، به دلیل قلمرو وسیع استفاده از نماد و نامحدود بودن و پویایی آن و چند معناییاش تعاریف گوناگون از نماد ارائه شده است.
«اصل کلمهی یونانی symbol است، به معنی نیمی از چیزی که به دو قسمت شده. پس مفاهیمی که از یک نماد به ذهن منتقل میشود نیز بخشی از مفهوم اصلی را نشان میدهد. مثلاً گل سرخ علاوه بر زیبایی میتواند بر مفاهیم دیگری از قبیل: عشق، طراوت، جوانی و عمر کوتاه و …. نماد قرار گیرد» (میرصادقی، 1376: 281).
«نماد دارای جنبهی ناخودآگاه وسیعی است، که هرگز به طور کامل توضیح داده نشده است و کسی هم امید به تعریف یا توضیح آن ندارد، و ذهن آدمی در کندو کاو نماد تصوراتی میرسد، که خارج از محدودهی استدلال معمولی است» (افشار، 1379: 59).
با وجود این سعی خواهیم کرد در حد وسع خویش تعاریفی که صاحب نظران از نماد ارایه کردهاند، بدون رد یا قبول آنها، در این بحث بیاوریم.
«رمز کلمهای است عربی، که در زبان فارسی نیز به کار میرود. این کلمه در اصل مصدر مجرد از باب «نَصَرَ یَنصُر» و «ضَرَبَ یَضرب» است. معنی آن، به لب یا به چشم یا به ابرو یا به دهان و یا به دست یا به زبان اشاره کردن است. این کلمه هم مانند زبان عربی، در زبان فارسی نیز به معنیهای گوناگون به کار رفته است، از جمله: اشاره، راز، سر، ایما، دقیقه، نکته، معما، نشانه، علامت، اشارت کردن پنهانی، نشانهی مخصوصی که از آن مطلب درک شود، چیری نهفته که میان دو یا چند کس که دیگری بر آن آگاه نباشد و بیان مقصود با نشانهها و علایم و قرارداد معهود است» (پورنامداریان، 1389: 1).
در فرهنگ واژگان ادبی، کلمهی نماد همراه با رمز و مظهر به عنوان معادل سمبل (symbol) ذکر شده است. در تفکر غربی، نمادپردازی با نظریات شارل بودلر در فرانسه مطرح شد، و در روانشناسی با نظریات فروید و یونگ قوت گرفت و بعد از مدتی، به نام مکتب سمبولیسم پایهگذاری شد.
«رمز چیزی است از جهان شناخته شده و قابل دریافت و تجربه، از طریق حواس که به چیزی از جهان ناشناخته و غیرمحسوس، یا به مفهومی جز به مفهوم مستقیم و متعارف خود، اشاره میکند، به شرط اینکه این اشاره مبهمی برقرار داد نباشد، آن مفهوم نیز یگانه مفهوم قطعی و مسلّم آن تلقی نگردد» (همان: 23).
یونگ معتقد است که: «نماد بهترین تصویر ممکن برای تجسّم، چیز نسبتاً ناشناختهای است که نمیتواند آن را به شیوهای روشنتر نشان داد» (یونگ، 1377: 16).
«نماد موجب تکامل روحی انسان و پیشبرد او به سوی معنویت شده؛ درکی زیباشناسانه به او میبخشد تا رد پهنهی هستی، رابطهی خود با جهان و عوالم برتر را دریابد و راه رهایی از جنبههای وجودی را در پرتو شناخت خود و دنیای اطرافش پیدا کند و به ماوراء حقیقت دست یابد» (زمردی، 1378: 15).
یونگ اعتقاد دارد نماد بهترین تصویر ممکن برای تجسم چیزی نسبتاً ناشناخته است که نمیتوان آن را به شیوه روشنتر نشان داد و در تعریف نماد میگوید: «آنچه ما نماد مینامیم، یک اصطلاح است، یک نام یا نمایه، که افزون بر معنای قراردادی و آشکار و روزمره، خود دارای معانی متناقض نیز باشد. نماد شامل چیزی گنگ و ناشناخته یا پنهانی از ماست» (یونگ، 1377: 16). از تعاریفی که نقل شد، معلوم میشود که هر رمز اعم از عرفانی و جز آن رشته اتصالی است که آدمی را به منبع قدرتی برتر از مرتبه هستی وی میپیوندد، و رمز نوعی دریافت فهم و درک حقیقت است و میتوانیم آن را اینگونه تعریف کنیم: نماد چیزی است که عموماً شیء کم و بیش عینی، که جایگزین چیزی دیگر شده است، که آن چیز معنای گسترده و فراتز از چیز عینی دارد، بدون آنکه آن دو چیز قراردادی باشد.
2-4-2 کارکرد نمادهای ادبی
نمادها، در آثار ادبی نقشهای مهمی بازی میکنند، به طوریکه دکتر فتوحی میگوید: «1- نمایش کل به وسیلهی جزء: در تفکر نمادگرا، هر شیء نمایندهی یک جهان و یک شکل آرمانی و آئینهای برای دین کل مطلق است. شاعر عارف نمادگرا از جزء به سوی کل حرکت میکند. در اندیشهی مولانا «جزءها را رویها سوی کل است». عارف در جزء کل مطلق را میبیند. آینه برای شاعر نماد کل هستی است (آینه= جز و جهان = کل). 2- گذرگاه ورود به عالم باطن: تصویر نمادین دریچهی ورود به دنیای باطن و عالم ورای عقل است. نماد، حرکت دهنده است و مخاطب را به دنیای بیرون از پنج حس وجهان فراسوی تن میبرد، از اینروی چونان معبری برای ورود به آن عالم است. مثلاً از نظر مولانا زبان نمادین «نردبان» آسمان است: «نردبان آسمان است این کلام / هر که از اینروی آید به بام» (مثنوی / دفتر سوم) و از تعابیر کف، در، نردبان و روزن، مفهوم گذرا را افاده میکند. 3- سرچشمهی آگاهی: نماد در خودش تأویل میشود و به کلیّت متن وحدت میبخشد، نه مانند تصویر کلاسیک معنی را تزئین میکند و نه مثل تصویر رمانتیک ظرف احساس است، بلکه از اندیشه و احساس جدائی ناپذیر است و پیوسته از آن معرفت و آگاهی میجوشد. مثلاً در منطقالطیر، ایدهی اتحاد و فنا در کل بدون تصویر سیمرغ قابل تصور نیست» (فتوحی، 1385: 181). «4- القاکنندهی احساس: تصویر کلاسیم توصیفگر احساس است و تصویر رمانتیک انتقال دهندهی احساس در قالب شیء و با واسطه با آن، اما تصویر نمادین احساس را در درون مخاطب بیرون میکشد، نمادها احساس گنگی و گمشدگی در ما برمیانگیزد و این در حقیقت یک نوع القای احساس است» (همان: 182). «5- نظامدهندهی افکار و احساسات: نماد نقطهایست برای تمرکز لذا تمام تصورات پراکنده و گوناگون و متناقض پیرامون آن جمع میشود. در واقع تصویر نمادین محملی است برای تمرکز و استقرار فکر و احساس بر روی آن دریافتها و تصورات. نماد از طریق تثبیت ایدهها حرکتی جاودانه را در تاریخ فرهنگ آغاز میکند و آن معانی و ایدهها را استمرار میبخشد» (همان: 178).
2-4-3 نمادگرایی در ادب فارسی
نماد، اصطلاحی مشترک بین علوم مختلف است ولی نمود اصلی آن در ادبیات میباشد، عنصری است. «در ادبیات فارسی مکتبی با خصوصیات مکتب نمادگرایی و شاعرانی با چنین شیوهی کار در دورهای مشخص وجود ندارد. ولی میتوان بعضی از خصوصیات آن را در اشعار بیشتر شاعران متصوفه یافت که بیتهای آغازین مثنوی مولوی از بهترین نمونههای آن است. علاوه بر آن در شعر فارسی معاصر نوعی از شعر اجتماعی نمادگرا که تفاوت کلی با نمادگرائی فرانسوی دارد رایج شده است که پیشاهنگ و مبدع آن نیما یوشیج است. این نوع شعر به خصوص از سال 1332 به بعد تحت تأثیر محیط سیاسی ایران رواج بیشتری یافت و بسیاری از شاعران معاصر آن را تجربه کردهاند. شعر تمثیلی و نمادین زمستان اثر مهدی اخوان ثالث، نمونهای درخشانی از این نوع است» (میرصادقی، 1376: 285).
امروزه سمبلیسم به عنوان یک مکتب ادبی مطرح شده در ادبیات جلوه نموده است ولی نمادگرایی از روزگار کهن توسط شاعران ایرانی مورد استفاده قرار میگرفت. «ابتدای زمینهسازی و شکلگیری نماد در شعر، از سبک خراسانی آغاز شد. اگرچه زبان طبیعی، ساده و روان و نیز عدم تعقید و ابهام در سبک خراسانی، استفاده از بدیع و بیان را طبیعی و متعدل میساخت؛ اما مقولههایی مانند کنایه رمزی را میتوان پیریزی بحث ابهاو و به تبع آن، نماد دانست» (رسولیان آرانی، 1392: 165).
2-4-4 سمبولیسم اجتماعی و بنیانگذار آن در ایران
سمبولیسم مکتبی است که در ادبیات دارای جلوههایی شاخص چون نمادهایی در شاهنامه و اشعار نیما میشود. «سمبوليسم در مفهوم عام آن، باور به اين است كه ميتوان پندارها و عواطف را در نمادهايي آشنا يا ناآشنا عينيّت بخشيد و به مخاطب اثر هنري انتقال داد و بدين طريق به جاي توصيف واقعيت آن را در هيأت نماد نزد مخاطب حاضر كرد… هنر يادكردن از چيزي به صورت خرده خرده، تا آن كه وصف حالي برملا شود يا برعكس، هنر انتخاب چيزي و وصف حالي را از آن بيرون كشيدن، اما بعد ميگويد كه اين حال را بايد از طريق يك سلسله رمزگشاييها بيرون كشيد… سمبوليم، فقط نشاندن يك مفهوم به جاي يك مضمون نيست، بلكه استفاده از تصاوير عيني و ملموس براي بيان عواطف و افكار انتزاعي است» (چدويك، 1376 :109-110). سمبوليسم را ميتوان هنر بيان افكار و عواطف نه از راه مستقيم، بلكه از طريق اشاره و استفاده از نمادهايي براي ايجاد آن عواطف و افكار در ذهن خواننده دانست. نیما یوشیج، بنیانگذار و نمایندهی واقعی جریان سمبولیسم اجتماعی و شعر ققنوس او نخستین تجربه از این دست در شعر معاصر است. پس از نیما باید از شاملو، اخوان، فروغ، کسرائی، آتشی و شفیعی یاد کرد که در دهههای سی و چهل از قرن حاضر این جریان را به اوج خود رساندند. علی اسفندیاری (نیما یوشیج) در خصوص سمبل میگوید: «آنچه وسعت دارد، پوشیده
