
شخصي باشند، يا گاهي اوقات صورت طلب سکوت دروني را به خود بگيرد (نيايش تفکرآميز).
* مشخصههاي شناختي. نيايش مستلزم اتخاذ جهتگيري خاصي نسبت به دورنماي ديني يا معنوي در زندگي، و مقصود و معناي آن است.
* مشخصههاي عاطفي. نيايش معمولاً احساس نزديکي افزون به خدا، و احتمالاً حمايت و آرامش را به همراه دارد.
انواع نيايش
اين ليستِ مشخصههاي مشترک نيايش بايد اندکي تعديل شود. نيايش انواع مختلفي دارد. ال. بي. براون (1994) در کتاب جنبة انساني نيايش173 ميگويد که عامترين معنايي که از واژة نيايش درک ميشود، تقاضامندي است – در پي به دست آوردن چيزي براي خود يا ديگران بودن. اما صورتهاي ديگر نيايش شامل شکرگذاري، اعتراف و طلب مغفرت، و البته مراقبه و ژرفانديشي است. مِدو و کاو174 (1984) دستِکم پنج نوع نيايش را باز شناسي ميکنند:
* نيايش تقاضامندانه175 – درخواست کمک همراه با تضرع؛
* نيايش شفاعتگرانه176 – تقاضاي کمک براي شخص ديگر؛
* سپاسگذاري177 – در برابر برخورداري از ياري و لطف؛
* ستايش178 – ابراز بهت، شگفتي، تحسين؛
* اعتراف، ايثار، همدلي179 – اصلاح و تحکيم رابطة با خدا.
مِدو و کاو مراقبه180 را به اين فهرست اضافه ميکنند، همچنين بين نيايش برونذهني181 (معطوف به شيء مورد پرستش) و نيايش درونذهني182 (معطوف به خود) تمايز قائلاند. آنها همچنين صورتهايي از نيايش که کمتر تکامل يافته – مثلاً چشمداشت اجابت نيايش تقاضامندانه از خدا – را از صورتهاي کاملتر آن – که ايثار و همدلي مشخصههاي آن است – جدا ميکنند.
نيايش ممکن است از روي يک متن از پيش تعيين شده باشد، يا به طور خود انگيخته خلق شود. مراسم انجام نيايش – صورتهاي از پيش تعيين شدة نيايش – در بسياري از اديان ازجمله اکثر صورتهاي دين سنتي بزرگ يافت ميشود. نيايشهاي از پيش تعيينشده طيفي از انواع نيايشها را در بر ميگيرد – تقاضا، اعتراف، تعمق – و عبارات آن با موقعيتهاي متنوع انسان تناسب دارد. از اينرو، نيايش تقاضامندانه در حين نماز، براي نگاهداشت جسمي، سلامتي، صلح و نيازهاي همگاني ديگر است.
ممکن است عناصر غيرکلامي هم در نيايش باشد، اما همة نيايشها مشخصههاي مشترکي دارند که دستِکم از برخي اجزاء کلامي برخوردار است، حداقل به عنوان مقدمهاي براي آغاز نيايش؛ و مشخصة ديگر اين که در حين رابطه با امر قدسي توجه به خود معطوف ميشود. تعاريف بسيار زيادي که براون آنها را بررسي کرد همگي مفاهيم ارتباط (Communication)، اتحاد و نزديکي را به همراه داشتند.
?
نيايش تقاضامندانه و شفاعتگرانه
در اينجا براون مطالبي را از مجموعة 227 تقاضايي که روي برگههاي نيايش، در کليساي يک کشور انگليسي زبان، نوشته شده نقل ميکند. برگههاي دعا را پروفسور لسلي فرانسيس183 در اختيار کليسا قرار داده بود، و براون دربارة “چارهخواهي و سادگي” بيشتر نيايشها اظهار نظر ميکند.
لطفاً دعا کنيد براي:
شارلوت، نوزاد دهماههاي که ناشنواست، تا اينکه قدرت شنوايياش به او بازگردد.
آرامش روح جيم. لطفاً دوستش گِرِگ را در غمِ از دست دادن او دلداري دهيد.
مادرم. در لحظاتي که برا ي ترک مشروب ميکوشد.
خانوادهام، [که آنها] هر چه زودتر دست از مشاجره بردارند.
به نقل از براون، 1994
اعتراف و نيايش به قصد توبه
در اين حالت، شخص با تأسف به نقاط ضعف خود اشاره ميکند و عزم خود را بر اين ميدارد که در آينده عملکرد بهتري داشته باشد. بِلگِم184 (1992) از خاطرات دوران کودکياش و نيايشهاي خود در محل اعتراف،که هر هفته در کليسا انجام ميداد، مينويسد:
ما کاملاً و بهطور قطع مستحق مجازات و سرزنشيم …بعد از آن در کارم شاهد تحرک و پويايي بودم. پس از اعتراف فرد کاملاً بخشوده ميشد …. انسان از مرتبة منهاي صفر به صفر ارتقاء مييافت.
?
آيا نيايش مؤثر است؟
تحقيقات علمي اوليهاي که در بارة اين موضوع صورت گرفت به بررسي اين مسئله ميپرداخت که آيا احتمال دارد مسائلي که مردم به خاطر آنها نيايش ميکنند محقق شود. براي نمونه، گالتون185 (1883) از خود ميپرسيد آيا حاکمان بخاطر اينکه بيشتر برايشان نيايش ميشد، نسبت به ديگران از سلامت و طول عمر بيشتري برخوردار ميشدند. حاکمان، در واقع، نسبت به ديگران کمتر عمر ميکردند. گالتون معقتقد بود که اين مسئله خود بيانگر آن است که دعا تأثيرگذار نيست. گالتون همچنين دريافت که نرخ مردهزايي بين والدين اهل دعا، و بيدعا هيچ تفاوتي ندارد. آراء گالتون، به دليل شهرت علمياش، مورد توجه قرار گرفت. در واقع اين آراء، نه به لحاظ علمي و نه به لحاظ اعتقادي، چندان هم بيعيب نيستند. براي نمونه، گالتون به اين پرسش مهم توجه نکرد که عمر حاکمان، در صورتي که برايشان دعا نشود، چقدر خواهد بود؛ روش علمي او نامطمئن بود. وانگهي، به لحاظ اعتقادي، احتمال دارد که نيايش کامل مستلزم عبارت “آنچه ارادة توست، نه ارادة من” باشد، حاکي از اين که شخص نيايشگر ميکوشد هرآنچه که روي داده را بپذيرد. علاوه بر اين، مسير توجه مطالعات گالتون از مطالعة شرايط بهکارگيري و تأثيرات روانشناختي دعا منحرف شد.
?
دعاهايي که زنان ميخوانند
ويسلر186 (1998) در مطالعات خود دربارة دعاهاي اولين زنان يهودي در عصر جديد، نمونههايي از دعاهايي خاصي را معرفي کرد که صرفاً زنان آنها را ميخواندند. براي نمونه، دعايي هست که در حين خواندن آن شمعها به نيت پدران و مادران آتش زده ميشود، و درخواستش اين است که : ” …. وجود ما را از گناهان و خطاها پاک گردان. (به حق پدرمان ابراهيم) ارواح ما را تطهير کن … باشد که [مادرمان سارا] حامي مهرباني براي ما باشد …. مبادا که فرزندان کوچک مان در طول حيات ما از دنيا بروند …. خداوند به حق راشل،که رحمت بر او باد، ما را به سرزمين خود باز خواهد گرداند، آمين. باشد که فضائل او پشتيبان ما باشد، چرا که او تا ظهور منجي درستکار آسايش را به خود راه نداد، ايکاش که سريع و بيدرنگ بيايد … .
ويسلر اظهار ميدارد که يکي از کاميابيهاي اين دعا، که توسط سارا باس توييم187 نوشته شده، شيوهاي است که طي آن دغدغههاي معادشناسي و خانوادگي در هم ميآميزد. اين دعا براي تطهير ارواح، رهايي از تبعيد، و ظهور منجي خوانده ميشود، اما در عينحال، چنانچه در ظهور مسيحا تأخير زيادي رخ دهد براي تحصيل و ازدواج فرزندان امکانات و وجوهات لازم را طلب ميکند.
?
مطالعهاي که پارکر و سنت جونز188 (1957) بسيار از آن نقل ميکردند، ارائه شد تا نشان دهد که گروهي از بيماران روانرنجور که مورد دعا درماني قرار گرفتند، در مقايسه با بيماراني که رواندرماني شدند و بيماراني که عادتهاي نيايشي معمول خود را داشتند، بهبود بيشتري حاصل کردند. اين مطالعه نيز مشکلآفرين است. بنابر دلايل اخلاقي و روششناختي، اين تحقيق و مطالعات مشابه، در باب اثربخشي دعا به پاسخ رضايتبخش يا قابل اعتمادي دست نيافتهاند (براون، 1994؛ لوونتال، 1995؛ وولف، 1997). به جاي اينکه صرفاً بپرسيم آيا دعا تأثير دارد يا نه، ابتدا بايد بپرسيم که دعا کي، چرا و چگونه مورد استفاده قرار ميگيرد، و چه تأثيري را بر آن مترتب ميدانند؟ پيشتر ديديم که دعا براي اهداف گوناگوني مورد استفاده قرار ميگيرد (تقاضا، تعمق، بخشش و غيره)، و دربارة تأثيرات روانشناختي آن نظرات زيادي وجود دارد. براي نمونه، جانسون189 (1956)، فهرست بسيار طولاني و کامل زير را در مورد تأثيرات احتمالي دعا پيشنهاد ميکند:
1. مادامي که ما با شخصي که به همه چيز داناست رو به رو ميشويم، و زماني که خودمان را ميآزماييم، ما را از نيازهاي خود و واقعيات آگاه ميسازد،
2. هنگامي که ما خودمان را وارسي ميکنيم اعتراف و احساس بخشش را ممکن ميسازد، اما آن را ناکافي ميداند، زيرا خودبسي برابر است با خودفريبي،
3. ايمان و اميد پديد ميآورد که در پِيَش از شدت فشار عصبي، نگرانيها، و ترسها کاسته ميشود، و موجب اطمينان و آرامش ذهن ميگردد،
4. هنگامي که مراقبههاي ما مشکلات را حل ميکند و برنامههاي عملي براي فعاليت ايجاد ميکند زندگي ما را در جاي واقعي خود قرار ميدهد،
5. اهدافي که ميتوانيم توان خود را صرف آنها کنيم، زندگيمان را به سمت آنها معطوف کنيم، و نيروهاي خفتة خود را براي دستيابي به آنها رها سازيم را برايمان روشن ميکند،
6. بواسطة وجدي که از ارتباط با امر الوهي ايجاد ميکند، روح تازهاي در توان عاطفي ما ميدمد،
7. ما را نسبت به نيازهاي انسانهاي ديگر حساس ميکند و به انگيزههاي اجتماعي و نوعدوستانة ما جهت ميدهد،
8. ارزشهاي ما را تأييد ميکند و ما را براي پذيرش هر آنچه روي دهد آماده ميسازد،
9. وفاداري نسبت به واقعيت غايي و پايداري در سرسپردگي را در ما ميپروراند و
10. به واسطة تمرکز يافتن بر نوعي وفاداري متعالي شخصيتهاي ما را در هم ميآميزد.
گواه تجربي بر اين که نيايش چنين تأثيراتي دارد چيست؟
براي نمونه، پارگامنت و هان190 (1986) ديدگاههاي دانشجويان دورة کارشناسي در آمريکا در مورد نقش خدا در مشکلات مربوط به تندرستي را مورد تحليل قرار دادند. اين دانشجويان خدا را بيشتر منبع حمايت ميدانستند تا اينکه او را به عنوان راهنماي اخلاقي بشمارند. يافتة ديگر (که پيشتر ذکر شد) اين است که در حقيقت (تقريباً) هيچ ملحدي در سنگرهاي انفرادي وجود ندارد. آرژيل و بيتهالامي (1975) به بررسي مطالعاتي پرداختند که بر اساس آنها سربازان در حين نبرد معمولاً به دعا متوسل ميشدند. اِستافِر (1959) اعلام کرد که حدود 75 درصد سربازان قديمي ارتش آمريکا در جنگ جهاني دوم متفقاً بر اين نظر بودند که در مواقعي که حرکت دشوار بوده دعا بسيار به آنها کمک کردهبود. گزارش ميشد که دعا سودمندترين استراتژي شناختي بود که براي جلوگيري از نا اميدي در شرايط سخت جنگي مورد استفاده قرار ميگرفت، و بنا به قول کساني، که گزارش ميشد بيشتر از همه وحشتزده مي شدند، سودمندترين بود.
آرژيل و بيتهالامي از بررسيهايي که در خصوص مطالعات صورت گرفته بر روي چند سرباز آمريکايي انجام دادند به اين نتيجه رسيدند که تجربة جنگ ميتواند علاقه به امور ديني و معنوي را در فرد افزايش دهد، اما سربازان قديمي جنگ غالباً کمتر به اديان سازمان يافته ميپرداختند، و ديدگاههاي غير سنتي داشتند. تجربههاي افراد در جنگ اغلب باعث ميشد افراد از دام وهم رهايي يابند، تا جاييکه طبق گزارشات رفته رفته از دينداريشان کاسته ميشد، اما آندستهاي که از خبر از افزايش دينداري ميدادند، ميگفتند که اين مسئله تأثير ياريگريهايي بود که آنها پس از دعا کردن در ميدان نبرد تجربه ميکردند. بررسيهاي مجدد آرژيل و بيتهالامي نيز مؤيد اين نظر بود که دست کم بخشي از تأثيرات روانشناختي که جانسون در مورد دعا عنوان کرده صحيح است.
پارکر و براون (1986)، ضمن تحقيقي در استراليا، دعا را در شمار يکي از چند برنامة راهبردي براي کنار آمدن با رويدادها و احساسات منفي قرار دادند. اين مسئله به لحاظ آماري با رفتاهاي مددجويانه مرتبط است. گروهي از آزمودنيهايي که به لحاظ باليني دچار افسردگي بودند در سه موقعيت مورد مطالعه قرار گرفتند. مددجويي (که شامل دعا ميشد) با ارتقاء امتيازات افسردگي هيچ وابستگي نداشت. قويترين يافتة اين تحقيق اين بود که رفتارهاي خودتسليبخش191 (مانند خوردن غذا، نوشيدن الکل و خرج کردن پول) با وخيمتر شدن افسردگي مرتبط بودند. بنابراين، تحقيق فوق اين نظريه، که دعا ممکن است موجب بهبود افسردگي شود، را تأييد نميکند، اما اين تحقيق به تأثيرات خالص دعا مستقيماً توجهي نداشت.
اسخاتز اوفنهايمر192 (1993)، نيايش متفکرانه در حسيديسم را با تأکيدِ بر شادي و منع حزن و تأسف پيوند داده است. جوهرة تعمق تمرکز بر يگانگي است؛
