
نیاز به سایر سیاستها میباشد. و به این نتیجه رسیدهاند که شفافیت میتواند فساد بروکراتیک را از طریق اینکه اعمال مفسدانه با خطرات بیشتری همراه شود کاهش دهد. فساد سیاسی را از طریق اینکه سیاستمداران را افراد قابل اعتمادتری برای جامعه نشان دهد کاهش دهد. به طور کلی شفافیت همکاریها را در فرصت های رانتجویی تسهیل میکند و به اعتماد جامعه کمک میکند. اما اثر شفافیت بر فساد فقط با وجود یکسری شرایط خاص امکان پذیر است. بنگاههایی که دسترسی به آنها به اطلاعات افزایش پیدا کرده است باید همچنین توانایی تحلیل اطلاعات و توانایی و انگیزهی عمل به آن را داشته باشند. بنابراین اثر شفافیت بستگی به سطح آموزش دارد.
سالای مارتین و سابرامانیان (2003)14 در مطالعه ای تحت عنوان “نفرین منابع طبیعی: یک تصویر از نیجریه” تنها فساد (به عنوان یک بعد کیفیت نهادی) مورد آزمون قرار ندادهاند بلکه در پی یافتن شاخصهای حکومتی دو رابطهی علی را مورد آزمون قرار دادهاند. اگر اثر منابع طبیعی (NR) بر رشد غیر مستقیم باشد (با ثابت در نظر گرفتن کیفیت نهادی(IQ) )، منابع طبیعی نباید اثر جداگانه دیگری بر رشد داشته باشد. مباحث دیگر از جمله مباحث مرتبط با بیماری هلندی بیان میکنند که رابطه مستقیمی بین NR و رشدGDP وجود دارد.
این دو مبحث میتواند بصورت زنجیره زیر نشان داده شود:
کیفیت نهادی(IQ)
) ثروت منابع طبیعی NR( GDPرشد
اگر کل اثر منابع بر رشد از طریق اثر برکیفیت نهادی باشد زنجیرهی بالایی صحیح میباشد و اگر مستقیماً رشد را تحت تاثیر قرار دهد رابطهی پایین صحیح میباشد. ایشام و سالاری مارتین و سابرامانیان یک مدل را با دو معادله تخمین میزنند. یک معادله رشد و یک معادله کیفیت نهادی.
معادله (1)
رشد(1970-1998) = a_0 + a_1*متغیر شرطی + a_2* تغییرات قیمتی+ a_3*بیشتر ارزیابی کردن نرخ ارز + a_4*IQ + a_5* NR +e
سالای مارتین و سابرامانیان فرضیهی خودشان را به این صورت مطرح کردند که وفور منابع ممکن است رشد را از طریق تغییرات قیمتی، بیشتر ارزیابی کردن نرخ ارز وکیفیت نهادی تحت تاثیر قرار دهد. آنها متغیرهایی را برای گرفتن اثر این فاکتورها در نظر گرفتند تا منابع طبیعی اثر جداگانهی دیگری بر رشد نداشته باشد. آنها آخرین پیش بینی خودشان را با استفاده از NR بصورت جداگانه و تست معنیداری a_5 ، آزمون میکنند. ایندو فرض میکنند که کیفیت نهادی با خطا اندازه گیری شده است و سپس معادله یک را با متغیرهای ابزاری برای IQ تخمین میزنند.
ابزار آنها تقسیم جمعیت به آنهایی که زبان انگلیسی را به عنوان اولین زبان صحبت میکنند و عدهای که زبانهای دیگر اروپایی اولین زبانشان است (اسپانیایی، فرانسوی، آلمانی و پرتغالی). متغیرهای شرطی در معادله یک شامل متغیرهای اقتصاد سنجی است که اغلب برای توضیح رشد به کار گرفته میشوند ایندو در مییابند که متغیرهای شرطی در کل معنیدار میباشند.
نتیجهگیری اصلی آنها این است که با سطح مشخصی از کیفیت نهادی و تغییرات قیمتی، منابع طبیعی اثر جداگانهی دیگری بر رشد ندارد.IQ رشد را تحت تاثیر قرار میدهد،گر چه تغییرات قیمتی و متغیرهای شرطی نیز بر رشد اثر گذارند. قدم بعدی تعیین عوامل موثر بر کیفیت نهادی میباشد. سالای مارتین و سابرامانیان مدل تصریح را به صورت زیر بیان میکنند:
معادله (2)
کیفیت نهادی = b_0 + b_1* متغیر شرطی + b_2*تغییرات قیمتی + b_3* بیشتر ارزیابی کردن نرخ ارز + b_4* ابزارهای کیفیت نهادی + b_5* NR + e_0
در معادله (2) کیفیت نهادی به شاخص تاریخی وفور منابع طبیعی و سایر متغیرهای صدرالذکر بستگی دارد. نتایج اصلی تخمین معادله (2) بصورت ذیل بیان میشود. سوخت و مواد معدنی که به عنوان منابع هدف، منابع طبیعی را اندازهگیری میکند رابطهی قوی و منفی با IQ دارد.
گرچه غذا و محصولات کشاورزی بطور غیر معنی داری با IQ در رابطه هستند. نتیجهگیری اصلی از معادله نهادی این است که منابع طبیعی (مانند نفت و مواد معدنی) منتج به نهادهای بد میشود ولی محصولات کشاورزی باعث پیدایش نهادهای بد نمیگردد. وفور منابع نفتی و مواد معدنی در کل با ناعدالتی در قدرت، ناعدالتی درتقسیم مازاد منابع واغلب با روابط عمودی بین سهامداران، مدیران و کارگران همراه است.
از طرف دیگر منابع کشاورزی، در هوا گرده افشانی میکنند و توسط بنگاههایی که دارای ارتباطات برابر افقی هستند برداشت میشود. تصویر کلی این بحث این است که اثر مستقیم ثروت منابع بر رشد اقتصادی زمانی مشخص میشود که کیفیت نهادی کنترل شود. گر چه اثرات غیر مستقیم آن وجود دارد. ثروت منابع به طور منفی کیفیت نهادها را تحت تاثیر قرار میدهد و در عوض کیفیت نهادی یک عامل مهم در رشد اقتصادی میباشد.
هدف این است که اثرات احتمالی منابع طبیعی را از کانال کیفیت نهادی بر شاخصهای سوءتغذیه، فقر و سایر شاخصهای توسعه انسانی(DI) مورد بررسی قرار میگیرد. همچنین همIQ و هم درآمد به طور بالقوه توسط ثروت منابع طبیعی NR تحت تاثیر قرار میگیرد.گرچه با ثابت در نظر گرفتن IQ ، درآمد و NR هیچ اثر جداگانهی دیگری بر شاخص توسعه(DI) ندارد. برای آزمون این فرضیهها مدل زیر تخمین زده شده است:
DI = d_0 + d_1 * IQ + d_2* per capitaGDP+ d_3* NR + d_4*conditioning variables + e_0
(معادله 3)
این فرضیه که وفور منابع طبیعی اثر مستقیمی بر DI ندارد (با کنترل IQ)، توسط تست معنی داری d_3 در معادله(3) آزمون میشود. متغیرDI عبارت است از، درصد جمعیتی که دارای سوءتغذیه هستند، شاخص توسعه انسانی، شاخص فقر انسانی، درصد بچههایی که دارای کمبود وزن هستند و امید به زندگی.
متغیرهای IQ با توجه به دادههای سال 1998 بانک جهانی ثابت درنظر گرفته میشود.که عبارتند از : شاخص نقش قانونRL میزان عدل و قابل اعتماد بودن دولت VA و شاخص تاثیر گذاری دولت GE و منابع به دو قسمت تقسیم میشود:
1- سوخت،سنگها و مواد معدنی
2- محصولات کشاورزی و غذایی.
مانند همه مطالعات تجربی راجع به نفرین منابع، در اینجا نیز نسبت صادرات منابع از کل صادرات را به عنوان شاخص وفور منابع در نظر گرفته شده است. متغیرهای شرطی را نیز درآمد در سال 1970 و میزان ثبت نام در مدرسه در سال 1960 در نظر گرفته شده است. نتیجه از معادله (1) بدین صورت بوده است:
IQ دارای اثر مثبت بر درآمد است، ولی با ثابت در نظر گرفتن IQ ،NR اثر جداگانهی دیگری بر درآمد ندارد. نتایج جدول یک مربوط به رگرسیون کیفیت نهادی میباشد. (در این جدول ستونها بیانگر 3 شاخص مختلف کیفیت نهادی در سال 1998 میباشد (متغیرهای وابسته معادلات رگرسیون). اولویت اصلی در این مطالعه بررسی رابطه بین اندازه منابع در سال 1970 و ارزش کیفیت نهادی در سال 1998 میباشد.
کشورهایی با وفور منابع نفتی و معدنی دارای نهادهای بد و دولتهایی که از چندین بعد دارای عملکرد ضعیف میباشند، هستند. و در کشورهایی که دارای وفورمنابع کشاورزی هستند نشانهای از نتایج مذکور مشاهده نگردید. اهمیت تاثیر منابع نفتی و معدنی به کیفیت نهادی بسیار حیاتی است.
انحراف استاندارد متغیر 33/9است. کشوری که شاخص point/export آن توسط یک انحراف استاندارد کاهش مییابد، متغیرهای RL، VAوGE را به نسبت 0.30، 0.28 و 0.24 افزایش میدهد. در حالیکه انحراف استاندارد این متغیرها فقط 0.99، 0.97 و0.99 میباشد. بنابراین به وضوح دارای اثرات بزرگی هستند. نتایج مهم از محاسبه ضرایب ب متغیرهای توضیحی اصلی در جدول 2 بدست میآید. برای مثال ضریب 0.24 نقش قانون به point/export نشان میدهد که یک واحد تغییر در انحراف استاندارد در متغیر صادرات منابع نفتی با 0.24 واحد تغییر در انحراف استاندارد در شاخص نقش قانون همراه است.
اثر منابع نفتی بر هر سه متغیر کیفیت نهادی مشابه میباشد. همچنین آموزش دارای اثر بزرگ و معنی دار به هر سه متغیر کیفیت نهادی میباشد. در معادله VA، صادرات منابع نفتی دارای اثر بزرگتری نسبت به درآمد میباشد. در بررسی نتایج معادله توسعه فرض اول این بود که هر شاخص توسعه توسط نهادهای بهتر با درآمد بالاتر بهبود مییابد.
جدول (1) بیان میکند که وفور منابع نفتی بطور منفی با IQ در ارتباط است. بنابر این یافته که متغیرهای IQ بطور معنیداری با شاخصهای توسعه در ارتباط هستند، دلالت بر این موضوع دارد که نفرین منابع به طور غیر مستقیم از کانال عملکرد دولت بر توسعه اثر گذار است. همچنین برای اینکه مشخص شود آیا وفور منابع نیز دارای اثر مستقیم است یا خیر، NR به عنوان یک رگرسور جداگانه در مدلهای DI اضافه شد.
نتایج بیان می کندکه:
اولاً درآمد بالاتر با خروجی بهتر توسعه همراه خواهد بود. (با توجه به اینکه ضریب منفی در برخی از شاخصها مانند درصدی از جمعیت که دارای سوء تغذیه هستند دارای اثر مثبت بر توسعه میباشد).
دوماً نهادهای بهتر اغلب ( نه همیشه) با بهبود توسعه همراه خواهند بود. همچنین شایان ذکر است که برخی شاخصها بیشتر بر روی کیفیت نهادی اثرگذار هستند (اثر شاخصHDI را در مقابل اثر درصد کودکان دارای کمبود وزن بر نهادها را مقایسه کنید.)
سوماً برخی اندازهگیریهای کیفیت نهادی به طور معنا داری با شاخصهای توسعه در ارتباط هستند. برای مثال، عدالت و قابلیت اعتماد (Voice and Accountability) به تنهایی به طور منفی و معنا داری با شاخص فقر انسانی در ارتباط است.
چهارماً، با ثابت در نظر گرفتن درآمدها و نهادها، وفور منابع نفتی و سوختی دارای ارتباط معنیداری با اکثر شاخصهای توسعه نیست.
نتیجهگیری کلی
در این مطالعه به بررسی این پارادوکس که کشورهای غنی از منابع دارای رشد کمتر نسبت به کشورهایی که دارای منابع غنی نیستند پرداخته شده است . همچنین رابطه بین ثروت منابع و چندین متغیر توسعه انسانی نیز مورد بررسی قرار گرفته است. به بیان دیگر ادبیات نفرین منابع با درنظر گرفتن طیف وسیعتری از شاخصهای رفاه و توسعه مورد بررسی قرار گرفته است.
یافتههای اصلی این مطالعه با نتایج ادبیات نفرین منابع و رشد سازگار است. بعد از آزمون چندین مدل جایگزین و اندازهگیریهای کیفیت نهادی و توسعه انسانی، دریافتیم که منابع نفتی و سوختی عموماً با رژیمهای سیاسی که دموکراسی در آنها پایین است و نهادهای اجتماعی غیر تولیدی همراه است. جالب است که منابع نفتی و سوختی، داراییهایی هستند که میتواند توسط گروههای کوچک در جامعه کنترل شود و در نتیجه منجر به انحراف شدید توزیع درآمدی میگردد. کنترل این منابع توسط یک گروه کوچک منجر به مقاومت در برابر صنعتی شدن میگردد در نتیجه باعث تاخیر در مدرنیزه شدن و سطوح پایین توسعه میگردد.
نتیجه دوم این است که کشورهایی با نهادهای غیر مولد و گروههای سیاسی رانتجو دارای ضعف در اکثر شاخصهای توسعه خود هستند. این یافته دلالت بر این موضوع دارد که پدیده نفرین منابع در مقیاس وسیعتری از رشد اقتصادی، کشورهایی را تحت تاثیر قرار میدهد که تاکید آنها بر منابع نفتی و سوختی است.
در نهایت با در نظر گرفتن اثرات درآمد و عملکرد دولت، وفور منابع نفتی و منابع کشاورزی اثر معناداری بر توسعه ندارد. به بیان دیگر اثر منابع بر توسعه غیر مستقیم است و فقط از طریق کانالهای کیفیت نهادی اتفاق میافتد. نتایج این مقاله تاییدی است بر سایر مطالعات انجام شده که نهادهای خوب باعث بهبود متغیرهای اقتصادی میگردد. گر چه این یافته به خودی خود منجر به هیچ توصیه سیاستی نمیگردد.
4.2 مروری بر مطالعات داخلی
جعفر عبادی و علی نیکو نسبتی(1391) در مطالعه ای تحت عنوان ” منابع طبیعی، نهادها، رشد اقتصادی” طی دوره 2010-1970 با استفاده از روش مقطعی به بررسی پرداختهاند و به این نتیجه رسیده اند که کشورهای دارای منابع طبیعی که نظمی
