
نیست.
میرزا محمدی و همکاران (1393)خصوصيسازي بهعنوان يك سياست اقتصادي بر اين عقيده استوار است كه مالكيت و كنترل خصوصي ازنظر تخصيص منابع نسبت به مالكيت عمومي کاراتر ميباشد. با توجه به اینکه خصوصيسازي شركتهاي معظم دولتي مشمول اصل 44 قانون اساسي در سالهای اخير در بورس اوراق بهادار رشد قابلملاحظهای داشته است، بررسي آنها بهعنوان نوعي از عرضه اوليه چرايي اين پژوهش میباشد. مدل رگرسيوني فاما و فرنچ نشان میدهد كه عرض از مبدأ مدل تفاوت معناداري با صفر ندارد؛ بدين ترتيب میتوان نتيجه گرفت بازده عرضههاي اوليه معادل بازده شاخص بازار میباشد و تفاوت معناداري را نشان نميدهد.
موسوی شیری و همکاران (1393)ارتباط بین استراتژی، سیستمهای کنترلی مبتنی بر حسابداری مدیریت و عملکرد، توجه فراوانی را در پژوهشهای حوزه حسابداری و مدیریت جلب کرده است. هدف اصلی این مطالعه ارزیابی این است که آیا انطباق حسابداری مدیریت استراتژیک و استراتژی، موجب بهبود عملکرد میگردد یا خیر. علاوه بر این، تأثیر حسابداری مدیریت استراتژیک و استراتژی نیز بر عملکرد مورد آزمون قرار میگیرد. نمونه نهایی این پژوهش دربرگیرنده 41 شرکت پذیرفته در بورس اوراق بهادار تهران است. همچنین بهمنظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه استفادهشده است. برای آزمون فرضیههای پژوهش از رگرسیون و خوشهبندی استفادهشده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که بهکارگیری استراتژی جویا و تکنیکهای هزینهیابی (یک دسته از تکنیکهای حسابداری مدیریت استراتژیک)، عملکرد را بهبود میبخشد. همچنین نتایج آشکار ساخت که انطباق حسابداری مدیریت استراتژیک و استراتژی، موجب بهبود عملکرد میگردد.
پیشینه تحقیقات خارجی
بومن (1979) در مقالهای «ارتباط تئوریک بین ریسک نظاممند و متغیرهای مالی (حسابداری) » را موردبررسی قرار داد. متغیرهاي مالي (حسابداري )مورداستفاده بومن، اهرم شركت، بتاي حسابداري، تغييرات سود، رشد، اندازه شركت و سیاستهای تقسيم سود بوده است. وي در تحقيق خود نشان داد كه بين ريسك نظاممند با اهرم شركت و بتاي حسابداري، بهصورت تئوريك ارتباط وجود دارد و متغيرهاي تغييرات سود، رشد، اندازه شركت و تقسيم سود نمیتواند با ريسك نظاممند ارتباط داشته باشند. او متغير رشد را به دو صورت تعريف كرد:
اول، رشد به معناي سرمایهگذاری در پروژههایی كه بازده مورد انتظار آن بيشتر از بازده جاري شركت است. دوم، رشد بهعنوان فرصتهايي براي سرمایهگذاری در پروژههایی كه منجر به بازده اضافي میشود. و با استفاده از اين تعاريف، عدم ارتباط بين متغير رشد و ريسك نظاممند را بيان نمود.
اسمايل و كيم29 (1989)در تحقيقي تحت عنوان «ارتباط متغیرهای جریانهای نقدي با ريسك سيستماتيك » به بررسي محتواي اطلاعاتي سود حسابداري و جریان وجوه نقد پرداختند. در این تحقيق در ابتدا رابطه بين ريسك سيستماتيك با بتاي سود حسابداري و جریان وجوه و جریانهای نقدي بررسي شد. براي محاسبه ريسك سيستماتيك از مدل مشهور بازار استفاده گرديد و برای محاسبهی بتاي حسابداري از رگرسیون سري زماني استفاده شد كه متغير وابسته آن بازده سود يا جريان وجوه نقد یا جریان وجوه و متغیر مستقل آن بازده حسابداري بازار بود. نتايج بررسي اين ارتباط بيان میکند كه:
1-بين ريسك سيستماتيك و بتاهای حسابداري (بتاي سود حسابداري، بتاي جريان وجوه و بتاي جريان نقدي ) در سطح پرتفوی نسبت به سطح سهام انفرادي رابطه معنیدارتری وجود دارد.
2-بين ريسك سيستماتيك و هر سه بتاي حسابداري رابطه معنیداری وجود دارد منتهي بين بتاي جریانهای نقدي و ریسک سيستماتيك بيشترين همبستگي و بین بتاي سود حسابداري و ریسک سيستماتيك كمترين همبستگي وجود دارد.
3-همبستگي بين بتاي سود و جریان وجوه بيشتر از همبستگی بين بتاي سود و جریانهای نقدي و همچنین بين بتاي جريان وجوه و جریانهای نقدي است.
در قسمت دوم تحقيق مذكوره اين موضوع بررسیشده است كه کدامیک است اين معیارهای حسابداري در فرآيند پیشبینی ريسك سيستماتيك نسبت به ساير اين معيارها داراي محتواي افزاينده اطلاعاتي است. یافتههای اين تحقيق نشان میدهد كه جریانهای نقدي و جریان وجوه نسبت به سود حسابداري داراي محتواي افزاینده اطلاعاتي هستند و سود باوجود اینکه داراي ارتباط معناداري با ریسک سيستماتيك است. ولي داراي محتواي افزاينده اطلاعاتي نسبت به جریانهای نقد و جریان وجوه نيست. همچنين، نتايج نشان میدهد كه جریانهای نقدي نسبت به جريان وجوه داراي محتواي افزاينده اطلاعاتي است. يعني اطلاعاتي كه در جريان وجوه به ما مخابره میشود، در جریانهای نقدي نيز وجود دارد ولي اطلاعاتي از طريق جریانهای نقدي به ما ارائه میشود كه در جريان وجوه وجود ندارد.
شاهید یامین، آ. گوناسکاران، فلکس تی. ماووندو30 ( 1999)، ارتباط میان استراتژیهای رقابتی و عملکرد سازمانی: تجزیهوتحلیل تجربی. این مقاله به بررسی روابط میان استراتژی عمومی، مزیت رقابتی و عملکرد سازمانی میپردازد. در مرحله اول، ماهیت استراتژیهای عمومی، مزیت رقابتی و عملکرد سازمانی موردبررسی قرارگرفته است. ثانیاً رابطه بین استراتژیهای کلی و تجزیهوتحلیل مزیت رقابتی است. درنهایت مفهوم استراتژیهای عمومی، عملکرد سازمان، اقدامات عملکرد و مزیت رقابتی موردمطالعه قرارگرفته است. این مطالعه در فرضیات خود بر:
ارتباط استراتژی عمومی و عملکرد سازمانی در شرکتهای تولیدی استرالیا
رابطه بین استراتژیهای عمومی و مزیت رقابتی
رابطه بین استراتژیهای عمومی، رقابتی، مزیت و عملکرد سازمانی تأکید کرده است.
انسو کیم، دای-ال نم، جی ال استیمپرت31، ( 2004)، کاربرد استراتژیهای ژنریک پورتر در عصر دیجیتال.
بر اساس تئوریهای رایج مدیریت استنتاج شده در شرکتهای آجر و هاون در این مقاله 3 سؤال کلیدی به وجود آمده از ظهور تجارت الکترونیک را بررسی میکند:
آیا استراتژیهای موجود در شرکتهای به کار گرفته تجارت الکترونیک با استراتژیهای پورتر (1980) شباهت دارد؟
آیا ما تفاوت عملکردی میان شرکتهای به کار گرفته تجارت الکترونیک دنبال کننده انواع مختلف استراتژیها را خواهیم یافت؟
آیا ما تفاوتهای موجود در ارتباطات استراتژی- عملکرد شرکتهای کاملاً آنلاین و شرکتهای آنلاین- آفلاین را خواهی یافت؟
در این مقاله این نتیجه حاصل میشود که استراتژیهای جامع که ترکیبی از عوامل رهبری هزینه و تمایز میباشند نسبت به استراتژیهای رهبری هزینه و یا تمایز غیرقابل اجرا میباشند. همچنین صرفنظر از انواع استراتژیهای کسبوکار شرکتهایی که عملکرد آنلاین- آفلاین دارند نسبت به شرکتهای همتای خود که از روش کاملاً آنلاین استفاده میکنند مزیتهای بیشتری کسب میکنند.
حسب النابی و سید (2001)، نیز در پژوهشی تحت عنوان ” محتوای اطلاعاتی معیارهای ارزیابی عملکرد مبتنی بر سود حسابداری و مبتنی بر جریان وجوه نقد: نقش نرخ بازیافت وجوه نقد”، به ارزیابی شاخصهای مبتنی بر سود حسابداری و شاخصهای مبتنی بر جریان وجوه نقد پرداختند. نتایج پژوهش آنها حاکی از این مطلب بود که شاخصهای مبتنی بر جریان وجوه نقد نسبت به شاخصهای مبتنی بر سود حسابداری دارای محتوای اطلاعاتی بیشتری هستند و عملکرد اقتصادی واحد تجاری را بهتر نمایش میدهند.
دای و وان دن بولتی (2002)32، برتری در مدیریت رابطه با مشتری: پیامدهای آن برای مزیت رقابتی و عملکرد. در این پژوهش قابلیت رابطه با مشتری (CRC) در سه جزء مربوط به هم بررسی شد:
1- جهتگیری: شامل نگرشها، ارزشها و رفتارها و اولویتهای سازمانی در روابط با مشتریان است.
2- پیکربندی: ساختار سازمانی، پاداشها (محرکها) و کنترلها و مسئولیتها را با یکپارچه میکند و مهمترین عنصر CRC به شمار میرود.
3- اطلاعات: شامل پایگاه داده و سیستم اطلاعات داده مشتری است و در دسترس بودن کیفیت و عمق اطلاعات در مورد مشتری و استفاده از تکنولوژی CRM را نشان میدهد. در این پژوهش فرض شده بود که قابلیت رابطه با مشتری در مقایسه با رقبا همراه با استراتژی رقابتی شرکت روی مزیتهای موقعیتی اثر میگذارد. مزیتهای موقعیتی شامل دو جزء میباشد:
مزیت رابطه که ادراکاتی از مشتریان را نشان میدهد مبنی بر اینکه شرکت در خدماترسانی و برقراری روابطش با مشتریان بهتر از رقباست.
مزیت محصول که ادراکاتی از مشتریان نشان میدهد مبنی بر اینکه شرکت از طریق کارکرد بهتر محصول برای مشتریان ارزش ایجاد میکند. این مزیتهای موقعیتی روی عملکرد شرکت اثر میگذارد. عملکرد نسبی شرکت در سه جزء بررسیشده: افزایش سپردهگذاری، حفظ مشتری و سودآوری شرکت. این معیارها در مقایسه با رقبا سنجیده شده است. همچنین متغیرهای تعدیلکننده این پژوهش عبارتاند از: میزان بالقوه شخصیسازی، شدت رقابت، بازارهای مصرفی در مقابل صنعتی. این پژوهش در یک نمونه شامل 229 مدیر ارشد بازاریابی فروش و MIS شرکتهای آمریکایی انجام شد. پرسشنامه خودساختهی 12 صفحهای از طریق پست برای این مدیران که مسئول اقدامات CRM بودند، فرستادهشده است. نتایج این پژوهش عبارت است از:
1. CRC بر روی مزیت رابطهای تأثیر مستقیم دارد.
2. جزء اطلاعات هیچ اثری روی مزیت رابطهای ندارد.
3. هیچیک از روابط اجزای CRC معنیدار نبود.
4. استراتژی رقابتی همیشه دارای اهمیت است و روی مزیت رابطهای تأثیر مستقیم دارد.
5. اثرات عمده اجزای CRC پس از ملاحظه کردن تعدیلکنندهها کمتر شد، همچنین تغییرات CRC قابلملاحظه بود.
6. بین CRC و سودآوری یک ارتباط قوی وجود دارد.
7. بین مزین رابطهای و افزایش سپردهگذاری و حفظ مشتری یک ارتباط قوی وجود دارد.
8. نتیجه کلی حاکی از آن است که CRC برتر با عملکرد برتر رابطه دارد.
وومک و ژانگ (2003)، اثر نسبت سود به قیمت، بدهی به حقوق صاحبان سهام و ارزش دفتری به ارزش بازار را بر بازده سهام آزمود و نتیجه گرفت که این عوامل بر بازده سهام تأثیر دارند و برای پیشبینی بازده، باید عوامل دیگری مثل اندازه و ارزش را غیر از ریسک در نظر گرفت چراکه عامل ریسک بازار، صرفاً اجزا گوناگون ریسک را تجزیه میکند و قادر به بیان تشریح و توصیف اثر انواع ریسک بر بازده نمیباشد.
بريمبل (2003)در تحقيقي، نقش اطلاعات حسابداري را در برآورد ريسك نظاممند موردبررسی قرارداد. متغيرهاي حسابداري موردبررسی در تحقيق وي شامل بتاي حسابداري، تغييرات سود، رشد، اندازه، نسبت پرداخت سود، نسبت جاري، اهرم مالي، نسبت پوشش بهره و اهرم عملياتي بوده است كه از اطلاعات 123 شركت در طي دوره زمانی 1991- 2000 استفاده نمود. نتايج بهدستآمده تحقيق مؤيد آن بود كه متغيرهاي حسابداري فوق بيش از 57 درصد تغييرات ريسك نظاممند را تبيين میکنند.
بایوم و سیلورمن (2004)، به بررسی و آزمون ارتباط بین اجزای سرمایه فکری و تصمیمات خطرپذیر مالی و عملکرد شرکتها و تأثیر این اجزا بر عملکرد آینده پرداختهاند. نتایج نشان داده است که اجزای سرمایه فکری بر عملکرد و خطرپذیری مالی شرکتهای حاضر در صنعت بیوتکنولوژی تأثیر معناداری دارد.
عبدالقاني (2005)در تحقيقي تحت عنوان «افشاي ريسك بازار با معيارهاي ريسك حسابداري » به بررسي ارتباط بين ريسك سيستماتيك و معیارهای ريسك حسابداري پرداخت. اين معيارها شامل نسبت اهرمي، اندازهی دارايي، نسبت جاري، تغییرپذیری سود، رشد سود، سود سهام پرداختي و بتاي سود بودند. نتايج حاصل از بررسي حاكي از آن بود كه چهار معيار اندازه داراییها، نسبت جاري رشد سود و نسبت سود سهام پرداختي دارايي ارتباط بااهمیتی با ريسك سيستماتيك هستند درحالیکه ارتباط بين متغیرهای ديگر با ریسک سيستماتيك ازلحاظ آماري معنیدار نبودند
چن و همکاران (2005)، نیز رابطه بین سرمایه فکری با ارزش بازار و عملکرد مالی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس سهام تایوان در دورۀ زمانی 2002-1992 را بهگونهای تجربی بررسی کردند آنها سرمایه فکری را با استفاده از ضریب ارزشافزوده فکری و اجزای آن مخارج تحقیق و توسعه تقسیمبر ارزش دفتری سهام عادی و هزینه تبلیغات تقسیمبر ارزش دفتری سهام
