
شهرستانهای ایران پایه گذاری شود (دیوسالار، 1344: 228). دولت روسیه، برای میرزا حکم تبعید از رشت را صادر نمود و او پنهانی به شهر رفت و آمد مینمود. سرانجام میرزا توانست با کمک هفت نفر که دکتر حشمت نیز جزو آنان بود، اولین پایگاه جنگهای چریکی را در جنگل تولم در شمال رشت، برپا نماید.
در روز 16 خرداد 1299 میرزا کوچک خان جنگلی در ادامه مبارزات خود در شهر رشت حکومت جمهوری اعلام کرد. این اعلام درپی یک رشته تماسها و گفتگوها با مقامات روسیه و کسب اطمینان از این که نیروهای آنان در شمال ایران در کار حکومت انقلابی میرزا، کارشکنی نخواهند کرد، صورت گرفت.
روز 28 اردیبهشت، نیروهای ارتش سرخ به نام سرکوبی ضدانقلابی که در شمال ایران کمین کرده بود، وارد انزلی شدند. نهضت میرزا کوچکخان که حضور نیروهای کشوری دیگر را در خاک ایران مخالف با اصول سیاست خود و به زیان استقلال و تمامیت ارضی کشور میدانست، به مخالفت برخاست. سران نهضت در شهر رشت سرگرم تحکیم مبانی جمهوری بودند که بتدریج اختلافاتی در میانشان پدید آمد و همین امر نهضت را به انحطاط و نابودی کشاند.
این مبارزات میرزا بود که از او اسطورهای در گیلان در برابر ظلم ساخته است. فراز و نشیبهایی که وی طی مبارزات جنگل پیمود، نماد استواری و آزادیخواهی در گیلان به شمار میرود. «میرزا یک مرد دینی بود که همه مظاهر انقلاب را از دریچه دیانت مینگریست. میرزا با مبارزه منفی خود که از بینش توحیدش برمیخاست، به تبعیت از مولا علی(ع) به تمام بند و بستهای سیاست پشت پا زد و به تنها چیزی که فکر میکرد، انقلاب و رهایی مردم از چنگال استعمار و ارتجاع بود…. از دیدگاه او آزادی مخصوص همه است، همه باید از تعمت آزادی برخوردار شوند. او در اولین ماده مرامنامه آزادی، تامه افراد انسان را آورده است و لازمه آسایش عمومی و نجات طبقات زحمتکش را در تحصیل آزادی حقیقی و تساوی انسانی میداند… میرزا با آن روح والا و خستگی ناپذیر خود به حفظ ازادی و ایجاد عدل و برابری و استقلال کشور و پیمانی که با باران خویش بسته بود، وفادار ماند و همه دوستان او در نیمه راه تسلیم دشمن شدند اما او تا آخرین نفس به پیمانی که با یاران و خدای خویش بسته بود، وفادار ماند و یک لحظه از حریم قانون تجاوز نکرد و سرانجام در این راه جان باخت» (اخوان ارمکی، 1385: 67-68).
«ای غرش تفنگ
تا زنده چون چکاچک طوفان
ای جاری صداقت جنگل
ای بزرگ توحید!
ای مردم زرم
کوچک جنگل
باران خون گرم تو
بر گسترای سرما
گل خوشه های آتش و نور افشاند» (رحمدل، 1385: 159).
– جنگل در اینجا تعبیر به مبارزات جنگل شده است که مبارزاتی مسلحانه بوده و برای آزادی و با داشتن صداقتی پاک و جان نثاری مبارزان جنگل توأم بوده است.
– کوچک جنگل، مخفف نام میرزا کوچک جنگلی است که در مبارزات جنگل، پیشوا و رهبر بوده است.
«ای دوست، ای برادر
امواج سبز جانِ خزر دیریست
در گوشِ هوش ساحلِ متروک
نام پرافتخار ترا
تکرار می کنند.
مستورگان ساحت شالیزار
کز خواب سبز خویش
هر روز
با نم نم ترنّم گامت
بیدار می شدند» (همان: 160)
– خزر، دریایی کهن در این دیار است که نماد شاهدی همیشگی در روند رویدادهای مبارزات جنگل میباشد. شاعر با مبارز سخن میگوید و میگوید که دریای خزر نام او را با هیاهوی امواجش تکرار میکند. حرکت امواج دریای و صدای خوردن موجها بر ساحل را تشبیه به سخن گفتن آن نموده است. در اینجا تشخیص استفاده شده است و دریا را به سخن گفتن واداشته که از نام مرد مبارز را تکرار میکند و آنها بزرگ و والا خطاب میکند.
– شالیزار، نماد سرزمین گیلان است که نشاء برنج در آن کاشته میشود و پرورش داده شده و سپس برداشت میکنند. کسانی که به شالکاری مشغول هستند را به خفتگان این سرزمین تشبیه کرده است که با صدای گامهای مبارزان جنگل که ندای آزادی و ظلمستیزی سر میدهند، بیدار شده و راه آنان را ادامه خواهند داد.
«اینک
غمگین و سوگوار
تا منتهای دهکده کوچیدند
بی تو
آلاله را هوای شکفتن نیست
البرز بی حضور تو
افسرده تر از جان کویر است»
– گل و بهار، بشارت دهندة پایان دوران سختی زمستانی و آغاز فرح و طرب و گشادگی بوده است . آلاله، گلی سرخ رنگ و نماد موجودی که عمرش گذران است . او بی بار است و داغ روزگار بردل دارد . در اشعار حماسی و غنایی که در مورد مبارزات و ظلمستیزی میباشد، این گل نماد مبارزان و آزادیخواهانی است که در راه هدفشان به شهادت رسیدهاند و در خون خود غلطیدهاند.
دل ما به دور رویت ، ز چمن فراغ دارد / که چو سرو ، پای بند است و چو لاله داغ دارد . (حافظ)
– لاله : «لاله» در ادبیات حماسی : رمز شهادت ، است ، گل سرخ و اگرمشخص تر بگوییم : لاله و شقایق، از نمادهای آن میباشد. یعنی هردو دارای رنگی هستند. قرمزی و هر ورق آنها، قطرات خونی، فرو چکیده از پیکر شهید است. يكي از بارزترين شباهتهاي شهيدان با انواع گلهاي طبيعت اين است. كه اين دو گل گرچه عمري نسبتا كوتاه دارند اما بركات و ثمرات دارند و خاطرات عطر افشاني آنان براي هميشه در حافظه تاريخ مي ماند و جامعه براي رويش و خودنمايي گلهاي بهاري اميدوار لحظه شماري ميكند.
در ایران لاله سمبل شهادت است و به استعاره دلالت بر شخص ایثارگری دارد که در راه آرمان دینی یا ملی به شهادت رسیدهاست. در روایات شیعه سخن از دشت کربلا میرود که از خون شهدا لالهگون شدهاست از سرود های انقلابی مشهور ایران که در آن شهید به لاله تشبیه شدهاست .
– کوه، در نمادشناسي، نشانهی صلابت آفرينش است. در کهن ترين تصاوير ذهني،کوه،ناف زمين ناميده شده است و «انسان مذهبي هميشه در جست و جوي تثبيت مسکن خود در «مرکز جهان» بوده است… کشف يا طرح نقطه اي ثابت – مرکز – معادل با آفرينش جهان است» (الیاده، 1387: 22). براساس عقايد ايرانيان باستان، کوه مقدس البرز دروسط زمين واقع شده و به آسمان اتصال دارد.
استوارترين و ماندنيترين بنياد اسطورهاي البرز، باور به يگانگي انسان و جهان است و اين انديشه را که بر گرفته از حکمت ناب ايراني است در متون ديني پيش از اسلام دیده میشود. کوه نزديک ترين مکان به آسمان است، پس ميتواند نردبان عروج انسان خاکي به آسمان باشد، لذا چنين مکاني هميشه مقدس بوده است. «ازاين کانون مرکزي که نقطهي اتصال مبدأ انسان و مبداء عالم است، آدمي؛ هم از طرفي بهطور مطلق به آغاز راز هستي پي ميبرد و هم به طور نسبي ادامه دهندهي ميراث پيشينيان با نياکان مي گردد، به عبارت ديگر هم رجعت به اصل مي کند و هم به سبب اين رجعت، وارث خاطرهي ازلي قومي خودش مي شود که از همين مبدا اولين اساطير [نقطه ي مرکز] سرچشمه گرفته است» (شایگان، 1383: 111). در این شعر، البرز، که نماد ایستادگی در پای هدف و مقصود است از نبود مرد مبارز، افسرده و غمگین شده و در خاموشی به سر میبرد (همان: 161).
«ای دوست ای برادر
اینک دگر نشان ترا باید
