
میدرخشد:
«تو مثل پاکیِ برفی به کوهسار، کبوتر!
مباد بالِ تو آلودۀ غبار، کبوتر!
تو فکر پاکترین مرگی، ز خود عمیقتر ای دریا!
مرا که عاشق اعماقم، بِبَر، بِبَر، بِبَر ای دریا!
درخت، کوچک من عاشق بهاران باش!
رفیقِ چشمه و هم دردِ جویباران باش!
تو را صدا زدم از عمق جان، به نام ای مرگ!
کجایی … ای تو صمیمیترین کلام، ای مرگ!
صدای تلخ تو از فصل درد میگذرد
چو نیزه ای که ز خوابِ نبرد میگذرد
شب می شود به دیدۀ من، با وحشتی گران سپری
سر برکش از حجاب افق، آه ای ستارۀ سحری
ستارهها حیران، پرندهها بیدار
ترانهها خونین، جوانهها تبدار
شیر مردا! به تو در بیشۀ آهن چه گذشت؟
به تو در حجمِ شب و دشنه و دشمن چه گذشت؟
ذهن مغشوشِ بهاری، جنگل ای فریادِ سبز!
سبز از یاد تو بادا، ذهن من ای یاد سبز!» (همان: 13-11).
اما دستۀ دوم از اشعار برجستۀ بهمن صالحی، حاصل رویکردِ سرشار از عشق و اخلاص به مضامین آسمانی است که نه به طمعِ طعمهای، نه پشتوانۀ صلتی و نه به نیّتِ تقرّب به زمامداران سرورده شده، و هر چه بوده و هست، بازتابِ صادقانۀ عواطف شاعری است دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت و اولیای حق، و پژواکِ مهرورزی به نیکان و پاکان در رهگذرِ بیداری منبعث از خیزش مردمی دل سپرده به دین و آیین، و محکم ترین حجّت بر صدق و صفا در این سیر و صراط، عسرتِ مدام و خلوت پیشگیِ مستمر شاعر در سال های پس از انقلاب است؛ شعرهایی چون «بانوی آب»، «زورق و دریا»، «نخلِ سرخ»، «دوبارۀ اصغر»، «گلها و گلولهها» و «ذوالجناح» از این زمرهاند.
صد البته، این رویکرد به مذاق برخی شاعران و متشاعرانِ دل سپرده به الحاد خوش نمینشیند و در قیاس به نفس خویشتن، از هر کرانه تیرهای طعنه روانه میکنند، حرجی نیست «لَکم دینُکم وَلِیَ دین»، یا همانگونه که در مؤخرۀ کتاب بانوی آب آمده:
«متاع کفر و دین بی مشتری نیست
گروه این، گروهی آن پسندند»
«گلها و گلولهها» طلایه دارِ این طیف از شعرها در کارنامۀ صالحی است؛ بیانیهای صریح علیه بیدردیِ فاجعه بارِ شاعران کافه نشین در آستانۀ انقلاب.
شاعر در این شعر بلند، به بازخوانی و مرور حال و هوای آن روزگار خونبار مینشیند و زلزلۀ عظیم انقلاب را در سطرهایی چنین صادقانه نجوا میکند:
«و ناگهان …
ما شاعرانِ قهوه و احساس
در غارِ کافهها
از خوابِ شش هزار سالۀ خود برخاستیم،
بوی جنازهها
ما را به سوی درد خیابان کشاند
ما مرگ را به تجربه دریافتیم
حلّاج ها را
بر دارِ خویش رقص کنان دیدیم
در فجرِ خون خلق
ما آفتاب را باور کردیم
و شعرهای مردم را نیز
که فارغ از فنون بلاغت
خارج ز قید قافیه و وزن
در ذهنِ داغ پیر و جوان جاری بود
دیگر کس
از ما به سنگرِ ادبیات
ایهام و استعاره نمیخواست
عشق از مدار حروف بیرون میرفت
شعر از حفاظِ سربی خود عریان میشد
… شبها صدای سرخ گلوله
شبها
صدای ممتدِ تکبیر …» (همان)
از این پس، ترانههای روشنی چون «بانوی آب» و «نخل سرخ»، به الهام و اشاراتِ همان عشق صادقانه به آرمان و ایمانِ مردم، در پهنۀ احساس شاعر میروید و میبالد، که سیلان و جریانِ صمیمانه و عاشقانۀ عاطفه در این شعرها و بر دل نشستن شان، گواهِ از دل بر آمدن آن هاست.
تعبیر لطیف و درخشانِ «بانوی آب» که اینک سالهاست که بر سرِ زبان هاست، برخاسته از ارادتی مؤمنانه است به بانوی بانوان حضرت فاطمۀ زهرا (س)، که خود از این شاعرِ شیدای آل الله شنیده ام که این شعر در پیِ نذر و نیازی دردمندانه و توسّل به صدیقۀ طاهره در جانش روییده است.
با این همه، کتمان نباید کرد که این طیف از شعرها، بیش از آن در دانش و آشناییِ گسترده با فرهنگ معنوی و مذهبی ریشه داشته باشد، برخاسته از عواطف و برداشتهای حسّی و اجمالی از مضامین و دستمایههای آیینی ست، اگر آن آشنایی ژرف نیز با این شیدایی پیوند میخورد، بیتردید تصاعدِ جمال و جلالِ شعرها در سیرت و صورت رخ مینمود:
«بانوی آب
چون هاله ای ز عاطفۀ ماه
با جامه ای ز نور
در قصرِ آفرینش کامل- خورشید وار-
ایستاده به درگاه …
با او سخن جز با وضوی اشک مگویید
وَز او نشانهای
جز در جهان ساکت و خاکستریِ خواب مجویید
کان نخلِ رنجدیده
و آن سروِ سوگوار
از مرگِ ارغوانی خورشید
تعبیرِ صادقانۀ اندوه
در شعرِ ناتمام جوانی است» (همان: 17-13).
بیان دو نکتۀ دیگر شایستۀ این مقال است:
نخست، بی مبالغه باید اذعان کرد که پس از ابتهاج (ﻫ . الف. سایه) بهمن صالحی نامورترین شاعر گیلانی روزگار ماست، و اگر انصاف باشد و تعارفات متداول را فراموش کنیم، در طیفی از شعرها درخشش و برجستگی بیشتری را در کارنامه دارد.
«در طول چند دهۀ اخیر، به ویژه در دهههای چهل و پنجاه هیچ یک از همگنان و هم سالان او، و هیچ یک از پسینیان و از پی آمدگانش- علی رغم بهره وریِ برخی از حمایت ژورنالیسم مقتدر پایتخت و انزواگراییِ صالحی و بی نصیبی اش از روابط عمومی و خصوصی- هرگز به مرتبتِ شعری او دست نیافتند. صد البته، آینده بر ما نامکشوف و ناپیداست، ای بسا شاعرانی دیگر افق های والاتری را فتح کنند. نکتۀ دیگر این که بی شک هر خواننده ای در دیدار با هر شاعری، بخشی از کارنامۀ او را بیشتر میپسندد، همانگونه که ممکن است بخشی را کمتر بپسندد یا این که نپسندد. افزون بر این، بار گذرِ زمان در چشم خود شاعر نیز، برخی شعرها تنها در اندازه های یک خاطرۀ شخصی جذّابیت مییابند و نه بیش از آن، این امر دربارۀ این قلم و این شاعر نیز صادق خواهد بود، امّا با این همه انصاف آن است که در صورت فراهم آمدن گزینهای شایسته، دفتری موفق و ارزشمند از بهمن صالحی به یادگار میماند، با برگهایی معطّر و دلاویز در باغستانِ هزار رنگ شعر معاصر ایران» (همان: 19-18).
اینک بهمن صالحی، شاعرِ عزیز و ارجمند روزگار ما در هفتمین دهۀ عمر به عددِ پُر رمز و راز چهارده میرسد؛ با زمزمههای آدینه؛ ترانه خوانِ معصوم چهاردهم؛ سفرنامۀ صمیمانۀ حنجرهای عاشق از پرسههای سبز در ساحتِ گل نرگس …
این دفتر در پیوست با «نخل سرخ» و «بانوی آب»، سه گانۀ عاشقانه ای است که در ریشه در عشقی یگانه دارند برخی از شعرهای این کتاب، سالها پیش از انقلاب در جرایدی نظیر فردوسی به چاپ رسیدهاند، به هر تقدیر سال 1339 سال آغاز این زمزمههاست که در سفرِ عمر رفیق راه و روح شاعر بودهاند. … و حرف آخر این است که، کلمات فقیر، تنها به رسم حقگزاری تقدیم شد تا پیش درآمدی باشد بر «زمزمه های آدینه»، هر چند خواندن و باز خواندنِ این زمزمهها- چونان سرودن شان- پیش درآمدی نمیخواهد الّا شیدایی و انتظار که توشۀ راهِ هر دو سراست.
برای همۀ شاعرانی که عاشقانه و دور از ریب و ریا به خاندان نور و کرامت و والایی عشق میورزند، توفیق در شعر و زندگی آرزو میکنم و امید آن که شاعر پیش کسوت ما جناب بهمن صالحی در پناه حضرت حق هم چنان بپاید و به خوشدلی بِی انقطاع، آدینه به آدینه بر این زمزمهها برگهایی دگر بیفزاید. چنین باد! (همان: 20-19).
3-1-1 آشنایی با کتابهای بهمن صالحی
کتابها:
باد سرد شمال
کسوف طولانی
نخل سرخ
میثاق عاشقان
بانوی آب
خطوط دلتنگی
گزیده ادبیات معاصر
مردی از گیلان
افق سیاه
باغ کاغذی
خنجر گل سرخ
3-1-1-1 خطوط دلتنگی
«خطوط دلتنگی» دفتر غزلهای بهمن صالحی، شاعر توانمند و صمیمی خطّه سبز گیلان، بی هیچ مجادله و تعارفی یکی از دفترهای شعر موفق روزگار ماست.
شاعر، در خطوط این دفتر، گزیده چهار دهه از لحظههای پر شور تغزّلش را به شیفتگان غزل هدیه میکند. این غزلها با حال و هوای متفاوت و فراز و فرودهایشان، بازتاب تجربههای گوناگون و آینة تحول و زبان شاعر درگذر ایامند. غزلهای صالحی به گواهی این دفتر، خصوصاً در سالهای نزدیک به انقلاب اسلامی از درخشش حماسی خاصی بهرهور میشوند که از هر نظر قابل تأمل است (صالحی، 1372: 5).
3-1-1-2 سردار قبیله شقایق
این کتاب که متضمن شرح حال اجمالی کوتاه میرزا کوچک جنگلی – با زبانی ساده – و نیز بهترین مدایح و مراثی شاعران متعهّد دربارة اوست، در واقع برای نسل جوان بعد از انقلاب تدوین گردیده است. نسلی که ظلم ستیزی و عدالت خواهی را از نیاکان خویش میراث برده و به سابقه سنتهای فرهنگی و ادبی، همه بار حماسی قهرمانان خود را در ادبیات منظوم جستجو میکند.
هر چند دسترسی به همة اشعار سروده شده غیرممکن و در صورت امکان نیز چاپ تمامی آنها را در حوصله حجم اندک انی دفتر نیست امّا همین اندازه میتواند بیانگر احساسات و عواطف شاعران راستین و ظلمستیز ایران باشد که نه تنها در زمان حال اینکه همواره در طول قرون متمادی و در سیاهترین ادوار تاریخ استیلای اقوام بیگانه – همانند جاودان یاد شعر فارسی، حافظ – منادی آزادیخواهی و مبشّر رهایی انسان ایرانی از قید ستم و استبداد – در راستای ترویج فرهنگ شیعی– بودهاند (صالحی، 1382: 9).
امید که مؤلف در انجام این رسالت که شناخت هرچه بیشتر جوانان نسبت به مسائل تاریخی و معرفی یکی از شخصیتهای بلندپایه جهان اسلام در محدوده جغرافیایی خاص میهن اسلامی ما گیلان است. اندک توفیقی حاصل نموده باشد که در این کتاب در آستانه هشتادمین سال شهادت میرزا، سپاسنامهای – هر چند کوچک – بر خون او و دیگر شهیدان بزرگ نهضت جنگل محسوب شود (همان: 10).
3-1-1-3 باغ کاغذی
این کتاب جمعآوری شعرهایی که در آثار دیگر خودش به چاپ رساندهاست، این مجموعه همه آن چیزی است که توانستهایم و نه آنچه خواستهایم، که شعر ناب، شعری که در زیر مجموعه وحی قرار دارد – خود فراتر از اینهاست» (صالحی، 1387: 5).
3-1-1-4 خنجر گل سرخ
«خنجر و گل سرخ» سروده «بهمن صالحي» مي باشد .اين مجموعه دربارهي جنگ و دفاع مقدس است كه در قالب سپید سروده شده است.
3-1-1-5 کسوف طولانی
مجموعه شعر دفاع مقدس از سال 1349 تا 1357 میباشد.
3-1-1-6 نخل سرخ
در قلمرو شعر و ادبيات پايداري، حماسة خرمشهر از جايگاه ويژه اي برخوردار است؛ چنان كه هيچ واقعه اي به اندازة حماسة خرمشهر ذهن شاعران را به خود مشغول نكرده است. از سوي ديگر مضمون زيباترين و ماندگارترين شعرهاي جنگ تحميلي به اين حماسه اختصاص يافته و آثاري خلق شده كه با رويكرد اجتماعي افزون تري روبه رو شده است. مجموعة حاضر، گلچيني از ادبيات پايداري ايران دربارة حماسة سترگ فتح خرمشهر و گرامي داشت قهرمانان آن دوران است.
3-2 آشنایی با غلامرضا رحمدل
در سال ۱۳۳۰ در شرفشاده لاهیجان به دنیا آمد. قبل از دوره دبستان ۲ سال به یادگیری قرآن در مکتب خانه پرداخت. دوره دبستان را در روستا گذراند. این مدرسه توسط یک معلم در شش پایه اداره شده و با بخاری هیزمی گرم می شد و دانش آموزان موظف بودند در اولین روز هر هفته یک پشته هیزم و یک بطری نفت با خود به مدرسه ببرند. مقطع متوسطه را در دبیرستان مهدویه لنگرود، طی کرد. قبل از دوران سربازی کار میکرد و بعد از سربازی در سال ۱۳۵۳ یک سال به آموزگاری پرداخت و شبانه به تحصیل خود در دانشگاه تربیت معلم ادامه داد.
قبل از دوره دبستان 2 سال به یادگیری قرآن در مکتب خانه پرداخت. دوره دبستان را در روستا گذراند.این مدرسه توسط یک معلم در شش پایه اداره شده و با بخاری هیزمی گرم میشد و دانشآموزان موظف بودند در اولین روز هر هفته یک پشته هیزم و یک بطری نفت با خود به مدرسه ببرند.
مقطع متوسطه را در دبیرستان مهدویه لنگرود، طی کرد. قبل از دوران سربازی کار میکرد و بعد از سربازی در سال 1353 یک سال به آموزگاری پرداخت و شبانه به تحصیل خود در دانشگاه تربیت معلم ادامه داد.
در سال 1364 با مدرک کارشناسی ارشد در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و سپس تحصیلاتش را تا اخذ مدرک دکترا ادامه داد. از اساتید وی در دوران تحصیل در دانشگاه میتوان به دکتر شفيعي کد کني، دکتر زرین کوب، دکتر شعار، دکتر ضیا الدین سجادی، دکتر آموزگار، دکتر حاکمی، دکتر رنجبر، دکتر احمدی بهنام، دکتر احمدی، دکتر
