
نیز داشته باشد. مسئله اینجاست که داراییها به قدر کافی قابل نقد شدن نیستند و سرمایه حبس شده است.
2-2-1-2-3. دوره نبود قدرت پرداخت دیون مالی یا تجاری
در مرحله نبود قدرت پرداخت دیون مالی یا تجاری، شرکت هنوز قادر به تحصیل وجه کافی از کانالهای مصرف هست. مدیریت ابزارهای مناسب دارد؛ مثلا استفاده از افراد حرفهای مالی یا تجاری، کمیته اعتبار دهنده و تجدید ساختار در تکنیکهای تامین مالی و… از طریق این روشها هنوز هم میتوان مشکل را در این مرحله شناسایی و برطرف کرد.
2-2-1-2-4. دوره نبود توان پرداخت ديون کامل
در دوره نبود پرداخت ديون کامل است که ديگر شرکت رو به نابودی رفته است. کل بدهيها از ارزش داراييهاي شرکت فزونی دارد و شرکت ديگر نمیتواند از ورشکستگی کامل خود اجتناب کند.
شکل 2-1. مراحل درماندگی مالی
2-2-1-3. دلایل درماندگی مالی
معمولا دلایل مختلفی باعث بروز درماندگی مالی میشود. مهمترین دلیل ورشکستگی شرکتها سوء مدیریت سازمانها میباشد. خطاهای مدیریتی، هزینه بالا، فعالیت مالی ضعیف، بی اثر بودن فعالیتهای فروش و هزینه تولید بالا میتواند به تنهایی یا ترکیبی از آنها هشداری برای درماندگی مالی شرکتها باشد. فعالیتهای اقتصادی میتواند یکی دیگر از دلایل درماندگی مالی شرکتها باشد. رکود اقتصادی، تغییرات نرخ بهره، بالا رفتن تورم، نوسانات قیمت مواد اولیه و شرایط اقتصادی بین المللی از دلایل اقتصادی درماندگی مالی سازمانها میباشد. تصمیمات دولت، پیشامدهای طبیعی ناخواسته و مرحله عمر سازمانها نیز از دیگر دلایل درماندگی مالی میباشند (رسول زاده ،1380).
تعیین دلیل یا دلایل دقیق مشکلات مالی در هر مورد خاص کار آسانی نیست. در اغلب موارد دلایل متعددی باهم منجر به پدیده درماندگی مالی میشوند، اما طبق تحقیقات دان و براداستریت دلایل اصلی درماندگی مشکلات مالی و اقتصادی است. در برخی موارد دلایل ورشکستگی با آزمون صورتهای مالی و ثبتها مشخص میشود. حسابدارانی که در تجزیه و تحلیل وضع مالی شرکتهای رو به زوال تجربه دارند میتوانند به راحتی دلایل ورشکستگی را شناسایی و تعیین کنند. اما گاهی، بعضی مسائل از گردش مناسب در یک واحد تجاری دریک دوره نسبتا کوتاه مدت حمایت می کند و درماندگی را از چشم حسابداران پنهان میسازد.
نیوتن در سال 1998 دلایل درماندگی را بطور کلی به دو دسته دلایل درون سازمانی و برون سازمانی تقسیم کرده است:
2-2-1-3-1. دلایل برون سازمانی
1. ویژگیهای سیستم اقتصادی: مدیریت شرکت باید تغییراتی را که در ساختار اقتصادی رخ میدهد بپذیرد. ولی نمیتواند تغییری در آنها ایجاد کند بلکه باید تعدیلات لازم را در عملیات شرکت در جهت این سیستم پیاده سازد. شرکتهای بزرگ دارای ساختار سازمانی هستند اما شرکتهای کوچکتر بیشتر در معرض خطر درماندگی قرار دارند، چون شرکتهای بزرگ بهتر میتوانند در شرایط نبود ثبات بازار مقاومت نمایند.
2. رقابت: یکی از دلایل درماندگی رقابت است، اما مدیریت کارا نقطه مقابل این دلیل است.
3. تغییرات در تجارت و بهبودها و انتقالات در تقاضای عمومی: اگر شرکتها از بکارگیری روشهای مدرن و شناخت وسیع و بموقع خواستههای مصرف کننده جدید ناتوان باشند شکست میخورند.
4. نوسانات تجاری: مطالعات نشان داده است که ناسازگاری بین تولید و مصرف، کاهش در میزان فروش، سقوط قیمتها و … باعث افزایش تعداد شرکتهای درمانده شده است. به هرحال نبود آرامش موقت عامل زیربنایی درماندگی شناخته نشده است.
5. تامین مالی: پروفسور ناماکی با استفاده از دادههای بانک جهانی برای دوره (1990-1980) عنوان کرد که مشکلات مرتبط با تامین مالی بیشتر از شرایط اقتصادی، باعث درماندگی شرکتهای کوچک میشود.
6. حوادث غیر مترقبه: برخی عوامل فراتر از کنترل شرکت هستند مانند رویدادهای طبیعی و در همه جوامع صرف نظر از سیستم اقتصادی آنها دیده میشود.
2-2-1-3-2. دلایل درون سازمانی
نیوتن (1998)، عوامل درون سازمانی درماندگی واحدهای تجاری را عواملی میداند که میتوان با برخی اقدامات واحد تجاری از آنها جلوگیری کرد. اغلب این عوامل ناشی از تصمیمگیری غلط است و مسئولیت آنها را باید مستقیما متوجه خود واحد تجاری دانست. از نظر او این عوامل عبارتند از:
1. ایجاد و توسعه بیش از اندازه اعتبار: اگر شرکت اعطای اعتبار به مشتریان را بیش از اندازه توسعه بخشد در دریافت دیون از بدهکاران دچار مشکل میگردد. توزیع کنندهها در صورت فروش کالا به مصرف کننده قادر به پرداخت بدهیهایشان هستند. پس اعتبارات اعطا شده از تولید کننده به توزیع کننده و نهایتا به مصرف کننده توسعه داده میشود. در این حالت یک زنجیره اعتبار ایجاد میشود و اگر یک حلقه در این زنجیره درمانده شود خطر سقوط همه زنجیره وجود دارد. راه حل مناسب افزایش بررسیهای اعتباری و محدود کردن حتی الامکان فروشهای نسیه است. گرچه ممکن است برخی شرکتها فکر کنند که از دست دادن حجم فروشهای نسیه، زیان بیشتری از سوخت شدن برخی مطالباتشان برای آنها به همراه دارد، اما تصمیم فقط درباره اعطای اعتبار ممکن است باعث ایجاد ریسک در فعالیت مالی خود شرکت گردد و این زیانهای اعتباری غیرمعمول ممکن است ساختار مالی شرکت را برای ادامه فعالیت تضعیف نماید.
2. مدیریت ناکارا: فقدان آموزش، تجربه، توانایی و ابتکار مدیریت، واحد تجاری را در باقی ماندن در عرصه رقابت و تکنولوژی دچار مشکل میسازد. بیشترین تعداد درماندگیها به این دلیل بودهاند. عدم همکاری و ارتباط مدیریت با افراد حرفهای هم در این طبقه قرار میگیرد.
اداره پژوهش تجاری دانشگاه پیترزبرگ مطالعهای روی ده کارخانه تولیدی ناموفق طی سالهای 1954 تا 1956 انجام داد. شرکتهای درمانده با ده شرکت موفق مقایسه و اختلافات آنها به شرح ذیل بوده است:
شرکتهای ناموفق سوابق ضعیف و رویههای نگهداری سوابق ضعیف داشتند، شرکتهای موفق منابع زمانی و مالی بیشتری برای توسعه محصول صرف میکردند، شرکتهای ناموفق فراتر از عمق تکنولوژی در دسترس خود رفته بودند، مدیران آنها از تحلیل بازار و فروش غفلت میورزیدند. نتیجه نهایی این تحقیق نشان داد که درماندگیهای مورد بررسی به خاطر کوچک بودن این شرکتها نبود بلکه بخاطر مدیریت بد (سوء مدیریت) بود. برخی از این مدیریتهای ناکارا بخاطر تحمیل زیاد وظایف بیش از زمان در دسترس، به یک مدیر بود. آنها مسئولیتهای مختلفی داشتند که فرصت رسیدگی به همه آنها را نداشتند.
نیوتن عنوان کرد که مدیریت ناکارا نمیتواند از عوامل ذیل جلوگیری کند و هر یک از آنها ممکن است منجر به سقوط شرکت گردد:
فروشهای ناکافی: که منجر به ناکافی بودن سود برای باقی ماندن شرکت درعرصه تجارت میگردد.
قیمتگذاری نامناسب: که موجب پذیرش زیان روی یک قلم یا سود بسیار اندک میشود.
استفاده نادرست از دریافتیها و پرداختیها: عدم موفقیت در گرفتن تخفیفات عمده و عدم پرداخت بدهکارانی که دارای وضع وخیم هستند.
هزینههای سربار و عملیاتی بیش از اندازه و هزینه بهره بدهیهای درازمدت بیش از اندازه: که همه هزینههای ثابت هستند که در مقابل درآمد قرار دارند و باعث بالارفتن نقطه سربه سر میشوند.
سرمایهگذاریهای بیش از اندازه در داراییهای ثابت و موجودیها: که باعث محدودیت وجوه و در دسترس نبودن آن برای ایفای سایر تعهدات میگردد.
سرمایه در گردش ناکافی و نقدینگی ضعیف: به خاطر بدهی جاری بیش از حد در نتیجه تحصیل داراییهای ثابت با استفاده از اعتبارات کوتاه مدت.
ساختارسرمایه نامناسب: نسبت نامطلوب بدهی به سرمایه.
پوشش بدهی نامناسب: در مقابل زیانهای ناشی از آتش سوزی، سرقت و….
روشها و ثبتهای نامناسب حسابداری: که باعث دسترسی نداشتن مدیریت به اطلاعات مورد نیاز برای شناسایی مشکل و پیشگیری از آن میگردد.
رشد بیش از اندازه: رشد سریع باعث نیاز به وجه نقد بالا میگردد که ممکن است شرکت در کوتاه مدت قادر به تامین آن نباشد و برای دستیابی به آن متحمل هزینه بهره گردد.
محدودیت ریسک: شرکتهایی که مصرف کنندگان متنوعی ندارند در صورت سوخت شدن یک فروش نسیه یا درماندگی یک مصرف کننده به سرعت درمانده میشوند.
3. سرمایه ناکافی: درصورتی که سرمایه کافی نباشد شرکت ممکن است قادر به پرداخت هزینههای عملیاتی و تعهدات اعتباری در سررسید نگردد. با این حال دلیل اصلی مشکل، سرمایه ناکافی نیست و ناتوانی در مدیریت اثربخش سرمایه، مسئله اصلی است.
4. خیانت و تقلب: تعداد اندکی از درماندگیها با برنامهریزی، ساختگی و بر اثر تقلب میباشد.
آیابئی17 (2002)، نیز شاخصهای نشان دهنده درماندگی (وضع وخیم مالی) شرکت را به صورت زیر تقسیم کرده است:
1. کاهش سود نقدی: اگر طی زمان، سود نقدی شرکت روبه کاهش مستمر باشد این امر را میتوان نشآنهای برای درماندگی تلقی کرد.
2. بستن کارخانهها یا شعبههای شرکت.
3. زیانها: زیانهای عملیاتی منجر به ناتوانی از پرداخت سودهای نقدی یا افزایش سرمایهگذاری میشود. این امر شرکت را به سوی درماندگی سوق میدهد.
4. زیاد بودن فصول کم کاری و توقف عملیات.
5. استعفای مدیران شرکت: مدیران ارشد یک سازمان در جایگاهی هستند که میتوانند عملکرد بعدی سازمان را ببینند. بنابراین آنها میتوانند زودتر استعفاء دهند و به شرکتهایی که پتانسیل بهتری برای مقاومت در برابر ناملایمات اقتصادی دارند بروند. این استعفاء میتواند یک نشانه عملکرد ضعیف باشد.
6. افت قیمت سهام: قیمتهای سهام نشان دهنده ارزشی هستند که بازار برای شرکت قائل است، بیثباتی و کاهش قیمت سهام ممکن است منجر به ترک شرکت از سوی سهامداران با فروش سهام گردد و اعتبار دهندگان نیز عملکرد شرکت را با قیمت سهام ارزیابی میکنند.
جدول شماره (2-1) فهرست دلایل درماندگی را نشان میدهد.
جدول 2-1. دلایل درماندگی
ديدگاه نیوتن
ديدگاه آيابئی
دلايل برون سازمانی
دلايل درون سازمانی
ویژگیهای سیستم اقتصادی
ایجاد و توسعه بیش از اندازه اعتبار
کاهش سود نقدی
رقابت
مديريت ناکارا
بستن کارخانهها یا شعبههای شرکت
تغییرات در تجارت و بهبودها و انتقالات در تقاضای عمومی
سرمايه ناکافی
زيآنها
نوسانات تجاری
خيانت و تقلب
زياد بودن فصول کم کاری و توقف عمليات
تامین مالی
–
استعفای مديران شرکت
حوادث غیر مترقبه
–
افت قيمت سهام
2-2-1-4. ابزارهای شناسایی عوامل درماندگی مالی
ابزارهای شناسایی عوامل درماندگی مالی به سه دسته تحلیل روند، تحلیل عملیات حسابداری و تحلیل مدیریت تقسیمبندی میگردد. که در ادامه به آنها پرداخته شده است (درجاتی، 1389).
2-2-1-4-1. تحلیل روند
یکی از رایجترین روشهای بررسی اطلاعات در درون شرکت تحلیل گزارشات مالی در طی چند سال مالی میباشد. تا بدینوسیله تحلیل روند امور، ملموس شود. در صورت استفاده از یک سال خاص بعنوان مبنا، تحلیل روند حسابهای عمده به صورت ماهیانه یا فصلی صورت میگیرد. روندهای ترازنامه اصولاً تمایلات درماندگی مالی را به صورت زیر آشکار میسازد:
نقدینگی روبه ضعف.
سرمایه جاری غیرمکفی.
سرمایهگذاری بیش از حد روی موجودی کالا یا حسابهای دریافتنی.
گسترش بیش از حد داراییهای ثابت.
سرمایهگذاری بیش از حد روی داراییهای ثابت.
افزایش وامهای بانکی و سایر بدهیهای جاری.
بدهیهای درازمدت دارای پشتوانه و تعهدات (بدهیهای) ثابت بیش از حد.
وابستگی وامهای شرکت به بانکها و اعتباردهندگان.
تغییرات در صورت سود و زیان که میتواند تمایلات و روندهای دیگری را به سمت درماندگی مالی آشکار سازد به شرح ذیل میباشند:
کاهش میزان فروش.
افزایش هزینههای عملیاتی و هزینه های سربار.
نرخ بهره و سایر هزینههای ثابت بیش از حد.
برداشتها و سود سهام بیش از حد در مقایسه با میزان درآمد.
درآمد خالص رو به کاهش و نرخ بازده پایینتر بر وجوهات سرمایهگذاری شده توسط صاحبان سرمایه.
افزایش فروش از طریق اعمال کاهش سود هر واحد.
2-2-1-4-2. تحلیل عملیات حسابداری
در ارتباط با تحلیل
