
است از چند منطقه جدا از هم ، مانند خلیج فارس ، شامات ، مغرب و غیره که هر یک منطقهای متمایز از دیگر مناطق است و در میان این مناطق بهترین و بارزترین نمونه از یک منطقه ژئوپلیتیک خلیج فارس است . همانطور که مشخص است این منطقه هشت کشور کرانهای است که عبارتند از: ایران ، عراق، کویت ، عربستان سعودی ، قطر ، بحرین و امارات متحده عربی و البته پاکستان که در دهانه خلیج فارس و نزدیکی تنگه هرمز واقع شده است . ( مجتهدزاده ، 1379 ، 156- 154 ) این در حالی است که خلیج فارس به عنوان مهمترین مخزن نفتی جهان نقش تعیین کنندهای در سرنوشت اقتصاد جهان دارد. (Chapman & Khanna ,2006) یا به عبارت دیگر به دلیل دگرگونیهایی که در دنیای مصرف انرژی به وجود آمده و افزایش مصرف نفت در جهان صنعتی اهمیت استراتژیک و ژئوپلیتیک خلیج فارس افزایش یافته است. خلیج فارس با 676 میلیارد بشکه نفت خود، که معادل 4/65 % کل ذخایر نفتی شناخته شده جهان است و همچنین دارا بودن 8/33 % ذخایر شناخته شده گاز جهان بدون تردید بزرگترین و مهمترین انبار انرژی جهان محسوب میشود. (مجتهدزاده، 1379، 141- 139)
آنچه بر اهمیت خلیج فارس میافزاید بحث ترانزیت منابع نفتی و همچنین کالاهایی است که کشورهای این حوزه از دنیای غرب و کشورهای صنعتی در ازای نفت وارد میکنند ، چرا که حدود 20 % از نفت خلیج فارس که مربوط به کشورهای عراق و عربستان میباشد از طریق لوله انتقال نفت صادر میشود و الباقی نفت بهرهبرداری شده، از طریق کشتیهای نفتکش و از مسیر تنگه هرمز منتقل و صادر میشود .( جعفری ولدانی ، 1381 ، 14-13 ) در واقع اهمیت ژئوپلیتیکی خلیج فارس به خاطر عواملی نظیر؛ موقعیت جغرافیایی ، بازار صدور کالا ، سرمایه ، تجهیزات نظامی و به علاوه وجود ذخایر عظیم نفت و گاز است . ( جعفری ولدانی، 1384 ، 48 )
از سوی دیگر خلیج فارس یکی از حوزههای ششگانه ژئوپلیتیک مجاور ایران است . بدین ترتیب به طور خاص موقعیت ژئوپلیتیک ایران در این منطقه را از دو جهت میتوان بررسی کرد که نخست موقعیت بحری ایران میباشد. در واقع نظر به اینکه ایران از دریاهای بزرگ و اقیانوسها فاصله دارد، اما از شمال با دریاچه مازندران و از جنوب با خلیج فارس و دریای عمان ارتباط دارد و از این طریق امکان ارتباط ایران با دنیای خارج ، واردات و صادرات فراهم شده است . به لحاظ موقعیت ژئوپلیتیک نیز با توجه به مرکزیت ایران در منطقه نسبت به کشورهای مجاور خود ، در تمام حوزههای ژئوپلیتیک اطراف خود حضور داشته و از آنها متاثر است . (پورعلیخانی، 1388، 130)
این در حالی است که کشورهای این منطقه به دلیل دارا بودن منابع طبیعی که اهم آن نفت و گاز میباشد به جهات گوناگون تاثیر پذیر از سیاستهای جهانی در زمینه انرژی هستند ، در این میان ایران با دارا بودن 10 % از ذخایر نفت جهان و 15 % از ذخایر گاز جهان، تقریبا در جایگاه دوم جهان قرار دارد و بیشترین تاثیر پذیری را از منابع طبیعی خود دارد . ( کمپ و هارکاوی، 1383، 205 )
براي اينكه انرژي از محل توليد صحيح و سالم به محل مصرف برسد تأمین امنيت اين منطقه بسیار حائز اهميت است. این امنيت معمولاً تحميلي ميباشد همانطور كه در سالهای اخیر شاهد برقراری آن در خاور نزديك به بهانههاي مختلف توسط ابرقدرتها بودهايم. آنها سعي بر اين دارند كه اين امنيت را به نفع خودشان يعني صدور نفت با قيمت بسيار ارزان و بدون وجود مانع بر سر راه صدور آن بطور مداوم و پي در پي ايجاد كنند، كه اين براي كشورهاي دارنده نفت زياد خوشايند نبوده و همين امر است كه در قرن 21 ما شاهد نزاعهاي فراوان بين دارندگان انرژي و ابرقدرتها هستیم. با اينكه حوزه خليج فارس هنوز بزرگترين منبع انرژي را در خود جاي داده است، ليكن با گشايش حوزه بزرگ خزر بر روي جهان، از اتكاي انحصاري بسياري از كشورهاي مصرف كننده عمده انرژي به نفت خليج فارس كاسته شد .
افزایش اهمیت جایگاه منطقه خلیج فارس در استراتژیهای جدید انرژی، ناشی از دو چیز است:
اول: افزایش مصرف و در نتیجه افزایش تقاضا برای نفت خام.
دوم: کاهش ذخایر نفت حوزههایی چون دریای شمال،آمریکای مرکزی و حوزه دریای کارائیب.
بر اساس پیشبینیها ، حداقل در 25 سال آینده نگاههای جهانی به منطقه خلیج فارس دوخته خواهد شد. هر چند اکنون کشورهای صنعتی میکوشند تا با یافتن جایگزینهای دیگری چون نفت روسیه و حوزه خزر از وابستگی خود به منابع خلیج فارس بکاهند، ولی در همان حال توجه دارند که دوام منابع انرژی در روسیه، خزر و دیگر نواحی جهان در مقایسه با منابع انرژی خلیج فارس پایدار نخواهد بود. ( رضایی ، 1391 )9
منطقه خلیج فارس میبایست به گونهای ریشهای، الگوی سلطهجویانه را نفی و همکاری منطقهای را جهت تأمین روابط متقابل میان کشورهای منطقه جایگزین کند. در شرایط کنونی، راهبردی که آمیزهای از کاهش فشار و افزایش توان باشد، همچون ابزاری درمانگر به کار میآید و پویایی نوینی را در منطقه پدید میآورد.منطقه خلیج فارس در کلیه فعالیتها، جهتگیریها و کارکردهای جهانی شدن، و در کشمکش بر سر ترسیم تصویر نهایی نقشه ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک معاصر اهمیت ویژهای دارد. به همین علت، این منطقه بیش از مناطق دیگر در معرض سلطهجویی و دخالتهای بیگانگان قرار میگیرد. این منطقه با وجود حضور چشمگیر در بازارهای جهانی انرژی، هنوز جایی متناسب با توان بالقوه خود را پیدا نکرده است. کشورهای منطقه، در سال 2004 ، بیش از 63 درصد ذخایر اثبات شده نفت خام جهان را داشتهاند،ولی تنها نزدیک به 27 درصد تولید جهانی و نیز 41 درصد صادرات نفت خام از آن این کشورها بوده است (بهروزی فر،1383،30)
بنابراین دارا بودن سهم بیشتری از منابع نفت و گاز این منطقه امکان بازی فعالتر و نقش موثرتری را برای کشور دارنده در عرصه جهانی و رقابتهای بینالمللی قدرت فراهم میکند و همانگونه که اشاره شد ایران موقعیت ژئوپلیتیکی ممتازی در کل حوزههای ژئوپلیتیک مجاورش دارد که بهرهمندی بیشتر از منابع انرژی ، بیشک این موقعیت را تقویت میکند و این مهم یا دست کم بخشی از آن در اثر حل اختلافات مرزی در حوزه دریای مازندران و حوزه خلیج فارس ممکن میگردد .
مهمترین بعد جغرافیایی خلیج فارس، بعد جغرافیای سیاسی (ژئوپلیتیک) آن است. چنانچه در میان مناطقی که در بخش معروف به خاورمیانه به عنوان مناطق ژئوپلیتیک جداگانه و متمایز از دیگران وجود دارند، خلیج فارس مدل منحصر به فردی از یک منطقه ژئوپلیتیک را ارائه میدهد. این منطقه ملتهایی را شامل است که از نظر فرهنگی متفاوت هستند ولی از نظر سیاسی، استراتژیک و اقتصادی هماهنگی و تجانس دارند. این منطقه شامل کشورهای ایران، عراق، عربستان سعودی، عمان، کویت، امارات متحده عربی، قطر و بحرین میباشد. (مجتهدزاده، 1379،123)
بخش سوم – رژیم حقوقی خلیج فارس و ضرورت تعیین مرزهای دریایی
ماده 122 کنوانسیون 1982 حقوق دریاها اعلام میدارد:
«از لحاظ این کنوانسیون دریای بسته و نیمه بسته به معنای خلیج، حوزه رودخانه و یا دریایی است که به وسیله دو یا چند دولت احاطه و توسط یک معبر باریک به دریای دیگر یا اقیانوس مرتبط باشد. ضمن اینکه بطور کامل یا بطور عمده شامل دریاهای سرزمینی و مناطق انحصاری اقتصادی دو یا چند دولت ساحلی است» براساس تعریفی که این ماده به عمل آورده است خلیج فارس نیز در زمره دریاهای بسته قرار خواهد گرفت.
این در حالی است که نخستین باری که خلیج فارس به لحاظ حقوقی بررسی شد، در سال 1952 میلادی (1331 خورشیدی) در کنفرانس تجارت اسلحه در ژنو بود که در این کنفرانس این دریا یک دریای آزاد معرفی شد. البته این عنوان به لحاظ بستر ، به خلیج فارس تخصیص نیافت و به نظر میرسد که اساسا دریای آزاد نامیدن خلیج فارس نوعی محدودیتزدایی جهت دسترسی بیشتر قدرتهای غربی به آبهای این منطقه بوده است چنانچه طی این کنفرانس منابع یا تقسیم بستر این دریا مورد بررسی قرار نگرفته بود . بدین ترتیب تا سال 1982 میلادی و تصویب کنوانسیون حقوق دریاها به عنوان قانون اساسی دریاها، کشورهای حوزه خلیج فارس و همچنین سایر دول به ویژه قدرتهای بزرگ همواره در این رابطه، در ارائه تعاریفی منطبق با منافع خود تلاش کرده اند.
در این خصوص ماده 123 کنوانسیون 1982 حقوق دریاها اظهار می دارد: «دول کنوانسیون بطور مستقیم یا از طریق سازمانهای منطقهای مناسب تلاش خواهند کرد که:
الف) مدیریت، حفظ، اکتشاف و بهرهبرداری از منابع جاندار دریا را هماهنگ کنند.
ب) اجرای حقوق و تکالیف خود را در حفظ و حراست محیط زیست دریایی هماهنگ کنند.
ج) خط مشیهای خود را در مورد انجام تحقیقات علمی هماهنگ کنند.
د) در صورت اقتضا از سایر دول ذینفع یا سازمانهای بینالمللی دعوت به عمل آورند تا با آنها در پیشبرد اجرای مقررات این ماده همکاری کنند.»
مشکلات پیش گفته در رابطه با عدم قطعیت حقوق و تکالیف دول حاشیه دریاهای بسته ، در خلیج فارس به شکل خاصی بروز میکند. چرا که به نظر میرسد خلیج فارس جزو مناطق با خصوصیات ویژه باشد . چرا که خلیج فارس از سوی سازمان برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد10 ، سازمان فرهنگی، علمی و تربیتی ملل متحد11 و سازمان دریایی بینالمللی12 به عنوان منطقه ویژه معرفی شده است و این مساله تعهدات خاصی برای کشورهای عضو این حوزه ایجاد مینماید، چرا که خلیج فارس با ویژگی های خود، یعنی کمی عمق، شوری آب و ارتباط محدود (به واسطه تنگه هرمز) با آبهای آزاد جهان، اکوسیستم ویژهای را تشکیل داده و مجموعه حیاتی وابسته و پیوستهای را در کف، داخل، بالا و سواحل خلیج فارس به وجود آورده است. (حافظ نیا، 1371، 17)
این بدان معنا میباشد که تعیین محدوده اعمال حاکمیت هر یک از کشورها در این دریای بسته، وظایف ویژهای در راستای حفظ محیط زیست این پهنه آبی مانند آکواریوم، به عهده هر کدام از دولتهای ساحلی قرار میدهد.
ایران در نیمه شمالی خلیج فارس دارای منطقه انحصاری اقتصادی میباشد. یعنی به لحاظ بینالمللی مجاز به اعمال قواعدی در راستای حاکمیت خود و از جمله در جهت حفظ محیط زیست میباشد. این مساله علیرغم عدم تحدید حدود فلات قاره ایران با کویت و همچنین عراق، در مورد منطقه انحصاری اقتصادی مجاز میباشد.
این در حالی است که به علت عمق کم، تمامی سطح خلیج فارس به صورت فلات قارهای یکپارچه میباشد، بنابراین، منطقه انحصاری اقتصادی و فلات قاره کشورهای مقابل در یکدیگر تداخل مییابند و برای تحدید فلات قاره باید بر اساس اصول عادلانه و توافق طرفین اقدام کرد. در واقع به دلیل عرض کم و یکپارچگی فلات قاره ، این آبراهه باید میان دولتهای ساحلی تقسیم شود. با توجه به اینکه در اوایل دهه پنجاه میلادی هنوز رژیم حقوقی بینالمللی جهت تحدید حدود فلات قاره ایجاد نشده بود کشورهای حوزه خلیج فارس رأسا اقدام به این امور نمودند، لذا دو رویه شکل گرفت. رویه ایرانی که در قوانین دریایی خود فلات قاره را شناسایی میکند و در حدود قواعد بینالمللی زمان مورد بحث، مفاهیم موجود را در خلیج فارس پیاده کرده است و در مقابل عملکرد و رویه اعراب.
کشورهای عرب ساحلی از کاربرد مفهوم فلات قاره در اعلامیههای خود در خصوص قلمروهای دریاییشان در خلیج فارس امتناع کردهاند. این کشورها معتقدند که بستر دریا براساس اصول عادلانه و توافق طرفین باید تقسیم گردد.
در بحث تحدید حدود مناطق دریایی در خلیج فارس نکته ای وجود دارد و آن اینکه کشورهای ساحلی مقرراتی را برای منطقه انحصاری و اقتصادی تدوین ننمودهاند.
«دو علت سبب شد که تحدید حدود بستر دریاها بدون ایجاد منطقه اقتصادی- انحصاری، صورت پذیرد، یکی اینکه بهرهبرداری از منابع زیستی از قبیل ماهیگیری در امتداد منطقه دریایی بسیار کم اهمیت فرض شده است. اما به بهرهبرداری از منابع معدنی فلات قاره بسیار اهمیت داده شده است. از طرف دیگر خلیج فارس، مانند دریای مدیترانه یک منطقه محدود و احاطه شده با ترافیک دریایی
