
برنامه درسی نقشآفرینی کند. آیزنر(2005،ص205) میگوید تعلیم و تربیت میتواند از هنر درباره عمل تربیتی چیزهای زیادی یاد بگیرد و هنر و هنرمندی از منابع بهبود عمل تربیتی میباشند.گی9(2004،ص115) میگوید:« دامنه گستردهای از دفاع درباره اینکه هنرها به توسعه و پیشرفت اخلاقی و معنوی کمک نموده و عملکرد علمی را بهبود میبخشد و همچنین باعث بهتر شدن وجود ازنظر روانشناختی و جامعهشناختی میگردد در حمایت از هنرها به کار گرفته میشود». هیوبنر(1996،به نقل از فتحی واجارگاه،1386) زبان زیباییشناسی را جایگزین مهمی برای الگوی تایلر معرفی کرده است. وونگ10(2005) برنامه درسی را بهمثابه هنرها و دانستن زیبا شناسانه11 مطرح مینماید. رونی12 (2004) دراینباره میگوید فعالیت تدریس و یادگیری مبتنی بر هنر، علاقه و انگیزه دانش آموزان را ارتقاء بخشیده و مطابق برخی گزارشها موجب بهبود پیشرفت علمی نیز میشود. این موضوع در نظام آموزشی ایران اهمیت بسزایی دارد زیرا مطابق برخی پژوهشها از قبیل صادقی و دیگران (1386) در حال حاضر وجود معضلات و دشواریهای متعدد، ساختار آموزشوپرورش را درگیر نموده به همین دلیل رضایت و خشنودی بهطور عمومی در حد پایین قرار دارد. حال اگر هنر میتواند در راستای انگیزه بخشی به دانش آموزان مؤثر واقع شود چگونه میتوان برنامه درسی مبتنی بر زیباییشناسی و هنر تدوین و اجرا نمود؟ ازاینرو پژوهش حاضر در راستای رویکرد تربیت از طریق هنر است و زیباییشناسی و هنر را بهعنوان یک چشمانداز و مبنا برای برنامه درسی بررسی مینماید. بهعبارتدیگر اگر زیباییشناسی و هنر مطابق آیزنر(2005) میتوانند منبع بهبود عمل تربیتی باشند چه مؤلفههایی برای تدوین و اجرای برنامههای درسی ارائه مینمایند؟ اگر بخواهیم عناصر برنامه درسی یک دوره تحصیلی یا یک حوزه یادگیری را بر اساس زیباییشناسی و هنر تعیین کنیم چه مؤلفهها، اصول و مصادیقی را میتوان از عالم زیباییشناسی و هنر به عاریت گرفت و در آن عناصر بکار بست؟ برنامه ریزان درسی نظام آموزشی ایران که در صحنه عمل مشغول برنامهریزی درسی هستند چه نگرش و دیدگاهی نسبت به آن مؤلفهها دارند؟ بر اساس دیدگاه متخصصان برنامه درسی حوزه نظر و برنامه ریزان درسی حوزه عمل چگونه میتوان برنامه درسی مبتنی بر مؤلفههای زیباییشناسی و هنر در دوره ابتدایی طراحی نمود؟ برای پاسخگویی به این پرسشها پژوهش حاضر به بررسی و تبیین ابعاد و مؤلفههای زیباییشناسی و هنر برای برنامه درسی و همچنین ارائه الگوی مفهومی در این زمینه برای دوره ابتدایی پرداخته است. بهطوریکه ابتدا الهامات حوزه زیباییشناسی و هنر را برای برنامه درسی، بر اساس ادبیات حوزه مطالعات برنامه درسی و همچنین دیدگاه صاحبنظران دو رشته مطالعات برنامه درسی و هنر بررسی نموده است. سپس دیدگاه نمایندگان حوزه عمل برنامهریزی درسی دوره ابتدایی نظام آموزشی کشور را که در قالب گروههای درسی در وزارت آموزشوپرورش فعالیت میکنند تحلیل نموده و در پایان ویژگیهای الگوی برنامه درسی دوره ابتدایی که مبتنی بر مؤلفههای زیباییشناسی و هنر است را تبیین و تشریح نموده است.
اهداف پژوهش
اهداف کلی: با عنایت به موضوع پژوهش ، این تحقیق دارای دو هدف کلی بهقرار زیر است:
1- بررسی مؤلفههای زیباییشناسی و هنر برای برنامه درسی
2- طراحی و اعتباریابی الگوی بومی برنامه درسی مبتنی بر مؤلفههای زیباییشناسی و هنر برای دوره ابتدایی
اهداف جزئی
• بررسی مؤلفههای زیباییشناسی و هنر برای برنامه درسی بر اساس ادبیات حوزه مطالعات برنامه درسی و دیدگاه صاحبنظران دو رشته مطالعات برنامه درسی و هنر
• بررسی دیدگاه برنامه ریزان درسی دوره ابتدایی نظام آموزشی ایران نسبت به میزان کاربردی بودن مؤلفههای بهدستآمده از زیباییشناسی و هنر
• ارائه الگوی بومی برای طراحی برنامه درسی مبتنی بر زیباییشناسی و هنر در دوره ابتدایی
• اعتبارسنجی الگوی پیشنهادی
سؤالهای پژوهش
سؤالات کلی :
1- زیبایی شناسی و هنر برای برنامه درسی چه مؤلفه هایی می تواند ارائه نماید؟
2- با چه الگویی می توان برنامه درسی مبتنی بر مؤلفه های زیبایی شناسی و هنر برای دوره ابتدایی طراحی نمود؟
سؤالات جزئی
1) بر اساس ادبیات حوزه مطالعات برنامه درسی و دیدگاه صاحبنظران دو رشته مطالعات برنامه درسی و هنر، زیباییشناسی و هنر برای برنامه درسی چه مؤلفههایی میتواند ارائه نماید؟
2) بر اساس دیدگاه برنامه ریزان درسی دوره ابتدایی نظام آموزشی ایران، تا چه اندازه مؤلفههای بهدستآمده از زیباییشناسی و هنر در برنامه درسی دوره ابتدایی کاربرد دارند؟
3) با چه الگویی میتوان برنامه درسی مبتنی بر مؤلفههای زیباییشناسی و هنر برای دوره ابتدایی طراحی نمود؟
4) تا چه اندازه الگوی پیشنهادی برنامه درسی مبتنی بر هنر و زیباییشناسی دوره ابتدایی معتبر است؟
اهمیت و ضرورت پژوهش
ارتباط تربیت با هنر و زیباییشناسی و همچنین نقشی که هنر میتواند در تربیت ایفا کند باعث شده است که حتی برخی صاحبنظران هنر را پایه اصلی تربیت قلمداد کنند.مایر(1374) بیان میکند هنر اساس تربیت است هنر عقل و احساس ما را متحد، تخیل ما را تحریک و محیط ما را دگرگون میکند سالها پسازآنکه دستاوردهای مادی فراموش میشود هنر بهمنزله نماد نگرشهای معنوی باقی میماند. در برنامه درسی نیز بهعنوان یکی از عناصر تعلیم و تربیت هنر میتواند بهعنوان اساس و مبنا برای آن مطرح شود برای مثال تدریس و اجرا که یکی از عناصر مهم برنامه درسی به شمار میرود نوعی فعالیت هنری قلمداد میگردد. آیزنر(به نقل از مهرمحمدی و عابدی،1380) این تصور را که تدریس صرفاً بهکارگیری مهارتهایی جهت تحقق اهداف و آرمانها است رد میکند و بیان میکند تدریس شکلی از ارائه هنرمندانه به همراه کیفیتهای زیباشناختی میباشد و به دلیل ماهیت خلقالساعه بودن به واکنشها و پاسخهای خلاق و تخیلی نیاز دارد. ماحصل اینگونه فعالیت هنری کسب تجربه زیباشناسانه خواهد بود که ویژگی عمده این نوع تجربه کسب لذت و رضایت از سوی صاحبتجربه میباشد حال اگر اجرای برنامه درسی درصدد فراهم نمودن تجربه زیباشناختی برای یادگیرندگان میباشد به لحاظ سیستمی سایر عناصر برنامه درسی از قبیل هدف، محتوی، فضا، زمان، ارزشیابی و غیره نیز باید هماهنگ و حمایتگر آن باشند. در این میان سؤال مهم این است که چگونه میتوان برنامه درسی را تدوین نمود که مخاطبان آن برنامه درسی به تجربههای زیباشناسانه دست یایند؟ بهعبارتدیگر چگونه میتوان موقعیت تربیتی برانگیزانندهای را تدارک دید که از یکسو موجب زدودن کسالت از آن موقعیت شده و از سوی دیگر تحقق مؤثر اهداف را ممکن سازد؟
بهرهگیری از زیباییشناسی و هنر بهعنوان یکی از مبانی برنامه درسی در ابتدا مستلزم ورود زیباییشناسی و هنر به علوم تربیتی و مطالعات برنامه درسی است که این گام تا حدودی توسط صاحبنظرانی از قبیل آیزنر، والانس و غیره در خارج از کشور صورت گرفته و در ایران نیز آثاری در خصوص آن مانند مهرمحمدی و عابدی(1380)، مهرمحمدی(1390) به رشته تحریر درآمده است اما جهت استفاده از این مبنای مهم گام دیگری نیز ضروری است و آن وضوح بخشی و توصیف نحوه ورود زیباییشناسی بهمثابه یک مبنا و بهصورت کاربردی در برنامه درسی بهصورت عام و در برنامه درسی یک دوره معین مانند دوره ابتدایی بهطور اخص میباشد. در این راستا بر اساس بررسیهای انجامشده توسط محقق، تحقیقی که به این ورود دامن بزند در ایران صورت نگرفته است و همانطور که قبلاً گفته شد پژوهشهای انجامشده مانند مهرمحمدی و امینی(1380) و لرکیان (1389) بیشتر در حوزه آموزش هنر میباشند. هنر و زیباییشناسی بهعنوان مبنا به دلیل فهم نادرست و نابسنده ای که درباره هنر(و همچنین زیباییشناسی) وجود داشته هرگز واجد چنین استعدادی دانسته نشده است و از اینکه بتواند با راهبری فکری و جریان فراگیر، اصلاح در نظام آموزشی را بر دوش بکشد عاجز پنداشته شده است(مهرمحمدی،1390،ص14). درحالیکه تجربه هنری و زیباشناسی اثر ماندگاری در خاطر انسان بر جای میگذارد ظرفیتی که در تحقق اثربخش اهداف و یادگیری مادامالعمر نقشآفرینی میکند لذا تزریق این ظرفیت به برنامههای درسی مسئله مهمی است که نیاز به تبیین، وضوح بخشی و مطالعه دارد تا با تبیین علمی و دقیق بتوان از برنامههای درسی سخن گفت که مظهر زیباشناسانه داشته باشند و دربارۀ قابلیتهای زیباشناختی در فرایند تربیتی به برنامه ریزان درسی و دستاندرکاران آموزشوپرورش آگاهی بیشتری ببخشد تا نگرش لازم نسبت به استفاده از آن قابلیتها در مهندسی برنامه درسی و موقعیتهای تربیتی به وجود آید تا به کسب تجربههای زیباشناختی از سوی دانش آموزان امیدوار بود.
بر این اساس پژوهش حاضر خواسته است از مباحث مطرحشده در ادبیات حوزه مطالعات برنامه درسی و دیدگاه صاحبنظران دو رشته مطالعات برنامه درسی و هنر جهت تعیین مؤلفههای زیباییشناسی و هنر برای برنامه درسی بهره جوید و الگویی که بتواند نحوه بهکارگیری مؤلفهها را در برنامه درسی دوره ابتدایی تشریح نماید ارائه کند. نکته دیگر اینکه با انجام این پژوهش بتواند زمینه انجام تحقیقات دیگری در حوزه زیباییشناسی برنامه درسی فراهم آورد تا تولیدات علمی بیشتر و دقیقتری در این حوزه شاهد بود. لذا در خصوص اهمیت و ضرورت آن میتوان به موارد زیر اشاره نمود.
1- اهمیت زیباییشناسی بهعنوان بعدی از وجود انسان
2- تأثیر زیباییشناسی و هنر در تحقق اهداف تربیتی
3- تبیین نحوه فراهم نمودن جاذبه و لذت یادگیری و تجربه زیباشناسانه
4- لزوم آگاهی مسئولین آموزشوپرورش بهطور عام و برنامه ریزان درسی بهطور خاص از کاربردهای هنر و زیباییشناسی در برنامه درسی
5- لزوم آگاهی معلمان از کاربردهای زیباییشناسی و هنر در فرایند تدریس و ارزشیابی
6- فراهم نمودن زمینه برای تحقیقات بیشتر درباره زیباییشناسی و هنر بهعنوان یک چشمانداز در برنامه درسی
تعاریف نظری و عملیاتی مفاهیم
برنامه درسی: از برنامه درسی برداشتهای متعددی از قبیل برنامه درسی بهعنوان سند، بهعنوان نظام و غیره مطرح است که در هر برداشت تعریف آن نیز متفاوت خواهد بود در اینجا برنامه درسی بهعنوان سند و نقشه یادگیری مطرح است که عبارت است از مجموعه وقایع از قبل پیشبینیشده که به قصد دستیابی به نتایج تربیتی-آموزشی برای یک یا بیش از یک دانشآموز در نظر گرفتهشده است (آیزنر،1994،به نقل از ملکی،1383،ص24).
زیباییشناسی: در لغت به درک زیباییها و مطلوبیت چیزی ازنظر زیبایی، زیباییشناسی گفته میشود(لغتنامه ورد رفرنس،2012). اما زیباشناسی ازنظر علمی بهعنوان زیرشاخه ارزششناسی- فلسفه و هنر- مطرح میباشد که به راههای دیدن و درک جهان مربوط میشود که بهوسیله آن جهان احساس و دریافت میشود و بهعنوان یک مطالعه انتقادی زیباییشناسی بهعنوان توانایی قضاوت در مورد یک سطح حسی[احساسی] و همچنین توافق جمعی در مورد ایده آلهای زیبایی مطرح میگردد(فورد13،2009).
ازآنجاکه در تعریفهای بالا بیشتر زیباییهای محسوس مطرح است و زیباییهای نامحسوس و معقول را شامل نمیشود در اینجا مایلم برای زیباییشناسی تعریفی بر اساس مفهوم زیبایی ارائه نمایم که هر دو نوع زیباییهای محسوس و معقول را در بر بگیرد. جعفری(1369،ص241) بیان میکند: زیبایی نمودی است نگارین و شفاف بر روی کمال که عبارت است از قرار گرفتن یک موضوع در مجرای بایستگیها و شایستگیهای مربوط به خود. بر این اساس هر زیبایی اعم از محسوس و معقول وسایل بسیار خوبی برای تحریک ما به مشاهده کمال در پشت نمودهای شفاف زیبایی بوده و همچنین عامل تحریک ما برای رفتن به سمت آن کمال باشند(همان منبع،ص306). حال اگر تعریفی بر اساس این مفهوم زیبایی بخواهیم ارائه دهیم میتوان گفت که زیباییشناسی عبارت است از شناخت نمودهایی نگارین و شفاف که بر روی کمال کشیده شدهاند. نکته آخر اینکه زیباییشناسی چون همه زیباییها یعن
