
را كه داراي دو جنبه مادي و شخصي است را بيان مينمايد و اذعان مي دارد كه اين مدل قادر است اشكال پيشين تحقيق را در خود جاي دهد.
در اين نگاه كيفيت زندگي نميتواند يك وسيله اندازهگيري ثابت استانداردي داشته باشد اگر كسي سعي نمايد از شرايط يا وضعيت بالاي كيفيت زندگي در مونترال كه مطابق تحقيقي كه sufian (1993) انجام داده در بين 98 شهر از بزرگترين شهر هاي دنيا درصدراست به آنتراکتيکا35 برود كيفيت زندگي همان نخواهد بود، آشكار است كه ويژگيهاي اقليمي، مكانشناسي و فيزيكي و رفاه مادي ] در اين دو شهر [كاملاً متفاوت است لذا شاخص هاي qol بر اساس زمينه] جغرافيايي [يك ناحيه متفاوت است . در بسياري از مطالعات مربوط به qol محدوديت هايي وجود دارد. ميتوان گفت از دلايل فراموش نمودن جنبه ذهني ” qol ” اين محدوديت است كه اطلاعات در دسترس نيست تا بتوانيم احساس رضايت را در ميان استانها نواحي و شهر ها و يا برخي واحد هاي ديگر تفكيك و مقايسه نمود. (ويش1986 ) بيان نمود كه كيفيت زندگي در يك حومه شهري شبيه است به كيفيت زندگي پيشنهاد شده در يك حومه شهري ديگر و نه شبيه كيفيت زندگي در يك ناحيه مركزي شهر مشكلات ويژهاي در جمعآوري اطلاعات در كشورهاي در حال رشد قابل رويت است(همان:167). مشكلات اصلي در گردآوري اطلاعات عبارت است از ميزان پايين دسترسي به منابع اطلاعات و نيز ناكارامدي و نقص در اطلاعات بدست آمده و كمبودهايي در جمعآوري آنهامطالعه موردي qol در ناحيه شهري استانبول (آتاليک وبيکن،1996: 168). نمونه مورد بررسي مشتمل بر384از افرادي است كه مقيم استانبول و از 22 بخش مختلف شهر مطابق تقسيمات شهرداري انتخاب شده اند . در واقع شهر استانبول مشتمل بر 32 بخش است اما در اين تحقيق 22 مورد از آنها در نظر گرفته شده است .به منظور ايجاد يك نمونهگيري قشر بندي شده در شهر استانبول، اين 22 بخش انتخاب شدهاند كه نمونهگيري در آنها بر حسب ويژگيهاي جمعيتي است. يعني اين روش نمونهگيري مهمترين ويژگي اين شهر كه مهاجر پذيري است را در نظر ميگيرد. هدف اصلي پرسشنامه فهم رضايت از زندگي مردم در زندگي روزمره است به منظور تشخيص ]ميزان[ رضايت مشاركت كنندگان كه مقيم استانبول بودند از آنان در خواست شد كه با توجه به 18 ويژگي مختلف كه درباره كيفيت زندگي qol ميباشد (مانند مكان زندگي)، در طيفي كه عدد 1 در آن حكايت از رضايت خيلي زياد عدد 4 حكايت از رضايت خيلي كم دارد؛ شرحي از ميزان رضايتمنديشان ارائه دهند؛ كه به صورت زير بيان ميشود: Q = f (Q1 , Q2 , … Qn)
كه در آن “Q” اندازه كل كيفيت زندگي يك فرد است متغير وابسته. Qn ….., Q2 Q1 ميزان رضايت از كيفيت زندگي در حوزههاي مختلفي است كه ارائه شده است. در اين نمونه متغيرهاي مستقل كه ميزان رضايت را در qol تعيين مينمايند به شرح ذيل است:
آلودگي=
E1
سهولت در امر خريد=
S1
هزينه زندگي=
C1
فراهم بودن آموزش=
E2
آب و هوا=
C2
ميزان آلودگي صوتي=
N
سفر به قصد كار=
T1
فرصتهاي شغلي=
j6
روابط با همسايگان=
R
ازدحام=
C3
پاركهاوفضاي سبز=
P
شرايط سكونت=
H1
اوقات فراغت=
L
سلامتي=
H2
ميزان جرم=
C3
ورزش=
S2
ترافيك سنگين=
T2
دسترسي به حمل و نقل عمومي
(همان:170-168).
A
نتايج، بيانگر اين است كه سطح رضايت از زندگي در بخشي كه با استفاده از طيف اندازهگيري شده است ميزان رضايت از زندگي در حد متعادل و متوسط است كه همچنانكه در جدول I و شكل 3 ]از مقاله مذكور [ نشان داده شده است در فاصله 3750/ تا 2155/ ميباشد.
با استفاده از تحليل رگرسيون از نوع استپ وايز36 متغيرها وارد و جابجا شدند كه آنهايي كه اهميت داشتند عبارتند از “سلامتي، آب و هوا، ازدحام، ورزش، شرايط اسكان، عزيمت به محل كار و آلودگي محيط”. كه موارد مذكور مهمترين عوامل تعيين كننده در سطح رضايت از زندگي براي بخشهاي نمونهگيري شده، هستند. گر چه نمرات آن ضرايب چندان بالا نيست و اجازه پيشبيني به صورت كلي را به ما نميدهد؛ معالوصف در تعدادي از بخشها تعدادي متغير تعيين كنندهتر است(همان:173-171).
2-2-2-5- كيفيت زندگي و رضايت( ديچ وديگران372000)
محقق در تحقيقي تحت عنوان” عملكرد دانشآموز، امور مرتبط با آن و خوشبختي فردي ـ اجتماعي ” به بررسي كيفيت زندگي و رضايت در بين چهارصد و شصت و هفت هزار نفر از دانشجويان و فارغالتحصيلان دانشگاه رود38 در ايسلند پرداخته شده است تا روابط ميان متغيرهاي اصلي و امور مرتبط با آن و حوزههاي با اهميت را بررسي نمايد؛ و نيز قصد اندازهگيري رضايت شخصي ـ اجتماعي و خوشبختي فردي را دارد(ديچ وديگران،41:2000 به نقل از قهرمان،1384). اين تحقيق به ويژه در ارتباط با جوانان و دانشجويان به بررسي روابط بين كيفيت زندگي و خشنودي از سويي و تركيبي از عوامل فردي ـ اجتماعي، شناختي و رفتاري ميپردازد.(هارلو ونيوکمب1990)39 نشان دادند كه هفت عامل عمده داراي تاثيري مثبت و دو عامل داراي تاثيري منفي هستند. عوامل مثبت مذكور عبارتند از: هدف در زندگي، فرصتهاي دريافت شده، رضايت كاري، سلامت، دوستان، خانواده و روابط صميمي و دو عامل منفي نيز كه شامل فقدان قدرت و احساس تهي بودن 40است. كه متغيرهاي مذكور مدلي را فراهم ميآورند كه به زندگي جوانان معني ميبخشد(همان:48).اين تحقيق بر مبناي دو سوال اصلي است كه يكي از آنها كه مرتبط با كار تحقيقي ما است عبارت است از:
مهمترين متغيرهايي كه قابليت پيشبيني خوشبختي فردي را دارد چيست؟ و در نهايت اين تحقيق در نظر دارد كه با استفاده از نتايج آن به بهبود ويژگيهاي روانسنجي كيفيت زندگي و رضايت دانشآموزان يا به اختصار SQOLAS بپردازد(همان:49). در اين تحقيق متغيرهاي جمعيت شناختي زيادي مورد بررسي قرار گرفت كه عبارتند از سن، جنس، تعداد فرزند، قوميت، وضعيت شغلي، ساعات كار، ميزان آموزش رسمي فرد، مقطع تحصيلي، وضعيت فارغالتحصيلي دانشآموز، ورود مجدد دانشآموز ]به يك مقطع تحصيلي جديد[ و اينكه چند سال بين آموزش قبلي و زمان فعلي فرد فاصله شده است (همان:51). در اين تحقيق براي مقياس خوشبختي معنوي 41يا SWBS بر طبق نظر )اليسون1993( 42 دو خرده مقياس تعريف شده است. امّا آنچه پيش از آن قابل ذكر است اينكه در تعريف SWB هيچ تعريف خاصي را ذكر نكردهاست به اين منظور كه پاسخگو از يك گسترة وسيع و كلي به بازنگري ميزان خوشبختي خود بپردازد.
همچنانكه ذكر شد اين طيف از دو خرده مقياس تشكيل شده است: خوشبختي زيستي43 و خوشبختي ديني44….. در اين تحقيق صرفاً از خوشبختي زيستي براي بررسي مقياس كيفيت زندگي و رضايت استفاده شده است. ….. در اين تحقيق رضايت شخصي از طريق يك گويه كه در قالب طيف پنج گزينهاي ليكرت آورده شده؛ پرسيده گشته است: “شما به عنوان يك شخص چقدر از خودتان رضايت داريد؟” و پاسخ-ها از بسيار راضي تا ناراضي بود(همان:53).
برخي نتايج اين تحقيق قابل تلخيص در جدول ذيل است كه بر اساس همبستگي پيرسون ميان متغيرها ارائه ميگردد. شايان ذكر است كه كليه روابط مذكور ـ كه بخشي از فرضيات تحقيق است ـ معنادار ميباشد و يا به عبارتي اين فرضيات تائيد گرديده است.
جدول2-18کيفيت زندگي و رضايت
رضايت فردي ـ اجتماعي
و
خوشبختي/جهت زندگي
61/0=r
رضايت فردي ـ اجتماعي
و
عملكرد دانشگاهي
26/0= r
رضايت فردي ـ اجتماعي
و
فرايند شناختي عميق
31/0= r
رضايت فردي ـ اجتماعي
و
مشاورة قبلي
23/0= r
رضايت فردي ـ اجتماعي
و
تمايل براي مشاورة بعدي
31/0= r
(همان:65).
2-2-2-6- دنيا طلبي و نسبت آن با رضايت از زندگي (رايان وديوروايس45 2000)
محقق به تحقيقي نحت عنوان ” دنيا طلبي و نسبت آن با رضايت از زندگي ” پرداخته است . اين تحقيق درباره پيامدهاي اتخاذ يك سبك زندگي مبتني بر دنيا طلبي است ” نمونه آماري اين تحقيق 162 نفر استراليايي از ناحيه شهري Perth بودند كه 6/55 درصد پاسخگويان اين تحقيق زن و 4/44 درصد آنان مرد و ميانه سني آنها 5/44 سال بود ” (رايان وديوروايس:190).مراد از دنيا طلبي كه براي معادل كلمه ماترياليسم46 آورده شده است سازهاي است كه در تعريف آن دو رويكرد متفاوت وجود دارد.
رويكرد نخست بلک47 1984 مبتني بر برخي ويژگيهاي شخصيتي همچون اهل چشم و همچشمي بودن، بخيل بودن است(همان:187).
ورويكرد دوم48 داوسن1992 ارزش دانستن محوريت و قدرت، اهل خوشگذراني بودن و موفقيت را در مالكيت هر چه بيشتر دانستن است. كه رويكرد اخير در اين تحقيق مورد استفاده قرار گرفته است (همان:186).
بنابراين آنچنانكه از فحواي مقاله بر ميآيد مراد از دنياگرايي، ميزان دارايي و ثروت افراد نيست بلكه گرايش و تمايل به كسب دارايي و ثروتاندوزي است به تعبيري ديگر ممكن است فردي بضاعت مالي چنداني نداشته باشد ولي ويژگيهاي مذكور را ارزش تلقي كرده و عملاً جوياي آن باشد. در اين تحقيق رضايت از زندگي با استفاده از شاخصهايي از طيف خوشي فراوان49 كه متعلق به (اندروز و وايتي50 1976) است؛ استفاده شده، رضايت كلي از زندگي و رضايت از زندگي در هفت حوزه اسكان، معيار زندگي -منظور از معيار زندگي ميزان تملك مادي است (همان:186 ) زندگي خانوادگي،موفقيتها، شغل، سلامتي، ميزان خرسندي و شادي، دنيا طلبي از طريق 14 معرف از نسخه اصلاح شده از طيف دنياگرايي (Richins and Dawson (1990, 1992)) استفاده شده است (همان:191). همبستگي پيرسون از نوع Product – Moment آشكار نمود كه هر يك از ابعاد زندگي بطور معنيداري با زندگي به مثابه يك كل مرتبط بود. نتايج اين بررسي حكايت از آن داردكه، افرادي كه به لحاظ دنياطلبي در مرتبه بالاتري هستند رضايت كلي از زندگيشان كمتر است. و نيز در حوزههاي” معيار زندگي”] كه بر ميزان تملك مادي فرد تأكيد دارد[. “زندگي خانوادگي” و”ميزان خرسندي و شادي” كمتر است. حوزههاي مذكور برخي بر تملكمادي و برخي بر روابط بين فردي تأكيد دارد(همان:193).
2-2-2-7- رضايت از زندگي و توسعه ( اينگلهارت1998)
رونالد اينگلهارت تحقيقي درمورد رضايت از زندگي و توسعه دارد، نتايجي كه او از اطلاعات مربوط به رضايت از زندگي ميگيرد را ميتوان به شرح زير خلاصه كرد.
رضايت از زندگي و خوشبختي با سطوح نسبتاً بالاي توسعه اقتصادي متناسب است. در اين ميان امنيت اقتصادي باعث سطح بالاي رضايت از زندگي ميشود، از اين رو بايد انتظار داشته باشيم ملل مرفه سطوح نسبتاً بالاتر رضايت از زندگي را نسبت به ملل فقير نشان دهند. همبستگي كلي بين توليد سرانه ناخالص ملي و رضايت از زندگي، 67 درصد است. (اينگلهارت، 1998: 33).
2-2-2-8- احساس ميزان رضايت و امنيت( برادبورن وکاپلوويتز،2001 به نقل از قهرمان،1384).
نورمن برادبورن51 و ديويد كاپلوويتز52 از مركز ملي بررسي افكار (NORC)53 امريكا از اولين كساني بودند كه دست به سنجش احساس ميزان رضايت و امنيت مردم زدند. آنها به اهميت رضايت از زندگي در سياستگذاري توسعه اجتماعي و برنامهريزيهاي ملي دولتها اشاره كردهاند (25: 2001 Hewstone,).
2-2-2-9- احساس خوشبختي با بيگانگي و بياعتمادي همبستگي( اينگلهارت1994).
احساس خوشبختي با بيگانگي و بياعتمادي همبستگي دارد (اينگلهارت، 1994: 43).
2-2-2-10- همبستگي رضايت از زندگي با توسعه اجتماعي و اقتصادي( بيکر،1990).
رضايت از زندگي با توسعه اجتماعي و اقتصادي همبستگي دارد (1990 baker, به نقل از نايبي، 1374: 13).
2-2-2-11- بهروزي در آمريكا (کانورس 1976)
كانورس در پژوهشي با عنوان “بهروزي در آمريكا”، به نقل از اينگلهارت (1990) در كتاب “تحول فرهنگي در جامعه پيشرفته صنعتي”. همچنين نتايج ساير پژوهشها حكايت از آن دارد كه 20 درصد مردم جوامع غربي خود را خوشبخت ميدانند و از زندگي خود كاملاً رضايت دارند، 58 درصد نسبتاً خوشبخت و 20 درصد خود را چندان خوشبخت نميدانند (اينگلهارت،
