
… که بیشتر در داستان خیالی و عجیب و غریب وجود دارند، فانتزی نام میگیرند.24
ولی از آنجا که نه تنها در داستانهای مورد منتخب این رساله، که در بیشتر قریب به اتفاق داستانهای ایرانی از چنین شخصیتهایی استفاده نمیشود، ما فقط به معرفی شخصیت تمثیلی میپردازیم:
2-3-2-6 شخصیت تمثیلی:
این اشخاص جانشین یک ویژگی خاص مثل عشق، خردمندی، عدالت و … هستند. معمولا برای تجسم یک کیفیت انتزاعی به صورت ملموس مورد استفاده قرار میگیرند. برخلاف شخصیتهای غیر واقعی دیگر، این شخصیتها فقط مخصوص داستانهای تخیلی نیستند در عین حال، بیشترین کاربردشان در داستانهای غیرواقعی و خیالی است. در برخی کتابها مثل کلیله و دمنه و یا مزرعه حیوانات، اثر جورج اورول، شخصیتهای حیوانی به صورت تمثیلی نمود پیدا میکنند. امتیاز این روش از این جهت است که خود حیوانات هم خصوصیات شناخته شدهای دارند و این مسئله به کمک نویسنده میآید و خواننده را نیز در فهم تمثیل یاری میدهد.
در کنار این شخصیت، شخصیت نمادین هم مطرح میشود که در گذشته بین این دو، تفاوت قائل میشدند؛ ولی امروزه کمتر این دو شخصیت را از هم تفکیک میدهند بنابراین از ذکر آن و طولانی کردن بیمورد مطلب خودداری میکنیم.
2-3-3 شخصیتهای اصلی و فرعی
از مجموع این مبحث میتوان تقسیم بندی کلی دیگری ارائه داد؛ شخصیتهای اصلی و شخصیتهای فرعی.
2-3-3-1 شخصیت اصلی:
شخصیت اصلی معمولا قهرمان داستان است. قهرمان بودن به معنای به عهده داشتن نقش اصلی در داستان است و لزوما انجام کارهای خارقالعاده را شامل نمیشود. این شخصیت در مرکز اثر ادبی قرار دارد و بیشترین حجم داستان و نیز توجه مخاطب به او اختصاص مییابد. سرنوشت این شخصیت –که گاهی میتواند منفی یا شرور باشد- مهمترین بهانه مخاطب برای دنبال کردن ماجراست. اگر قهرمان فردی مثبت یا حتی معمولی باشد، معمولا خواننده با او همدلی و همراهی میکند. البته قهرمانهای داستانهای امروزی، دارای خصلتهای نیک و بد –توأمان- هستند تا واقعیتر به نظر برسند. برخلاف گذشته که قهرمانها در قصه مطلق بودند -و بیشتر مطلق نیکی و سرانجام خوبی بر بدی پیروز میشد- شخصیت اصلی داستانهای امروزی عموما شخصیتهای جامع یا پویا و یا ترکیبی از این دو را تشکیل میدهد.
2-3-3-2 شخصیت فرعی:
شخصیتهای فرعی که انواع متفاوتی میپذیرند برای چند منظور به کار میروند.
1- پر کردن حجم داستان
2- تنوع بخشیدن به فضای داستان
3- جلوه دادن به شخصیت اصلی
4- القای تم و درونمایهی اثر
5- کمک به انتقال پیام مورد نظر نویسنده و …
این شخصیتها میتوانند از بین شخصیتهای ساده، کلیشهای، نوعی، نمادین و … انتخاب شوند و حتی جزئیات و اصول مشابه با شخصیت اصلی بپذیرند، با این تفاوت که نقش اصلی را به عهده نمیگیرند و معمولا تحول خاصی از آنها نمیبینیم.
فصل سوم
تحلیل و بررسی شخصیتهای داستانها
3-1 سال 70
3-1-1 زندگی نامه
علی آقا غفار، در پنجم اسفند 1336 در تهران به دنیا آمده و تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم، در همین شهر ادامه داده است. وی مدرک کارشناسی خود را در رشتهی علوم سیاسی از دانشگاه «پنجاب هندوستان» گرفته و از سال 1362، کار نویسندگی را با مطالب کوتاه طنز برای برنامهی «راه شب» رادیو ایران آغاز کرده است.
ورود آقا غفار به حوزه ادبیات کودک و نوجوان، از شهریور 1362 شکل گرفت؛ از زمانی که وی همکاری خود را با «مجله نهال» -نشریهی کودکان و نوجوانان سپاه- آغاز کرد. اکثر آثار این نویسنده مخاطب کودک و نوجوان دارند که تعدادی از آنها عبارتند از :
اسلحهی زهرا، دو لبخند، یک قطره از دریا (بازآفرینی)، غنچهها تشنهاند، یک صبح قشنگ، همسفر خوب ما، در آغوش امواج، برنده، بلور غرور و …
3-1-2 گلهای سرخ کاغذی
3-1-2-1 خلاصه
علی همراه با مادرش، از خرمشهر به تهران آمده است. وقتی او هفت سال دارد، جنگ تحمیلی شروع شده، آنها را مجبور به کوچ میکند. پدرش در شهر میماند و بعد هم به دست بعثیها اسیر میشود.
آنها تمام این هشت سال را در تهران میمانند و بعد از پایان جنگ راهی خرمشهر میشوند. در این سالها، آنها صاحب همسایگان و دوستان خوبی میشوند. حسن، محمود و سعید، دوستان صمیمی علی، هستند و حتی تمام حقوق کارگری خود در تعطیلات تابستان را به او هدیه میکنند. آنها پول را در یک پاکت میگذارند و بعد آن را با سه آجر کادو پیچ میکنند تا علی متوجه ماهیت هدیه نشود. بعدها وقتی خانهی ویران آنها دوباره ساخته میشود، علی آجر را در قاب پنجرهی خانه میچیند؛ پنجرهای که به قبله گشوده میشود.
بعد از اینکه علی و مادرش به شهر خود میرسند، آن را با خاک یکسان میبینند. خانهی آنها نیز مانند بسیاری از خانهها ویران شده است؛ پس تا مدتی در فرمانداری شهر که پناهگاه بسیاری از آوارگان و مهاجران است، میمانند تا بتوانند در فرصت مناسب خانه را از نو بسازند. در این مدت –حدود یک سال- علی و دوستانش با یکدیگر نامه نگاری میکنند و این نامهها چندین فصل کتاب را تشکیل میدهند. در تابستان، بچهها به کمک علی میآیند و با همراهی و معماری حاج حجت، خانه را کمکم میسازند. فقط کار برق کشی خانه میماند که بعدها پدر علی –که خود برق کار است- وقتی از اسارت بر میگردد، آن را نیز به اتمام میرساند. در پایان تابستان، اولین گروه آزادگان به میهن برمیگردند که در بین آنان پدر علی نیز دیده میشود.
3-1-2-2 درونمایه
صبر و مقاومت در برابر دشمن، همدلی و سازندگی چهار مشخصه این داستان است. کل داستان همانند یک پیام یا شعار واضح در باب این چهار مضمون است که خطاب به نوجوانان اعلام شده است.
گلهای سرخ کاغذی، همان گلهایی هستند که در بیشتر خانههای اهالی جنوب دیده میشود. با بمباران شهرها بسیاری از خانهها ویران شدند و این گلها نیز مدفون گشتند اما گلهای باغچه قهرمان، از لابلای خاکها و سنگها سرک کشیدند و الهام بخش مقاومت برای او شدند.
روحیهی مقاومت بیش از همه در داستان هویداست. هر چند نویسنده یک زندگی عادی را نشان داده اما بیشتر اجزاء و اشخاص در خدمت این هدف هستند. در واقع سیر وقایع مانند سیر تحولات انقلاب اسلامی است؛ از جنگ و مبارزه آغاز میشود، با مقاومت و صبر و توکل پیش میرود، به اتحاد و همدلی میرسد و با تلاش و سازندگی پایان میگیرد. فضای کلی داستان ترکیبی از غم و اندوه و امید است و بغضها و شوقها در هم آمیختهاند.
3-1-2-3 تحلیل کلی
شخصیتهای این داستان همگی ساده محسوب میشوند و پویایی خاصی از آنها شاهد نیستیم. هدف کلی داستان نمایش مقاومت و سختیهای مردم مهاجر است اما چون مخاطبش، نوجوانان اوائل دوره نوجوانی هستند، پیچیدگی و بحران خاصی در داستان دیده نمیشود. نویسنده میتوانست داستانهای فرعی مناسبی در کتاب بگنجاند تا جذابیت اثر را بیشتر کند و داستان از یکنواختی بیرون بیاید.
در داستان نشانی از تضاد و کشمکش نمیبینیم. شخصیتها همگی همراه و موافق با قهرمان هستند و این موضوع یکنواختی نامطلوبی به داستان داده است؛ درحالیکه داستانهای نوجوان، قابلیت پیچیده شدن را دارند، چون سن نوجوانان این کشش را دارد.
از آنجا که هدف نویسنده رساندن پیام داستان است، به جزئیات شخصیتها توجه زیادی ندارد و آنها –و نیز حوادث- صرفا وسیلهی این مقصودند. بخشی از این هدف در رفتار و گفتار دیگران خصوصا دوستان مشهود است.
«لحظهی خداحافظی رسید. خیلی سخت بود. مادر حسن، قرآنی را بالا نگه داشته بود تا از زیرش رد شویم. همگی –بی اختیار- گریه میکردیم. زنهای کوچهمان، مادرم را بغل کرده بودند. صورتشان از اشک خیس شده بود. همگی همین جمله را میگفتند: «اگر بدی از ما دیدید، به خوبی خودتان ببخشید. حلالمان کنید.»25
بخشی دیگر در نامهها و به صورت سوال و جواب مطرح میشود.
«خدا میداند که چقدر دلم برای پدرم تنگ شده است. نمیدانم چرا عراقیها حالا که آتش بس شده، اسیران را آزاد نمیکنند. یکبار از برادر حسینی پرسیدم، گفت که عراق میخواهد از ما امتیاز بگیرد. راستش خوب نفهمیدم یعنی چی؟ خجالت کشیدم دوباره بپرسم.» (ص55)
و در نامه بعد، دوستان جوابش را از معلمشان میپرسند و به زیبایی جواب میدهند.
«… آقای محسنی گفت که چون صدام جنگ را شروع کرده و بعد از هشت سال، بدون بدست آوردن چیزی برگشته سر جای اولش، حالا باید حرفی و دلیلی برای مردمش داشته باشد. یعنی چیزی به دست آورد که مردمش خیال کنند برای بدست آوردن آن چیز هشت سال پدرشان در آمده.» (ص60)
نثر نویسنده روان است و بهترین بخش گفتار در این داستان، نامههای علی و دوستان اوست. نثر صمیمی و همراه با طنز این داستانها که خالی از غلط املایی و جملات محاوره نیست، به داستان رونق و ملاحت بخشیده است.
علی خوب ما، این نامه به خط استاد خوب و دوست داشتنی، قهرمان خطاطی با خودکار آبی، جناب سعیدآقاجان (یعنی خودم) نوشته شد است! البته هر چی که حسن و محمود گفتند، من هم نوشتم. خوبیاش از من است و بدیاش از آنها.
از قول ما و خانوادههایمان، به مادرت و خودت! سلام برسان.
به امید دیدار
مخلص تو: حسن
کوچک تو: محمود
استاد تو: سعید آقای خوب و عزیز!
خدا نگهدار
علی جان خودت که میبینی خط من از سعید هم بهتر است. حتی به عنوان شاگردی هم قبولش ندارم! ولی اخلاقش را که میدانی. اگر نمیگذاشتیم نامه را بنویسد، به اندازه رود کارون اشک میریخت!
برادر کوچکت: حسن آقا!
علی بندری خوب من، میبینی از دست این حسن و سعید چی میکشم! همهاش از خودشان تعریف میکنند. چه کار بدی! حالا اگر من از خودم تعریف کنم یک چیزی. چون واقعا لایق تعریف هستم! ولی میدانی که من از این کارها خوشم نمیآید!چکار میشود کرد؟ آدمهای باهوش و خوب و عاقل اینطوری هستند دیگر!
همیشه شاد باشی انشاءالله…
همیشه دوستار تو،
برادرت: محمود جان! (ص41)
شوخیهای موجود در نامهها هم مناسب سن و سال شخصیتهای کتاب است و هم برای خوانندگان جذابیت دارد.
علی جان ببخشید، با اجازه!
با این که محمود و سعید مخالف بودند ولی چون خیلی دلم برای تو و خندههایت تنگ شده، میخواهم چیزی بنویسم که لبخند بزنی. آن هم اینکه اگر اینجا بودی، آنقدر ترا قلقلک میدادم که از خنده غش کنی.
شاد باشی
مرگ بر دشمنان اسلام
برادر کوچکت: حسن
علی جان، دوباره سلام
از بس که حسن لوس بازی در آورد، حواسم را حسابی پرت کرد. به جای این که نشانی تو را روی پاکت بنویسم، نشانی خودم را نوشتم! برای همین، نامه بعد از یک هفته دوباره برگشت دست خودمان! با عرض معذرت، دوباره برایت میفرستم.
به امید دیدار- خدانگهدار
آقا سعید!
چهارشنبه: 1آذر 1368 (ص52)
هرچند بیشتر مسائل اخلاقی و اعتقادی این داستان مستقیم بیان شده اما نکات جالبی هم در آن وجود دارد.
راننده نگاهی به ساعتش انداخت و رادیوی ماشینش را روشن کرد. صدای قرائت قرآن در داخل ماشین پیچید. دیگر چیزی به ظهر نمانده بود. (ص21)
اشاره به چنین مسائل ظریفی، گاهی از چشم بسیاری از نویسندگان جنگ دور میماند و فراموش میشود که نماز، دعا و توسل بهترین دارایی آن دوران بود.
سیر زندگی علی و مادرش با اینکه به ظاهر با سختی همراه است، چون به صورت کلی بیان شده و جزئیات و حوادث مناسبی در داستان ارائه نمیشود، خواننده را درگیر ماجرا نمیکند. توصیف زجرها و سختیها، بیشتر از اوصاف شخصیتها و حتی قهرمان به چشم میآید.
3-1-2-4 تحلیل شخصیت
قهرمان داستان علی پایداری، معروف به علی بندری است. او نوجوانی سیزده، چهارده ساله است و داستان را روایت میکند. از آنجا که شخصیت پیچیدهای ندارد، خصوصیات زیادی برایش ذکر نشده است. علی پسری عاقل، ساده، مهربان، گرم و دوست
