
وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى وَ ما هُمْ بِسُكارى ، بدین شکل که خوانند ابتدا با رسیدن به این مطلب که مردم را مست می بینی تصور میکند که عدم هشیاری مردم در آن زمان از روی مستی و عیش و نوش است، اما در قسمت بعدی بابیان اینکه مردم مست(بهوسیله شراب) نیستند و این عبارت کجفهمی احتمالی را که در ذهن مخاطب ایجادشده را از بین میبرد، و معنای جدید، به شکل قوی منعکس میشود. و درنهایت با ذکر اینکه عذاب خداوند شدید است؛ شکل تقویتی معنای سابق، مضاعف میگردد.
﴿لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئا﴾ (5) در این آیه خداوند متعال با در کنار هم گذاشتن دو کلمه بهظاهر متضاد «لایعلم» و «علم» باعث خلق زیبایی ویژهای در متن این سوره شده است و شنونده یا قاری را به تعمق میبرد تا به عمق معنای ریشهای این آیه دست یابد و منظور از “لایعلم” را بهتر متوجه شود که همانا مراد از این تناقض پی بردن به منتهای علم بشریت است که هرچقدر ادعای علم به احوال دنیا را داشته باشد بازهم در برابر علم حقیقی ناتوان و ضعیف است. درواقع این آیه انسان را متوجه این نکته ظریف میکند که انسان با همه تلاشهایی که در راستای کشفیات علمی دارد در پایان عمر دچار فراموشی میشود. و ناتوانی و نادانی بر او مستولی میشود.
3ـ2ـ2ـ4ـ3 مراعاتالنظیر
در لغت نگهداشتن تناسب و مشابهتهاست. صنعت تناسب که به آن مراعاتالنظیر، توفیق، مؤاخات و ائتلاف هم میگویند، و در اصطلاح آن است که دو یا چند لفظ را که معنای آنها باهم متناسب است، در سخن نزدیک به هم بیاورند. متناسب بودن دو معنا با یکدیگر به این معنی است که معناها همجنس باشند؛ مانند انواع گلها، رنگها، جواهرات، حیوانات، کرات آسمانی و یا اجزاء یک کل باشند؛ مانند: دستوپا، چشم و گوش، لب و دندان، و یا میان آنها ملازمت باشد؛ مانند: شمع و پروانه، تیر و کمان، چشم و نرگس، لیلی و مجنون. بههرتقدیر ازآنجاکه روح اثر هنری بر تناسب و تقارن استوار است، دریافت درست مراعاتالنظیر در آرایش سخن اهمیت و ارزش ویژهای دارد. (طباطبایی، 1386: 115و114) مراعات نظیر آوردن واژههایی از یک مجموعه است که باهم تناسب دارند. این تناسب میتواند ازنظر جنس، نوع، مکان، زمان، همراهی و … باشد. (هادی،1391: 126) مراعات نظیر، این است که در سخن واژههایی را بگنجانند که از جهت مفهومی آنها نظیر یا متناسب هم باشد مانند آوردن پسته، بادام و فندق در بیتی. (نوروزی، 1378: 99) مراعات نظیر سبب تداعی معانی است. این آرایه موجب تکاپوی ذهن میشود در جستوجوی همزاد و هر نوع تناسب بهشرط آگاهی میتواند یادآور این همزاد باشد. (هادی،1391: 126) بهبیاندیگر مراعاتالنظیر، آوردن دو یا چند کلمه است که باهم مناسبتی داشته باشند. (احمد نژاد، 1372: 32) مراعات نظیر، یکی از عناصر اساسی است که باعث خلق موسیقی معنوی«فکری» در متن میشود. درواقع هر صنعتی که در متن دارای انعکاس و حالات موسیقی باشد اگر به وجود آوردن انسجام و تفهیم اثر کمک کند و دریافت و سیاقی مشخص به کار رود. گونههای مختلفی از موسیقی و آهنگ را به وجود میآورد.
مراعات نظیر یا آرایهی تناسب انتخاب واژگانی متناسب بهصورت آشکار یا ذهنی است که کلام را ادبی میکند. این آرایه خود فعالترین و فعالکنندهی دیگر آرایههای بدیعی وبیانی است. گوینده یا نویسندهی ادبی با کمک تخیل شاعرانهی خود در بین واژگانی که مختار به انتخاب آنهاست، واژگانی را برمی گزیندکه تصویر آفرین و انگیزانده باشند. این صنعت، مؤثرترین آرایهی ادبي است كه شاعر با انتخاب واژگان متناسب آن را میآفریند. اين آرايه، سبب فعال شدن ديگر آرایههای ادبي نيز میشود. در زیر به تشریح موارد مراعاتالنظیر در سوره مبارکه حج پرداختهشده است:
﴿أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَاب ﴾ (18) در آیه فوق دو بار از صنعت مراعاتالنظیر استفادهشده است یکی در “السماوات” و الفاظ مرتبط به آن و دیگری “الأرض” و الفاظ مرتبط به آن است که در بالا مشخصشدهاند. در هردو مورد شاهد زیبایی خاصی هستیم که مراعاتالنظیر به ذهن شنونده ارائه میکند و با شنیدن یک کلمه شنونده منتظر کلمهای است که قبلاً به خاطر انسجام و هماهنگی متن قرآن، در ذهن شنونده نقش بسته بود. و در حقیقت شنونده از قبل منتظر شنیدن آن کلمه که بعداً ذکر میشود است.
﴿الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ﴾ (41) در این آیه نیز صنعت مراعاتالنظیر وجود دارد و با شنیدن لفظ صلاة که یکی از فرائض دین اسلام است ذهن شنونده به الفاظ همانند آن گریز میزند و ناخودآگاه دیگر واجبات دین اعم از زکات و امربهمعروف و نهی از منکر و… برای ذهن مجسم میشوند.
﴿أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾ (46) هیچ شکی نیست که هرکسی با شنیدن این آیه مبارکه متوجه هماهنگی و انسجام نشئت گرفته از مراعاتالنظیر نشود زیرا با شنیدن قلوب و آذان که اعضای بدن بهحساب میآیند ذهن انسان به دلیل ملازمت دائمی با اعضای بدن خود از قبل آمادگی بیشتری را برای شنیدن دیگر اعضاء از خود نشان میدهد. علاوه بر این، این آرایه سبب فعال شدن دیگر آرایهها شده است مثلاً در قلوب یعقلون بها و تعمی القلوب، استعاره مکنیه وجود دارد که از قبل این آرایه(مراعاتالنظیر) ایجادشدهاند. این الفاظ در کنار هم باعث تأکید جمله شدهاند، و تأکید بر این مطلب است که مشرکان عبرتپذیر نیستند و چشم و دلشان از شنیدن حقیقت کور هستند.
﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾ (52) در این سوره با آورده شدن کلماتی چون رسول و نبی و آیات و شیطان که همگی در یک مجموعه تحت عنوان دایره دین جمع میشوند و تأکید بر وجود آزار و اذیت نبی اکرم و دل گرمی ایشان دارد. و این تأکید بر پایه الفاظی بیانشده است که همواره در دین بسیار بهکاربرده میشوند.
﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ (77) عبادت، رکوع و سجود ازجمله صفات اصلی یک مو من بهحساب میآیند که در این آیه برای مشخصتر شدن وظایف مؤمن بهصورت مراعاتالنظیر در یک جمله منسجم و هماهنگ ذکرشدهاند و درواقع ذکر این وظایف گوش زدی برای غافل نشدن فرد مؤمن در برابر مسئولیتهایش است؛ زیرا مؤمن واقعی وظایف خود را بر اساس فرامین دینی بهخوبی میداند. بنابراین، مراعاتالنظیری که در این آیه است دلیل تأکید بر عدم غفلت و فراموشی وظایف مؤمن توسط اوست و با تناسب این الفاظ منسجم در یک مجموعه، هم موسیقی معنوی تقویتشده است و هم تأکیدی که بیان شد، زیبایی مختص به این آرایه را ایجاد کرده است.
3ـ 3 سطح نحوی(ساختاری)
هرکدام از سبکها و ژانرهای ادبی، الگوهای دستوری مشخصی را برمیگزینند. این الگوهای دستوری درواقع بیانکننده نوع دیدگاه و ذهنیت حاکم بر آن سبک یا نوع ادبی هستند. بهعبارتدیگر متغیرهای نحوی، تابع دیدگاه نویسنده در موضوعاند. مثلاً «وجه فعل»، «قید»، «صفت» و … نشاندهنده میزان قطعیت نظر وی و نیز فاصله او با واقعیت و شکلدهنده به «دیدگاه» مؤلف درباره موضوع هستند. با بررسی این متغیرهای نحوی میتوان پیوند زبان نویسنده را با دیدگاه و جهانبینی وی روشن کرد. مثلاً مخاطب از نحوِ شخص هوادار یک ایده، میزان قاطعیت، اطمینان و شفافیت عقیده وی را درمییابد، همچنان که شک و گمان و تردید و عدم اطمینان را از ساختارهای نحوی کسی که نسبت به موضوعی مردد است درک میکند. عوامل دستوری که این تفاوتها را نشان میدهند بسیارند، و در این بحث ما به عنصر تقدیم و تأخیر، اسلوب قصر، جملات خبری و انشایی و صنعت التفات و… خواهیم پرداخت، و مفاهیم، عقاید و اندیشههای گنجاندهشده در ساختارهای نحوی سورهی حج را موردبررسی قرار خواهیم داد:
3ـ3ـ1 عنصر تقدیم و تأخیر
تقدیموتأخیر اصطلاحاً بر جابجایی اجزای سخن از جایگاه اصلی خود اطلاق میشود. این جابجایی غالباً، توجیهی نحوی یا بلاغی دارد و یکی از مباحث بلاغی موردتوجه مفسران است، آنها در ذیل مفهوم تقدیموتأخیر بلاغی نکات ظریف و دقیق زیادی استخراج نمودهاند، مفسران قرآن کریم با استفاده از تقدیموتأخیر نحوی به معانی ثانویه تقدیموتأخیر دستیافتهاند. بنابراین این عنصر از اهمیت زیادی برخوردار است؛ زیرا از طریق درک اسباب تقدیموتأخیر میتوان به مباحثی دست پیدا کرد که در کلام بهصورت لفظی مطرح نشدهاند، درواقع این صنعت، بدون لفاظی و بیان زبانی، آن معانی را به بهترین شکل منعکس میکنند. در ادامه این بحث به بررسی این عنصر در سوره مبارکه حج و دلایل استفاده و اهمیت آن پرداختهشده است.
﴿وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى﴾ (5) تقدیموتأخیر در این آیه بدینصورت است که جارو مجرور «فی الأرحام» بر متعلق خود، «ما» که نائب فاعل فعل «نُقِرُّ» است، مقدم گردیده است تا علاوه بر موضع جنین بر نظام آفرینش انسان اشارهای داشته باشد. در آیه زیر نیز چنین تقدیم وتاخیری وجود دارد: ﴿يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَضُرُّهُ وَ ما لا يَنْفَعُهُ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ﴾ (12) در این آیه جارو مجرور «من دون الله» بر مفعول به خود «ما» مقدم شده است تا از طریق آشنازدایی ساختاری بر پوچ و بیارزش بودن عبادت غیر خدا تأکید کند. همچنین آیهی 34 نیز توجه ما را بدین عنصر جلب میکند: ﴿وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ فَإِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ﴾ (34) «لکلّ أمّة» بر فعل و مفعول به «جعلنا منسکاً» مقدم شده، همچنین «فله» بر فعل و فاعل «أسلموا» مقدم شده است تا تأکیدی بر اسلام راستین که در گروه اطاعت از خداست باشد و کلام را از یکنواختی برهاند. چنانچه آیه زیر نیز چنین چینشی رادار است: الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (41) «لله» خبر است برای مبتدا «عاقبة الأمور» که بر آن مقدم شده است. این تقدیم بهمنظور رعایت سجع و فاصله و تأکید بر عاقبت همه کارها که در دست خدای متعال است، انجامگرفته است ﴿ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾ (64) «له» جارو مجرور و خبر برای مبتدای «ما فی السّماوات» و همچنین خبر محذوف برای «ما فی الأرض» است، که برای تخصیص آسمانها و زمین و تمام پدیدههای موجود در آنها بر مبتدای خود مقدم شده است. چنانچه توضیح داده شد این عنصر بلاغی علاوه بر خلق موسیقی و ایجاد تناسب و هماهنگی میان معنا و لفظ که قبلاً بدان پرداخته شد باعث تأکید و تعظیم و تفخیم و یا تخصیص برخی از موضوعات مورد تأکید خداوند نیز شده است.
3ـ3ـ2 اسلوب حذف
در موارد بسيارى از آيات قرآنى، ساختار جملهها بهگونهای است كه كلمه يا جملهاى از آن حذفشده، ولى خواننده مىتواند گاهى بهروشنی و گاهى با تأمل و تفكر به كلمه يا جمله محذوف پى ببرد و حتى مىتواند جملههاى گوناگونى را با معانى گوناگون جاى آن محذوف بنشاند و به معانى بسيارى دست پيدا كند. اینیکی از شيوههاى خاص قرآن است كه با كلماتى اندك، معانى بسيارى را در اختيار خواننده قرار مىدهد. حذف و تقدير
