
از جنبه هزینهها بنیان نهاده شود. قیمت روزنامهها به شدت پایین آمد و به این ترتیب هر کسی قادر به خرید روزنامه شد. پیشرفت در عرصه تکنولوژیهای چاپی هم به روزنامهها بال و پر داد تا به رسانهای جمعی تبدیل شوند(نادری گیسور، 26:1391).
در پیشروی پیروزمندانه روزنامهها که چهار قرن است ادامه دارد، نه تنها روشها و فرایندهای تولید دستخوش تغییر شده، بلکه خود روزنامهها نیز دچار دگرگونیهای اساسی شدهاند. روزنامهها از همان روزهای اولیه که خبرهایشان را پستچیها میآوردند و بدون ویرایش و کنترل و افزودن تحلیل و تفسیر در استراسبورگ به چاپ میرساندند، به تدریج به سوی تبدیل شدن به رسانههای جمعی حرکت کردند تا رسانههایی باشند که از آزادی مطبوعات در سراسر جهان دفاع میکنند، با تحولات عظیم اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در طول قرنها همگام بوده و گاه به این تحولات شکل هم دادهاند(استینسال و همکاران، همشهری آنلاین: 17/11/85)
2-1-2 تاریخچه روزنامهنگاری در ایران
روز دوشنبه 25 محرم 1253 قمری (1837م ) ایران صاحب اولین رسانه متعلق به دنیای متمدن و به عبارتی اولین روزنامه شد؛ روزنامه ای که اسم نداشت و گردانندگان آن، همان اسم عام news paper را ترجمه تحت اللفظی کرده، paper را کاغذ و news را اخبار ترجمه کردند و روزنامه خود را کاغذ اخبار نامیدند. کاغذ اخبار وقتی منتشر شد که از اولین ماهنامه خبری جهان که در سال 1597 میلادی به وسیله ساموئل دیلبام منتشر شده بود، دویست و چهل سال میگذشت.
در روز اول نوامبر سال 1849 میلادی، مطابق با 15 ذیالحجه 1265 هـجری قمری ، دومین روزنامه ایران، (اولین روزنامه چاپ سربی ایران» با نام «زاهر یراد باهرا» چاپ شد. نام این روزنامه به زبان آسوری به معنای «پرتو خورشید» است. دوازده سال و یازده ماه پس از انتشار کاغذ اخبار و یک سال قبل از انتشار دومین روزنامه فارسی «وقایع اتفاقیه»، روزنامه مذکور منتشر شد(محسنیان راد، 903:1387).
شماره یکم روزنامه وقایع اتفاقیه، روز جمعه پنجم ربیعالثانی 1267 هجری قمری (فوریه 1850 میلادی) منتشر شد. این روزنامه نیز درآغاز اسم نداشت، فقط در بالای صفحه، تصویری از شیر و خورشید و بالای آن جمله «یا اسدالله الغالب» چاپ شده بود؛ اما از هفته بعد و از شماره دوم، با نام روزنامه وقایع اتفاقیه انتشار یافت. امیرکبیر در همان شروع صدارت خود، انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه را آغاز کرد. او برای روزنامه مذکور، به تقلید از روزنامههای غربی، سردبیر نیز تعیین کرد و کنسول اسبق ایران در بغداد را به این سمت گمارد.
همان موقعی که نخستین شماره روزنامه وقایع اتفاقیه در ایران منتشر شد، خبرگزاری رویتر در انگلیس افتتاح گردید و سه سال بود که خبرگزاری آسوشیتدپرس مشغول مخابره خبر بود. 16 سال قبل از تولد روزنامه وقایعاتفاقیه در ایران، در روزنامه نیویورکهرالد که پر از گزارشها و خبرهای مربوط به زندگی مردم و خبرهای تا حدودی محرمانه بود، روزنامهنگاری نو در جهان در حال تولد بود.
ناصرالدین شاه برای مراقبت و کنترل دقیق آنچه که نشر میشد( که در مقابل انتشارات آن موقع جهان ذرهای بود)، ابتدا اداره مطبوعات دولتی را تاسیس کرد. او در حکمی که خطاب به این اداره صادر شده بود نوشت: اداره مطبوعات دولتی در تهران، دستورهای لازم را به همه چاپخانهها بدهد و آنها را راهنمایی کند و از انتشار جزوات و کتابهایی که برخلاف آداب ملی و دولت علیه باشد جلوگیری کند.
روزنامه وقایعاتفاقیه به طور هفتگی با چاپ سربی ابتدا در چهار صفحه، و بعد در هشت صفحه منتشر میشد. این روزنامه از شماره 471 به بعد، به وسیله میرزا ابولحسن غفاری به شیوه مصور انتشار مییافت و از شماره 472 نیز به «روزنامه دولتی» تغییر نام داد. 9 سال بعد نام آن «روزنامه دولت علیه ایران» شد و سرانجام سال 1298 هجری قمری ، پس از 31 سال انتشار تعطیل گردید.
روزنامه «ایران» که انتشار خود را از سال 1267 آغاز کرده بود، به تدریج جای روزنامه دولتی را گرفت، اگرچه سال 1324 هجری قمری عمر این روزنامه نیز به پایان رسید. «علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه» رییس دارالفنون و وزیر علوم، در رواج چاپ و نشر جراید سهمی به سزا داشت و روزنامههای ایران، مریخ و علمیه در زمان او انتشار مییافت(صفری، 1382: 11-9).
پس از آن تا به امروز تاریخ روزنامهنگاری در ایران فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشته و روزنامههایی با عناوین مختلف را به خود دیده که عمر آنان از چند روز تا چند سال طول کشیده است، اما هیچ روزنامهای در ایران نتوانسته درازای عمر خود را به یکصد سال برساند.
«اطلاعات» در حال حاضر قدیمی ترین روزنامه ایران است که انتشار آن از 19 تیر 1305 هجری شمسی آغاز شد و پس از حدود هشت دهه انتشار عصرگاهی، از بهمن ماه 1388 همانند دیگر روزنامههای کشور صبحها منتشر میشود.
3-1-2 تاریخچه روزنامهنگاری علم در جهان
ارتباطات علم، تاریخی به درازدامنی تاریخ خود علم دارد و تلاش برای انتشار دستاوردهای علمی، به شکلگیری نخستین صورتبندیهای فلسفی از علم در سده هفدهم باز میگردد. در این معنا، انتشار کتابهای خودآموز را میتوان در شمار نخستین تلاشها برای ارتباطات علم و آموزش علم به شهروندان آورد(وحیدی، 184:1388).
در واقع نویسندگی علم برای عموم، پدیده متاخری نیست. جان نیوبری9 در سال 1761 کتاب” سیستم فلسفی آیزاک نیوتون” را برای کودکان منتشر میکند که درکنار آموزش این موضوع برای بزرگسالان، در آن شخصیتی به نام تام تلسکوپ برای تعدادی از بچهها، موضوعاتی درباره منظومه شمسی را توضیح میدهد. نمونه موفق و پرانتشار دیگر، کتابی با موضوع یافتههای نوین علمی است که دکتر باوئر10 در سالهای میانی قرن نوزدهم به شیوه پرسش و پاسخ مینویسد و در بیشتر از سی ویرایش به چاپ میرسد. در سالهای ابتدایی قرن بیستم چارلز گیبسون11 کتابهای تخیلی و شگفتنامههایی مینوشت که برخی جلدهای آن به اکتشافهای علمی و تکنولوژیک و از جمله الکتریسیته مدرن میپرداخت. در سده نوزدهم روزنامهها در ایالات متحده آمریکا سخنرانیهای توماس هاکسلی12، لوییس آگاسیز13 و آسا گری14 را منتشر میکردند و به طور ویژه یکی از شماره های نیویورک تریبون15 متن سخنرانی فیزیک جان تیندال16 را چاپ کرد. (Boon, 2002:10)
ظهور نخستین نشریات علمی و مجموعه های مربوط به نشستهای علمی در جهان به دهه 1660 بر میگردد. اعتقاد بر این است که مقالات انتشار یافته در قرنهای 17 و 18 در حقیقت نامههایی بودند که برای دبیران علمی و سردبیران نشریات علمی ارسال میشدهاند. تا حد زیادی، نویسندگان این گونه مقالات، پژوهشها و مشاهدات خود یا شخص دیگری را در قالب «گزارش یک خبر علمی» انتشار میدادند. مقالات یاد شده در مقایسه با استانداردهای امروزی، اکثرا کوتاه بودند و بعضی اوقات از یک یا دو پاراگراف تجاوز نمیکردند. قرن نوزدهم پیدایش پیشرفتهای عظیمی در زمینه تحریر مقالات علمی را شاهد بود (محمد جعفری، 149: 1374).
فعاليت مجلات علمي- عمومي در جهان با انتشار مجلاتي چون وكراگ سوِتا17 (به معناي دور دنيا) در روسيه در سال 1861 و آكادمي در انگلستان به سال 1867 آغاز مي شود. هر چند كه تا اين زمان، مقالات و مطالب ارزشمندي در مجلات عمومي همچون ليتريري گزت18 به چاپ میرسيده است اما انتشار اولين مجلاتي كه اختصاصاٌ به مسائل علمي بپردازند تا اين زمان به تأخير ميافتد. در اين دوران نظريه تكامل داروين، روانشناسي، گياهشناسي و الكترومغناطيس از جمله اصليترين موضوعات علمي مجلات بودند(رجبی فروتن، 167: 1389).
علی پایا در «نگاهی شتابزده به تاریخچه ترویج علم در حیطه عمومی» (پایا، 1390: 48-46) درباره نقش نشریات علمی در ترویج علم توضیح میدهد:
نشریات علمی اولیه، به شیوهای کم و بیش مشابه برخی از نشریات علمی معاصر، برای عامه و نیز متخصصان قابل استفاده بودند. علت آن بود که در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم زمانی که نخستین نشریات علمی روانه بازار شدند، از یک سو شمار اعضای جامعه علمی چندان زیاد نبود و از سوی دیگر، عضویت در مجامع علمی هنوز کاملا در انحصار نخبگان علمی قرار نگرفته بود.
از دهه 1920 میلادی تا چند دهه بعد تحول منفی در دیدگاهها پدید آمد و به تدریج در نظر اعضای جامعه علمی روز، تالیف مطالب به زبان ساده و یا ارائه سخنرانیهای عامهفهم، نوعی مشغله دون شأن دانشمندان تلقی میشد. در آن ایام این ذهنیت در میان اهل علم قوت گرفت که دانشمند واقعی نباید وقت خود را صرف این گونه امور فرعی کند و باید انرژی خود را در راه انجام تحقیقات اصیل مصروف دارد. اما در قرن نوزدهم شرایط به کلی متفاوت بود. در آن دوران دانشمندان در سراسر اروپا با اشتیاق در تلاش عرضه علم به عامه بودند. لویی آگاسیز19 زمینشناس سوییسی در هاروارد، دیوی، فاراردی، جان تیندال و هاکسلی در انگلستان، لوستوس لایبیگ20 و ارنست هَکل21 در آلمان و بسیاری دیگر به این فعالیت سرگرم بوند. نوشتن مطالب عامهفهم در زمره اشتغالات محترم محسوب میشد. هرشل اخترشناس بزرگ انگلیسی در این کار استاد بود. جیمز کلارک ماکسول برای نهمین چاپ دائرهالمعارف بریتانیکا که اینک در زمره مجموعههای کلاسیک درآمده دو مقاله درباره «اتم» و «نیروی جاذبه» تقریر کرد.
از نیمه دوم قرن نوزدهم به بعد همچنین در سبک و سیاق نگارش مقالات علمی نیز تحولات محسوسی به وقوع پیوست. نوشتهها فشردهتر شد و بر میزان اصطلاحات تخصصی در متون افزوده گردید و استفاده از افعال غایب و نامهای انتزاعی رواج یافت. کاربرد جداول و نمودارها و معادلات نیز گسترش بیشتری پیدا کرد. به این ترتیب نشریاتی مانند فیلوسفیکال ترانس اکشنز22 (مبادلات فلسفی) و یا پروسیدینگز آو دِ رویال سوسایتی23 (مجموعه مقالات مربوط به فعالیت های علمی انجمن سلطنتی علوم) که در زمان دیوی به وسیله عموم خوانده میشد، از دسترس عامه خارج گردید. پیشتر انجمنهای تخصصی نظیر انجمن شیمی لندن این رویه تخصصینویسی را در مکتوبات خود در پیش گرفته بودند. همین رویه بعدها در اوائل قرن بیستم به ظهور رویکردی که پیشتر اشاره شد، یعنی دوری گزیدن دانشمندان از تحریر مطالب عامه فهم کمک کرد.
دو علت اصلی برای این تغییر رویکرد وجود داشت: نخست آنکه به موازات رشد جامعه علمی، بر میزان تحقیقات و پژوهشها نیز افزوده شد و به این ترتیب شمار مقالاتی که به وسیله محققان تحریر میشد به نحو چشمگیری افزایش یافت. این امر سردبیران نشریات علمی را ناگزیر ساخت از نویسندگان بخواهند تا مطالب خود را هرچه موجزتر و خلاصهتر تحریر کنند. شمار زیاد مقالات و کمبود فضای انتشار دیگر اجازه نمیداد نویسندگان از سر صبر به بسط مطالب خود بپردازند و توضیحات مفصل درباره پیشینه حواشی آن بدهند. از آنجا که مخاطبان اصلی نیز اعضای حرفهای جامعه علمی بودند فرض بر این بود که این مخاطبان با موضوع آشنایی کافی دارند و بنابراین تنها باید لبّ مطلب برای آنان بازگو شود.
علت دوم آن بود که با رشد جامعه علمی، مسئله تخصصی شدن نیز شکل حادتری به خود گرفت. متخصصان کسانی بودند که دانش زیادی درباره موضوعات محدودی داشتند. به این ترتیب «فرهیخته رنسانی»24 یعنی همهدانی که به موضوعات مختلف احاطه داشت و قادر بود مطالب مختلف را با زبانی شیوا برای مخاطبان بازگو کند، از صحنه ناپدید شد. یکی از برجستهترین نمونههای این نوع فرهیختههای رنسانسی «گوته آلمانی» بود. تخصصی شدن در نظام آموزشی نیز تاثیر گذارد و موجب گردید رشتههای علمی از رشتههای ادبی جدا گردد.
تخصصی شدن در عین حال نوعی تشخص برای متخصصان پدید آورد که بیشباهت به تشخصی نبود که افراد طبقات مرفه برای خود قائل بوند. بدین ترتیب متخصصان میان خود و دیگران نوعی حد و مرز قائل شدند. برای نمونه پزشکان از بیمارانی که دارای اطلاعات زیادی درباره بیماری خود بودند و چون و چرای زیاد میکردند خوششان نمیآمد. اما تخصصیشدن در عین حال دوباره نیاز به ترویج علم در میان عامه را مطرح ساخت. انواع متفاوتی از عامه وجود داشت که هر یک
