
عبارت است از تخصيص شىء به امرى،يعنى قرار دادن شيئى را مختص و منحصر به امرى، بدين معنى كه از آن امر تجاوز به غير او نكند… آن شىء مختص را مقصور يا محصور و آن امر مختص به را مقصور علیه يا محصور فيه نامند و آن دو را طرفين قصر هم مىگويند». (الهاشمی، 1385: 186) قصر یا فروگرفت بابی از علم معانی است که به آن «حصر»، «تخصیص» و «اختصاص» هم میگویند. (شیرازی، 1375، ج2: 86) قصر یا حصر، منحصر کردن مسندالیه است در حکمی. (شمسیا، 1387: 155) در اصطلاح اهل ادب منحصر کردن و اختصاص دادن چیزی است بر چیزی، که یکی را مقصور و یکی را مقصور علیه میگویند.(همایی، 1361: 408) قصر، در اصطلاح اهل بلاغت، عبارت است از: «اختصاص دادن امری به امر دیگر به طریق مخصوص و نفی آن از غیر او». منظور از طریق مخصوص، همان «ادوات قصر» است. قصر دارای دو رکن است که مقصور و مقصورٌعلیه نامیده میشود و اگر این تخصیص در واقعیّت و نفسالأمر باشد، یعنی مقصور به چیزی غیر از مقصورٌعلیه تجاوز نکند، آن را قصر حقیقی میگویند؛ مانند: «إِنَّمَا اللهُ کَامِلٌ» و درصورتیکه در واقعیّت محقّق نشود، قصر ادّعایی گفته میشود؛ مانند: «مَا شَاعِرٌ إِلاَّ مُتَنَبِّی». اگر قصر برای تخصیص صفتی به امری به نسبت امر دیگر باشد، آن را قصر اضافی میگویند. (التفتازانی، لاتا، 2: 87) عنصر قصر یکی از زیباترین و تأثیرگذارترین اسالیب بیان در قرآن کریم محسوب میشود. کاملاً مشخص و مبرهن است که اگر بخواهیم اسلوب تأکید و ادوات آن را بر اساس شدت تأکید دستهبندی کنیم به اهمیت و ارزش اسلوب قصر پی خواهیم برد. به این معنی که تأکید بر تأکید است. زیرا دو جمله در یک جمله ترکیب میشود. قصر یا حصر، يكي از موضوعات مطرح در علم معاني است كه بيتوجهي به تعريف، اقسام و شرايط و اهداف آن، زمينه پيدايي برخي كجفهميها در تفسير و نيز موجب ايجاد توهم ناسازگاري بياني در آيات قرآن ميگردد. قصر از طریق روشهای بسیاری در جمله پدید میآید، در ادامه به بررسی انواع موجود آن در سوره مبارکه حج پرداخته میشود:
3ـ3ـ4ـ1 اسلوب نفی و استثناء
حصر و قصر در دانش معانی آن است که کسی یا چیزی را به چیزی یا کسی آنچنان اختصاص دهند که از او درنگذرد؛ و تنها در او بماند (محصور شود). (کزازی، 1370: 184) «قصر در اصطلاح تخصیص چیزی به چیز دیگر است به روشهای مخصوص» (التفتازانی، بیتا: 197) منظور از طرق (روشهای) قصر، کلمات و تعبیراتی است که مفهوم قصر و تخصیص را افاده میکنند. (همایی، 1374: 124) «قصر» راههای گوناگونی دارد؛ ازجمله: «ما» و «إلاّ» یعنی نفی و سپس استثنا دلالت بر قصر دارد؛ زیرا استثنای مفرّغ است و چون مستثنی منه محذوف است نفی به عموم تعلق میگیرد و سپس فرد خاصی خارج میشود. ادات استثنای إلّا مفید معنی حصر که معمولاً بعد از حرف نفی آمده و در کتب بلاغی، ادات «نفی و استثناء» نامیده میشود. بیشترین کاربرد إلّا در جملههای عربی، احادیث یا سخنان بزرگان عرفا است: « بعضی از خواص محبّت گفتهاند: ما نظرت فی شی إلّا و رأیت الله فیه». (روزبهان، 1366: 132) اسلوب نفی و استثناء از مهمترین و پرکاربردترین اسالیب قصر (حصر) میباشد. چنانکه در قرآن کریم میبینیم این اسلوب بسیار کاربرد داشته است. در زیر به بررسی نمونههای این نوع قصر در سورهی مبارکهی حج پرداخته میشود:
﴿وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعامُ إِلاَّ ما يُتْلى عَلَيْكُم﴾ (30) در این آیه قصر به شکل هنجار گریزانه ای صورت گرفته است زیرا این قصر نفی مذکور نیست بلکه میتوان آن را در تقدیر گرفت بدین شکل که اصل آن چنین بوده است:« و ما أحلت لکم الانعام الا ما یتلی علیکم» و حیوانات حلال گوشت را تنها مواردی میداند که توسط آیات قرآن ذکرشدهاند و نه غیر از آنها. در آیه زیر نیز قصر به روش آیهی ماقبل شکلگرفته است: ﴿الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّه﴾ (40) قصر در این آیه نیز به روش قصر اضافی و به شکل هنجار گریزانهای صورت گرفته است زیرا در این روش ادات نفی در تقدیر است و ذکر نشده است و تقدیر آن اینچنین است: «الذین ما أخرجوا من دیارهم بغیر حق الا أن یقولوا ربنا الله» و یا می توانیم به جای «ما»ی نفی ادات استفهام چون «هل» را بگذاریم و معنای استفهام تعجب میشود بدینصورت که اعتراف به ربانیت خدا جرم نیست که عدهای را بدین سبب از شهر و کاشانهاش، تبعید و یا بیرون کنند. آیا این کار جرم است؟
﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِه﴾ (52) این آیه نیز دارای قصر و برای تسکین پیامبر اکرم بیانشده است بدین شکل که خیال ایشان را از تحریف نشدن قرآن راحت کند و به مشکلات پیامبران قبل از ایشان نیز اشاره دارد.
﴿وَ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِه﴾ (65) قصر در این آیه بهصورت حقیقی است به این شکل که وجود آسمان و زمین تنها در گروه اختیار خداوند است و تنها اوست که حیات همه مخلوقات به اشارهی او گرهخورده است و تمام مخلوقات مومی هستند در دست پروردگار جهانیان. بدینصورت از طریق اسلوب قصر، کلام الهی انعقاد شده است و درواقع در مواضعی که نیاز به تأکید و تخصیص بوده از این اسلوب برای نیل به مقصود استفادهشده است.
3ـ3ـ4ـ2 قصر بوسیلهی «إنما»
إنما از حروف معانی است که متشکل از دو حرف (إنّ+ما). إنّ جزء حروف مشبهة بالفعل است که برای تأکید مسند بر مسندالیه بهکاربرده میشود. (المرادی، 1992: 66، و ابن هشام، 1985، ج1: 406) و “ما زائده” نیز چهار حالت دارد: “ما موکده”، “ما کافه”، “ما عوض”، که به دو نوع تقسیم میشود یا ما عوض از فعل مانند: إما انت منطلقا انطلقت که اصل آن إن کنت منطلقا انطلقت است ویا ما عوض از از اضافه مانند: حیثما و اذاما و حالت چهارم “ما منبهة علی وصف لائق” است که خود به سه حالت دیگر تقسیم میشود: بزرگ داشتن مقام و هیبت(تعظیم و تهویل)، تحقیر و تنویع.(المرادی، 1992: 56) ازنظر دلالت نحوی اگر در کلام علمای نحو دقت کنیم مشخص است که إنما پنج معنی (مبالغه، تأکید، حصر، تحقیر و تحقیق) را میتواند بر جمله تحمیل کند. علمای اخیر علم نحو بر این باورند که انما دلالت زیادی بر حصر دارد. مالقی (705هـ) در این رابطه اینچنین گفته است:
معنی (إنما) در کلام عرب بر حصر و تخصیص دلالت دارد. (همان: 124). و برای این تخصیص و حصر دو دلیل را اذعان کردهاند:
لفظی: انما حکم نفی به (ما و الا) را در تأکید و حصرمسند به مسندالیه دارد، و ضمیر بعدازآن منفصل آورده میشود مانند بیت فرزدق:
أنا الذائد الحامی الذمار و إنما یدافع عن أحسابهم أنا و مثلی. (ر.ک: دیوان فرزدق، ج2: 153، و الروایة فیه: أنا الضامن الراعی علیهم و إنما، و دومین دلیل آن ها بر جنبه معنوی انما است: إنّ برای تأکید بر اثبات مسند برای مسندالیه است که ما، متصل شده به آن ما زائده موکده است نه ما نافیه و دربردارنده معنای حصر است زیرا حصر چیزی جزء تأکید بر تأکید نیست. (المرادی، 1992: 67 و السکاکی، 1937: 511 ) إنما بهطورکلی یکصدو بیستوسه مرتبه در قرآن کریم تکرار شده است. بیشترین حضور لفظی إنما، ابتدا در دو سوره توبه و نحل نه مرتبه و سپس سوره مائده هفت مرتبه است. (جاسم،2013: 15) در این سوره تنها یک بار ذکر است که در ادامه به آن پرداخته میشود:
﴿يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّما أَنَا لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِين﴾ (49) هدف از تاکید جمله بهوسیله انما انذار مطلق است. ازآنجایی که جمله اسمیه دلالت بر ثبوت دارد، نذیر نیز به عنوان خبر بر وزن فعیل بر مبالغه و ثبوت صفت هشدار و انذار دلالت دارد و این ویژگی هشدار دهندگی پیامبر با صفت “مبین” تقویتشده است. این ویژگی به خاطر وجود انما و ساختار اسمیه بودن و تقدیم “لکم” بهعنوان جارو مجرور بر متعلق خود یعنی “نذیر” به منتهای شدت و قوت رسیده است و ازآنجایی که اسم و خبرش جمله اسمیه است، خبر آنهم صفت مشبهة است، و دلالت ویژهای بر ثبوت دارد تا جایی که شنونده در قوت انذار و ثبوت هشداردهنده بودن رسولالله به این گمان میرسد که باید پیامبر خود را فقط با این صفت بشناسد و هشداردهنده بودن ایشان به ویژگی رحمانیت و دلسوز بودن ذات الهی برمیگردد که هماره برای رساندن انسانها به کمال سعادت، راهنما و مرشدی دلسوز را قرار داده است، تا بر همگان مبرهن گردد که خداوند نسبت به آینده مخلوقات خود نگران بوده است. خداوند در این آیه شریفه به پیامبر خود میفرمایید که در برابر اذیت و آزار جاهلانه مشرکان بگو که من تنها فرستادهای هستم که برای انذار شما از عذاب الهی آمدهام و هدفم تنها ارشاد و هدایت شما بندگان خدا برای دستیابی به رضایت الهی است.
3ـ3ـ4ـ3 قصر به روش «حرف عطف لکن»
لکنّ، حروف مشبهة بالفعل است اسمش منصوب و خبرش مرفوع می گردد و برای استدراک به کار میرود (شک وشبه ماقبل را از بین میبرد) درواقع لکن بهمانند استثناء، با از بین بردن شک و تردید موجود در جمله ماقبل خود، موجبات تخصیص همراه با تأکید را به وجود میآورد. ازآنجاکه در قصر به روش حروف عطف، همزمان هم به اثبات و هم به نفی تصریح میشود، این روش را یکی از مؤثرترین روشهای قصر بهحساب میآورند. این نوع قصر ازنظر ایجاز نسبت به سایر روشها ضعیفتر است. شرط عمل قصر در لکن آن است که؛ این حرف باید مسبوق به ادوات نفی یا نهی باشد؛ چنانچه به جمله مثبت معطوف شود عمل آن ملغی میشود. همچنین لفظ بعدازآن باید مفرد باشد و نه جمله. این حرف حکم قبل از خود را مسکوت گذاشته و ضدّ آن را به مابعد خود منتقل میکند. در سوره مبارکه حج نیز چنین قصری به چشم میخورد و زیبایی ویژهای را در راستای تخصیص و تأکید به کلام افزون کرده است، که در زیر به آنها پرداخته میشود:
﴿لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُم﴾ (37)
﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾ (46) در آیات فوق، لکن با ابطال حکم ماقبل خود باعث باطل شدن معنای جملهی قبلی شده است و معنای جدیدی را به ذهن مخاطب عرضه کرده است بدینصورت که گویا جمله ماقبل آن قربانی محصور شدن کلام مابعد این حرف شده است. و بدین ترتیب خداوند بر مفهوم موردنظر خود تأکید لازم را اعمال داشته است.
3ـ3ـ4ـ4 قصر به روش «لو لا»
یکی از حروف تحضیض است مانند هلّا و أما و… و برای اختصاص نیز قابلاستعمال است. این حرف، در سوره مبارکه حج تنها یکبار و برای تخصیص بکار رفته است که در ادامه بحث بدان پرداخته میشود.
﴿وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّه) (40) در این آیه لولا، افاده معنی تخصیص میکند. (وصافی، 1995، 9: 121) به این معنی که تنها چیزی که باعث از بین نرفتن و نابود نشدن ادیان مختلف و پیروان آن ها در برابر دیگران شده است، بدون تردید دفاع خداوند از تودههای مردم در مقابل همدیگر، و دفع خصومت و درگیریهای آنان بوده است.
3ـ3ـ4ـ5 قصر به روش«تقدیم ما حقه تأخیر»
اصل موضوع تقدیموتأخیر، از مباحث مهم در علم معاني است كه به مناسبتهاي مختلفي از قبيل تقديم مسنداليه و مسند و متعلقات فعل مطرح ميشود، و سبب يا اسباب پیشی گرفتن يا تأخر آنها واكاوي ميگردد. (التفتازانی، 2001: 106و184و198) این اصل ازجمله روشهای قصر بلاغی است که شیوه آن بسیار پرفایده، پرکاربرد و هدفمند است. این نوع از قصر در ادبیات و فرهنگ عرب بهمراتب از اهمیت و توجه بیشتری نسبت به ادبیات دیگر ملل برخوردار است و دلیل آن به تخصیص، تأکید و کمک آن به ایجاد و حفظ موسیقی کلام و … برمیگردد. ناگفته نماند که هر تقدیمی مفید تخصیص و یا قصر نیست و تنها تقدیمی بیانگر
