
پیش چشم میآورند و آنگاه که دست بر قلم میبرند، روح انقلابی خود را در آیینهی سرودههای عاشورایی منعکس میکنند. به طور کلی شعر معاصر پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حال و هوای دیگری به خود میگیرد و با رویکردی مذهبی و دینی وارد عرصه میشود. «شعر این دوره، بویژه از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی و در سالهای آغازین جنگ، شعری شعارگونه، پر تپش و عریان بود که تنها میخواست فریادهای شورانگیز مردم را گزارش کند. اما هرچه زمان میگذشت و هیجانهای جامعه فرومینشست، شعر نیز آرامتر میشد، در خود بیشتر فرو میرفت و شکل هنری به خود میگرفت. شعر انقلاب اسلامی از دیدگاه مفهومی نیز با شعر پیش از خود، بویژه شعر رمانتیک پیش از انقلاب تفاوتهایی داشت. رویکرد به دین و سنّتهای دینی، بویژه مذهب تشیع، پرداختن به قیام عاشورا، توجه به نهضتهای آزادی بخش اسلامی، غرب ستیزی و … از جملهی این تفاوتهاست.» (گونههای نوآوری در شعر معاصر ایران، ص65) نرگس انصاری، پژوهشگر شعر عاشورایی نیز معتقد به همین تفاوتهاست: «پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 بزرگترین حادثهی قرن بود که تحولی بنیادین در مضامین و نگاه شاعران ایجاد کرد. خداگرایی، خودآگاهی، بازگشت به خویشتن، اصالت دادن به ارزشهای متعالی اسلامی و انسانی و بهرهگیری از مفاهیم قرآنی از جمله ویژگیهای محتوایی شعر انقلاب است، شعری پرتحرک، پویا، فریادگونه، که محتوای آن بر سه محور استبدادستیزی و مبارزه باز ستم، تعهد و مسؤلیت، طنز و انتقاد قرار دارد.» (عاشورا در آیینهی شعر معاصر، ص85)
مشاهدهی حوادث انقلاب، شاعران را بیش از پیش عاشورایی و یادآوری حوادث عاشورا، شاعران را بیش از پیش انقلابی میکرد. «عناصر مشابه و مشترک موجود در دو انقلاب از قبیل جانفشانیهای انقلابیون، عنصر شهادت، صبر، ایمان، ایثار و اخلاص به نوعی تطابق ادبی انجامید و عاشورا به مثابهی الگوی عملی چه در عرصهی عمل و چه در عرصهی نظر (که ادبیات نیز از جملهی شؤون آن بود) مطرح گردید.» (جامعهشناسی تحریفات عاشورا، ص189)
اینکه در شعر عاشورایی بعد از انقلاب، انقلابی صورت گرفت و شعر، مقتدرانه و پیروزمندانه شد، عواملی چند تأثیرگذار بودهاند که محققان در پژوهشهای عاشورایی خود آنها را برشمردهاند. یکی توصیهی بنیانگذار انقلاب است بر زنده نگه داشتن عاشورا و ذکر فضایل و مصائب اهل بیت و شرح ستمگری ستمگران در مرثیهها و نوحهها با زبان کوبنده و تأثیرگذار. دلیل دیگری که به عنوان مهمترین عامل، در شعر عاشورایی پس از انقلاب مطرح میشود، وقوع جنگ است. تأثیر متقابلی که شعر جنگ و شعر عاشورا بر روی هم گذاشتند، تأثیری انکار نشدنی است. وقوع جنگ هشت ساله میان ایران و عراق با فاصلهی کمی از پیروزی انقلاب اسلامی، بار دیگر روحیهی ظلمستیزی و حقطلبی را در دل مردم ایران زنده کرد و شاعران را بر آن داشت تا محکم و استوار، در باب میدانهای جهاد و جنگ و جبهه قلم بزنند؛ چه جنگی که در سال 61 هجری قمری در کربلا رقم خورد و چه جنگی که در سال 1359 هجری شمسی در سرزمینهای هممرز با عراق، در ایران صورت گرفت. (ر.ک: شرح منظومهی ظهر، ص510)
تفکر و تعقل در واقعهی عاشورا، از مؤلفههای مهمی است که در شعر عاشورایی بعد از انقلاب به خوبی نمایان است. خلاف آنچه در شعر عاشورایی دورههای پیش رایج بود، این گونهی شعر، پس از انقلاب، صاحبِ پیام شد. شعر عاشورایی در گذشته، تنها به سوگ میپرداخت. شعر «در دست مردم کوچه و بازار بود و صرفاً شاعران درجهی دوم و سوم و گاهی شاعری فرهیخته و نامی به شعر آیینی میپرداخت.» (همان، ص464) این اشعار هدفی جز گریاندن نداشت. «شعر شیعی در اکثر اوقات، مخصوصاً پیش از انقلاب راه را بر اشک بیمعرفت میگشود که پس از گریستن نمیدانستی چرا اشک ریختهای، اما در شعر عاشورایی پس از انقلاب، ابوالفضل راز رشیدی است که تکه تکه افشا میشود.» (دستی بر آتش، ص158)
اما شاعران انقلابی امروز، دو عنصر مهم دیگر یعنی “حماسه” و “پیام” را در کالبد بیجان شعر عاشورایی دمیدند و بسیار، به مذّمت شاعران کوته فکری که عاشورا را در چند واژهی ناله و تشنگی و اسارت خلاصه میکردند، پرداختند. تا جایی این رویکرد به حادثهی عظیم عاشورا تلخ بود که شاعر غزلهای عاشقانه را هم برآشفت:
حد تو رثا نیست عزای تو حماسه است
ای کاسته شأن تو از این معرکهگیران
(مجموعه اشعار حسین منزوی، ص376)
شاعر فهیم عاشورایی، حماسه را به شعر عاشورا پیوند میزند و از درماندگی شاعران بیچاره، فریاد برمیآورد که:
شاعران بیچاره
شاعران درمانده
شاعران مضطر
با نام تو چه کردند؟
و خود در ادامه اینگونه حماسی میسراید که:
تاریخِ زن
آبرو میگیرد
وقتی پلک صبوری میگشایی
و نام حماسیات
بر پیشانی دو جبههی نورانی میدرخشد:
زینب!
(گنجشک و جبرئیل، ص67)
عاشوراسرایان بزرگ امروز، قاعدهی نگاه تکراری به عاشورا را بر هم زدند و بیش از آنکه به پرسشِ “در کربلا چه شد؟” بپردازند، به ” چرا شد؟” این واقعه نظر انداختند؛ (شعر عاشورایی، ص45) چرا که حرفهای امام بیش از زخمهایش شمردن دارد:
جهان یکسره فریاد میشد
اگر روضهخوانها
حرفهایت را میشمردند
نه زخمهایت را..
(نامههای کوفی، ص93)
آنها همچنانکه غم و اندوه خود را نسبت به پرپر شدن فرزندان پاک رسول خدا با محزونترین و مظلومترین واژهها به تصویر کشیدند، به این واقعیت تلخ که کوتاهی و سستی از شیعیان و بیوفایان امام بود، رنگی پررنگ زدند. گاه شاعر به گذشته نقب میزند و ابتدای حادثهی کربلا را در غدیر و سقیفه میجوید:
ابتدای کربلا مدینه نیست، ابتدای کربلا غدیر بود
ابرهای خونفشان نینوا، اشکهای حضرت امیر بود
(سورهی انگور، ص64)
گاه شاعر از نفاق و دورنگی اطرافیان امام میخروشد که مدعیانی دروغین، بیش نبودند و چه بیگاه امام را دشمن شدند:
پیشانی تمامیشان داغ سجده داشت
این مردمان غریبه نبودند ای پدر
آنان که خیمهگاه مرا تیر میزدند
دیروز در رکاب تو شمشیر میزدند
(همان، ص191)
این تقصیر نه تنها از کوفیان آن روزگار، که از مردمان در همهی زمانها و دورانها سر زده است. تاریخ بشر در مقابل این واقعه محکوم است و تا قیامت تاوان این خون را بر دوش میکشد:
بیدرد مردم ما خدا، بیدرد مردم
از پا حسین افتاد و ما بر پای بودیم
از دست ما بر ریگ صحرا نطع کردند
نوباوگان مصطفی را سر بریدند
در برگریز باغ زهرا برگ کردیم
چون بیوگان ننگ سلامت ماند بر ما
نامرد مردم ما خدا نامرد مردم
زینب اسیری رفت و ما برجای بودیم
دست علمدار خدا را قطع کردند
مرغان بستان خدا را سر بریدند
زنجیر خاییدیم و صبر مرگ کردیم
تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما
(رجعت سرخ ستاره، ص66)
شاعر، ازکوفیان این روزگار دم میزد که هنوز هم که هنوز است، برقرارند و تاریخ چیزی را عوض نکرده است:
چیزی عوض نشده…
فقط تقویمها شیکتر شدهاند!
و سالهاست دو روز پشت سر هم سرخاند.
میگویی نه
مسلمی بفرست
تا از بلندترین برج پایتخت پرتش کنیم.
(نامههای کوفی، ص110)
از دیگر عواملی که باعث رشد و بالندگی شعر عاشورایی به خصوص در دهههای اخیر شد، توجه نهادها و ارگانهای فرهنگی و ادبی به برگزاری همایشها و جشنوارهها با موضوع شعر آیینی است. رواج این گونه نشستها به مناسبتهای مختلف و در شهرهای گوناگون ایران، انگیزهای برای شاعران جوان فراهم کرد تا طبع خود را در راه آفرینش آثار آیینی بهکار گیرند. اینگونه تلاشها در حوزهی شعر عاشورایی به بار نشست و تحریض قلم و اندیشهی شاعران را باعث شد و این شعر را به قلههای بلندی رساند. همچنین مجموعه آثار شاعران شرکت کننده در این کنگرهها، به چاپ رسید و ادبیات مکتوب عاشورایی را پر بارتر کرد.
مجموع عوامل بالا سبب شد شعر عاشورا پس از انقلاب اسلامی، از لحاظ محتوا هر روز غنیتر و پر مایهتر گردد و با زبانی فخیم و محکم به شرح این انقلاب سترگ از تمام جهات بپردازد. اما تغییر دیدگاه تنها به تغییر در محتوا محدود نشد، بلکه تغییرات ساختاری و لفظی را نیز وارد میدان شعر عاشورایی کرد. قوالبی که در گذشته برای روایت عاشورا بهکار گرفته میشدند، به گونهای تازه، به سخن درآمدند و قالبهایی هم که به تازگی جان گرفته بودند، پذیرای مفاهیم عاشورایی شدند. «قالبهایی که بیشتر مطمح نظر شعرای متقدّم در زمینهی شعر عاشورایی بوده، به ترتیب میتوان از ترکیببند، مثنوی و قصیده نام برد. اما در شعر عاشورایی دو دههی اخیر، قالبهای غزل، رباعی، دوبیتی و مثنوی به ترتیب اهمیت حرف اول را میزنند و بیشتر آثار منظوم عاشورایی را به خود اختصاص دادهاند و قالبهای قصیده، ترجیعبند، انواع مسمط، ترکیببند خصوصا مربع ترکیب، دوبیتی متصل، شعر آزاد و تضمین در مراحل بعدی این ردهبندی قرار میگیرند که حکایت از تنوع قالب در شعر عاشورایی معاصر دارد و شعرای آیینی این دوره قالبهای کوتاه شعری (غزل، رباعی و دوبیتی) را برای بیان مطلب مناسبتر تشخیص دادند و لذا آثاری که در این قالبها آفریده شده، عموماً از نظر کیفی بر دیگر قالبها رجحان دارد.» (شکوه شعر عاشورا، ص409)
روی آوردن شاعران انقلاب به ترکیببند، شاید هنوز برگرفته از تأثیری است که ترکیببندِ روحنواز محتشم کاشانی در یادها و خاطرههای نسلهای بعد از خود تا به امروز، به یادگار گذاشته است. چنان که پیش از این نیز سرودن ترکیببند، بر وزن یا فضای ترکیببند محتشم به یک سنت تبدیل شده بود. شاعران این دوره، ترکیببندهایی محدود اما ماندگار را به شعر عاشورا عرضه کردند که به مراتب از ترکیببند محتشم، خیالانگیزتر و هنرمندانهتر و در عین حال حماسیتر سروده شده است. علی موسوی گرمارودی از شاعران مطرح انقلاب، ترکیببند عاشورایی “آغاز روشنی آینه” را میسراید و در هر بند از آن، به وصف یکی از قهرمانان کربلا میپردازد. شاعری چون علیرضا قزوه، با قالب ترکیببند، “با کاروان نیزه”ای میآفریند که یکی از شاهکارهای شعر عاشورایی لقب میگیرد و شاعر جوانتری پس از او به نام محمدسعید میرزایی، به خلق ترکیببندی عاشورایی دست میزند که جزو بهترین آثار او قرار میگیرد. از ترکیببندهای این سه تن در این پژوهش استفادههای بسیار خواهد شد. شاعران پیر و جوان دیگر نیز، از این قالب شعری برکنار نماندهاند. آنان ترکیببند را نه به صورت «غزلهای بلند و دارای میانوند»، بلکه به صورت «ترکیببندهای کوتاه مربع و مسّدس» به خدمت گرفتند. (شرح منظومهی ظهر، ص252). از قدیمیترها، مشفق کاشانی را میتوان نام برد که با تضمین بیت به بیت ترکیببند محتشم، خود، مسمطی دوازده بندی خلق کرده است و نام “صلای غم” را بر آن گذاشته است:
از موج فتنه چشم جهان غیرت یم است
صبح امید چون شب تاریک مظلم است
وز تندبادِ حادثه پشت فلک خم است
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است»
از سینهی زمانه یکی آه آتشین
یارب دمیده است مگر روز واپسین
برخاست تا به بارگه هستی آفرین
«باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است»
(صلای غم، ص17)
شاعر جوان و موفق این دوران، سید حمیدرضا برقعی، مربع ترکیببندی را به آثار عاشورایی معاصر، هدیه میکند که از نوآوری و خلاقیت سرشار است. او از محتشم رخصت میطلبد و برای اولین بار، پای “عصر عاشورا”ی فرشچیان را به شعر باز میکند:
با اشکهاش دفتر خود را نمور کرد
ذهنش ز روضههای مجسم عبور کرد
در خود تمام مرثیهها را مرور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
احساس کرد از همه عالم جدا شده است
در بیتهاش مجلس ماتم به پا شده است
در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
باز این چه
