
ميکند”558.
حضرت علي(عليه السلام) در وصف متقين ميفرمايند: “نزلت أنفسهم منهم في البلاء، کما نزلت في الرخاء”559، در سختي چنان به سر ميبرند که گوئي در آسايش و خوشي هستند560. بنابر گفته حضرت اهل تقوا به قضاي الهي راضي بوده در بلايا و شدائد، مثل خوشي و آسايش راضي و خشنودند و آسايش و راحتي آنان با گرفتاري و سختيهاشان يکسان ميباشد و در نتيجه رضايت به قضاي الهي روحيه مقاومت در برابر شدائد و مشکلات در آنان ايجاد شده است. بنابراين “خداوند مؤمنان را در بوته آزمايش قرار ميدهد آن هم آزمايشهاي مالي و جاني و روحي تا مثل پولاد، آبديده و داراي عزم و اراده پولادين شوند و در برابر دشواريها و اندوهها، صبور و مقاوم باشند و درگير و دار مصائب مأيوس نگردند”561.
بنابراين ميتوان چنين نتيجه گرفت که اگر انسان بتواند درمقابل اين مصيبتها مقاومت کند، نفسش صيقل زده و اراده اش قوي ميشود، تقويت روح برايش پيدا ميشود، و در نتيجه براي او استکمال پيدا ميشود و هدف از خلقت انسانها نيز همين استکمال است امّا اگر نتواند بر مشکلات فائق آيد، اين مشکلات مثل سيل او را ميبرد. جزع و فزع ميکند تا آن جا که کم کم به سرحد کفر ميرسد.
4-1-11. پاکي و دوري از گناه
وقتي بندهاي به راه تزکيه اخلاقي گام نهاد و حرکت را آغاز کرد بايد ابتدا نفس را از گناه پاک گرداند. رنج بلاء موجب پاک شدن رنگ گناه از قلب و زدوده شدن بوي عصيان از عضو گناهکار ميشود. رسول الله (صلي الله عليه و آله) فرمود:
“مَلعُونٌ کُلُّ مالٍ لا يزَکّي، مَلعُون کُلُّ جَسَدٍ لا يزَکّي و لو في کُلِّ اَربَعينَ يوماً مَرةً. فقيلَ يا رَسولِ الله امّا زَکاةُ المالِ فَقَد عَرَّفَناها فَما زَکاةُ الاَجسادِ، فَقالَ لَهُم: أَن تُصابَ بِآفةٍ فَتَغَيرت وُجوه الَّذينَ سَمَعوا ذلِکَ مِنهُ فَلَمّا رَآهُم قَد تَغَيرَت اَلوانَهُم قال لَهُم اَتَدروُنَ ما عَنَيتُ بِقولٍ. قالوا: لا يا رسول الله. قالَ بَلي الرَّجُلُ يخدَشُ الخَدشَةَ وَ ينکَبُ النَکبة و يعثَر العَثرَةَ وَ يمرُضُ المَرضَةَ وَ يشاکُّ الشَّوکَةَ وَ ما اَشبَهَ هذا حتّي ذُکِرَ في حَديثِه اختِلاجُ العَينِ.”562
لعنت شده است ثروتي که پاک نميشود. لعنت شده پيکري که پاک نميشود. اگر چه در هر چهل روز يکبار. گفته شد اي پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) زکات دارايي را به ما شناساندهاي، اما زکات و پاکي بدن چيست؟ فرمود: اين که آفتي به آن برسد. پس چهره کساني که شنيدند، دگرگون شد. وقتي پيامبر اين دگرگوني را ديد، فرمود: آيا منظورم را دريافتيد؟ گفتند: نهاي پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله). فرمود: آري. مرد زخمي ميشود، يا دگرگوني ناپسندي يا برآمدگي، يا بيماري يا خواري، تا اين که در حديثش آمده خلجاني در چشم.
حضرت علي (عليه السلام) فرمود: “انَّ لله تعالي فِي السَّرّاءِ نِعمَةُ الافضالِ و فِي الضَّرّاءِ نِعمةُ التَّطهِير.”563
امام صادق (عليه السلام) فرمود: “انَّ العَبدَ المُومنَ لَيهتَمَّ في الدُّنيا حَتّي يخرَج ٌمِنها و لاذَنبَ لَه”564 بيترديد بنده مومن در دنيا دچار اندوه ميشود تا اين که وقتي از دنيا ميرود گناهي نداشته باشد.
حضرت زهرا (سلام الله عليها) فرمودند: “يطَهِرونَ مِن ذُنُوبِهِم بِالبَلايا و الرَّزايا”565 با گرفتاريها و رنجها از گناهان پاک ميشوند.
و همچنين ابا عبدالله (عليه السلام) فرمودند: “لا تَزال الغُمُوم و الهُمُوم بِالموُمِن حتّي لاتَدَع لَه ذَنباً” 566 همواره غم و اندوه به مومن ميرسد تا گناهي برايش نماند.
4-1-12. توبه و بازگشت به خدا
قلبي که آلوده به گناه باشد هرگز توانايي گام گذاشتن به مسير تزکيه اخلاقي ندارد. همانطور که در فصل قبل گفته شد يکي از راههاي تزکيه نفس از گناه، توبه است؛ و يکي ديگر از آثار مفيد و ارزشمندي که ابتلاء و آزمايش در انسان دارد توبه و بازگشت به سوي خداوند است، چه بسيار افرادي که سختيها و مشکلات موجب اصلاح و توبه آنان شده است. توبه در واقع انقلاب دروني است که در نتيجه حصول معرفت و بيداري در قلب آدمي پديدار ميشود و روي دل را به سوي درگاه الهي ميگرداند در نتيجه اين انقلاب دروني، قلب از تيرگي معاصي تصفيه شده و از مرگ معنوي نجات مييابد567 و اين انقلاب گاه به وسيله بلاها و شدائد صورت ميگيرد. بنابراين بلاها غير از کارکرد تکاملي شان، کارکرد ديگري نيز در زمينه پاک کردن و تزکيه نفس از گناهان دارند. امام باقر (عليه السلام) ميفرمايند: “لما نزلت هذه الآيه “مَن يَعمَل سُوءاً يُجزَ بِهِ” قال بعض أصحاب رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): ما أشدها من آيه، فقال لهم رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): أما تبتلون في أموالکم و أنفسکم و ذراريکم قالوا: بلي- قال: هذا مما يکتب الله لکم به الحسنات- و يمحو به السيئات”568، وقتي اين آيه نازل شد که “هرکس عمل بدي انجام دهد، کيفر آن را ميبيند” بعضي اصحاب پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)گفتند: آيهاي سخت تر از اين نيست! پس پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)به آنان فرمود: آيا در اموال و جانها و خانوده تان دچار مصيبت ميشويد؟ گفتند: بله، حضرت فرمود: اين از آن چيزهايي است که خداوند به وسيله آن، براي شما حسنه مينويسد و به وسيله آن بديها را محو ميکند.
قرآن کريم ميفرمايد: “ظَهَرَ الفَسَادُ فيِ البرِّ وَ البَحرِ بِمَا کَسَبَت أيدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُم يَرجِعُون”569، به سبب اعمال مردم، فساد در خشکي و دريا آشکار شد تا به آنان جزاي بعضي از کارهايشان را بچشاند، باشد که بازگردند. علامه طباطبائي(ره) در تفسير اين آيه مينويسد:
“مراد از فساد در زمين، مصائب و بلاهاي عمومي است که يکي از مناطق را فراگرفته، مردم را نابود ميکند، چون زلزله، قحطي، نيامدن باران، بيماريها، جنگها و غارتها و سلب امنيت و خلاصه هر بلايي که نظام آراسته و صالح جاري در عالم را برهم ميزند و جمله “بِمَا کَسَبَت أيدِي النَّاسِ” يعني اين فسادها به سبب اعمال مردم است به خاطر سرکشي و عصيانشان و به جهت گناهاني که مرتکب ميشوند و اين که فرمود “لَعَلَّهُم يَرجِعُون” معنايش اين است که خداوند آن چه را ميچشاند براي آن است که شايد از گناهان دست بردارند به سوي توحيد و اطاعت برگردند.”570
خداوند در آيه 37 سوره بقره راه بازگشت به سوي خود را با القاء کلمات به آدم و نسل او آموخت “فَتَلَقَّي ءَادَمُ مِن رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيم”، آدم از پروردگار خود کلماتي آموخت و خداوند او را بخشيد زيرا که وي توبه پذير و مهربان است. خداوند پس از ابتلاي آدم با تعليم کلماتي به او فهماند که راه بازگشت باقي است يعني اگر انسان خطايي را مرتکب شود ميتواند به سوي خدا بازگشت کند و خود را از هلاکت نجات دهد. صاحب کتاب بحرالمعارف مينويسد: “چه بسا حضرت حق از طريق عنايتي که به انسان دارد هر صبح و شام ميفرمايد:
اي که پيوند با ما را رها کردهاي، بازگرد. اي که بر دوري از ما سوگند خوردهاي بازگرد. ما شيطان را بدين ترتيب از تو دور ساختهايم که بر تو سجده نکرد شگفتا که چگونه با او درساختهاي و از ما دوري جسته اي! واي برتو، تو را قدر و پايهاي است که شب قدر بدان آگاه نيست”571.
از آنجا که دنيا ظاهري فريبنده و زيبا دارد و باطني دردآسا و انسانها به خاطر تنگ نظري و ضعف ايمان و عقيده به مظاهر دنيا روي ميکنند و محبوب را از ياد ميبرند ولي با اين حال خداوند متعال که نسبت به بندگانش رئوف و غفور است و دوست دارد همه به سعادت و کمال ابدي برسند مقدمات برگشتن آنان را فراهم مينمايد و براي اين که بندگان را از غروري که پيدا کردهاند؛ بيدار کند، آنان را در مصائب و سختيها قرار ميدهد تا علاوه بر دست کشيدن از گناهان راه توبه را در پيش گيرند و به درگاه حق تضرع کنند572. خداوند در اين باره ميفرمايد: “أوَ لَا يَرَونَ أنَّهُم يُفتَنُونَ فيِ کُلّ عَامٍ مَّرَّهً أَو مَرَّتَين ثُم لَا يَتُوبُونَ وَ لَا هُم يَذَّکَّرُون”573، آيا منافقين نميبينند که در هر سالي يکي دو بار آنها را مورد آزمايش قرار ميدهيم و باز هم از کردارهاي زشت خود پشيمان نشده و توبه نميکنند و هيچ به ياد خدا نميافتند. بنابراين هدفي که آيه شريفه در صدد بيان آن است توبه کردن و متذکر شدن انسان در سايه امتحانهاي سخت و بزرگ (چون در هر سال يکي دوبار است) است تا از گذشته خود توبه کند و براي آينده عزم خود را راسخ نمايد.
4-1-13. خالي کردن دل از حب به دنيا و شوق ديدار خداوند
وقتي دل و جان از تعلقات دنيوي خالي گشت نفس را جز حب خدا باقي نميماند و هر عاشقي را آرزوي شوق ديدار محبوب است. پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: “هَبَط اِلَي جِبرئيلُ في اَحسَنِ صُورَةٍ فَقال: يا مُحمد الحَقُّ يقرَئُکَ السّلامَ وَ يقولُ لَکَ: اِنّي اَوحَيتُ اِلي الدُّنيا اَن تَمَرّري و تَکَدَّري و تَضَيقي وَ تَشَدَّدي عَلي اوليايي حتّي يحِبّوا لِقايي…”574
جبرييل در نيکوترين چهره بر من فرود آمد و گفت: اي محمد! حق تو را درود ميفرستد و ميفرمايد: من به دنيا وحي کردم که براي دوستان من تلخ و ناگوار و تنگ و سخت باش تا عاشق ديدار من شوند…
بلاها و رنجها و مصيبتهاي هديه الهي است که خداي متعال از سر مهرورزي به بنده اش عطا ميکند تا ريسمان حب دنيا را از گردن دل رها کند. تا اين ريسمان بر گردن دل است انسان را راهي به بندگي نيست. تزکيه کردن د از حب دنيا جا را براي حضور خدا در قلب باز ميکند؛ وقتي قلب آکنده از خدا شد، تنها خدا محبوب ميشود و دل را هميشه آرزوي وصال و شوق ديدار محبوب است.
4-1-14. از بين رفتن کينهها
قلبي که در آن کينه باشد جايي براي ورود خدا ندارد؛ چگونه ميتوان پا در رسيدن به عبوديت و قرب الهي نهاد در حاليکه قلب آکنده از دشمني است؟ يکي از آثار ابتلاها که در شمار فضايل و از آثار تزکيه اخلاقي نيز هست، فرو نشاندن آتش کينه و دشمنيهاست. “عِندَ الشَدائِدِ تَذهَبُ الاحقاد”575 در سختيها، دشمنيها از ميان ميرود.
زيرا در گرفتاري انسانها به هم احتياج پيدا ميکنند و تکبر و کينه را رها کرده و از هم کمک ميجويند و ميکوشند با روابط خوب ياوري براي تنگناهاي يکديگر باشند.
4-1-15. افزايش ياد مرگ و کاهش طول امل
ياد مرگ، قلب را زنده نگه ميدارد. زيادي ياد مرگ باعث ميگردد آدمي قلبش را به گناه نيالايد و عمر کوته دنيا را به خوش گذراني در دنيا و دويدن به دنبال آرزوهاي دور و دراز در زندگي دنيا، تلف نکند. قلبي که ياد مرگ در آن خاموش است، به طمع عمر جاويد هر آن چه که نفس ميخواهد، ميکند و کاملاً از خدا غافل ميشود و آخرت خود را تباه ميسازد.
مرگ موجب جدايي انسان از دنياست. انساني که در لذتهاي دنيا غوطه ور است و به آن دلبستگي پيدا کرده، دوري از دنيا را دشوار ميانگارد، مرگ را دوست ندارد و از انديشيدن درباره آن سرباز ميزند. انسان هميشه آنچه را دوست ندارد دور ميانگارد و خود را با خيال چيزهايي که دوست دارد، سرگرم ميکند. مرگ را از نظر دور ميدارد، زيرا بساط لذتش را به هم ميزند و عمر طولاني، ثروت، خانواده، دوستان و مقام را پيوسته نصب عين خود ميکند و به خيال آنها دل خوش ميدارد. درحالي که طبيعت هر لحظه ممکن است گوشهاي از زمين و ساکنان آن را درگير خود کند. “وقوع بلايايي همچون سيل، طوفان، آتشفشان، زمين لرزه و محيط زيست زمين را تنها در چند ثانيه آنچنان دستخوش تغييرات و به هم ريختگي ميکند که به طور ناگهاني انسانهايي در سطح وسيعي دستخوش مرگ ميگردند”576.
بنابراين شايسته است انسان از فکر آن غافل نشود قرآن کريم ميفرمايد: “کلُ نَفسٍ ذَائِقَهُ المَوتِ”577، هرکسي مرگ را ميچشد همچنين ميفرمايد: “قُل إِنَّ المَوتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيکُم”578، بگو مرگي را که از آن ميگريزيد، شما را در مييابد. ياد مرگ کردن از خواستههاي مهم دين اسلام است و غفلت زيادي ميخواهد که کسي از اين حادثه عظيم و زير و رو کننده زندگي درس نگيرد و درگير و دار حوادث
