
ایران اسلامی نگذاشت. حتی حضور پرتغالیها، در سال 893هـ در خلیج فارس که همزمان با به حکومت رسیدن شاه اسماعیل اول در سال 907هـ ق بود، در هنر آن دوران تأثیری نداشته است.
پس از شاه اسماعیل، شاه تهماسب فرزند وی که از کودکی علاقۀ زیادی به خوشنویسی و نقاشی نشان میداد و تحت تربیت بهزاد هنر آموخته بود، به تخت مینشیند.
شاه تهماسب، از حامیان اصلی رشد هنر در دورۀ صفوی بهشمار میرود. او نیز، همانند پدر با حمایت از هنرمندان خوشنام دورۀ حکومت خود، اجازۀ تأثیر گذاری هنر اروپایی بر هنر ایرانی اسلامی را نداد. و حضور بازرگانان انگلیس همچون آنتونی جنکینسون(Anthony Jekinson) و برادر او جانسون(Johnson) در هنر دورۀ حکومت شاه تهماسب(940هـ)، بهطور جدی محسوس نیست(فدوی، 1386؛ مهاجر، 1384).
«حمایت شاه تهماسب از نقاشی مینیاتور و استقلال فکری او علیالخصوص در زمانی که نفوذ اروپائیان در شرق بیشتر میشد(اواخر سلطنت او) مانعی برای گرایش نقاشان ایرانی به سبکهای غربی بود»(مددپور، 1373، 225). کاسلینجوا68 در این مورد میگوید:
پژوهشگران، با بررسی زندگی هنرمندان ایرانی و رویدادهای جاری، به این نتیجه رسیدند زمانی که ایران مورد تهاجم فرهنگ خارجیها قرار گرفته بود، نگارگران ایرانی به منظور احیای هنر ملی و معنوی، برای به تصویر کشیدن زیباییهای جهان، از فرمهای انتزاعی و تمثیلی، درست مانند تقیه یک ایرانی، استفاده کردند(Kisselincheva, 1990, p. 2).
با کمرنگ شدن و ناپدید شدن فضای معنوی در مفهوم عرفانی و تصوّف اسلامی، هنرمند ایرانی به سمت فرهنگ غرب کشیده میشود.69 و آغاز تأثیر مشخص نقاشی غرب را در دورۀ شاه اسماعیل دوم میبینیم.
با به سلطنت رسیدن شاه اسماعیل دوم، وی برخی از نگارگران مشهد70، تبریز و شیراز71 را به قزوین فراخواند. اما به تدریج حمایت درباری از هنرمندان کاهش پیدا کرده و به نقاشان بیگانه توجه نشان داده میشد. «از همان سالهای حکومت صفوی، تصاویر شاه اسماعیل و شاه تهماسب- که توسط نقاشان اروپایی کشیده شده و اکنون در موزۀ رویال گالری شهر فلورانس نگهداری میشود- به وضوح، حضور هنر غرب را در ایران نشان میدهد. ورود تابلوهای نقاشی غربی به ایران -که به عنوان هدیه از طرف اروپائیان، به سلاطین و امیران ایرانی تقدیم میشد- بر رواج این هنر و تأثیرگذاری آن میافزود»(مددپور، 1373، 221). و این امر، باعث شد تا در نقاشی ایران شیوهای به نام “فرنگی مآب” به وجود آید. مولانا شیخ محمد سبزواری نقاش معاصر شاه تهماسب و شاه اسماعیل دوم، نخستین نقاشی است که به این شیوه کار کرد.
بنابراین، تأثیر هنر اروپایی، از اواخر سدۀ نهم هجری در دورۀ صفوی مشهود است و سعی شده به جای سبک تزیینی نگارههای نخستین، مناظر طبیعی، تصاویر اشخاص و دور نما کشیده شود. نگارگران ایرانی تمایلی آشکار به تجسم واقعیت این جهانی پیدا کردند؛ اما هنرمندانی چون کمالالدین بهزاد، میرسیدعلی و رضا عباسی، اگرچه به آدمها و دنیای پیرامون خود توجه کردند، ولی هیچ گاه به طبیعتگرایی روی نیاوردند.
3-1-2-2 دورۀ عصر شاه عباس و پیدایش مکتب اصفهان
هنگامی که شاه عباس اول در 996هـ به پادشاهی رسید، مینیاتور ایرانی، که از عهد تیموری و اوایل صفوی، پیشینهی تابنای را پشت سرگذاشته بود، در اوج ترّقی سیر میکرد و نگارگران شیرینکار و توانا در تنوع بخشیدن بهکارهای خود و ابداع شیوههای تازه و تکامل بخش، همچنان راهجویی و رهیابی میکردند.
«پس از آنکه بنابر تصمیم شاه عباس، در سال 1006 ه.ق. پایتخت ایران از قزوین به اصفهان منتقل شد، عدهای از نگارگران دربار صفوی نیز به اصفهان کردند که با پاسداری از اصالت سخن، این نقاشان توانمند -مانند رضا عباسی، حبیبالله مشهدی، افضلالدین حسینی، صادق بیگ و معین مصور و محمدیوسف- سلیقههای تازهای در آفریدن آثار بدیع، به ظهور رساندند و با تغییراتی که در صفحهپردازی و رنگآمیزی و چهرهنگاری و توجه به پدید آوردن نقاشیهای تک صورته و چند صورته به وجود آورند، سبک تازهای را به نمایش گذاشتند که با مکتبهای پیش از آن تفاوت داشت و به نام مکتب اصفهان شهرت یافت»(ادیببرومند، 1385، 227؛ مهاجر، 1384، 37). در این دوره، همزمان با سلطنت شاه عباس، ارتباط سیاسی و مبادلۀ تجاری وسیعی میان ایران و کشورهای دیگر به خصوص کشورهای اروپای باختری برقرار شد. سفر برادران شرلی(آنتونی شرلی و روبرت شرلی) 72 از انگلستان به ایران جهت مشاورۀ امور نظامی، نخستین ارتباط با اروپای آن روزگار است. و از این رو زمینۀ تأثیر گذاری هنر اروپایی بر هنر ایرانی ایجاد شد.73 سفیران سیاسی، سیاهان، مبلغان مذهبی، بازرگانان و حتی هنرمندان و صنعتگران خارجی به شهر اصفهان روی آورند، این جو بینالمللی، بر زندگی هنری این شهر اثر گذاشت، چنانکه برخی از نگارگران ایرانی به روش بازنمایی طبیعتگرایانه و نیز موضوعهای نقاشی غربی روی آوردند(مهاجر، 1384).
شاه عباس اول، برای بدست آوردن کمک دولتهای اروپایی، جهت مبارزه با عثمانیان و تأمین امنیت کافی و به منظور دستیابی به بازارهای اروپایی برای عرضۀ ابریشم و دیگر هنرهای صناعی ایران، زمینۀ روابط سیاسی و تجاری ایران و دیگر کشورهای اروپایی را فراهم ساخت. همچنین، به منظور بهرهگیری از تواناییهای بازرگانان و صنعتگران ارمنی، سه هزار خانواده ارمنی را از جلفا در آذربایجان به حومهای در اصفهان که جلفای جدید نامیده میشد، کوچانید(برند، 1383). «”میناس”74، از نخستین هنرمندانی بود که شیوه و موضوعات نقاشی اروپایی را به ایران وارد کرد. او در جوانی، زیر نظر یک معلم اروپایی، آموزش دید، سپس در جلفای نو اصفهان ساکن شد»(مهاجر، 1384، 35). بدینسان اصفهان نه تنها به شهری آزاد برای حضور سفیران و نمایندگان کشورهای دیگر، تبدیل شد بلکه مکانی برای جمعیت گستردهای از مبلغان، بازرگانان و حتی نقاشان و هنرمندان گشت. از اینرو سفیران اروپایی با علم به علاقۀ شاه به نقاشی غربی به تدریج در کنار سایر هنرها، آثار نقاشی را نیز اضافه کرده و به عنوان هدیه برای او میآوردند.
در همان سالهای اولیۀ حکومت خاندان صفوی، تابلوهایی از نقاشی اروپائی به سلاطین و اشراف اهدا میگردد و علاقه به کشیدن چهرۀ آنان به شیوۀ غربی شروع میشود. حمایتهای بیدریغ شاه اول صفوی و شاهان بعد از او، از هنرمندان غربی، باعث میشود نقاشی ایرانی تا حدی از حمایت دربار مستقل شود به همین خاطر نقاشیها بیشتر حامیان مختلفی از جمله حامیان کمثروت پیدا کرده و حالتی بازاری به خود میگیرد. بنابراین به جای کتابنگاری، نقاشی و طراحی تک برگ اجرا میشود.75 در نسخههای بازاری نه تنها اثر شیوههای درباری بلکه ذوق مردم شهرنشین نیز دیده میشود. نقاشیهای تک برگ با آبرنگ غلیظ(جسمی) اجرا میشد. سپس اطراف اثر، با درجۀ تیرۀ همان رنگ قلمگیری میگردید. علاوه براین، طراحی با آب مرکب و تک رنگ و آب طلا، مرکب قرمز و سیاه نیز، اجرا میشد(رحیمی، 1373). مکتب اصفهان در رنگآمیزی، هرگز به پایهی مکتب تبریز نرسید و رنگها به ملایمت و ماتی گرایید.
تعدادی از طراحیهای تک برگی، توسط نقاشان سرشناس مکتب اصفهان یعنی رضا عباسی، افضلالحسینی، محمدزمان و علیقلی جبادار تهیه شد که بیتأثیر از آثار هنرمندان اروپایی نبود. کارهای رضا عباسی با شیوۀ آبرنگ، پاشیدن رنگ برای ایجاد زیر ساخت کار، مناظر طبیعت روی زمینههای طلایی و طراحی ظریف با صورتهای ایدهآلی و یا اجتماعی شروع شد. در قرن 11 و 12، فن نقاشی اروپایی تأثیری تمام در طرز و اسلوب نقاشی رضا عباسی ایجاد کرد. او گاهی مستقیم یا غیر مستقیم، اقدام به تقلید از سبک و حالت اروپایی میکند.76(تصاویر 3-2 و 3-3) «ارنست کونل درباره او مینویسد:”گرچه از هر حرکت قلم رضا عباسی مشخص است که او یک ایرانی است، ولی در انتخاب موضوعات و نحوۀ پرداخت آنها، با خطوط سریع کارهایش، شباهت بسیار به آثار استادان هلندی قرن هفدهم میلادی دارد”»(فدوی، 1386، 79).
تصویر 3-2 زن خوابیده، اثر رضا عباسی، 974 هـ، موزۀ هارواد (کنبی، 1384، 37)
