
ثانياً: آن درصد مورد اشاره بسيار بيشتر از 5 درصد است. و ه كتمان ميزان واقعي آن خود نشانه پاشنه آشيل برخورد يونيسف و نهادهاي مشابه به كار كودك است. ثالثاً: يكي از وجوه به رسميت شناختن كار كودك، و تلاش براي لغو آن ميتواند بايكوت اجناس ساخته شده توسط او باشد.
5. اسطورهي پنجم:
اسطورهي بعدي، مبتني بر كم اهميت جلوه دادن كار كودكان كشورهاي به اصطلاح جهان سوم يا غير پيشرفته در شركت هاي چند مليتي توسط نهادهايي مانند يونيسف است.
شايد براي بعضي از دوستان، اسم بردن از امپرياليسم، نامربوط به نظر آيد و يا حداقل نامأنوس، اما به طور واقعي در جهان سرمايهداري امروز، و در حالي كه حتي بعضي از جريانات ماركسيستي يا جرياناتي كه خودشان را سوسياليست ميدانند، بحثهايي از اين قبيل كه در جهان معاصر با پيدايش مثلاً كارتهاي اعتباري و جايگزين شدن كار انسان با ماشين، كار يدي با كار فكري عوض گرديده است، نقش پول كم رنگتر شده است، و تعاريف جديدي لازم است؛ جهاني بودن رابطه سرمايهداري را فراموش ميكنند و از خاطر ميبرند، كه اگر در جايي از اين كره خاكي، كارت اعتباري جاي پول را گرفته است، اما در جاي ديگر همين كره خاكي به خاطر سكه اي پول، انساني از گرسنگي ميميرد و يا به قتل ميرسد استفاده از واژه امپرياليسم لازم است. از اين ميگذرم، كه سرمايه و بهرهكشي از انسان يك رابطه اجتماعي است و در درجه ي اول، مهم نفس استثمار است. ميخواهد يدي باشد يا فكري.
آنچه را كه در اينجا لازم است به آن اشاره كنيم اين مسئله است كه سرمايهداري جهاني در عصر گلوباليزاسيون، يا به تعبيري بربريت مدرن، سعي و تلاش دارد تمامي اين كشورها را به حياط خلوت خود تبديل نموده و با رؤياي امپراطوري سرمايه، در ذهن امثال برخي از سران كشورهاي توسعه طلب، كشورگشايي كند، هر چند كه به طور واقع اين كشورگشايي و استثمار مضاعف سالهاست وجود داشته است و حرف يا واقعيت جديدي نيست. آنچه كه آن را متمايز ميكند به ويژه بعد از به اصطلاح نظم نوين جهاني بازگشت به عقب و تحميل يك سير قهقرايي به طبقه كارگر و باز پس گرفتن دستآوردهاي سياسي و اجتماعي و حقوقي اين طبقه در سطح جهاني است، كه مستقيماً بر روي استانداردهاي زندگي كل جامعه بشري تأثير گذاشته است.
نگاه كنيد به شيوع مجدد بيماري سِل، تجارت كودكان و برده فروشي، پايين رفتن سطح دست مزدها و كم شدن مزاياي اجتماعي حتي در كشورهاي داراي سيستم رفاه، به طور واقع با انتقال كارخانهها و استفاده از نيروي كار ارزان يا مجاني، در قياس با دستمزد كارگران متشكل در اتحاديههاي كارگري در كشورهاي غربي و استانداردهاي زندگي در اين كشورها بديل شدن كار كودكان با اشتغال بزرگسالان ديگر به يك واقعيت غير قابل انكار بدل شده است. و با اين همه، يونيسف ميگويد: فقط 5 درصد كار كودكان در اين كشورها به كارخانههاي صادراتي مربوط است. و به اين ترتيب، استثمار كودكان در اين عرصهها را اسطوره ميخواند! اما همين بس كه كارخانه توپ فوتبال و تنيس ساگا در پاكستان به تنهايي 85 درصد توپ تنيس و فوتبال جهان را توليد ميكند و تا همين چند سال پيش، بيش از 70 درصد نيروي كار اين كارخانه را كودكان چهار تا شانزده ساله تشكيل ميدادند. به يمن وجود جنبش لغو كار كودك و جبههي رهايي بخش كودكان از كار بردگي در پاكستان، كار كودكان در اين كارخانه با كار والدين جايگزين شد و با استقرار مهد كودك و شيرخوارگاه در محل كار، مادران هم توانستند به كار بازگردند. البته اكنون اين كار به كشورهاي هم جوار پاكستان منتقل شده است.
به گفتهي سازمان جهاني كار، ارزانترين قيچيهايي كه توسط كودكان چهار تا چهارده ساله در اين دخمهها توليد ميشود، در كشورهاي غربي پنجاه دلار قيمت دارد. حال آنكه حقوق بعضاً يك ساله اين كودكان حتي به مرز پنجاه دلار هم نميرسد. اين فقط نمونهاي از عدم صحت مدعاي نهادهاي نام برده است. با اضافه كردن توليد مواد اوليه براي كارخانههاي معتبر عطرسازي، مبلسازي و … ميتوان تصوير واقعيتري به دست آورد.
بنابراين، اسطورهي پنجم را ميتوان اين طور بيان كرد: اين كه كار كودكان در كارخانههاي صادراتي درصد ناچيزي را شامل ميشود، واقعيت ندارد.
6. اسطورهي ششم:
“كودكان بايد كار كنند، چون فقر وجود دارد”.
اين مسئله كه كودكان مجبورند به خاطر فقر خانوادههاي خود كار كنند، مسئله چنان مهمي در نفس وجود مقوله كار كودك نيست، بلكه گرد و خاك پاشيدن بر يك واقعيت است، كه كمتر اسمي از آن برده ميشود. و اين واقعيت چيزي نيست جز همان شخصي نبودن مقوله كار كودك و وجود يك رابطه اجتماعي و اقتصادي ناظر بر آن. معمولاً پديده فقر به عنوان يك توجيه براي كار كودك به كار ميرود. آن هم در حالي كه همزمان ميليونها كودك در عرصههاي كار پُرمخاطره براي “آنها” سرمايهداران و صاحبكاران، به كار گرفته ميشوند. در واقع، مانند همان افسانهاي است كه ميگويد: كار كودك، تا ريشهكن كردن فقر نميتواند از بين برود.
اما وقتي كه فقر به عنوان عامل كار كودك برجسته ميشود روي فاكتورهاي ديگر را در اين رابطه ميپوشاند، يك فاكتور واقعي كه كمتر از آن اسمي برده ميشود آن است كه فقر در اثر به كار كشيدن كودكان به وجود ميآيد. وقتي كه كودكان شروع به كار ميكنند، بيسواد ميمانند، آموزش نميبينند، از مهارتهاي لازم برخوردار نميشوند و سطح زندگي آنان هيچگاه از آن چيزي كه هست، فراتر نميرود. بر عكس فقيرتر ميشوند و سلامتيشان هم به خطر ميافتد. كار كودك اساساً دستمزد بسيار ناچيزي دارد و در دراز مدت به پايين بردن معيشت خانواده و تنگدستي بيشتر آن ميانجامد. كارگران بزرگتر كه قرباني بيكارسازيها ميشوند، در صورتي كه كودكانشان به كار گرفته نشوند، از شانس بيشتري براي حفظ كارشان برخوردار خواهند شد. مسئله بدين شكل است: كار كودك، بيكارسازي كارگران بزرگتر، و پايين رفتن سطح معيشت خانوادهها فقر را توليد و باز توليد ميكند و اين دايره استثمار و فقر همچنان به چرخش خود ادامه ميدهد.
7. اسطورهي هفتم:
“ما به دستهاي كودكان براي شكل دادن به ساختار اقتصادي خانوادهها نياز داريم”.
از لحظهاي كه بحث لغو كار كودك مطرح شد، عدهاي شروع به تكرار اين مطلب كردند كه با لغو كار كودك، چه به سر خانوادههاي فقيري ميآيد كه تنها نانآورشان را از دست ميدهند؟! بله، ممكن است بعضي خانوادهها براي مدت كوتاهي حتي دچار وضعيت بدتري هم بشوند! اما در دراز مدت، لغو كار كودك به نفع تمامي خانوادهها است.
جدا از اين، جدا از اين، توقف و لغو كار كودك در آن جاهايي كه عملي شده است آنچنان هم وضعيت خانوارها را دست خوش تغيير نكرده است؛ چون اين كار اساساً درآمد چنداني ندارد.
اغلب كودكان كارگر از خانوادههايي ميآيند، كه يا والدين آنها بيكارند و يا به كارهاي كم درآمد و نيمه وقت مشغول هستند. كودكان به كار گرفته ميشوند چون نيروي كار ارزانترياند. بنابراين اين خانوادهها نيستند كه به كار كودكان نياز دارند بلكه استثمارگران هستند كه با بيكار ساختن والدين از نيروي كار ارزان كودكان آنها سود ميجويند.
8. اسطورهي هشتم:
“كودكان براي انجام بعضي از كارها مناسبتر هستند”.
اين اسطوره سالهاست، كه به عنوان عُذري در بكارگيري و استثمار كودكان بيان شده است: “انگشتان ظريف كودكان به آنها امكان ميدهد كه گرههاي ظريفتري در قالي بزنند، ابزارهاي ظريف را بهتر در دست بگيرند و … . اما علم پزشكي ثابت نموده است كه ديد جانبي انسان تا شانزده سالگي كامل نميشود. و بنابراين كودكان نيروي كار ماهرتري براي اينگونه كارها نيستند. يك تحقيق در هندوستان نيز به طريق علمي نشان داده است كه كودكان فرشهاي بهتري از بزرگترها نميبافند، به ويژه در رابطه با طرحهاي پيچيدهتر.
9. اسطورهي نهم:
“كار كودك براي رشد كشورهاي غير پيشرفته ضروري است”.
تاريخ نشان داده است در دنيايي كه علم و تكنولوژي تا اين حد رو به پيش است، به كارگيري كار كودكان و سودجويي از آنان در كشورهاي غير پيشرفته به فقر مردم آن كشورها همچنان ميافزايد. چرا كه با به كار گرفته شدن كودكان و بازماندن آنان از تحصيل و آموزش، بخش قابل توجهي از مردم جامعه بيسواد و لغو كار آنها، به رشد علمي و آموزش تكنولوژي در جامعه ميافزايد و بيرون آمدن اين گونه كشورها از دايره فقر را تضمين ميكند. تحصيل، قلب تكامل است و تا زماني كه كودكان كار ميكنند و از حق طبيعيشان براي تحصيل محروم ميمانند عقب افتادگي جامعه ادامه و وسعت مييابد.
10. اسطورهي دهم:
“كار كودكان براي كسب دانش و كارآيي بيشتر آنها مفيد است”.
ميليونها كودك كارگر، توان جسمي و روحيشان را در طول روزهاي كار از دست ميدهند و رشد طبيعيشان متوقف ميشود. مدرسه و تحصيل به كودكان فقط مهارت شغلي براي آينده را نميآموزد، و نبايد هم بياموزد. كه از طريق كار كردن كودكان، در واقع ترك تحصيل آنان اين امر جبران شود. مدرسه و تحصيل ميتواند و ميبايد علم و دانش را، حقوق انساني را به كودكان بياموزد و پتانسيل و آمادگي لازم براي زندگي اجتماعي را در آنان به وجود آورد.
يك تحقيق علمي نشان داده است، كساني كه به عوض درس خواندن از سنين كودكي به كار پرداختهاند، نه تنها از آناني كه در سنين بلوغ كامل به كار پرداختهاند و مدرسه را تمام كردهاند موفقتر و پرُدرآمدتر نيستند بلكه به مراتب بيشتر از آنان در معرض فقر و بيكاري قرار دارند.
11. اسطورهي يازدهم:
“كار كودكان بايد به رسميت شناخته شود”.
اين بحث از طرف پارهاي افراد و ظاهراً به منظور بيمه كردن كودكان كار و تضمين حقوق آنان مطرح شده است و از همان آغاز نيز مخالفت بينالمللي را برانگيخته است.
حقوق كودكان دادني نيست، بلكه با خود آنان به طور طبيعي به دنيا ميآيد، و جامعه بشري قانوناً موظف است از كودكان حمايت و آنها را بيمه كند، آن هم بدون در نظر گرفتن پيشينه و وضعيت اجتماعي، بيولوژيكي و اقتصادي آنها.
حق كودكان براي كار به معني برخورداري از حق بيمه، نكتهي ديگري به حقوق كودك اضافه نميكند. بلكه يك حق طبيعي و بسيار مهم را از آنان ميگيرد: حق تحصيل و آموزش را. و متقابلاً به استثمار كودكان جنبه قانوني ميدهد. سن كودكي را پايين ميبرد، و نهايتاً مانع رشد كودكان ميشود. در حالي كه تحصيل رايگان با كيفيت بالا و حق بازي و آموزش، بهترين بيمه كودكان براي جلوگيري از استثمار و كشيده شدن آنها به كار پُرمخاطره است. جدا از اين، اشتغال به كارهاي بيمخاطره و سبك براي جوانان، كه به آنها مهارت لازم را ميدهد و جنبه عملي درسهاي تئوريك را در بر دارد از حقوق پايهاي آنها بوده و هست.
“تحصيل براي همهي كودكان، همين الان، كليدي براي پايان دادن به كار كودك است. 104 ميليون كودك در سن تحصيل، خارج از دايره تحصيل قرار دارند. تحصيل رايگان، اجباري و با كيفيت بالا تنها كليد حل مشكل به كارگيري كودكان است. تمامي كودكان جدا از جنسيت، مليت، نژاد، مذهب، شهروند بودن يا نبودن در محل سكونت خود، بايد از تحصيلات ابتدايي و متوسطهي رايگان، اجباري و با كيفيت بالا برخوردار شوند.
12. اسطورهي دوازدهم:
“براي رهايي كودكان از كار، نظامهاي اجتماعي بايد دگرگون شوند”. اين مسئله كه در ذات نظام سرمايهداري جز شوربختي انساني نه تنها طبيعي نيست، بلكه براي به دست آوردن آن بايد از هفت خانهاي بيشماري گذشت، يك واقعيت غير قابل انكار است؛ اما نكته همين جا است. ما ميتوانيم و ميبايد با شركت در جنبشهاي جاري و ارتقاي كمي و كيفي آنها، حقمان را به آنها تحميل كنيم و جاده را براي دگرگوني بنيادين، تا بينهايت آرمانگرايي، صاف و آسفالته كنيم. ما ميتوانيم و ميبايد به آنها بگوييم كه در مقابل نظام ستم و استثمارتان ايستادهام. كه نميگذاريم خون فرزندانمان را به شيشه كنيد و اين جهان را واژگونه ناشدني بنمايانيد. خرج دو روز ارتش شما، براي باسواد كردن كودكان ما
