
امر تأکید درخضوع ملائکه برای بشر را افاده می کند. “( طباطبايي،ترجمه موسوي همداني، ج12، 228:1363)
اي مردم شما (همگي) نيازمند به خدائيد؛ تنها خداوند است که بينياز و شايسته هرگونه حمد و ستايش است.2
تفسیر: تمامى انحاى فقر، در مردم، و تمامى انحاى بىنيازى، در خداى سبحان است پس خداى سبحان غنى بالذات است، او مىتواند همه انسانها را از بين ببرد، چون از آنان بىنياز است.(همان،ج17: 46)
و خداوند شما را ازشکم مادرانتان خارج نمود در حاليکه هيچ چيز نميدانستيد؛ و براي شما، گوش و چشم و عقل قرارداد، تا شکر نعمت او را بجاآوريد!3
تفسیر: این آیه اشاره به زمان تولد دارد که انسان از همه معلومات خالیست و به واسطه حواسی که خداوند به بشر اعطا نموده به تدریج به معلوماتی دست می یابد، چون مبدأ تمام تصورات، حواس ظاهری است که مهمترین آنها حس بینایی و شنوائی می باشد و قلب مبدأ تصدیق و تفکر است و می فرماید ما این نعمات را برای بشر قرار دادیم تا شاید شکر گزار باشند. (همان، ج 12: 452)
و ما انسان را از عصارهاي از گل آفريديم؛4
تفسیر: بعد از آنكه خداى سبحان رستگارى مؤمنين را به خاطر اوصافى كه دارند بيان فرمود، به شرح خلقتشان و نعمتهايى كه به آنان ارزانى داشته كه چگونه تدبير امورشان را كرده و تدبير خود را با خلقت خود توأم ساخته، مىپردازد تا معلوم شود اوست رب انسان و رب هر موجود ديگر، و بر همه واجب است كه تنها او را بپرستند و شريكى برايش نگيرند.(همان، ج15: 24)
سپس در روز قيامت برانگيخته ميشويد.5
تفسیر: موت آخرین مراحل تدبیر الهی در دنیا است و مرگ از مراحلی است که در مسیر تقدیر حتمی و واجب است و هیچ مفری از آن نیست همچنانکه فرمود (کل نفس ذآئقه الموت هر نفسی چشنده مرگ است) و روز قیامت که همه خلائق مبعوث می شوند، مرحله تمامیت تدبیر و آخرین نقطه ،در مسیر آدمی است، چون بعد از ورود به آن مرحله دیگر خروج از آن امکان ندارد.(همان، ج،1: 28)
اي مردم! اگر در رستاخيز شک داريد، (به اين نکته توجه کنيد که:) ما شما را از خاک آفريديم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» [= چيزي شبيه گوشت جويده شده]، که بعضي داراي شکل و خلقت است و بعضي بدون شکل؛ تا براي شما روشن سازيم (که بر هر چيز قادريم)! و جنينهايي را که بخواهيم تا مدت معيني در رحم (مادران) قرارميدهيم؛ (و آنچه را بخواهيم ساقط ميکنيم؛) بعد شما را بصورت طفل بيرون ميآوريم؛ سپس هدف اين است که به حد رشد و بلوغ خويش برسيد. در اين ميان بعضي از شما ميميرند؛ و بعضي آن قدر عمر ميکنند که به بدترين مرحله زندگي (و پيري) ميرسند؛ آنچنان که بعد از علم و آگاهي، چيزي نميدانند! (از سوي ديگر،) زمين را (در فصل زمستان) خشک و مرده ميبيني، اما هنگامي که آب باران بر آن فرو ميفرستيم، به حرکت درميآيد و ميرويد؛ و از هر نوع گياهان زيبا ميروياند!6
تقسیر: مراد از (بعث ) زنده کردن مردگان و بازگشت به سوی خدای سبحان است (علقه )یعنی خون خشکیده، (مضغه ) یعنی قطعه ای گوشت جویده شده و (مخلقه ) به معنای تام الخلقه استمی فرماید: ای مردم اگر در امر بعث و برانگیختن مردگان در شک و تردید هستیدبدانید که ما شما را ابتداء از خاک مرده به صورت نطفه جاندار و آنگاه به صورت خون بسته و پس از آن بصورت تکه گوشتی صورت گرفته و یا غیر آن آفریده ایم تا برایتان بیان کنیم که بعث امری ممکن است و چنین انسانی از مرحله تکوین تا مرحله تولد مراحل متعددی را می گذراند تا نهایتا بصورت نوزادی از رحم مادر بیرون می آید و این امر بدست خداست و اوست که آنچه بخواهد در رحمها قرار می دهد و آن را در مدت حمل حفظ می کند و مانع از سقط آن می گردد و سپس بصورت طفلی تام الخلقه از رحم مادر بیرون می آورد پس این امر برای هیچکس شکی نمی گذارد در اینکه زنده شدن مردگان نیز ممکن است. در ادامه می فرماید پس از آن که متولد شدید بتدریج قوای بدنی و اعضای شما نیرومند می شود و بعضی از شما قبل از سنین پیری میرانده می شوند و بعضی دیگر به سنین کهولت که پست ترین دوران عمر است رسیده و به حدی می رسند که بعد از یک دوره دانایی، دیگر چیزی نمی دانند.(همان، ج14: 487)
خدا همان کسي است که شما را آفريد در حالي که ضعيف بوديد؛ سپس بعد از ناتواني، قوت بخشيد و باز بعد از قوت، ضعف و پيري قرار داد؛ او هر چه بخواهد ميآفريند، و دانا و تواناست.7
تفسیر: یعنی انسان ابتدای خلقتش از نطفه ضعیف بوده و یا در ابتدای طفولیت موجودی ناتوان و ضعیف بوده و آنگاه خداوند او را پس از این ضعف به قوت و حد بلوغ می رساند و مجددا پس از طی دوران جوانی او را به پیری و ضعف می رساند و خداست که هر طور بخواهد می آفریند و این اوست که امر خلقت و زندگی بشر را تدبیر می کند چون او عالم و قادر است و به احوال و مصالح امور شما علم دارد و قادر بر تدبیر امورشماست. (همان، ج 16: 308)
شما عالم نخستين را دانستيد؛ چگونه متذکر نميشويد (که جهاني بعد از آن است)؟!8
تفسیر: ما از ابتدا، هستی شما را مقدر و محدود کرده ایم به حد موت، پس مرگ حق است و از ناحیه خدا مقدر شده و خداوند بوسیله عواملی اراده کرده تا حیات انسان را باطل کند و ما در مسأله مرگ مخلوقاتمان، از عوامل ویرانگر و مبطل حیات شکست نمی خوریم ما مرگ را بین شما مقدر کرده ایم در حالیکه آن مرگ بر این اساس تقدیر شده که با رفتن شما امثالتان جای شما را بگیرند.(همان، ج 19: 232)
آيا انسان نميداند که ما او را از نطفهاي بيارزش آفريديم؟! و او (چنان صاحب قدرت و شعور و نطق شد که) به مخاصمه آشکار (با ما) برخاست9
تفسیر: معنايش اين است كه: آيا انسان علم قطعى ندارد به اينكه ما او را از نطفهاى خلق كرديم؟ و نكره آوردن” نطفه” به منظور تحقير آن است. و كلمه” خصيم” به معناى دشمنى است كه بر خصومت و جدال اصرار مىورزد. و استفهام در آيه استفهام تعجبى است، و معنايش اين است كه: از عجائب اين است كه انسان مىداند كه ما او را از نطفهاى حقير و پشيز آفريديم، با اين حال ناگهان دشمنى سرسخت براى خود ما مىشود. (همان، ج 17: 166)
آيا زماني طولاني بر انسان گذشت که چيز قابل ذکري نبود؟!10
تفسیر: استفهام در این آیه برای اثبات مطلب است ومی خواهد بفرماید: به تحقیق بر نوع بشر روزگارانی (قطعه محدودی از زمان ) گذشته که او چیز قابل ذکری نبوده، یعنی ماده انسان از عدم به وجود آمده، ولی هنوز بالفعل بصورت انسان در نیامده بوده و می خواهد بفهماند که انسان موجودی حادث است که در پدید آمدنش نیازمند به صانعی است که او را بیافریند. (همان، ج 20: 194)
ما انسان را از نطفه مختلطي آفريديم، و او را ميآزماييم؛ (بدين جهت) او را شنوا و بينا قرار داديم.11
تفسیر: می فرماید: ما انسان را از نطفه ای خلق کردیم که اجزایی مختلط و آمیخته داشت، در حالیکه او را از حالتی به حالت دیگرانتقال می دهیم، (نطفه ـ علقه ـ مضغه و…) و او را جهاز شنوایی و بینایی عطا کردیم و وی را شنوا و بینا نمودیم تا دعوت الهی را از زبان انبیاء بشنود و آیات دال بر توحید، نبوت و معاد را مشاهده کند.(همان، ج 20: 195)
ما راه را به او نشان داديم، خواه شاکر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس.12
تفسیر: یعنی مسیری که فرد را به غایت مطلوب (حق ) برساند، (شکر)یعنی بکار بردن نعمت در جهتی که منعم اراده کرده و اینکه شخص نعمت را آشکارا به گونه ای بکار برد که به خلق بفهماند این نعمت از منعم است و گفتیم که حقیقت شکر اخلاص بنده برای پروردگارش می باشد و (کفران ) به معنای ضایع کردن نعمت و بکار بردن آن در غیر مسیر مطلوب است.(همان، ج 20: 196)
(خداوند) او را از چه چيز آفريده است؟!13
تفسیر: معناى اين جمله با كمكى كه مقام مى دهد اين است كه : خداى تعالى انسان را از چه چيز خلق كرده كه به خود اجازه طغيان و استكبار را مى دهد استكبار از ايمان و اطاعت، و اگر فاعل در فعل(خلقه) را در اين جمله و در جملات بعدى حذف كرده براى اين بوده كه اشاره كند به اين كه فطرت هر كسى مى داند كه فاعل فعل خلقت و تقدير سبيل كسى به جز خداى تعالى نيست.(همان، ج 20: 338)
همان خدايي که تو را آفريد و سامان داد و منظم ساخت.14
تفسیر: اين جمله ربوبيت توأم با كرم خدا را بيان مىكند و مىفرمايد: يكى از موارد تدبير او اين است كه: انسان را با همه اجزاى وجودش خلق كرد، و سپس به تسويهاش پرداخته، هر عضو او را در جاى مناسبش كه حكمت اقتضاى آن را دارد قرار داد، و سپس به عدلبندى او پرداخته، بعضى از اعضا و قوايش را با بعضى ديگر معادل قرار داد، و بين آنها توازن و تعادل برقرار كرد، كه مىبينيم هيچ عضوى از اعضاى او از معادلش قوىتر و سنگينتر نيست، در نتيجه اگر يكى از اعضايش نتوانست كار او را انجام دهد عضوى ديگر برايش قرار داده تا آن كار را انجام دهد.(همان، ج 20: 370)
بلکه انسان خودش از وضع خود آگاهاست.15
تفسیر: مراد از بصيرت حجت است، هم چنان كه در آيه” ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ” به اين معنا آمده، و انسان هم خودش حجتى است عليه خودش، در آن روز وقتى بازجويى مىشود، و از چشم و گوش و دلش سؤال مىشود، همان چشم و گوش و حتى پوست بدنش و دو دست و دو پايش به سخن آمده، عليه او شهادت مىدهند.(همان، ج 20: 370)
و در وجود خود شما (نيز آياتي است)؛ آيانميبينيد؟!16
تفسیر: آيات و نشانههايى كه در نفوس خود بشر هست چند جور است. يك عده آيات موجود در خلقت انسان مربوط به طرز تركيببندى اعضاى بدن، و قسمتهاى مختلف اجزاى آن اعضا و اجزاى اجزا است، تا برسد به عناصر بسيط آن. و نيز آياتى در افعال و آثار آن اعضا است كه در همه آن اجزا با همه كثرتش اتحاد دارد، و در عين اتحادش احوال مختلفى در بدن پديد مىآورد. بدن انسان يك روز جنين است، روز ديگر طفل، يك روز نورس، و روزى ديگر جوان، و روز آخر پير مىشود.(همان، ج 18: 561)
بازگشت همه شما به سوي خداست؛ و شما را از آنچه عمل ميکرديد، آگاه ميسازد.17
تفسیر: تدبر و دقت و تعمق ما را به تصدیق کلیاتی از این حقایق رهنمون می گردد، پس طریق وصول به حقیقت همانا نفس است و در حدیثی که شیعه و سنی از پیامبر(ص ) نقل کرده اند فرموده است :(من عرف نفسه فقد عرف ربه )،(هر کس خود را بشناسد، خدای خود را خواهدشناخت).(همان، ج 6: 239)
2.1.1.2.4. کار و تلاش
اسلام با توجه به اهميت فوقالعاده «كار» در زندگي فردي و اجتماعي بشر، بر كار و تلاش انسان تاكيد ويژهاي ميكند. قرآن كريم نيز به طور صريح، همه بهرهمنديهاي انسان را در گرو كار و تلاش او ميداند. بافت ادبي آيات و به كار رفتن واژههايي كه از آنها در ذیل ياد می شود، نشانهاي از اهميت كار و تلاش در مكتب جاويدان اسلام است.
ما شب و روز را دو نشانه توحيد و عظمت خود قرار داديم؛ سپس نشانه شب را محو کرده، و نشانه روز را روشنيبخش ساختيم تا (در پرتو آن،) فضل پروردگارتان را بطلبيد (و به تلاش زندگي برخيزيد)، و عدد سالها و حساب را بدانيد؛ و هر چيزي را بطور مشخص و آشکار، بيان کرديم.18
تفسیر: و این بدان جهت است که این دین خیر دنیا و آخرت ملت خود را تامین و تضمین نموده و قائم بر اصلاح حال معاش و معاد ایشان است. و این نیز نیست مگر بخاطر اینکه این دین موافق با مقتضیات فطرت انسانى و ناموسى است که خداوند بر اساس آن ناموس او را خلق کرده و او را به حسب آن ناموس مجهز به ابزارى فرموده که او را به سوى غایت و هدف از خلقتش و سعادتى که برایش در نظر گرفته شده راهنمائى مى کند.(همان، ج 13: 70)
و از رحمت اوست که براي شما شب و روز قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشيد و هم براي بهرهگيري از فضل خدا تلاش کنيد، و شايد شکر نعمت او را بجا آوريد!19
تفسیر: می فرماید قرار دادن شب به جهت آرامش و استراحت و نیز قرار دادن روز به جهت کسب و روزی و معاش که فضل و عطیه خداست هر دو از آثار رحمت حق هستند وخداوند آنها را اینچنین آفرید تا شاید شما شکر بگزارید. پس تکوین و آفرینش مانندسکون و تشریع مانند طلب فضل، یعنی هدایت خلق به سوی شکر خالق، همه از آثاررحمت او هستند.(همان، ج 16:
