
حدسی، پدیدههایی را که به ظاهر با هم متفاوتند، به هم ربط دهند و حقیقت شعر به راستی چیزی جز کشف روابط نیست و «شعر، بالیدن یک رابطه است و پرورش یک فکر خام است از راه در هم فرو رفتن کلمات و اختلاط بارهای عاطفی و ذهنی آنها» (صور و اسباب در شعر امروز ایران، ص57) اهل بلاغت معتقدند: «نقد امروز تشبیهاتی را زیباتر و خیالانگیزتر می داند که وجه شبه آنها دور از ذهن و یافتن آن محتاج تأمل باشد» (معانی و بیان، احمدنژاد، ص20) تشبیه با تمام انواع و زیر مجموعههایی که برای آن برشمردهاند، بسامد بالایی در شعر عاشورایی این دوره دارد. شاعران در جایجای توصیفات خود، از تشبیه بهرهها بردهاند. بیشتر از آنجایی که تشبیهات رنگ تکرار و یکنواختی به خود میگیرند، تشبیهات بدیع و نو در آثار این شاعران جلوهگرند. در اینجا ابتدا به ذکر شواهدی چند از انواع تشبیه در اشعار برجستهی عاشورایی میپردازیم و سپس به تفصیل به تکرارها، نوآوریها، عناصر تصویرآفرینی و بسامد هرکدام در شعر این دوره خواهیم پرداخت.
2-1-1. انواع تشبیه به لحاظ وجود یا حذف ارکان
یکی از وجوه تقسیم تشبیه به دستههای مختلف، تشبیه بر مبنای وجود یا حذف ارکان است. هر تشبیه دارای چهار رکن است:
مشبه: چیزی است که آن را به چیز دیگر مانند کنند؛
مشبهبه: چیزی است که چیز دیگری به آن مانند میشود؛
ادات تشبیه: کلمهای است که دلالت بر معنی مشابهت و مانندگی داشته باشد؛
وجهشبه: چیزی که در مشابهت دو چیز به یکدیگر موردنظر است؛ (معانی و بیان، همایی، ص136) گاهی تمام ارکان در جمله ذکر میشود و گاه ادات تشبیه و وجهشبه حذف و تشخیص آن به ذهن مخاطب محوّل میشود.
2-1-1-1. تشبیه کامل
تشبیه کامل، تشبیهی است گسترده که تمامی ارکان تشبیه را داراست. (بیان و معانی، شمیسا، ص34)
تشبیه کامل در اشعار عاشورایی موسوی گرمارودی شواهدی بسیار دارد. آنجا که شاعر در وصف شش ماههی شهید، او را از لحاظ “پیچ و تاب داشتن” به “موج”، از جهت “نازکیِ تن” به “حباب” و از لحاظ “ظرافت و تردی” به “سورههای کوچک قرآن” و “ساقههای ریواس” همانند میکند:
چون موج روی دست پدر پیچ و تاب داشت
چون سوره های کوچک قرآن ظریف بود
چون ساقه های تازهی ریواس ترد بود
وز نازکی تنی به صفای حباب داشت
هر چند او فضیلت ام الکتاب داشت
از تشنگی اگرچه بسی التهاب داشت
(گوشوارهی عرش، ص197)
در مصراع اول بیت اول، او: مشبه، چون: ادات تشبیه، موج: مشبهبه و پیچ و تاب داشتن: وجه شبهی است که میان مشبه و مشبهبه مشترک است. همچنین در مصراع دوم تن: مشبه، به صفای: ادات تشبیه، حباب: مشبهبه و نازکی که در ابتدای مصراع آمده است، وجهشبه است. به همین صورت در مصراعهای اول ابیات دوم و سوم نیز تمامی ارکان تشبیه مشاهده میشود.
تشبیه “نوزاد کربلا” به “سورههای کوچک” از زیباترین و بدیعترین تشبیهات در شعر این شاعر و به طور کلی در شعر عاشورایی امروز است. وی در جایی دیگر ضمن تشبیهی کامل، “آیههای کتاب کریم” را به عنوان مشبهٌبه برای “دستان بریدهی سقای کربلا” برمیگزیند، چرا که هردو “پر معنایند”:
درود سبز و شکوفای نخلها بر او
که دستهای بلندش
چو آیههای کتاب کریم
پر معناست.
(همان، ص216)
گرمارودی در بندی از ترکیببند عاشورایی خود که به نام حضرت قاسم بن حسن سروده است، تمامی ارکان تشبیه را برای وصف او آورده است:
آن چهر برفروخته ماه تمام بود
همچون بنفشهی طبری ترد و تازه بود
نورسته بود لیک چو گل سرخفام بود
چون میوههای نورس ناچیده خام بود
(همان، ص198)
چنانکه مشاهده میشود شاعر جز در مصراع اول، از تشبیه کامل برای توصیف جوانی حضرت قاسم استفاده کرده است.
باز در مصراع اول بیت زیر با تصویری تکراری؛ هرچند تازگی مصراع دوم، کهنگی مصراع اول را پنهان میکند:
زینب چو کوه صولت و چون مه جمال داشت
یک بیشه شیر بود که روح غزال داشت
(همان، ص201)
احمد عزیزی، دیگر شاعر آیینی این دوره در چند جا تشبیه کامل را به کار بسته است. او به بهاری مینگرد که گویی “گلخانهی ماتم” است و “انگار محرم است “. پس همه چیز این باغ را به هیأت عاشوراییان مییابد:
تمثیل شقایق این چنین است
بر ناقهی شاخه این گل زرد
گل مثل دل سکینه تنگ است
مانند حسین بر زمین است
گویی رخ زینب است از درد
چندی است پی مدینه تنگ است
(ملکوت تکلم، ص511)
البته تشبیهات فوق را به گونهای “تشبیه معکوس” نیز میتوان در نظر گرفت. چه در بیشتر موارد شاعران، اشخاص را از جهت داشتن خصوصیتی به عناصر طبیعی تشبیه میکنند؛ اما در مثال بالا شاعر هر کدام از گلها را به لحاظ ویژگی خود شبیه یکی از اصحاب عاشورا میبیند.
یا در جایی دیگر به همین شیوه:
گل نیلی و سبزه سرخ فام است
این باغ شبیه جشن شام است
(همان، ص512)
گلها به جهت رنگارنگیشان در نگاه شاعرانهی احمد عزیزی شبیه نیلی پوشان و سرخ پوشان مجلس شاماند. و در وصف خطبه خوانی حضرت زینب در این مجلس اینگونه میگوید:
چون برق به شعله لب گشاده
چون رعد به خطبه ایستاده
(همان، ص514)
علیرضا قزوه، در بیتی از ترکیببند باشکوه “با کاروان نیزه” سرهای روی نیزه را از سرخی به گونه “سیب” مییابد:
سرها رسید از پی هم مثل سیب سرخ
اول سری که رفت به کوفه حبیب بود
(سورهی انگور، ص207)
سعید بیابانکی بیابان واقعه را به سبب دمیدن ماهتابها و آفتابها، “کهکشان” میپندارد:
کهکشان است این بیابان چون که امشب میدمد
ماهتاب از خیمهها و آفتاب از نیزهها
(جامه دران، ص22)
او همچنین در تشبیهی با ذکر تمامی ارکان، “دریا” را “گدایی” میبیند که به پای حضرت ساقی میافتد:
دریا چو گدا ملتمس افتاده به پایت
چشمش به کرامات فراوان دو دستت
(جامه دران، ص67)
در جایی دیگر از زبان “حُر” میگوید:
چو شمع رو به زوالم مرا مرا بپذیر
که دل ز دور به خورشید خیمه گه بندم
(همان، ص77)
من: مشبه، چو: ادات تشبیه، شمع: مشبهبه و رو به زوال بودن: وجهشبهی است که برای این بیت تصویرآفرینی کردهاند.
2-1-1-2. تشبیه مؤکد
کمتر عبارت تشبیهی را میتوان یافت که همهی ارکان تشبیه را دارا باشد. شاعر با حذف برخی از پایهها، به خیال انگیزی بیشتر شعر کمک میکند. «ممکن است در تشبیه، ادات تشبیه ذکر نشود که در این صورت به تشبیه، تشبیه مؤکد یا تشبیه بالکنایه یا تشبیه محذوف الادات میگویند.» (بیان و معانی، شمیسا، ص35) تشبیه مؤکد از تشبیه کامل قدرتمندتر است. «حذف ادات، که اندک اندک تشبیه را به استعاره نزدیک میکند، عاملی است برای پر تأثیر کردن و نیرو بخشیدن به تشبیه. زیرا غرض اصلی از تشبیه، عینیّت بخشیدن به دو چیز مختلف است، یا بهتر بگوییم عینیّت بخشیدن است به دو چیزی که غیریّت دارند و چون ادات حذف شود، عینیّت به صورت محسوستر و دقیقتری نمایانده میشود در صورتیکه آمدن ادات از قبیل چون و مانند خود عاملی است برای نشان دادن اینکه مشبه و مشبهبه دو امر جدا از یکدیگرند و دارای غیریّت. اثبات این غیریّت از احساس آن وحدت، وحدتی که حاصل کوشش ذهن هنرمند و خیال شاعر است میکاهد. و این نکته را نیز میتوان افزود که با آمدن ادات، مقداری از کوشش ذهن برای یافتن ارتباط کاسته میشود و ذهن فعالیّت کمتری میکند و این کمی فعالیت ذهن برای برقرار کردن ارتباط میان دو سوی تشبیه باعث آن میشود که پس از کشف ارتباط، لذت چندانی نبرد، یعنی لذت کشف را تا حدودی میتوان با میزان جستجو و کوشش در راه آن مرتبط دانست.» (صورخیال در شعر فارسی، ص66)
علی موسوی گرمارودی، گذرایی “لبخند” بر لبان حضرت علی اصغر را به گذرایی “سایه” شبیه میکند و ادات تشبیه را ذکر نمیکند:
لبخند سایهای گذرا بود بر لبش
با آنکه بسته بود دو چشمان و خواب داشت
(گوشوارهی عرش، ص197)
احمد عزیزی در بیت زیر که وصفی از حضرت زینب آورده، در مصراع اول از تشبیه مؤکد بهره برده است. تو: مشبه، بوسهی پیغمبر: مشبهبه و لطافت: وجهشبه این همانندی است.
در لطافت بوسهی پیغمبری
در سخن همتاز تیغ حیدری
(کفشهای مکاشفه، ص290)
2-1-1-3. تشبیه مجمل
گونهای دیگر از تشبیه با حذف یکی از ارکان، تشبیه مجمل است. تشبیه مجمل «تشبیهی است که وجه شبه در آن ذکر نشده باشد.» (بیان و معانی، شمیسا، ص34)
نظیر این شعر حسینی که وجه شباهت میان “سوره” و “نگاه” را ذکر نکرده است:
تاریخ حماسههای بلیغ
از آوردن یک سوره
ــ مثل نگاه تو ــ
تا حشر عاجز است.
(گنجشک و جبرئیل، ص50)
قادر طهماسبی، علمدار رشید کربلا را بدون ذکر وجه شبه “زیبایی و استواری”، به درخت گل مانند میکند:
کنار خط افق چون درخت گل خفته است
عمود خیمهی زینب ستون دین امشب
(ترینه، ص272)
و شبیه این بیت از احمد عزیزی:
دورتر نزدیک ساحل همهمه ست
چشم طفلان مثل نهر علقمه ست
(ملکوت تکلم، ص664)
که وجه شبه “پرآب بودن” از ساختار تشبیه جا مانده ست.
« تشبیهی که وجهشبه در آن یاد نشده باشد و ضمناً ذهن مستقیماً متوجه آن نشود، به گمان رساتر و پر تأثیرتر است، زیرا لذتی که ذهن از مسألهی تشبیه و دیگر صورتهای خیال میبرد، کم و بیش از نوع لذتی است که در کشف و حل مشکلات حاصل میشود و هنگامیکه ذهن کوشش خود را انجام داد و به نتیجه رسید، لذتی خاص میبرد. البته در صورتیکه وجهشبه ذکر شود، این کوشش چندان کوششی به حساب نمیآید بلکه نوعی ارائهی مستقیم خواهد بود.» (صورخیال در شعر فارسی، ص72)
2-1-1-4. تشبیه بلیغ
هنریترین نوع تشبیه موجزترین آن است. یعنی تنها وجود مشبه و مشبهٌبه در کلام. «تشبیهی که در آن نه وجه شبه ذکر شود و نه ادات تشبیه (یعنی هم مجمل باشد و هم مؤکد)، تشبیه بلیغ نام دارد.» (بیان و معانی، شمیسا، ص35)
تشبیه بلیغ به فراوانی در اشعار عاشورایی این دوره بهکار رفته است. موسوی گرمارودی “شفق” و “فلق” را اینگونه در کار امام حسین میبیند و برای هر یک مشبهبهی تازه ذکر میکند:
شفق، آیینهدار نجابتت
فلق، محرابی
که تو در آن
نماز صبح شهادت گزارده ای.
(خط خون،ص139)
او در تشبیهی نو برای “خونِ” خون خدا میگوید:
و خونِ تو، امضای راستی است.
(همان، ص141)
یا در جایی دیگر در توصیف سیدالشهدا ، او را “قرآن” میخواند:
تو قرآن سرخی
خون آیههای دلاوریت را
بر پوست کشیدهی صحرا نوشتی..
(همان، ص148)
سید حسن حسینی در سطرهایی از اشعار عاشورایی خود در مجموعهی شکوهمند گنجشک و جبرئیل، تشبیه بلیغ را در خدمت توصیف کربلاییان به کار گرفته است:
باغ کرامت است
گلوی تو
یا حسین!
(گنجشک و جبرئیل، ص29)
یا:
دلت
مهمانسرای داغهای رشید است.
(همان، ص66)
احمد عزیزی در ابیاتی پیاپی، دشت و هرآنچه درآن است را به صحرای کربلا و انسانهایش مانند میکند:
از خون جگر تر است این سرو
این نرگس خیره چشم ماتی است
هر لاله شهید زخم جوشی
در لالهی خون خم است این دشت
بنگر به شکوفه! خون ضمیر است
قد علی اکبر است این سرو
این نهر در این چمن فراتی است
هر گل رگ گردن خروشی
یک لخته محرم است این دشت
شام است بهار و گل اسیر است
(ملکوت تکلم، ص512)
او سرو را به قد علیاکبر ، نرگس را به چشم، نهر را به فرات، لاله را به شهید، گل را به رگ گردن، دشت را به محرم، بهار را به شام و گل را به اسیر تشبیه میکند، بدون اینکه ذکری از وجهشبه و ادات تشبیه بیاورد.
لازم به ذکر است بسیاری از ابیاتی که برای یک نوع خاص از صورتهای خیال به عنوان شاهد آورده میشود، خود انواع دیگری از صورخیال را در برمیگیرد. برای مثال در ابیات بالا در مصراع دوم بیت سوم “رگ گردن خروش” که به عنوان مشبهٌبهی برای “گل” قرار گرفته است، خود تصویری استعاری دارد. لیکن در اینجا هدف از ذکر بیت ساختار تشبیهی کل مصراع است. همچنین است اضافهی “لالهی خون” که ذیل مباحث دیگری از صورخیال بررسی خواهند شد.
نمونه ای دیگر برای تشبیه
