
نمایندگی و اطلاعاتی23 مانع از تخصیص بهینه منابع در بازار سرمایه میگردد(بیر و همکاران،2010). افشا حسابداری و نهادهایی که ایجاد شدهاند تا انتقال اطلاعات با اطمینان را بین مدیریت و سرمایه گذاران تسهیل نمایند، نقش با اهمیتی در کاهش این دو مسئله بازی مینمایند(هیلی و پالپو،2001).در ادامه مسئله اطلاعاتی و نمایندگی را به تفصیل بحث مینماییم.
– مسئله اطلاعاتی
مسئله اطلاعاتی یا قراضه24(اکرلوف25،1970) ناشی از عدم تقارن اطلاعاتی و انگیزههای متضاد بین مدیران و سرمایه گذاران میباشد. این مسئله میتواند باعث به وجود آمدن نواقصی در عملکرد بازار سرمایه گردد.مدیران شرکت معمولاً اطلاعات بیشتری نسبت به افراد برون سازمانی درباره سودآوری مورد انتظار سرمایه گذاریهای آتی و جاری شرکت دارند. عدم تقارن اطلاعاتی برای فراهم کنندگان سرمایه برون سازمانی باعث میشود تا در ارزیابی سودآوری آتی فرصتهای سرمایه گذاری شرکت دچار مشکلاتی شوند. این مسئله زمانی بغرنجتر میگردد که افراد درون سازمانی انگیزه دارند تا سودآوری آتی شرکت را به طور اغراق آمیز نمایش دهند. در نتیجه اگر فراهم کنندگان سرمایه نتوانند سودآوری شرکت را ارزیابی نمایند، آنها شرکتهای با سودآوری بالا را کمتر از ارزش واقعی ارزیابی نموده و شرکتهای با سودآوری پایین را بیشتر از حد ارزشیابی مینمایند که منجر به نا کارایی بازار میگردد(بیر و همکاران، 2010).
چندین راه حل برای مسئله اطلاعاتی وجود دارد. قراردادهای کارا بین مدیریت و سرمایه گذاران انگیزهای برای افشا کامل اطلاعات محرمانه به وجود میآورد، بنابراین مسئله ارزشیابی نادرست را کاهش میدهد(هیلی و پالپو، 2001). یک راه حل بالقوه دیگر برای مسئله عدم تقارن اطلاعاتی، ایجاد مقررات در الزام مدیریت به افشا اطلاعات محرمانه میباشد. در نهایت، به دلیل مسئله عدم تقارن اطلاعاتی تقاضا برای واسطههای اطلاعاتی همچون، تحلیلگران مالی و نهادهای رتبه گذار که به تولید اطلاعات محرمانه میپردازند، وجود دارد.
شکل 2-1 نقش افشا اطلاعات حسابداری و واسطههای مالی در بازار سرمایه را به تصویر میکشد. در سمت چپ نگاره، جریان سرمایه از پس انداز کنندگان به شرکتها نمایش داده شده است. سرمایه میتواند از دو مسیر به ایدههای تجاری جریان یابد.اول، سرمایه میتواند به طور مستقیم از پس انداز کنندگان به واحدهای تجاری جریان یابد. برای مثال سهام شرکتها که به طور خصوصی در دسترس مردم میباشد. دوم، راه حل متداولتر برای جریان سرمایه از طریق واسطههای مالی همچون بانکها، شرکتهای بیمه، صندوقهای مشترک سرمایه گذاری و… میباشد. سمت راست شکل جریان اطلاعات از واحدهای تجاری به پس انداز کنندگان و واسطهها را نشان میدهد. شرکتها میتوانند به طور مستقیم از طریق رسانهها همچون گزارشات مالی و اخبار منتشر شده عمومی در مطبوعات با سرمایه گذاران ارتباط برقرار نمایند. همچنین آنها از طریق واسطههای مالی یا واسطههای اطلاعاتی همچون تحلیلگران اطلاعات را مخابره مینمایند(هیلی و پالپو،2001).
– مسئله نمایندگی
تقاضا بعد از وقوع (نقش مباشرتی) برای اطلاعات حسابداری ناشی از تفکیک مالکیت از کنترل میباشد(بیر و همکاران، 2010). مسئله نمایندگی به این خاطر به وجود میآید که سرمایه گذار در واحد تجاری سرمایه گذاری نموده و معمولاً نقش فعالی را در مدیریت واحد تجاری ایفا نمینماید و مسئولیتها به مدیریت واگذار گردیده است. در نتیجه زمانی که سرمایه گذار پول خود را در شرکت سرمایه گذاری مینماید، مدیریت منفعت طلب تمایل دارد تا تصمیماتی اتخاذ نماید که از وجوه آنها در جهت منافع خود سوء استفاده نماید(جنسن و مکلینگ26،1976).
برای حل مسئله نمایندگی چندین راه حل وجود دارد. قراردادهای بهینه بین مدیران و سرمایه گذاران، همچون قراردادهای پاداش و بدهی، قصد هماهنگ نمودن منافع مدیریت با سایر ذینفعان را دارد. این قراردادها معمولاً مدیریت را ملزم مینماید تا اطلاعات مربوطه را افشا نماید تا سرمایه گذاران را در نظارت بر توافقات و الزامات قراردادی یاری نماید و آنها بتوانند عملکرد مدیریت را در بهکارگیری و مدیریت منابع در جهت منافع مالکان ارزیابی نمایند. راهکار بعدی برای کاهش مسئله نمایندگی از طریق نظارت هیئت مدیره میباشد، که وظیفه آنها نظارت بر روی مدیریت میباشد. در نهایت، واسطههای مالی همچون نهادهای رتبه بندی و تحلیلگران مالی به تولید اطلاعات به طور انفرادی میپردازند و هرگونه استفاده نادرست از منابع شرکت را میتوانند کشف نمایند. همچنین بازار سرمایه میتواند از طریق بلعیدن شرکتها از طریق تحصیل آنها موجب کاهش مسئله نمایندگی میان مدیریت و سرمایه گذاران گردد(هیلیو پالپو،2001).
شکل 2-1 – جریان اطلاعاتی و مالی در اقتصاد بازار سرمایه (هیلی و پالپو، 2001)
ویژگیهای محیط اطلاعاتی شرکت با توجه به مقیاس نسبی مسئله مباشرتی و ارزشیابی(نمایندگی و اطلاعاتی) شکل میگیرد. این مسئله در ادبیات گذشته به طور زیادی بحث گردیده است(مثلاً، گجستدال27،1980) که با مثال زیر توضیح داده میشود. فرض کنید ارزش شرکت(خالص از پاداش مدیریت) به دو عامل بستگی دارد: تلاش و شانس مدیریت(منظور از شانس یا بخت و اقبال مواردی است که ارزش شرکت را تحت تاثیر قرار میدهد ولی فراتر از کنترل مدیریت میباشد). ارزشیابی شرکت و مسئله مباشرت نیازمند به اطلاعات متفاوتی میباشد. برای ارزشیابی شرکت، سیستم اطلاعاتی میبایست اطلاعاتی را درباره ارزش شرکت فراهم نماید. در مقابل مسئله مباشرت نیاز دارد تا اعمال مدیریت به طور مستقیم مشاهده گردد یا اینکه سیستم حسابداری شرکت به سرمایه گذاران اجازه دهد تا درباره اعمال مدیریت استنباطهای لازم را بنمایند. به طور خاص، اگر سیستم اطلاعاتی حسابداری بتواند ارزش شرکت ناشی از تلاش یا شانس مدیریت را اندازه گیری و تفکیک نماید، هیچگونه تضادی میان مسئله نمایندگی و اطلاعاتی وجود ندارد. در نتیجه سرمایه گذاران میتوانند تلاشهای مدیریت را از طریق ارزش شرکت قابل انتساب به تلاش مدیریت استنباط نمایند.
2-4-4-کیفیت افشا و عدم تقارن اطلاعاتی
دیاموند و ورکچیا28 (1991) کیفیت افشا را “میزان صحت در باور سرمایه گذاران بیزین29 درباره اوراق بهادار پس از دریافت اطلاعات افشا شده” تعریف نمودند.به عبارت دیگر افشا حسابداری از کیفیت بالاتر برخوردار میباشد که برای سرمایه گذاران توزیع پیوستهتری از احتمالات پسین برای یک مجموعه احتمالات پیشین ایجاد نماید. هاپکینز30(1996) کیفیت افشا را سهولت مطالعه و تفسیر صورتهای مالی توسط سرمایه گذاران تعریف نموده است. براون و هلیجست31(2006) کیفیت افشا را به میزان آگاهی دهندگی کلی افشا شرکتی، حجم افشا، به موقع بودن و دقت آن تعریف نمودهاند. بوتوسان32(1997) به واسطه مشکل بودن ارزیابی مستقیم کیفیت افشا، حجم و مقدار اطلاعات افشا شده را نشان دهنده کیفیت افشا دانست. او فرض نمود که مقدار و کیفیت افشا با یکدیگر رابطه دارد. حسینی(1388) به نقل از لوبو و ژو33(2001) مطرح نمود که کیفیت افشا شرکتی را میتوان با ارزیابی میزان آگاهی دهندگی آن سنجید. این آگاهی دهندگی تا حد زیادی به جزئیات، به موقع بودن و شفافیت افشا شرکتی بستگی دارد. همچنین در دسترس بودن مدیریت جهت پاسخگویی به پرسشهای تحلیلگران میتواند به ارتقای کیفیت افشا بینجامد.
فرانسیس34 و همکاران (2004) این مسئله را بررسی و اثبات نمودند که سیاست وسیع افشا شرکتی ساز و کاری است که عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران و سرمایه گذاران را از بین میبرد. در برخی پژوهشها بر کیفیت سود گزارش شده به عنوان تفسیری از کیفیت اطلاعات و افشا شرکتی اشاره شده است(فرانسیس و همکاران به نقل از کوهن، 2002). در برخی تحقیقات رابطه بین کیفیت سود و افشا[به عنوان دو معیار اصلی از عدم تقارن اطلاعاتی(موسلی35و همکاران،2012) سنجیده شده و تاثیر همزمان آنها بر روی هزینه سرمایه سنجیده شده است. در تحقیق موسلی و همکاران(2012) بین کیفیت اقلام تعهدی و کیفیت افشا رابطه مثبتی یافته شد. در تحقیق فرانسیس و همکاران(2008) رابطه مکملی میان کیفیت سود و کیفیت افشا یافت شد. بدین صورت که هرچه کیفیت گزارشات مالی(کیفیت سود) افزایش یابد، مدیران انگیزه بیشتری برای افشا دارند. هرچه احتمال اطلاعات محرمانه افزایش یابد، به دنبال آن احتمال افشا باکیفیت تر و بیشتر گسترش مییابد. دلیل این امر را میتوان بدین صورت ابراز کرد که بازار احتمالاً عدم افشا اطلاعات را به عنوان خبر بد تلقی نموده و در نتیجه ارزش شرکت را کاهش میدهد. شرکتها به منظور کاهش عدم تقارن اطلاعاتی و هزینه سرمایه خود، انگیزه دارند تا بالاترین سطح افشا را انجام دهند و این در شرایطی است که هزینههای افشا اطلاعات عبارتند از: تسهیم ریسک، هزینهی نمایندگی و هزینههای مالکانه. این هزینهها مزیت کاهش هزینه سرمایه ناشی از افشا اطلاعات را از بین برده و در نتیجه موجب عدم افشا کامل توسط شرکتها میگردد. همچنین آنها در تحقیق خود یافتند که در صورت وجود همزمان معیارهای کیفیت افشا و کیفیت سود در یک مدل و تاثیر همزمان آنها بر روی هزینه سرمایه، متغیر کیفیت افشا معناداری خود را از دست داده و در نتیجه کیفیت سود به عنوان متغیر اصلی و موثر تاثیر گذار بر روی هزینه سرمایه میباشد. یک بخش بسیار مهم از ادبیات در مورد افشا، این مسئله را مورد بررسی قرار میدهد که افشا داوطلبانه و با کیفیت در واکنش به عدم تقارن اطلاعاتی وجود دارد. درون زایی36 افشا داوطلبانه به وسیلهی گیتزمان و ترومبتا37(2003) بررسی گردید. آنها دریافتند که شرکتها توسط افشا داوطلبانه با کیفیت و انتخاب سیاستهای حسابداری، اطلاعاتی را در مورد وضعیت خود به بازار مخابره مینمایند. در نتیجه افشا داوطلبانه، برای شرکتهایی با سیاستهای حسابداری متهورانه38، بر روی هزینهی سرمایه شرکت تاثیر میگذارد. مدلهای مربوطه بدون توجه به جهت رابطه بین کیفیت افشا و کیفیت سود، افشا داوطلبانه و با کیفیت بالا را در واکنش به میزان کیفیت اطلاعاتی مالی در نظر گرفتهاند.
2-2-5-5- نظارت بر سیاستهای گزارشگری مالی و افشای اجباری
بررسی ادبیات مالی و حسابداری نشان میدهد که موضوع افشای اطلاعات مالی در بازارهای سرمایه٬ همواره به عنوان یکی از مباحث اساسی و در عین حال پیچیده مطرح بوده است. با ظهور فرضیه بازار کارا بیش از هر چیز توجه محافل دانشگاهی و حرفهای به این نکته جلب شد که در دسترس بودن اطلاعات کافی در بازار و انعکاس به موقع و سریع اطلاعات بر روی قیمت اوراق بهادار ارتباط تنگاتنگی با کارایی بازار دارد. امروزه برای بسیاری از کشورها کارا بودن بازار از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا آثار نهایی کارایی بازار تعیین عادلانه قیمت اوراق بهادار و در نتیجه تخصیص مطلوب و بهینه سرمایه خواهد بود. اغلب از سرمایه گذاران و سهامداران اقلیت به عنوان کانون توجه در نظام گزارشگری مالی نام برده میشود. این تاکید از آنجا ناشی میشود که توسعه اقتصادی٬ مستلزم گسترش فرهنگ جدید و نظام یافته سهامداری و سرمایه گذاری است که ابزار اجرایی آن عموماً بازارهای بورس اوراق بهادار است.
چنین توسعه اقتصادی عموماً با گسترش مالکیت در بین توده مردم و جذب سرمایههای کوچک و سرگردان محقق میشود. یکی از دلایل افشای اجباری پیامدهای برون سازمانی آن است. این پیامدها زمانی به دست میآید که ارزش اجتماعی و فردی اطلاعات متفاوت باشد. در چنین شرایطی آن گروه از شرکتها که به ارزیابی هزینه منفعت اطلاعات از جهت فردی میپردازند از دید جامعه٬ اطلاعات را در سطح بهینه افشا نمیکنند. تحت بعضی از شرایط انتقال اطلاعات از سرمایه گذاران آگاه به سوی سرمایه گذاران ناآگاه از طریق وضع یکسری مقررات افشای عمومی موجب ایجاد بهینگی پاره تو خواهد شد. یعنی برخی از سرمایه گذاران وضعیت بهتری خواهند داشت در حالیکه به دلیل افزایش فرصتهای معامله و توزیع ریسک وضع شخص دیگری بدتر
