
جهانی حقوق بشر از دیدگاه اسلام ، نه تنها نباید با اسلام و جهان شمولی حقوق اسلامی مخالفتی داشته باشد – که امروزه بیان کننده دین فطری ابراهیمی است – بلکه باید موافق همه جانبه آن نیز باشد.
گفتار دوم – ارکان و ملاک های اسلامی حقوق بشر :
از آنجا كه انسان موجودي اجتماعي است، در اجتماع متولد مي شود، زندگي مي كند و مي ميرد، دو جنبه مختلف دارد:1-جنبه اجتماعی 2-جنبه فردی
از لحاظ طبيعي، فرد داراي يك سلسله اعضاء و جوارح، قوا، غرايز و تمايلاتي است كه مجموعاً تشكيل دهنده شخصيت اوست چون اين اعضاء و جوارح، غرايز و تمايلات فطري و تكويني در تمام بشر يكسانند؛ بنابراين، نوع بشر بايد به يك سلسله قوانين مشترك و دائمي عمل نمايد تا بتواند به رشد معين برسند، از اين رو، جوامع انساني همواره نيازمند قانوني سودمند است كه ناشي از قانون منابع ذاتي و طبيعي انسان باشد و از خلقت و شخصيت انسان سرچشمه بگيرد. روشن است كه اطاعت از چنين قانوني كه مطابق با فطرت است، واجب می باشد. از آنجا كه اعتقاد ما بر اين است كه اسلام ديني مطابق با فطرت است.
با کاوش در کتب آسمانی پی می بریم که بیش از همه اسلام به این امور پرداخته و تجلی ظهور آن کتاب آسمانی آن یعنی ” قرآن ” است که در آن بيان مي دارد كه همه انسان ها در حقوق اجتماعي مساوي هستند ( قصص آيه 83 ) و هم چنان كه از تساوي در حق حيات و زندگي برخوردار مي باشند ( مائده آيه32 ) همان گونه نيز حقوق همگاني همه محترم است و انسان ها نبايد برخلاف اين حكم عمل كنند. ( شورا آيه42 ).در این رابطه آیات و روایات متعددی وجود دارد.مصادیق قرآنی حقوق انسان حق حيات ، قصاص ، امنيت ، آزادي ، آگاهي (اتمام حجت ) و دیگر حقوق همچون حق استفاده از طبيعت و مواهب آن به عنوان حقي عام (بقره آيه 22 و 29 و اعراف آيه 10 و 32) حق پناهندگي (نساء آيه 100 و انفال آيه 26 و 72) حق تجارت (نساء آيه 32) حق تصميم گيري (آل عمران آيه 159) حق دادرسي (نساء آيه 58 و 105) حق دفاع مشروع (حج آيه 39 و 40) حق عبادت (علق آيه 9 و 10) حق ازدواج (نساء آيه 3 و 129 و بقره آيات 228 و 230) حق مالكيت (نازعات آيه 33 و عبس آيه 32) حق مسكن (بقره آيه 84) و حق هدايت (ليل آيه 12) و مانند آن از ديگر مصاديق حقوق انساني زيستي و اجتماعي بشر است كه در قرآن به آن پرداخته شده است.
با عنایت به آنچه از مفهوم حق و انسان شناسی و تعریف حقوق بشر بیان شد، حال باید قضاوت کرد که آیا با صرف تدوین قرارداد میتوان برای بشر حقی را مطرح کرد و باید و نباید و تکلیفی متوجه او کرد یا اینکه تعیین این بایدها و نبایدها باید ریشه در آن هستها داشته باشد تا بتوان به آن نام حق بشر را داد؟ و آیا خود انسان این توان را دارد که این هستها را بشناسد و بر اساس آن بایدها و نبایدها و حقوق خویش را تعیین کند؟ یا اینکه هستی آفرین و انسان آفرین است که این صلاحیت را دارد؟ و آیا وی که صالح است این حق و حقوق را تعیین کرده است یا خیر؟
پر واضح است، که تعیین حقوق از منظر اسلام وظیفه صاحب شریعت است و در قرآن کریم و سنت رسولصلیاللهعلیهوآلهوسلم حقوق انسانی به صورت مشروح آمده است.پس طرفدار و عهدهدار حقوق بشر فقط قرآن مجید است، که منطق وحی است و جوامع روائی از نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه و بحار و کافی و دیگر اصول و مسندهای اسلامی همه از شؤون و شعوب قرآن بوده و به یک معنی قرآن متنزلاند.( حسن زاده،1369).
به عبارت دیگر مسلماً تبیین اصول و طرق تکامل انسان و حقوق وی باید ماوراءالطبیعی و الهی باشد و این کار توسط ارسال شرائع مختلف صورت گرفته، متن اصلی همه این شرائع دین ابراهیمی است. «وَ مَنْ أَحْسَنُ دیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهیمَ خَلیلاً»[33] «قُلْ إِنَّنی هَدانی رَبِّی إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکین»[34] «وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکین»که قرآن به آن فراخوانده و سزاوارترین افراد و شرائع به دین ابراهیمی که دین حنیف اسلام است، پیامبر ما و پیروان او هستند. امروزه از نظر اسلام و قرآن، دین اسلام شایستهترین دین برای تبیین حقوق انسان است.( داوری ،1389، مفهوم حقوق بشر در تعالیم اسلامی،پژوهشنامه حقوق اسلامی دانشگاه امام صادق ع،31: 87-113)
نظام حقوقی اسلام یک نظام الهی است و مشروعیت قواعد حقوقی آن، اراده تشریعی خداوند است و حقوق اسلام از متن آیین اسلام که پیامبر از طریق وحی و از طرف خداوند برای بشر آورده است، بدست آمده است. این نظام دارای مبانی از جمله خداباوری، پذیرش معاد و فرجام برای بشر، حکمت خداوند و هدفمند بودن آفرینش و وجود رابطه منطقی بین تکوین و تشریع میباشد که این مبانی نظری باعث بوجودآمدن ویژگیها و امتیازاتی برای این نظام حقوقی شده است که در ادامه به بررسی آن میپردازیم.
واقعنگری و جامعیت و کامل بودن: تمامی دانشمندانی که نظامهای حقوقی مختلفی را ایجاد کردهاند، همواره بدنبال این بودهاند که نظام حقوقی واقعنگر و دربردارنده تمامی ابعاد را بوجود آورند. اما بدلیل عدم جهانشناسی و انسانشناسی و عدم آشنابودن آنها با ابعاد وجودی انسان این امر میسر نشده است. اما از آنجا که خداوند قانونگذار واقعی در نظام حقوقی اسلام است و خود با تمام ویژگیهای مادی و معنوی انسان آگاه است، قوانینی را بوجود آورده که تمامی ابعاد، حالات و شرایط انسان را دربر گیرد و علاوه بر تنظیم روابط حقوقی بین مردم از ساير ابعاد فردي و روحاني نيز غفلت نورزيده است. در نتیجه هيچ زمينهاي از رفتار اختياري فردي و اجتماعي انسان وجود ندارد که اسلام به طور خلاصه و جزئي و يا به صورت قاعده کلي در مورد آن ساکت بوده و حکم آن را مشخص ننموده باشد.
هماهنگی با فطرت انسان: عوامل تشکیل دهنده شخصیت انسان دو نوع هستند. عوامل متغیر مانند آداب و رسوم و فرهنگ اجتماعی و عوامل ثابت مانند غرایز و عواطف انسانی. دسته اول وجه تمایز بین انسانها میباشد. اما دسته دوم عاملی مشترک بین همه انسانها می باشد. یک نظام حقوقی نه تنها نباید سرکوبکننده عوامل ثابت باشد بلکه باید با آنها هماهنگ هم باشد. چرا که تعدیل و تنظیم آنها در جهت رسیدن انسان به کمال واقعی لازم است. خداوند هم براساس هماهنگی با فطرت انسان، قوانین حقوقی انسانها را در زمینههای مشترک از جمله: حق برخورداری همگان از تحصیل علوم، حق ازدواج، کار و … یکسان وضع کرده است.
انسجام و استمرار و ثبات: یکی از دلایل کارآمد بودن یک نظام عدم وجود تناقض در آن است. نظام حقوقی اسلام بدلیل جهان بینی توحیدی و واقعنگری و هماهنگی با فطرت انسان هم دارای انسجام درونی(هماهنگی بین خود قوانین) است و هم دارای انسجام بیرونی(هماهنگی با دیگر نظامهای فردی و اجتماعی) است. این نظام همچنین بدلیل اینکه حقوق اسلامی هماهنگ با فطرت و ساختار وجودی انسان و غرایز و نیازهای دائمی وی وضع شده و در طول تاریخ ثابت است و خداوند عالم و قادر که به مصالح بشر در طول تاریخ آگاه است، قانونگذار آن است و اهداف و مبانی آن ثابت است، دارای جاودانگی میباشد و با گذشت زمان منسوخ نمی شود. همچنین با ایجاد دو نوع قاعده باعث شده تا پاسخگوی نیازهایی که براساس پیشرفت و تغییر و تحولات ایجاد می شود،باشد. ۱-قواعدی که حکمی را برای موضوعات ثابت تعیین میکند و به لحاظ ثبات این موضوعات، دلیلی برای تحوّل و تغییر حکم وجود نخواهد داشت. ۲-قواعد ناظر به اوضاع و شرایط و موضوعات متغیّر که به عهده حاکم اسلامی است تا طبق معیارها و ضوابط خاص، احکامی برای آنها وضع کند.
سهولت و سماحت: سهولت به معنی آسانی و سماحت به معنی گذشتن و بزرگواری میباشد. اگر يک نظام حقوقي اجازه دهد که مردم يا دولت با کنجکاوي ، بدنبال کشف خطاهای مردم بوده و اصولا به دنبال اثبات جرم باشند واعمال مردم را حمل بر فساد کنند از سماحت و سهولت برخوردار نخواهد بود. در نظام حقوقی اسلامی با توجه به آیه شریفه «لا يکلف الله نفسا الا وسعها»10دارای سهولت در انجام تکالیف است و هر کس به اندازه تواناییهایش باید نسبت به انجام تکالیف و وظایف خود اقدام کند. از سوی دیگر اصل اولی بر عدم تجسس و تفحص برای اثبات جرم است و نیز اصالت صحت در مورد رفتار آدمی جاری است. و قواعدی از جمله اصل برائت، لاضرر، لاحرج و … در اسلام نشان دهنده وجود سهولت و سماحت در آن است.
ضمانت اجرای درونی: در نظامهای حقوقی مختلف عموما آنچه که برای ضمانت اجرایی عنوان میشود، وضع مجازات برای متخلف است که ضمانت اجرایی بیرونی میباشد. اما این نوع ضمانت آنچنان که باید کارساز نیست. چرا که متخلف در صورت توانایی انجام پنهانی کار و یا استفاده از قدرت و نفوذ مقابل قانون عمل میکند و به آن پایبند نمیباشد. دیگر ضمانت ، ضمانت اجرایی درونی است مانند شرمنده شدن گناهکار در برابر وجدان خود که آن هم بعد از تکرار گناه اثر خود را از دست میدهد. ضمانت اجرایی دیگر که مهمترین نوع ضمانت است این است که جهان محضر خداست و آدمی نمیتواند از قلمرو خداوند فرار کند و در صورت گناه مجازات خواهد شد و در صورت اعتقاد انسان به خداوند، از کیفر گناه خودش میترسد و آن را انجام نمیدهد.
مبارزه با تبعیض و نظام طبقاتی و حمایت از مظلومان و مستضعفان: یکی دیگر از ویژگیهای نظام اسلامی این است که مبارزه با تبعیض و نظام طبقاتی را از مهمترین وظایف خود میداند و رهبران آن در حمایت از مستضعفان از هیچ کوششی فروگذار نبوده و نوع زندگی خود گرایش قلبی خویش را به این افراد ابراز نمودهاند.ایات و احادیث در رابطه با اهمیت این موضوعات به این شرح می باشد: آنچه را خداوند از ساکنان این آبادیها به رسولش بازگرداند مخصوص خداوند و پیامبر و خویشاوندان (او) و نیز یتیمان و مسکینان و در راهماندگان است و این به خاطر آن است که این اموال در میان ثروتمندان دست به دست نگردد (حشر۷). کسانی را که طلا و نقره را گنجینه و ذخیره و پنهان میسازند و در راه خدا انفاق نمیکنند، به مجازات دردناکی بشارت ده(توبه۳۴). مردم! بدانید که ما شما را از یک پدر و مادر آفریدیم و بدین دلیل، شما را تیرهها و طایفههای گوناگون قرار دادیم که یکدیگر را بشناسید. همانا، گرامیترین شما نزد خدا، با تقواترین شماست(حجرات۱۲). در نامه ای حضرت علی (ع) به مالک اشتر، استاندار خود، میفرماید: خدا را، خدا را در مورد طبقه پایین (تهی دست) در نظر داشته باش؛ محرومانی که راه چاره ای ندارند!… و بخش مهمی از بیتالمال را به آنان اختصاص ده…، چه اینکه این دسته به انصاف نیازمندتر از دیگرانند.
در حقیقت معنا اقسام ششگانه انسان ها که مدنظر اسلام و حقوق مربوط به آن است همچون حق حیات ، حق کرامت ، حق کار و فعالیت ، حق تعلیم و تربیت ، حق آزادی همه و همه به تکامل و رشد انسانی و فطری او باز می گردد و به تعبیری دیگر اسلام با ارج نهادن بر فطرت پاک بشری پاسداری و رشد آن را مدنظر قرارداده است.تفکیک حقوق از چنین اصولی تکاملی ، تحقیر رسالت حقوق بوده و محدود ساختن کار آن صرفاً برای ایجاد همزیستی جانداران در حد حیوانات سیرک می باشد.(علامه جعفری،1390، ص 90).
حقوق طبیعی از میراث های بر جای مانده قانون روم قدیم و فلسفه رواقی نیست که به قرن های بعد منتقل گردیده و زیر نفوذ اندیشه های مسیحی کامل شده، و توسعه یافته باشد؛ بلکه حقوق طبیعی و فطری، از همان سرچشمه پیوستگی های موجود در عالم تکوین و سرشت و طبیعت آفریده ها استنباط شده است. این حقوق، اساس همه قانون ها و آیین ها شمرده می شود و در قلمرو دین، حقوق تشریعی و در حوزه دانش، حقوق موضوعه، بیان آن را به عهده دارد. این حقوق ثابت، با تأثیرپذیری از آموزه های پیامبران و در شعاع آن ها، در میان همه ملت ها، فرهنگ ها و نژادها و در همه برهه های تاریخ مورد توجه قرار گرفته است. ولی دین شناسان پیشین، کم تر به
